المسیر الجاریه :
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان...
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه ! «ضرب المثل ايراني»
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
زبانت ز عقلت حكايت كند
بيانت ز فضلت روايت كند
تو را نيست گر عقل و فضل...
دروغی که حالی دلت خوش کند
دروغی که حالی دلت خوش کند<br />
به از راستی کت مشوش کند
گفتم که برآید آبی از چاه امید
گفتم که برآید آبی از چاه امید<br />
افسوس که دلو نیز در چاه افتاد
وقتی دل دوستان به جنگ آزارند
وقتی دل دوستان به جنگ آزارند<br />
چندانکه نه جای آشتی بگذارند
چه کندمالک مختار که فرمان ندهد
چه کندمالک مختار که فرمان ندهد<br />
چه کند بنده که سر بر خط فرمان ننهد
توان نان خورد اگر دندان نباشد
توان نان خورد اگر دندان نباشد<br />
مصیبت آن بود که نان نباشد
بیچاره که در میان دریا افتاد
بیچاره که در میان دریا افتاد<br />
مسکین چه کند که دست و پایی نزند
گمان مبر که جهان اعتماد را شاید
گمان مبر که جهان اعتماد را شاید<br />
که بیعدم نبود هر چه در وجود آید
از مایهٔ بیسود نیاساید مرد
از مایهٔ بیسود نیاساید مرد<br />
مار از دم خویش چند بتواند خورد
این بار نه بانگ چنگ و نای و دهلست
این بار نه بانگ چنگ و نای و دهلست<br />
کاین بار شکار شیر و جنگ مغلست
اگر بواب و سرهنگان هم از درگه برانندت
اگر بواب و سرهنگان هم از درگه برانندت<br />
ازان بهتر که در پهلوی مجهولی نشانندت