انسان باید اندیشه خود را از چه کسانی بگیرد؟ آیا قرآن به ما روش اندیشیدن می‌دهد؟ ما چقدر در اندیشه‌یابی از قرآن توانایی داریم؟

اندیشه‌یابی از قرآن

انسان مدرن در دنیایی که هر روز صدها ایده و مکتب تازه سر برمی‌آورد، بیشتر از همیشه میان حرف‌ها و نظریه‌ها سردرگم می‌شود. این مقاله از همین نقطه آغاز می‌کند
Sunday, November 9, 2025
الوقت المقدر للدراسة:
مؤلف: سید محمد کاظم میرباقری
موارد بیشتر برای شما
اندیشه‌یابی از قرآن
«بِسمِ اللّٰه الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ»
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین
 

اندیشه‌یابی از قرآن؛ پاسخی به حیرت انسان معاصر

جان کلام

انسان مدرن در دنیایی که هر روز صدها ایده و مکتب تازه سر برمی‌آورد، بیشتر از همیشه میان حرف‌ها و نظریه‌ها سردرگم می‌شود. این مقاله از همین نقطه آغاز می‌کند: از حیرت انسان امروز در میان صداهای بی‌شمار. نویسنده نشان می‌دهد که راه نجات، نه در جست‌وجوی بی‌پایان مکاتب بشری، بلکه در بازگشت به سرچشمه‌ای است که هیچ باطلی در آن راه ندارد، یعنی قرآن. اما اندیشه‌یابی از قرآن تنها یک شعار نیست، بلکه روشی است که باید آموخت؛ مهارتی که می‌تواند نگاه، احساس و رفتار ما را از نو بسازد. این مقاله از ضرورت اندیشه‌یابی از قرآن سخن می‌گوید.
 

۱- بحران تکثر: ریشه حیرت و غفلت

روشن است که اندیشه، مبنای حرکت انسان و چگونه رفتار کردن او است و نوع تفکر انسان‌ها است که جوامع مختلف را به وجود می‌آورد. زندگی در عصر حاضر، مواجهه‌ای بی‌امان با انبوهی از اندیشه‌ها و جهان‌بینی‌هاست. این مواجهه، به جای آن که زمینه‌ساز تعالی فکری باشد، اغلب به نوعی حیرت و سپس غفلت منجر می‌شود. هنگامی که عقل با صدها ادعای متعارض روبرو می‌شود، ممکن است برای حفظ خود، به یکی از این دو راه‌حل ناپایدار متوسل شود:


یا همه را یکسان می‌بیند و به همه به دیده تردید می‌نگرد، تا جایی که اصلِ توانایی تشخیص حق از باطل را زیر سؤال می‌برد.
یا از اساس، جست‌وجوی حقیقت را رها می‌کند و در زندگی روزمره و پیروی از امیال شخصی غرق می‌شود، بی‌آنکه پرسشی درباره مبانی فکری خود داشته باشد.


بسیاری راه‌حل اول را انتخاب می‌کنند و بدیهی‌ترین امور را انکار می‌کنند و در هر چیزی - حتی وجود خودشان - شک می‌کنند. برخی دیگر تمام حقایق را نسبی می‌پندارند، به این معنا که حقیقت به تعداد انسان‌ها متکثر است و هر کسی هر عقیده‌ای دارد درست است. البته باید توجه داشت که این دو نگاه ساده هر کدام مبنای مکتبی از ده‌ها مکتب موجود در جهان هستند.

چه بسا با یک تحقیق جامع روانشناختی بتوان این فرضیه را اثبات کرد که از علت‌های اصلی پدید آمدن شک‌گرایی مطلق و همچنین نسبی‌گرایی مطلق، کثرت آراء و کثرت مکاتب بشری است. خصوصاً وقتی به این نکته توجه می‌کنیم که اندیشه‌های هر مکتبی آمیزه‌ای از حق و باطل است که اگر مکتبی به طور کامل باطل بود، هیچ گوشی برای شنیدن نمی‌یافت. امیرالمؤمنین (ع) این بزرگ‌مرد دانش و حکمت در این باره چنین می‌فرماید:
 إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ، وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ  فَیُمْزَجَانِ، فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى. 
همانا آغاز پدید آمدن فتنه‏ها، هوا پرستى، و بدعت گذارى در احکام آسمانى است، بدعت‌هایی که قرآن با آن مخالف است، و گروهى «با دو انحراف یاد شده» بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند، که بر خلاف دین خداست. پس اگر باطل با حق مخلوط نمى‏شد، بر طالبان حق پوشیده نمى‏ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مى‏گشت زبان دشمنان قطع مى‏گردید. امّا قسمتى از حقّ و قسمتى از باطل را مى‏گیرند و به هم مى‏آمیزند، آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره مى‏گردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت.
 

