المسیر الجاریه :
اگر که فیض دعای تو شاملم گردد
اگر که فیض دعای تو شاملم گردد<br />
زدام غفلت و بند گنه رها باشم<br />
به انتظار فرج دست بر دعا شده ام<br />
خدا نکرده مگر تحبس الدعا باشم؟
مباد لحظه ای ازیادتان جدا باشم
مباد لحظه ای ازیادتان جدا باشم<br />
خدا کند همه ی عمر با شما باشم<br />
مرا رها مکن از آستانه ات آقا<br />
رضا مشو که ز درگاه تو جدا باشم
تو می آیی و با طلوعی لطیف
تو می آیی و مرهم آشتی <br />
به سرتاسر کینه ها می زنی<br />
تو می آیی و با طلوعی لطیف <br />
چه نقشی به آینه ها می زنی!
بهار جوان را صدا می زنی
تو می آیی و با غزل های سبز <br />
بهار جوان را صدا می زنی<br />
به «انسانیت» بال و پر می دهی <br />
به زخم «حقیقت» دوا می زن
به این خسته آخر نظر می کنی
تو می آیی و چشم های مرا <br />
برای شکفتن خبر می کنی<br />
اگر خسته باشم از این انتظار <br />
به این خسته آخر نظر می کنی
تو می آیی و دست های مرا
تو می آیی و دست های مرا <br />
پر از عطر یاس و سحر می کنی<br />
تو می آیی و لحظه های مرا <br />
از احساس گل تازه تر می کنی
نگاهم کن عطش سوزم دلم را بر تو می بندم
نگاهم کن عطش سوزم دلم را بر تو می بندم <br />
تو ای شوق مسلمانی نگاهم می کنی امشب<br />
من از شوق لقایت تا ابد، با شور می خوانم <br />
که ای دلدار پایانی، نگاهم می کنی امشب
بهار سبزِ نورانی نگاهم می کنی امشب
بهار سبزِ نورانی نگاهم می کنی امشب <br />
امید روح انسانی، نگاهم می کنی امشب<br />
من آن مجموعه عشقم پریشان حال و دل خسته <br />
که رفته رو به ویرانی، نگاهم می کنی امشب
من و انتظار و شب بی کسی
من و انتظار و شب بی کسی <br />
خدایا دگر یار یاران کجاست؟<br />
گلِ نرگسِ آفتابی جبین <br />
امیددلِ شب شکاران کجاست؟
نوای خوش آبشاران کجاست؟
در این دشت دل گیر یأس آفرین <br />
نوای خوش آبشاران کجاست؟<br />
زمین گشته بت خانه بت گران <br />
تبردار ایمان تباران کجاست؟