قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید
پادشاهی با غلام عجمی در کشتی نشسته بود و غلام هرگز دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده، گریه و زاری درنهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندان که...
Saturday, March 15, 2014
عیب کس منگر به عیب خود ببین
آن یکی را خال اندر چشم بود * بی‌خبر از خود بُدو خشم بود در ملامت، نیک بر بسته کمر* می‌زد او را طعن بر خال بَصَر وان دگر گستاخ گشته در زفان *...
Saturday, March 15, 2014
علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد
قومی از آموزه‌های آسمانی سر بر تافتند و در نتیجه، خدا آنها را به بیماریی گرفتار کرد که درمان نداشت و هر روز تعداد بسیاری از مردم می‌مردند. روزی...
Tuesday, March 11, 2014
عطایش را به لقایش بخشیدم
درویشی را ضرورتی پیش آمد. کسی گفت: «فلان، نعمت وافر دارد و اگر بر حاجت تو واقف شود، در قضای آن توقف روا ندارد.» گفت: «من او را ندانم.» گفت: «مَنَت...
Tuesday, March 11, 2014
ظن بد بردن به مردم، بد به خود کردن بود
«یکی از بزرگان دین گفت: وقتی در گورستان بقیع نشسته بودم که جوانی آمد و به تندی از پیش من گذشت. با خود گفتم: ببینید این مرد از چه قرار به راه...
Tuesday, March 11, 2014
عبادت به جز خدمت خلق نیست
در اخبار شاهان پیشینه هست * که چون تُکله بر تخت زنگی نشست به دورانش از کس نیازرد کس * سَبَق بُرد اگر خود همین بود و بس چنین گفت یک ره به صاحب‌دلی...
Tuesday, March 11, 2014
ظلم حاکم باعث ویرانی مُلکش می‌شود
خانه ظلم، خراب است تو هم می‌دانی * مثل کف، بر سر آب است تو هم می‌دانی گر همی عمر ابد خواهی بپرهیز از ستم *‌ زانکه از روی ستم کاری است اندک عمر،...
Tuesday, March 11, 2014
طمع از نجاست سگ، نجس‌تر است!
حاکمی روزی از وزیرش پرسید: «چه چیزی است که از همه چیزها بدتر و نجس‌تر است. وزیر در جواب ماند و چیزی نتوانست بگوید. از حاکم مهلت خواست و از شهر...
Tuesday, March 11, 2014
جابه‌جا ک نعبد، جابه‌جا ک نستعین
هر سخن جایی و هر کاری موقعی دارد. اصل مثل آن است که از دانشمندی ظریف و شوخ‌طبع پرسیدند: سبب چیست که لفظ ایاک در آیه «ایاک نعبد و ایاک نستعین»...
Tuesday, March 11, 2014
تخم مرغ دزد، شتر دزد می‌شود
پسری در خردسالی تخم مرغِ دزدیده برای مادر آورد. مادر او را بنواخت و کرده او را بستود. پس چون به حدّ رشد رسید و مردی شد، شتری به سرقت برد. مأموران...
Tuesday, March 11, 2014
تو نیکی می‌کن و در دجله انداز
متوکل، خلیفه ستم‌کار عباسی به جوانی به نام «فتح» علاقه‌مند شد، به گونه‌ای که تمام فنون زمان را به او آموخت تا اینکه نوبت به شناگری رسید. از قضا،...
Tuesday, March 11, 2014
پیری است و هزارش عیب
گفت پیری مر طبیبی را که من * در زحیرم از دماغ خویشتن گفت: از پیریت آن ضعف دماغ * گفت: بر چشمم ز ظلمت هست داغ گفت: از پیری است ای شیخ قدیم! *...
Tuesday, March 11, 2014
پنبه‌دزد دست به ریشش می‌کشد
پنبه‌های تاجری به سرقت رفت. هر چه گشتند دزد را نیافتند و عاقبت به قاضی شکایت بردند. قاضی دستور داد همه افراد مشکوک را در یک محل جمع کنند تا دزد...
Tuesday, March 11, 2014
پشه چو پُر شد بزند پیل را
صعوه‌ای در کنار دریا بالای درختی آشیانه داشت و بچه کرده و در آن بیشه فیلی بود. هر روز به کنار دریا می‌آمد و آب می‌خورد و در سایه آن درخت می‌آسود...
Tuesday, March 11, 2014
پسر نوح با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد
این مصرع از سعدی شیرازی است که در باب اول گلستان در سیرت پادشاهان آمده است.
Monday, March 10, 2014
به مالت نناز به شبی بند است به حُسنت نناز، به تبی بند است
مردی ثروت زیادی داشت و صاحب قصری مجلل و غلامان و کنیزان بسیاری بود. روزی با خَدَم و حَشَم به حمام رفت. وقتی وارد خزینه حمام شد، غلام مخصوصش قلیان...
Monday, March 10, 2014
بند را آب داد
بند در ضرب المثل فوق، مانع و حایلی از چوب و سنگ است که به طور موقت در فصول کشت و آبیاری بر روی رودخانه‌ها و نهرها می‌بندند و آب مورد نیاز را...
Monday, March 10, 2014
به گرسنگی مردن، به که حاجت به کسی بردن
درویشی را شنیدم که در آتش فاقه می‌سوخت و خرقه بر خرقه می‌دوخت و تسکین خاطر به این بیت می‌کرد: به نان خشک قناعت کنیم و جامه‌ای دلق * که بار محنت...
Monday, March 10, 2014
برادری سر جاش، بزغاله از یکی هفتصد دینار کمتر نمی‌شود
شخصی خواست از برادر خود بزغاله‌ای بخرد، برادر گفت: «قیمت هر برغاله هفتصد دینار است.» آن شخص گفت: «بین من که برادرت هستم با دیگر مشتریان فرقی...
Monday, March 10, 2014
بزرگی بایَدَت بخشندگی کُن
ملک‌زاده‌ای گنج فراوان از پدر میراث یافت. دست کرم برگشاد و داد سخاوت بداد و نعمت بی‌دریغ بر سپاه و رعیت بریخت. نیاساید مشام از طبله عود * بر...
Monday, March 10, 2014