۲- اندیشه‌یابی از طریق تجربه شخصی

در چنین فضای پیچیده‌ای، ممکن است این پندار به ذهن خطور کند که راه نجات، مطالعه شخصی و بررسی همه مکاتب و نظام‌های فکری مختلف است. فرض کنیم انسانی غیر متخصص وارد مکتب‌های فکری مختلف می‌شود و احیاناً از هر کدام کلماتی زیبا و حکیمانه و مرام‌هایی زیبا می‌بیند. در این صورت چگونه تشخیص می‌دهد که باید به کدام یک اعتماد کند؟! چه بسا به این نتیجه برسد که همه مکتب‌ها و همه اندیشه‌ها درست است و دیگر فرقی نمی‌کند که چگونه فکر کند. یا آن که در تمام اندیشه‌ها شک کند و هیچ کلمه حقی را نپذیرد و این شک به قدری ادامه پیدا کند که دیگر به هیچ چیزی یقین نکند.

در هر صورت اگر انسان آن راه حق و خالص از باطل را نیابد، گرفتار تبعیت از باطل یا هوای نفس خواهد شد. قرآن کریم بارها به این موضوع اشاره کرده است:
«بَلِ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَموا أَهواءَهُم بِغَیرِ عِلمٍ فَمَن یَهدی مَن أَضَلَّ اللَّهُ وَما لَهُم مِن ناصِرینَ» (سوره روم، آیه ۲۹)
«آری، کسانی که ستم کردند، بدون آگاهی، پیرو هوس‌های خود شدند. پس کسی را که خدا گمراهش کرد، چه کسی می‌تواند هدایت کند؟ برای آنان هیچ یاوری نیست.»

بنابراین این راهکار، در عمل با موانع غیرقابل عبوری روبرو است:
  • محدودیت عمر و دانش: چگونه می‌توان در طول یک عمر، به عمق تمام مکاتب فلسفی شرق و غرب، با پیشینه‌ها و شاخه‌های متعدد آنها رسید؟
  • تخصصی‌شدن دانش: علوم و فلسفه‌ها امروزه چنان تخصصی و گسترده شده‌اند که فهم کامل حتی یکی از آنها، سال‌ها زمان می‌طلبد.
  • آمیختگی حق و باطل: کمتر مکتبی را می‌توان یافت که کاملاً بر باطل محض استوار باشد. اغلب، حق و باطل درهم آمیخته‌اند و تشخیص سره از ناسره را برای غیرمتخصص ناممکن می‌سازد.
  • نیاز به تخصص: تفکر قرآنی به ما می‌آموزد که برای تشخیص مسیر، به نقشه‌ای مطمئن نیاز داریم. آیا یک فرد عادی می‌تواند بدون تخصص، داروی بیماری خطرناک خود را از میان صدها قلم دارو انتخاب کند؟
 

تشبیهی گویا از ناکارآمدی اندیشه‌یابی از طریق تجربه

برای درک بهتر این وضعیت، فرض کنید به فردی که در جست‌جوی غذایی سالم است، توصیه شود به صورت تصادفی از تمام رستوران‌های شهر غذا بخورد تا در نهایت سالم‌ترین آنها را پیدا کند! این توصیه، علاوه بر غیرعملی بودن، به دلیل وجود تعداد زیاد این مراکز، می‌تواند به سلامتی او آسیب جدی برساند چرا که بسیاری از آنها با استانداردهای پایین و مواد اولیه نامرغوب غذا تولید می‌کنند.
 
