المسیر الجاریه :
        
     الهینامه
                    
                        الهینامه
                    
            دست من و نگاه تو
                ایمان ما دو نیمه شد و نان ما دو نیم دست من و نگاه تو یا سیّدالکریم روحم تمام زخمی و جانم تمام درد یک امشبم ببخش به آرامش نسیم
            
        
         الهینامه
                    
                        الهینامه
                    
            در معرفت
                الهى مرا محرم راز كن  در معرفت بر دلم باز كن دلى ده كه باشد شناساى تو  زبانى كه بستايد آلاى تو
            
        
         الهینامه
                    
                        الهینامه
                    
            خود را به خواب میزنی
                خود را به خواب مي زني اي بنده تا به كي هي توبه پشت ِ توبه، سرافكنده تا به كی دنيا وفا نكرده ، وفا هم نمي كند با زرق و برقش از غم دل، كم نمي كند
            
        
         الهینامه
                    
                        الهینامه
                    
            خطا كردم
                الهى گرچه يك عمرى به نفس خود جفا كردم ندانستم، نفهميدم كه اين كار خطا كردم تو گفتى اين جهان سجن است و انسان هست زندانى  در اين زندان فتادم هستى خود را فنا كردم
            
        
         الهینامه
                    
                        الهینامه
                    
            خداوندا ببخش!
                گر گناهى كردم و دارم، خداوندا ببخش  چون گنه را عذر مى آرم، خداوندا ببخش پاى خجلت را روايى نيست بر درگاه تو  دست حاجت پيش مى دارم، خداوندا ببخش
            
        
         الهینامه
                    
                        الهینامه
                    
            خداوند جهان و عشق آدم
                الهي اي چراغ خانه ي دل توئي روشنگر کاشانه ي دل توئي دلدار مسکين دو عالم خداوند جهان و عشق آدم
            
        
         الهینامه
                    
                        الهینامه
                    
            خجالت گرم گناه
                من از خجالت گرم گناه لبریزم من از تغافلف عفو اله لبریزم بجز شکست ندارد نتیجه کردارم تلاشف جاهلم از اشتباه لبریزم
            
        
         الهینامه
                    
                        الهینامه
                    
            خبری دست و پا کنم (رمضان)
                آمد خبر که من خبري دست و پا کنم برقلب مرده ام شرري دست و پا کنم ماه خدا عيان شد و درمانده مانده ام در چشم کور يک قمري دست و پا کنم
            
        
         الهینامه
                    
                        الهینامه
                    
            خانه دل ز گناهان بتکانیم کمی
                شب قدر است بیا قدر بدانیم کمی خانه دل ز گناهان بتکانیم کمی شعله افتاده به ملک دلم از فرط گناه دوست را از دل این شعله بخوانیم کمی
            
        
         الهینامه
                    
                        الهینامه
                    
            حال سحر میخواهد
                توبه از جرم وخطا،حال سحر مي خواهد خلوت نيمه ي شب اشك بصر مي خواهد وادي طور همين هيئت هر هفته ي ماست ديدن نور خدا اهل نظر مي خواهد
            
        
        