مهدی

نمی تونم درس بخونم و چیزی بنویسم، از مشاوره حضوری...

نمی تونم درس بخونم و چیزی بنویسم، از مشاوره حضوری هم خجالت می کنم پسری 27 ساله و دانشجوی ارشد کامپیوتر هستم. خیلی به رشته خودم علاقه داشتم. سال اول تو کلاس من و شاگرد اول می دونستن ولی از سال دوم تقریبا درس نخوندم و همه واحد ها رو افتادم نمی تونم چیزی بخونم و بنویسم . برای خیلی ناراحت کننده شده . با هر چیزی به اسم درس باشه مشکل دارم. کتاب رو که بر می دارم حاظرم هر کار ناخوشایندی به جاش انجام بدم ولی بزارمش زمین بدیش اینه که به کسی هم نگفتم. نمی تونم بگم. توی خانواده هم برچسب تنبل زیاد بهم خورده چیزی نمونده از دانشگاه اخراج بشم ... از همه خجالت می کشم و از همه دوری می کنم و گوشه گیر شدم زندگیم داره تباه میشه ... چی کار کنم ؟
Friday, August 30, 2013
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

مهدی

نمی تونم درس بخونم و چیزی بنویسم، از مشاوره حضوری...

مهدی ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 27 ساله )

نمی تونم درس بخونم و چیزی بنویسم، از مشاوره حضوری هم خجالت می کنم

پسری 27 ساله و دانشجوی ارشد کامپیوتر هستم.
خیلی به رشته خودم علاقه داشتم. سال اول تو کلاس من و شاگرد اول می دونستن
ولی از سال دوم تقریبا درس نخوندم و همه واحد ها رو افتادم
نمی تونم چیزی بخونم و بنویسم .
برای خیلی ناراحت کننده شده . با هر چیزی به اسم درس باشه مشکل دارم.
کتاب رو که بر می دارم حاظرم هر کار ناخوشایندی به جاش انجام بدم ولی بزارمش زمین

بدیش اینه که به کسی هم نگفتم. نمی تونم بگم. توی خانواده هم برچسب تنبل زیاد بهم خورده

چیزی نمونده از دانشگاه اخراج بشم ... از همه خجالت می کشم و از همه دوری می کنم و گوشه گیر شدم

زندگیم داره تباه میشه ... چی کار کنم ؟


مشاور: سیدحبیب اله احمدی

باسلام. خیلی مبهم در مورد مسئله ی اصلیتان صحبت کردید، البته من این احتمال را هم در نظر گرفتم که شاید خودتان هم از علت ایجاد این احساس کسالت و بی حسی، اطلاعی ندارید. اما برای حل این مشکل، اول باید علت آن مشخص شود. خوب در خاطرات این چندوقت اخیر دقت کنید و ببینید که آیا شروع این نشانه ها با رویداد خاصی در زندگی شما همراه نبوده است؟ یعنی دقیقاً در آن برهه ی زمانی که احساس کردید افت تحصیلیتان شروع شد، رویداد ناکام کننده ای ذهن شما را به خودش مشغول نکرده بود؟ توجه داشته باشید که ممکن است انسان در زندگی خود با یک ناکامی بسیار جدی و یک شکست عاطفی یا شخصی خیلی بزرگ روبه رو شود و در ظاهر هیچ واکنش شدیدی به این شکست یا ناکامی نشان ندهد. به طوریکه اطرافیان و حتی خود فرد، احساس می کنند که این مسئله، مسئله ی خیلی جدی و مهمی نبوده است. اما واقعیت، این است که این احساس ناکامی و شکست، با فراموش کردن اصل مسئله و فرار از آن، از بین نمی رود، بلکه در ذهن فرد باقی می ماند و به طور ناهشیار بر جنبه های مختلف زندگی او تاثیرات مخربی می گذارد. درحالیکه اگر آن مسئله و گره هیجانی ایجاد شده، شناسایی و حل گردد، دیگر این نشانه ها هم از بین خواهند رفت. البته موضوعی که گفتم فقط یکی از علل احتمالی مسئله ی شما بود. حتی گاهی اوقات بعضی از بیماری های جسمی (و نه روانشناختی) می توانند با نشانه هایی شبیه نشانه های شما همراه باشند. به هرحال، بدون یک سنجش و ارزیابی بالینی دقیق توسط یک روانشناس بالینی، نمی توان در مورد ماهیت مسئله ی شما قضاوت کرد. این سنجش را نمی توان به صورت مشاوره ی اینترنتی، کتاب و ... انجام داد بلکه فقط باید در یک کلینیک تخصصی توسط یک روانشناس بالینی مجرب انجام شود تا با اطمینان بتوان در مورد ماهیت مسئله ی شما و راهکارهای احتمالی درمان این نشانه ها اظهار نظر کرد.



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.