تفکر و پذیرش اندیشه‌ها، دقیقاً مشابه مصرف غذاست. اگر چشم و گوش، محل ورود غذای فکر و قلب هستند، آیا نباید نسبت به سلامت این غذای معنوی حساس بود؟ آیا می‌توان بدون توجه به منبع فکر، هر اندیشه‌ای را بدون بررسی پذیرفت؟ اینجاست که ضرورت یک «سازمان استاندارد فکری» احساس می‌شود. برای همین است که در قرآن کریم بر قوه سماع یعنی گوش دادن بسیار تأکید شده است.
 
برای مثال از امام صادق (ع) درباره آیه «فَلیَنظُرِ الإِنسانُ إِلىٰ طَعامِهِ؛ پس انسان باید به غذای خود توجه کند» سوال شد ، ایشان فرمودند: «غذا در این آیه به معنای علم است ، انسان باید دقت کند و ببیند علمش را از چه کسی می‌گیرد». در واقع دقت در منبع اطلاعات از خود اطلاعات مهمتر است.
روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که فرمودند:
«مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ».
هر کس به سخن گوینده‌ای گوش می‌دهد، قطعاً او را عبادت می‌کند. پس اگر سخن‌گو از جانب خدای عز و جل به سخن می‌پردازد، قطعاً شنوده خدا را عبادت می‌کند و اگر گوینده از جانب شیطان سخن را ابلاغ می‌کند، قطعاً شیطان را عبادت می‌کند.

اینها نمونه‌ای از آیات و روایات است که بر اهمیت قوای شنوایی و بینایی انسان تأکید می‌کنند. بی‌گمان، مراقبت از ورودی‌های غذای روح و فکر، آسان‌تر از کنترل کیفیت هضم و اثرگذاری آن بر قلب و ذهن ما است؛ درست مانند غذای جسم. شاید به همین دلیل است که خدای متعال می‌فرماید:
«وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ أُولٰئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولًا».
و از آنچه به آن علم نداری، پیروی مکن. چون گوش و چشم و قلب، همه اینها مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
 
انسان حق ندارد گوش خود را به هر سخنی بسپارد و به آن دل دهد، چرا که انسان در برابر خود و امکاناتی مانند گوش و چشم و قلب که به او عطا شده مسئول است؛ این امکانات به انسان داده شده تا از خود یک موجود نورانی بسازد.
 
ممکن است اینجا پرسشی شود که چگونه می‌توان این مطالب را با آیه‌ای از قرآن که می‌فرماید: «الَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ أَحسَنَهُ...؛ [همان] کسانی که سخن را می‌شنوند و از بهترین آن پیروی می‌کنند» جمع کرد؟ به نظر می‌رسد در این آیه، دعوتی به شنیدن تمام سخنان و سپس گزینش بهترین آن‌ها وجود دارد. اما این برداشت از آیه مذکور که رواج هم دارد، صحیح به نظر نمی‌رسد، چرا که این برداشت با خود آیه و سیاق آیه و سایر آیات قرآن همخوانی ندارد که برای مطالعه بیشتر، می‌توانید به مقاله «بازنگری در آیه الذین یستمعون القول» مراجعه کنید.
 

۳- پاسخ حکیمانه خداوند برای اندیشه‌یابی

خداوند حکیم، که خود خالق عقل و قلب انسان است، او را در این وادی پر پیچ و خم تنها نگذاشته است. او برای سلامت قلب و اندیشه انسان و نورانیت او «نهاد هدایت» را تدارک دیده است. این نهاد، متشکل از دو رکن اساسی است:
* قرآن کریم: کتابی که «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» (سوره فصلت، آیه ۴۲)؛ «هیچ باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی‌آید؛ چرا که از سوی خدای حکیم و ستوده نازل شده است.»
* عترت طاهره (ع): انسان‌های کاملی که خداوند آنان را به عنوان امام و سرپرست فکری و معنوی بشر گماشته است. آنان مفسران راستین قرآن و اسوه‌های عملی تفکر قرآنی هستند.
 

