گاه گاهی به نگاهی دل ما را دریاب<br /> جان به لب آمد از درد خدا را دریاب<br /> اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب<br /> گاه گاهی به نگاهی دل ما را دریاب

امام عصر گلویم فشرده از درد است<br /> هنوز حال و هوای قبیله ام سرد است<br /> قسم به چهره نورانیت که پنهان است<br /> قسم به دست دعایت که رحمت از آن است

ای بهترین دلیل تبسم ظهور کن<br /> فصل کبود خنده ما را مرور کن<br /> چرخی بزن به سمت نگاه غریب ما<br /> از کوچه های بی کسی ما عبور کن

هفته ای گذشت و من پیر تر شدم ولی<br /> باز هم ندیدمت روبروی جمعه ها<br /> بی تو ای بهانه ابر و آب و چشمه ها<br /> آب خوش نمی رود از گلوی جمعه ها

ای غم قشنگ تو آبروی جمعه ها<br /> یک قدم نیامدی باز سوی جمعه ها<br /> جمعه که نیامدی مستی از سرم پرید<br /> ای شراب کهنه ات در سبوی جمعه ها

دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند<br /> دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند<br /> دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما<br /> پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند

به عشق دیدن خواب شماست می خوابم<br /> پر از صفای دل انگیز توست رویایم<br /> تو بی خیال من و قلب من نشو آقا<br /> اگر چه بر دل تو ضربه زد عمل هایم

رها بکن دل من را ز بند دنیایم<br /> تمام فخر من این شد تویی تو آقایم<br /> بیا که چشم من از اشک پر ز غم گشته<br /> بیا که آمدنت را ز دور می پایم

ببین که فاصله بین من و تو بسیار است<br /> هنوز قلب من از درد هجر بیمار است<br /> هنوز دست دعای تو رو به الله است<br /> هنوز چشم تو از شب به صبح بیدار است

ستارگان بر آستان قدوم تو به سجده درآمدند<br /> فرش زمین در انتظار ظهور تو پر التهاب شد<br /> دشت شقایق‌های سرخ دامن فشان شدند بر زمین<br /> آلاله شهید به یمن حضور تو پا در رکاب شد