درین شب ها ز بس چشم انتظاری می‏برد زهرا<br /> پناه از شدّت غم ها، به زاری می‏برد زهرا!<br /> ز چشم اشک بار خود، نه تنها از منِ بی دل <br /> که صبر و طاقت از ابر بهاری می‏برد زهرا<br /> شهادت حضرت فاطمه...

مگو حوران جنت را ز بازوی کبود خود<br /> خدا را، زآن که می‏ترسم شود جنت خراب امشب! <br /> دلم شد آب از داغ تو، اشک از دیده جاری شد<br /> نشستم در میان آتش و هستم در آب امشب! <br /> شهادت حضرت فاطمه...

نخواهد رفت از یاد، آن رخ نیلی که من دیدم<br /> به جان من مگو این قصه با ختمی مآب امشب!<br /> یتیمانت پریشانند از هجرانت ای زهرا!<br /> نمی‌‏آید به چشم زینب بی تاب، خواب امشب<br /> شهادت حضرت فاطمه...

به روی قبر زهرا گفت با چشم پر آب امشب:<br /> تو در زیر تراب و دیده گریان بوتراب امشب!<br /> تو و زین پس بهشت جاودان و وصل پیغمبر<br /> من و این سینۀ سوزان و این قلب کباب امشب!<br /> شهادت حضرت فاطمه...

پس از مادر چه تنها بود زینب<br /> امید قلب بابا بود زینب<br /> به سر می کرد وقتی چادرش را<br /> سر سجادۀ زهرا بود زینب<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

نمودم روی خود مخفی ز مولا<br /> ز دشمن چون که سیلی خورده بودم<br /> اگر دشمن نمی شد سدّ راهم<br /> علی را من به خانه برده بودم <br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

چنان از ضرب سیلی رفتم از هوش<br /> که راه خانه را گم کرده بودم<br /> مغیره گر نبود در آن کشاکش<br /> علی را من به خانه برده بودم<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

من آن شاخه گل افسرده بودم<br /> که در نشکفتگی پژمرده بودم<br /> ز سوز سینه ام می نالم ای کاش<br /> که در پشت همان در مرده بودم<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

من و این داغِ در تکرار مانده<br /> من و این آتش بیدارمانده<br /> مپرس از من چرا دلتنگ هستم<br /> دلم بین در و دیوار مانده <br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

دوست دارم زینب من اشک چشمانم نبیند<br /> گه به نخلستان، و گاهی در دل صحرا! بگریم!<br /> دوست دارم چون که افتد بر یتیمانت نگاهم<br /> از غم امروزشان، وز غصۀ فردا بگریم<br /> شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)...