۴- دعوت قرآن به اندیشه‌یابی

قرآن کریم انسان را به تفکر و به کارگیری عقل در آیات الهی دعوت می‌کند. آیات بسیاری بر این امر تأکید دارند:
«کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُم تَتَفَکَّرونَ» (سوره بقره، آیه ۲۱۹)
«این‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌سازد، شاید که بیندیشید.»
«إِنَّ فی خَلقِ السَّماواتِ وَالأَرضِ وَاختِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الأَلبابِ» (سوره آل عمران، آیه ۱۹۰)
«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پی‌درپی آمدن شب و روز، نشانه‌هایی [روشن] برای خردمندان است.»
 
تفکر، انتخابی آگاهانه است. هر انسانی خود باید روش اندیشیدنش را برگزیند؛ به جای آنکه دیگران را به آزمودن تمام مکاتب فرا بخوانیم، باید این پرسش بنیادین را با خود و با یکدیگر در میان بگذاریم: «روش فکر کردن ما چیست؟ آیا بر اساس معیارهای قرآنی می‌اندیشیم یا معیارهای دیگر؟»
 
همین نکته است که قرآن می‌فرماید «در آفرینش آسمان‌ها و زمین ، نشانه‌هایی برای اولی الاباب است». اولی الالباب افرادی با ویژگی‌های خاص هستند که شاید بتوان گفت از مهمترین ویژگی‌های آنها قرآنی اندیشیدن است؛ انسان می‌تواند عالم هستی را مؤمانه ببیند و مؤمنانه بیندیشند و می‌تواند با نگاهی غیر ایمانی به دنیا بنگرد.
 
برخلاف تصور رایج که «فهم» را امری یکسان و ثابت برای همه می‌داند و آن را خارج از اراده انسان می‌پندارد، قرآن کریم نشان می‌دهد که انسان در کیفیت «فهم» خود کاملاً مختار است؛ یعنی او آزاد است تا انتخاب کند که دنیا را چگونه درک کند. برای این موضوع نیز در قرآن شواهد فراوانی یافت می‌شود، از جمله آنجا که می‌فرماید:
«وَکَأَیِّن مِن آیَةٍ فِی السَّماواتِ وَالأَرضِ یَمُرّونَ عَلَیها وَهُم عَنها مُعرِضونَ» (سوره یوسف ، آیه ۱۰۵)
و چه بسیار نشانه در آسمان‌ها و زمین، که بر آن می‌گذرند، در حالی که از آن روی‌گردانند.
 
کسی که به خدای متعال ایمان ندارد و نگاهش به هستی مؤمنانه نیست ، هیچ یک از پدیده‌های هستی را به عنوان نشانه‌ خدای نخواهد دید. در جای دیگر قرآن کریم می‌فرماید:
«إِنَّکَ لا تُسمِعُ المَوتىٰ وَلا تُسمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوا مُدبِرینَ *‏ وَما أَنتَ بِهادِی العُمیِ عَن ضَلالَتِهِم إِن تُسمِعُ إِلّا مَن یُؤمِنُ بِآیاتِنا فَهُم مُسلِمونَ» (سوره نمل ، آیه ۸۰ و ۸۱)
بی‌شک، نمی‌توانی دعوت خود را به گوش مردگان برسانی. و نمی‌توانی کران را آن‌گاه که روی برمی‌گردانند و پشت می‌کنند، فراخوانی. تو هدایتگر کوران از گمراهیشان نیستی؛ تو فقط می‌توانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که به آیات ما ایمان آورده‌اند و در برابر حقّ تسلیم هستند.

این آیات به وضوح نشان می‌دهند که این خود انسان است که انتخاب می‌کند چه چیزی را ببیند، چه چیزی را بشنود، به چه چیزی پشت کند و به چه چیزی روی آورد. از همین رو است که خدای متعال به پیامبرش می‌فرماید تو نمی‌توانی کسی را که خود تصمیم گرفته تو را نبیند و ندای حق را نشنود، هدایت کنی. چنین کسی خودش، راه دیگری برای اندیشیدن برگزیده است.
 
پس می‌توان دریافت که فکر کردن، پدیده‌ای اختیاری است و کیفیت آن از فردی به فرد دیگر متفاوت خواهد بود ، چرا که اراده‌ها و انگیزه‌ها متفاوت است. این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم عقل و خرد خود را در کدام مسیر به کار گیریم.
 
