در جنگ هم می توان شاعر بود
«... به خاطر عشق است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را...
Wednesday, June 6, 2012
شهدا حرف اول و آخر را زدند
آنان که به دنبال شناسايي دانشجويان خط امام و فاتحان لانه جاسوسي آمريکا هستند، نبايد در ميان چپ و راست ديروز و امروز جست و جو کنند . پاسخ آن ها...
Wednesday, June 6, 2012
ميني‌بوسي به رنگ آسمان
دبيرستاني بوديم. ميان آن همه تبليغات مسموم گروهك‌هاي ماركسيستي و ملي‌گرا، التقاطي و آناني كه شعار «ايلام قلب كردستان» را سر مي‌دادند، به‌دنبال...
Monday, June 4, 2012
موج از ساحل و صخره نمي‌ترسد
همة ما راحت حرف مي‌زنيم؛ حتي از دست‌نيافتني‌ترين و عجيب‌ترين چيزها. طوري واژه‌ها را منظم و صف کشيده مي‌چينيم که ماجرا خيلي نزديک به آن‌چه بوده،...
Monday, June 4, 2012
قرآني براي چهار شهيد
كويت به دنيا آمد؛ سال 1342. بچة دوم خانواده بود؛ با صورتي سفيد، كشيده و لاغر؛ بسيار پرانرژي و كنجكاو. تا چهارم ابتدايي در كويت ماندند. كودكي...
Sunday, June 3, 2012
عصر عاشورا به «عاشورا» رسيد
شهيدان از مصاديق بارز تقوا و اخلاص هستند. آنان با پيمودن راه پرفراز و نشيب دنيا و گذشتن از هر آن‌چه که خاکيان بدان علاقه‌مند هستند، نگاه به افلاک...
Sunday, June 3, 2012
صبح سوختن در گردان فجر
بعضي وقت‌ها نوشتن از آن‌هايي كه هرگز نديده‌‌اي‌شان، كمي سخت است. حتي اگر بارها و بار‌ها از آن‌ها شنيده باشي، باز هم نمي‌تواني دركشان كني، حسشان...
Sunday, June 3, 2012
شهر هم «سه‌راه مرگ» دارد
اشکمان‌ را درمي‌آورند‌. يقة همه‌مان‌ گير است. فکر کرديم‌ الکي است؟ همين‌ که‌ رفتيم‌ جبهه‌ و چهار تا تير و آر‌پي‌‌جي‌ در کرديم‌، تمام‌ شد؟ سه‌،...
Sunday, June 3, 2012
سيدي اسير ضريح دولت
اما كلاس‌هاي درس آن معلم بزرگ، در زندان‌هاي مخوف صدام برپا مي‌شد. زماني كه من به گروه جنگ‌هاي نامنظم «شهيد چمران» پيوستم، آقاي «ابوترابي»، در...
Sunday, June 3, 2012
خاطرات طنز
در عمليات بدر شهيد حمزه بابايي با تعدادي از رزمندگان به منطقه اي رفتيم که نمي دانستيم اين منطقه خودي است يا در تصرف دشمن. پس از مدتي تلاش و جستجو...
Thursday, May 31, 2012
گوهر شب چراغ
سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت که رساله علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مرکب خوب نوشته اند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس، از...
Thursday, May 31, 2012
مبارز
هيچ دوستي بهتر از قرآن نيست، رفاقت با او را ترک نکنيد، سعي کنيد آن را خوب فرا بگيريد، خوب تلاوت کنيد، خوب عمل کنيد و خوب به ديگران ياد بدهيد،...
Thursday, May 31, 2012
عزيز خدا
همه دوست داشتند مهمان خانه آن‌ها باشند تا غم دل‌شان برود و شادابي و نشاط جايش را بگيرد. عزيز، هر بار كه مقدار كمي ‌از خرجي زياد مي‌آمد، كنار...
Monday, May 28, 2012
شام آخر مسافران صبح
او با لحن جدي آميخته به شوخي گفت: «راه ورود نامحرم به اين سنگر ممنوع است!» من ديگر حال حركت نداشتم. همان‌جا كنار سنگر نشستم. هوا ديگر داشت تاريك...
Monday, May 28, 2012
چشم طوفاني آقا ما را به هم ريخت
اون يه قاچاقچي بود. نه ببخشيد، اون يه بلدچي بود. اون خوراك كار شماست. وقتي داستان او را برايش گفتم، با حسرت، او را از دور نگاه كرد و گفت: ـ واقعاً...
Monday, May 28, 2012
پيرمردي را كه كمكم كرد نمي‌شناختم!
در حال غرق شدن بودم كه به‌سمت پشت برگشتم و آن كوله از پشتم افتاد و سبك شدم و خودم را كشاندم بالا! به غير از غواص‌ها كه حرفه‌اي‌تر بودند و باري...
Sunday, May 27, 2012
به سوي دريا
احسان در وصيت‌نامه خواندني خود كه با «الهي و ربي من لي غيرك» شروع كرده و سه ماه پيش از شهادت در خاك عراق و در جريان عمليات نفوذي فتح يك نوشته،...
Sunday, May 27, 2012
آقاجان اگر قابل شهادتم، حاضرم!
به خواب فرو رفتم در عالم خواب حادثه‌اي را ديدم كه نيروهاي عراقي حمله‌اي همه‌جانبه را آغاز كرده‌اند و من نيز از ترس توان هيچ اقدامي را ندارم و...
Sunday, May 27, 2012
آفتاب و باران آسمان شهادت
او بعد از والفجر8 به دوستان گفته بود: «ارزش‌هايي که زيربناي اعتقادي ماست با اين جنگ حفظ مي‌شود... خدا مقدر کرده که انسان‌هايي معلول و مجروح شوند...
Sunday, May 27, 2012
آخرين مرد چزابه به زمين افتاد!
قول بچه‌هاي ديده‌بان شكم شكم خالي مي‌كردند! بدون هيچ‌گونه توقفي اين كاتيوشاها مدام پر و خالي مي‌شدند و جالب اينكه تانك‌هاي‌شان هم رگبار مي‌زدند!...
Sunday, May 27, 2012