المسیر الجاریه :
چه کسی اوّل حجاب را کشف کرد؟ طنز

چه کسی اوّل حجاب را کشف کرد؟

مطلب زیر در ارتباط با حجاب و قانون منع حجاب است. شاهرخ بایرامی آن را نگاشته است. با هم آن را می خوانیم.
خانم حنا هدیه جاودانی

خانم حنا

خانم حنا گاویه که تا چند نسل وقف امام حسین(ع) بوده و هر سال یکی از گوساله هایی رو که به دنیا می آورده، جلوی دسته عزاداری امام حسین(ع)، قربونی می کردند، اما امسال با به دنیا آوردن یه گوساله ماده، قراره...
داستانی درباره«ناشکری» به قلم فاطمه دولتی داستان

داستانی درباره«ناشکری» به قلم فاطمه دولتی

همیشه و در همه حال باید قدردان نعمت هایی باشیم که خداوند به ما عطا فرموده است، حتی اگر در نظرمان این نعمت ها اندک هستند، اما نباید ناشکر باشیم. داستان زیر را بخوانید تا قدر نعمت هایی که خداوند به شما داده...
داستانی درباره«عمل زیبایی» به قلم فاطمه دولتی داستان

داستانی درباره«عمل زیبایی» به قلم فاطمه دولتی

همه نوجوانان در دوران بلوغ از تغییراتی که در صورت و ظاهر آن ها رخ می دهد گله دارند و آن را خوشایند نمی دانند مثل جوش زدن و یا بزرگ شدن دماغ و ... . اما نگران نباشید این تغییرات بعد از گذشت این دوره کاملا...
داستانی درباره «احترام به والدین» به قلم مریم راهی داستان

داستانی درباره «احترام به والدین» به قلم مریم راهی

حالا اگر به شما دخترخانم زیبا و آقاپسر گل بگوییم به پدرتان احترام بگذارید، به حرفش گوش بدهید و مایه‌ی سربلندی‌اش بشوید، بیراه گفته‌ایم؟ نه به خدا، نه به پیر، نه به پیغمبر، معلوم است که بیراه نگفته‌ایم.
معجزۀ آسانسور (قسمت آخر) انتخابات

معجزۀ آسانسور (قسمت آخر)

از شدت ناراحتی دستان کیوان می‌لرزید. با ناراحتی تمام به سمت درب رفت و چند بار محکم به آن لگد زد و دوباره در گوشه ای نشست. حتی تصور قیافۀ «صنوبری»، اعصابش را خراب تر می‌کرد. یه یاد می‌آورد چند ماه قبل را...
معجزۀ آسانسور (قسمت دوم) انتخابات

معجزۀ آسانسور (قسمت دوم)

...کیوان که انگار تازه متوجه سرمای هوا شده بود کمی خود را جمع و جور کرد و به صفحه موبایل خود نگاه کرد تا ببیند ساعت چند است. یادش آمد که گوشی او شارژ تمام کرده و با نمک‌پراکنی امیر و میثم، فراموش کرده...
معجزۀ آسانسور (قسمت اول) انتخابات

معجزۀ آسانسور (قسمت اول)

کلید را چرخاند و در اتاق را باز کرد. برگه ای از لای در روی زمین افتاد، بی اعتنا به برگه رفت به سمت تخت و روی آن وِلو شد. زیر لب غُرغُری کرد و چشمان خود را بست. چند دقیقه ای نگذشته بود که با صدای امیر و...
داستانی درباره «امتحان ریاضی» به قلم یوسف یزدیان وشاره داستان

داستانی درباره «امتحان ریاضی» به قلم یوسف یزدیان وشاره

یوسف یزدیان وشاره در داستان زیر به ماجرای تجدیدی آوردن خود در درس ریاضی پرداخته است. با هم آن را می خوانیم.
داستانی درباره«انتخاب رشته» به قلم فاطمه دولتی داستان

داستانی درباره«انتخاب رشته» به قلم فاطمه دولتی

خیلی از پدر ها و مادرها و یا حتی خود دانش آموزان فکر می کنند که باید در آینده حتما دکتر، مهندس و یا دانشمند شوند و تنها در این صورت است که فردی موفق خواهند بود. در صورتی که این چنین نیست و هر کس باید بر...