المسیر الجاریه :
#خواجه عبدالله انصاری در راسخون
#خواجه عبدالله انصاری در مقالات
#خواجه عبدالله انصاری در فیلم و صوت
#خواجه عبدالله انصاری پرسش و پاسخ
#خواجه عبدالله انصاری در مشاوره
#خواجه عبدالله انصاری در خبر
#خواجه عبدالله انصاری در سبک زندگی
#خواجه عبدالله انصاری در مشاهیر
#خواجه عبدالله انصاری در احادیث
#خواجه عبدالله انصاری در ویژه نامه
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
اگر می خواهید حقیقتی را خراب کنید ، خوب به آن حمله نکنید، بد از آن دفاع...
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه ! «ضرب المثل ايراني»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
آستان تو بود کعبه امید رضا
آدمی ساخته ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 191
الهی تو در ازل ما را بر گرفتی و کسی نگفت که بردار، اکنون که بر گرفتی نه بگذار، و در سایهٔ لطف تو خود میدار.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 190
الهی گاه گریم که در اختیار دیوم از بس تاریکی بینم، باز ناگاه نوری تابد که جملهٔ بشریت در جنب آن ناپدید بود. خدایا از تو می گفتم و گاه از تو می نیوشیدم میان جُرم خود و لطف تو می اندیشیدم، کشیدا آنچه کشیدم...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 189
الهی به عنایت ازلی تخم هدایت کاشتی، به رسالت پیامبران آب دادی، به یاری و توفیق پروردی بنظر خود بار آوردی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 188
الهی یافته می جویم، با دیده در میگویم که دارم چه جویم، که می بینم چه گویم ؟ شیفتهٔ این جُست و جویم گرفتار این گفت و گویم، ای پیش از هر روز و جدا از هر کس مرا درین سوز هزار مطرف نه بس. خداوندا سزد که اکنون...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 187
<br />
الهی روزگاری تو را می جستم خود را می یافتم، اکنون خود را می جویم تو را می یابم ای محب را یاد و انس را یادگار، چون حاضری این جستن بچه کار ؟
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 186
الهی این بوده و هست و بودنی، من بقدر شآن تو نادانم و سزای تو را نتوانم در بیچارگی خود گردانم، روز– بروز بر زیانم، چون منی چون بود ار نگریستن در تاریکی بفغانم که خود بر هیچ چیز هست ماندنم ندانم، چشم بر...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 185
الهی چند نهان باشی و چند پیدا ؟ که دلم حیران گشت و جان شیدا، تا کی در استتار و تجلی کیبود آن تجلی جاودانی. خداوندا چند خوانی ورانی، بگداختم در آرزوی روزی که در آن روز تو مانی، تا کی افگنی و بر گیری، این...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 184
الهی اگر تو فضل کنی، دیگران چه داد و چه بیداد، و اگر تو عدل کنی فضل دیگرا چون باد. خداوندا گفتار تو راحت دل است و دیدار تو زندگی جان، زبان بیاد تو نازد و دل بهر جان به عیان.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 183
الهی بهر صفت که هستم بر خواست تو موقوفم، به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، تا جان دارم رخت از این کوی بر ندارم، هر کس که تو آن ادیی بهشت او را بنده است و آن کس که تو در زند گانی او هستی زنده...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 182
الهی دعوی صاقانی، فرزندهٔ نفسهای دوستانی، آرام دل غریبانی، چون در میان جان حاضری از بیدلی میگویم که کُجایی، زندگانی را جانی و آیین زیاد به خود از خود ترجمانی، به حق تو بر توت که ما در سایهٔ غرور ننشانی...