المسیر الجاریه :
قرار دل بی قراران کجاست؟ مهدوی

قرار دل بی قراران کجاست؟

زسرگشتی، جان سرگشته ام     <br /> قرار دل بی قراران کجاست؟<br /> سرم را شده ابر خون سایه بان     <br /> نشانی زالماس باران کجاست؟
مسیر مسیح بهاران کجاست؟ مهدوی

مسیر مسیح بهاران کجاست؟

مسیر مسیح بهاران کجاست؟    <br /> صفا گستر لاله زاران کجاست؟<br /> رگ و ریشه لاله از هم گسست     <br /> گل اندیشه سربداران کجاست؟
صدای پای سواری زدور می آید مهدوی

صدای پای سواری زدور می آید

به زخم های شقایق قسم هنوز از باغ     <br /> شمیم سبز بهارحضور می آید<br /> مگر پگاه ظهور سپیده نزدیک است؟     <br /> صدای پای سواری زدور می آید
و مژده داد که صبح ظهور می آید مهدوی

و مژده داد که صبح ظهور می آید

ستاره ای شبی از آسمان فرود آمد     <br /> و مژده داد که صبح ظهور می آید<br /> چقدر شانه غم بار شهر حوصله کرد     <br /> به شوق آن که پگاه سرور می آید
صدای بال ملائک ز دور می آید مهدوی

صدای بال ملائک ز دور می آید

صدای بال ملائک ز دور می آید     <br /> مسافری مگر از شهر نور می آید؟<br /> دوباره عطر مناجات با فضا آمیخت     <br /> مگر که موسی عمران زطور می آید؟
درمان حسرت دل ما دیدن تو بود مهدوی

درمان حسرت دل ما دیدن تو بود

درمان حسرت دل ما دیدن تو بود     <br /> بازآ که بی تو شیشه درمان شکسته است<br /> در رهگذار عشق، گدایان حضرتیم     <br /> در این مسیر، کلک «پریشان» شکسته است
ما تیغ غیرتیم ولی در نیام غم مهدوی

ما تیغ غیرتیم ولی در نیام غم

ما تیغ غیرتیم ولی در نیام غم     <br /> زنگار بی تحرّک دوران شکسته است<br /> ما را خیال روی تو بی تاب می کند     <br /> عقد بلور اشک، به دامان شکسته است
عمری در آتشیم و تو را ناله می کنیم مهدوی

عمری در آتشیم و تو را ناله می کنیم

عمری در آتشیم و تو را ناله می کنیم     <br /> فریادمان به کوی و خیابان شکسته است<br /> دیگر نوای ما ننوازد نی فراق     <br /> این ناله در گلوی نِیستان شکسته است
بازآ، دلم زگردش دوران شکسته است مهدوی

بازآ، دلم زگردش دوران شکسته است

بازآ، دلم زگردش دوران شکسته است     <br /> چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است<br /> آیینه خیال نهادم به پیش روی     <br /> دیدم که قلبم از غم هجران شکسته است
این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدی مهدوی

این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدی

این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدی     <br /> پایانِ سبز قصه دنیا، نیامدی<br /> مانده ست دل اسیر هزاران سؤال تلخ     <br /> ای پاسخ هر آنچه معمّا، نیامدی