المسیر الجاریه :
قصه های مینی مالیستی جنگ (1) ادبیات دفاع مقدس

قصه های مینی مالیستی جنگ (1)

١- چند روز قبل از امتحان‏ها از جبهه مي‌آمد، يك صندلي مي‏گذاشت زير درخت نارنگي وسط حياط، آن چند روز را درس مي‌خواند و با نمره‌هاي خوب قبول مي‌شد. نمره‌هاش هست. تازه با همين وضع توي كنكور هم قبول شد. آن...
بابايي به روايت همسر شهيد (8) عباس بابایی

بابايي به روايت همسر شهيد (8)

شهيد بابايي هميشه با سري تراشيده، پيراهن و شلواري ساده در محافل حاضر مي شدند و اين باعث شده بود تا خيلي ها او را نشناسند و البتّه اين خواسته خودِ او بود که هميشه ناشناس باشد. زماني که در پايگاه دزفول خدمت...
بابايي به روايت همسر شهيد (7) عباس بابایی

بابايي به روايت همسر شهيد (7)

سرهنگ خلبان حق شناس، نماينده نيروي هوايي در قرارگاه هويزه بودند. من به همراه سرهنگ بابايي که در آن زمان پست معاونت عمليات را به عهده داشتند، براي تحويل پست سرهنگ حق شناس به قرارگاه رفته بوديم. در برخوردهاي...
بابايي به روايت همسر شهيد (6) عباس بابایی

بابايي به روايت همسر شهيد (6)

از جمله ويژگيهاي مديريت و فرماندهي عباس اين بود که او پيوسته مراقب افراد و اطرافيان خود بود. تلاش مي کرد تا از وضع آنان باخبر باشد و چنانچه مشکلي داشتند با تمام توان مي کوشيد تا مشکل آنان را برطرف کند. روزي...
بابايي به روايت همسر شهيد (5) عباس بابایی

بابايي به روايت همسر شهيد (5)

عباس نمازش را بسيار با آرامش و خشوع مي خواند. در بعضي وقتها که فراغت بيشتري داشت آيه «ايّاک نَعبُدُ و ايّاک نَستَعينْ» را هفت بار با چشماني اشکبار تکرار مي کرد. به ياد دارم از سن هشت سالگي روزه اش را...
بابايي به روايت همسر شهيد (4) عباس بابایی

بابايي به روايت همسر شهيد (4)

هميشه پدرم آرزو داشت، عباس پزشک و ترجيحاً دکتر داروساز شود. شايد اين بدان علّت بود که خودش کمک داروساز بود و چنين مي پنداشت که اگر عباس پزشکي بخواند، در آينده خواهد توانست با دريافت جواز داروخانه، در کنار...
بابايي به روايت همسر شهيد (3) عباس بابایی

بابايي به روايت همسر شهيد (3)

در حال عبور از خيابانِ منتهي به دبستان دهخدا بودم که زنگ مدرسه به صدا درآمد و عباس، که آن زمان در کلاس پنجم ابتدايي درس مي خواند، همراه با دانش آموزان از مدرسه خارج شد. او با ديدن من به طرفم آمد. پس از...
بابايي به روايت همسر شهيد (2) عباس بابایی

بابايي به روايت همسر شهيد (2)

تهران همان قدر که مسوليت هاي او بيشتر شد ، زماني هم مي توانستيم با هم باشيم کم تر شد. بچه ها ديگر به نبودن دو هفته ، يک ماه پدرشان عادت کرده بودند. مدرسه اي که بايد مي رفتم نزديکي هاي شاه عبدالعظيم بود...
بابايي به روايت همسر شهيد (1) عباس بابایی

بابايي به روايت همسر شهيد (1)

در کتاب قطور تاريخ فصل جديدي به نام انقلاب اسلامي و به نام انسان نوشته شده است . اين فصل از جنس بهار است ولي به رنگ سرخ نوشته شده است و خزاني به دنبال ندارد. اين فصل داستان تجديد عهد انسان در روزهاي پاياني...
پيام رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت صياد شيرازى علی صیاد شیرازی

پيام رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت صياد شيرازى

من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا امير سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداكار دين و قرآن، نظامى مؤمن و پارسا و پرهيزكار، سپهبد على صياد شيرازى...