هو سائل الرازی ، الهمدانی ، النهاوندی .شاعر ، کاتب ، فاضل .أصله من آه من توابع دماوند ، سکن همدان .اتهموه بالجنون وقیدوه بالسلاسل ، ولم یزل حتى مرض ومات سنة 940 هـ .
له (دیوان شعر) ، ومن شعره :
هر که بینم بدرت گر همه سایل باشد***رشکم آید که مبادا بتو مایل باشد
کدام شب که زهجر تو خون نمى گریم***کدام روز که از شب فزون نمى گریم
بى لبت خون جگر مى چکد از چشم ترم***چند خونابه خورم واى که خون شد جگرم
کار ما در شهر با شوخى بلا افتاده است***عاشقیم وکار عاشق با خدا افتاده است
دل بدستم بود ومى گشتم بگرد کوى دوست***بى خبر بودم نمى دانم کجا افتاده است
هرگز لب اهل درد خندان نبود***جز گریه نصیب دردمندان نبود
المراجع :
الذریعة ج9 قسم2 ص426 . ریحانة الأدب (فارسی) ج2 ص410 . لغت نامه دهخدا (فارسی) ج28 ص6 . فرهنگ سخنوران (فارسی) ص259 .