ناشناس

سلام و روز و روزگارتون به کامالحمدلله همه چی خوب...

سلام و روز و روزگارتون به کام الحمدلله همه چی خوب و عالیه جز خودم،بله خودم. خسته شدم از خودم،به شدت بد انگیزه شدم و هزارتا کار دارم اما دلم به کار نمیره،نمازام قضا میشه وآبجیم میگه:دنبال راه حل تو وجود...
Friday, August 16, 2013
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام و روز و روزگارتون به کامالحمدلله همه چی خوب...

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 26 ساله )

سلام و روز و روزگارتون به کام
الحمدلله همه چی خوب و عالیه جز خودم،بله خودم.
خسته شدم از خودم،به شدت بد انگیزه شدم و هزارتا کار دارم اما دلم به کار نمیره،نمازام قضا میشه وآبجیم میگه:دنبال راه حل تو وجود...


مشاور: سیدحبیب اله احمدی

باسلام. اگرچه خیلی مبهم صحبت کردید اما این موضوع را به این احتمال مربوط می دانم که واقعا خودتان هم احساس می کنید که نسبت به دلیل اصلی بی انگیزگی و پایین آمدن خلقتان آگاه نیستید. در چنین مواردی‘ در نظر گرفتن چند نکته می تواند به حل مسئله کمک نماید. اولا لازم است که خاطراتتان را دقیقا مرور کنید و بفهمید که این حالت، دقیقا از چه زمانی شروع شد. مطمئنا شما از اول عمرتان تا الان اینگونه نبوده اید و این حالت خلقی از زمان مشخصی شروع شده است. باید دقیق بررسی کنید که آن زمان چه اتفاقات مهمی در زندگی شما اتفاق افتاده است. حتی ممکن است خیلی از اتفاقات برای خیلی از افراد، مهم تلقی نشوند ولی برای شما در آن برهه ی زمانی خاص، مهم بوده است. خیلی وقت ها ما یک تجربه ی به ظاهر معمولی و پیش پا افتاده را پشت سر می گذاریم و خیلی هم به آن توجه نمی کنیم اما تاثیرات منفی آن تجربه برخلق ما تا مدت ها باقی می ماند. بنابراین این احتمال مطرح است که شما تجربه ی ناکام کننده ای را پشت سر گذاشته باشید که هنوز ابعاد مختلف آن به لحاظ عاطفی برای شما حل نشده است و شما هم به طور آگاهانه به آن فکر نمی کنید ولی تاثیراتش را بر هیجانات و عواطف شما گذاشته است. دوما چنین حالت های خلقی معمولا زمانی اتفاق می افتند که فرد، در زندگی خود احساس بی معنایی و پوچی می کند. یعنی احساس می کند که زندگی روزمره برای او دیگر معنایی ندارد و چیزی نیست که او در زندگی، بتواند دلش را به آن خوش کند و به عشق آن، زندگی کند. این حالت برای خیلی از افراد پیش می آید، بعضی ها مثل شما به این احساس توجه می کنند و بعضی سعی می کنند حواس و توجه خود را از آن پرت کنند. این حالت، یک راه حل بیشتر ندارد: یافتن معنایی فرامادی و فراتر از خودتان و یا به عبارت بهتر، هدف گزینی معنوی. تخصص من روانشناسی بالینی است و باشما از موضع یک کارشناس مذهبی صحبت نمی کنم. بلکه براساس اصول و مبانی علم روانشناسی دارم این نکته را مطرح می کنم. امروزه این موضوع مورد توافق متخصصان حوزه ی سلامت است که یکی از ابعاد اساسی سلامت، سلامت معنوی است. این بعد،شامل داشتن هدف و تجارب معنوی است. منظور من لزوما ریاضت ها و مراحل عرفانی نیست. بلکه عمومی ترین و رایج ترین تجارب معنوی که براساس یافته ها و مطالعات علمی روانشناسی با اوج تجاب لذت، شادی و انگیزش همراه است، تجربه ی عشق به خداوند و احساس ارتباط با او به عنوان یک وجود دوست داشتنی و به عبارت بهتر، یک معشوق مطلق است. یافته های علم رونشناسی، نشان داده است که چنین تجارب معنوی،صرف نظر از نوع دین و فرهنگ و شرایط اجتماعی می تواند با بهترین حالات سلامت روانی و هیجانی همراه باشد. برای کمک به دستیابی به چنین سطحی از سلامت معنوی، دو منبع مطالعاتی الهام بخش ارزشمند را به شما معرفی می کنم: 1- سخنرانی های شرین، شیوا، تاثیرگذار و ارزشمند دکتر الهی قمشه ای 2- کتاب انسان در جستجوی معنای غائی اثر ویکتور فرانکل ( و یا فصل مربوط به ویکتور فرانکل از کتاب "روانشناسی کمال" تالیف دکتر دوان شولتس).



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.