المسیر الجاریه :
انگشتر در آیینه فقه و فرهنگ تشیع: بررسی احکام، تاریخ و نمادها
کودک از چه سنی آمادگی تنها ماندن در خانه را دارد؟
شغل های که با آمدن هوش مصنوعی خلق شده یا خواهند شد
حکومت نامرئی بر ذهن، احساس و اقتصاد انسان
مهارت های ضروری برای والدین کلاس اولی ها
برای راه اندازی مرکز لیزر در تهران چه باید کرد؟
راهکارهای سرمایهگذاری مطمئن و حلال برای آینده خانوادهها
هنر دودآلود؛ آسیبشناسی ترویج سیگار در فیلمها و سریالهای ایرانی
سازگاری در زندگی مشترک: الگوگیری از سیره پیامبر(ص) در مدارای خانوادگی
تهدید خاموش در دل ارتباطات بیمرز
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چهار زن برگزیده عالم
گناهان حضرت یوسف در قرآن
پیش شماره شهر های استان گیلان
نحوه خواندن نماز والدین
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
پیش شماره شهر های استان تهران
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟

حماسه کاوه (14)
زمستان 63 ،خبر رسيد که يک گروهان از نيروهای گيلان در ارتفاعات «سياه کوه» بانه، گرفتار کمين شدهاند. ضد انقلاب، چند تا از آنها را شهيد و بقيه را هم اسير کرده بود. مخبرها خبر آورده و گفته بودند :«جنازه شهدا...

حماسه کاوه (13)
به منظور انجام عمليات قادر، منطقة وسيعي را بايد شناسايي ميكرديم. ما دو گروه چهار نفره بوديم كه كار در آن منطقه طاقت فرسا را برعهدهمان گذاشته بودند. انجام عمليات در قسمت سخت و حساس منطقه را به تيپ ويژه...

حماسه کاوه (12)
تا شروع عمليات فرصت زيادی نداشتيم، ساير يگانها كارشان را تمام كرده بودند، فقط ما مانده بوديم ما ˜كه بايد هرچه سريعتر، كار شناسايی را تمام میكرديم. آن شب پنج- شش تيم آماده شدند. موقع حركت، كاوه گفت :«منم...

حماسه کاوه (11)
حدوداً يك سال از حضورم در تيپ ويژه ميگذشت. طي اين مدت، هر روز بيشتر از روز قبل، سعي در آموزش هر چه بهتر نيروها و بالابردن توان رزمي آنها داشتم. يك روز كاوه احضارم كرد. وقتي وارد اتاقش شدم، گفت :«خبر خوشي...

حماسه کاوه (10)
اواخر سال 60 بود. سپاه آماده ميشد تا با همراهي ارتش، عمليات بزرگ و سرنوشت ساز «فتح المبين» را در جبهههاي جنوب انجام دهد. نيروهاي زيادي به منطقه اعزام شده بودند. آن موقع، ما در مشهد بوديم. با پنج ـ شش...

حماسه کاوه (9)
بعد از شهادت محمود، در زمان رياست جمهوري آيت الله خامنهاي، آقا به مهاباد، پادگان لشگر ويژه شهدا تشريف برده بودند.
پادگان بزرگي بود. مسجدي هم كه درست كرده بودند، بزرگ بود. همة نيروهاي لشگر به مسجد آمده...

حماسه کاوه (8)
هر كس در سقز ميماند، بايد شرايط سخت آنجا را هم تحمل ميكرد. كمبود نيرو و مهمات، زمستانهاي سرد، نگهبانيهاي طولاني، آماده باشهاي مدام و پي در پي و خيلي مشكلات ديگر كه رس بچهها را ميكشيد و خستهشان ميكرد....

حماسه کاوه (7)
خيلي از بچهها دفعه اولشان بود كه ميخواستند به كردستان بروند. آموزشها فشرده بود و نفسگير. مسؤولين و مربيهاي پادگان آموزشي امام حسين(عليه السلام) تهران، هر روز به بهانهاي صحبت را به خطرات جنگ در كردستان...

حماسه کاوه (6)
زمستان سال1359 بود. گروهي صدوهشتاد نفره از شيراز آمده بودند ديواندره. بايد ميرفتيم و آنها را ميآورديم سقز.
گروه ما بيست نفر بيشتر نميشدند؛ با سه-چهار ماشيني كه داشتيم، ميرفتيم اسكورت و نيروهايي را...

حماسه کاوه (5)
فكر همه چيز را كرده بوديم. ميخواستيم با كمترين تلفات، عمليات بزرگي انجام دهيم. آخرين مرحلة شناسايي مواضع دشمن تمام شد، ولي هنوز مسألهاي تمام ذهنم را مشغول كرده بود. هر چه فكر كردم راه چارهاي پيدا كنم،...