المسیر الجاریه :
آیا بازگشت بیماران مرگ مغزی امکان پذیر است؟
چهارده اصل سبک زندگی فاطمی؛ از بیانات حضرت زهرا(س) برای بانوان امروز
پیرمحمد ثانی از خوشنویسان صاحبنام سده دهم هجری
مرگ مغزی با کما چه فرقی می کند؟
نگهداری سگ در آپارتمان از نظر قانون
نقش محبت در تحول فرد و جامعه: از دیدگاه قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)
سلطان علی اوبهی دانشمند و خوشنویس قرن نهم هجری
ابوالحسن اعتصامی نقاش، معمار، خطاط، و نویسنده ایرانی
چه داروهایی باید همیشه در خانه داشته باشیم؟
چگونه نقاط امن و نقاط خطر خانه را شناسایی کنیم؟
گناهان حضرت یوسف در قرآن
چهار زن برگزیده عالم
مزار حضرت یعقوب (علیه السلام)
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
مزار حضرت موسی (علیه السلام)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
داستان
مرد روستایی و سگ
در روزگار پیشین، مردی بود که خیلی بدجنس بود. یک روز مردی روستایی به منزل او آمد. سگِ او، که مثل صاحبش بسیار شریر بود، پای مرد روستایی را گاز گرفت. روستایی هم با چماقی که در دست داشت، بر سر سگ کوبید و
داستان
ایوان احمق و ملکه ماریا
پادشاهی دختری داشت، عاقل و دانا، به نام ملکه ماریا. این دختر هر کسی را که میدید، فوراً میفهمید که چطور آدمی است.
داستان
انگشتر طلایی
پدر و مادری سه دختر داشتند. دختر کوچکتر ساکت و زحمتکش بود، ولی دختران بزرگتر شرور و حسود بودند و فقط راجع به لباس قشنگ و خواستگارهای خودشان فکر میکردند.
داستان
ایوان احمق
پیرمردی سه پسر داشت. دو تا از آنها عاقل بودند و سومی احمق. اسم این سومی ایوان احمق بود. ایوان همیشه کنار بخاری دراز میکشید.
داستان
برادران شکارچی
در یکی از کشورها، دو تا برادر شکارچی بودند. این دو تا برادر روزی برای شکار از منزل بیرون رفتند؛ یک خرگوش طلایی دیدند؛ عقب خرگوش راه افتادند و به جنگل انبوه و تاریکی رسیدند. خرگوش، زیر بوتهای پنهان شد...
داستان
عروس بهانهجو
نمیدانم این داستان در چه زمانی روی داده است؛ یا در زمان تزار استپان بوده، یا پیش از آن. در هر حال، شاهزادهای با شاهزاده. خانم خود زندگی آرامی داشتند. دختری داشتند که خیلی خوشگل ولی بهانهجو بود. هیچ...
داستان
ایوان، پسر روستایی
توی خرمن یک نفر دهاتی، یک موش خانگی و یک موش صحرایی راه پیدا کردند.
موش خانگی خیلی محتاط، ولی موش صحرایی بیفکر بود و فقط توی خرمن جست و خیز میکرد؛ کارش این بود که یا تخممرغی بدزدد،
داستان
اسب زرّین
در یکی از کشورها پیرمرد و پیرزنی با هم زندگی میکردند. پیرمرد به شکار میرفت و پیرزن در منزل به کار خانهداری مشغول بود.
داستان
جوانمردترین شاهزادگان
بر چهرهی زیبای شاهزاده سودانا، فرزند سیبی شاه، دو چشم زیبا میدرخشید. هرگاه که این دو دیدهی مهربان در برابر منظرهای از مهربانی و یا نیکخواهی قرار میگرفتند، چون دیدگان کودکانی که خود را به آغوش پدر...
داستان
بازگشتهای بودا به زمین
یکی از خصوصیات روحیهی هندی اعتقاد به تناسخ است. طبق این عقیده هر انسانی در این دنیا یا جهانهای دیگر باید از زندگیهای بیشمار انسانی و یا حیوانی بگذرد. هرکس پس از مردن دوباره زنده میشود، منتهی به شکل...