در اینجا، مجالِ گشودنِ این بحثِ عمیق و پرپیچ‌وخم نیست که اگر عقل، مبدأ اولیهٔ حرکت انسان نیست، پس چه عاملی پیش از فکر و اندیشه در او وجود دارد و موتور محرکۀ اصلی انسان چیست؟ این، موضوعی مستقل است که در اینجا تنها می‌توان به اجمال به آن اشاره کرد. شاید بتوان گفت که قرآن، قلب انسان را کانون وجود معرفی می‌کند و از او می‌خواهد که با قلبش ببیند و با قلبش بیندیشد و خدای متعال با قلوب انسان‌ها ارتباط می‌گیرید و حجت را تمام می‌کند.
 

۵- مسیر پیش رو: مهارت‌آموزی در اندیشه‌یابی

بر این اساس، هدف ما در این سلسله مقالات، تنها انتقال اطلاعات نیست، بلکه آموزش مهارت اندیشه‌یابی از قرآن است. این مسیر در چهار دسته طراحی شده است:
ارتباط خدا و انسان
ارتباط انسان و خویشتن
ارتباط انسان با دیگران
ارتباط انسان با میحط زیست


البته باید توجه داشت که انسان موجودی است با سه ساحت به هم‌پیوسته:
  • ساحت بینش (فکر): باورها و عقاید.
  • ساحت گرایش (احساس): عواطف، ارزش‌ها و تمایلات.
  • ساحت کنش (رفتار): اعمال و منش.
این سه ساحت کاملا درهم تنیده‌اند و قرآن در آیه‌ای به این صورت از آن یاد می‌کند:
«قُل کُلٌّ یَعمَلُ عَلىٰ شاکِلَتِهِ» (سوره اسراء، آیه ۸۴)
«بگو: هر کسی بر اساس شاکله و هویت درونی خود عمل می‌کند.»

بین فکر، احساس و عمل انسان پیوندی ناگسستنی وجود دارد. هر اندیشه‌ای، احساسی ویژه می‌آفریند و هر احساسی، رفتاری خاص را شکل می‌دهد. از سوی دیگر، هر عمل ما نیز به نوبه خود، فکر و حسی را در درونمان تقویت یا تضعیف می‌کند و به مسیر فکر و قلبمان جهت می‌بخشد.
 
به این ترتیب، انسان در چرخه‌ای پیوسته از «فکر، احساس و رفتار» در حال ساختن خویش است؛ فرآیندی پویا که این سه ساحت در آن همواره بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و از هم تأثیر می‌پذیرند. سرانجام، در روز قیامت هرکس حاصل این ساختنِ مستمر خویش را خواهد دید. پس ما باید در تمام مباحث پیش‌رو به این سه ساحت توجه کنیم.
 
درک همین ارتباط عمیق است که ضرورت اندیشه‌یابی از قرآن را آشکار می‌سازد. اگر هدف، ساختن شخصیتی قرآنی است، این هدف تنها زمانی محقق می‌شود که عقل، قلب و رفتارمان همگی از سرچشمه قرآن سیراب شوند.
بر این اساس، در ادامه این مسیر در هر یک از مسائل چهارگانه، گام‌های عملی زیر را برمی‌داریم:
     ۱- شناسایی مسائل اساسی انسان در هر یک از ساحت‌های فکر، احساس و عمل
     ۲- یافتن و تبیین «راه‌حل قرآنی» برای هر یک از این مسائل

باشد که با پیمودن این راه، در ساخت خویشتنِ قرآنی‌ موفق شویم.
 

سخن پایانی

اندیشه‌یابی از قرآن، یک انتخاب ساده نیست؛ یک ضرورت است. این مسیر، ما را از مصرف‌کننده منفعل اندیشه‌های دیگران، به تولیدکننده فعال اندیشه‌های الهی تبدیل می‌کند. این سلسله مقالات، نقشه راه این سفر بزرگ را در اختیار ما قرار می‌دهد.
 
- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص 50: زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ- قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُهُ.
- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏6، ص: 434
- سوره إسراء ، آیه ۳۶


ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.