المسیر الجاریه :
خشکسالی معنوی :بررسی عوامل بازدارنده نزول باران از منظر آیات و روایات
نحوه برخورد با شوهر درونگرا
کتاب، سرچشمه تمدن؛ بازخوانی و تحلیل توصیههای رهبر انقلاب درباره کتاب و کتابخوانی
باید و نبایدهایی برای کسانی که قصد ازدواج فامیلی دارند
هر آنچه باید درباره سرزمین کنعان بدانید
کاربردهای حالت پرواز در گوشی که شاید نمی دانستید
چرا بعضی بچه ها نمی توانند از حقشان دفاع کنند؟ + راه حل
زندگی نزدیک به جدایی و طلاق،چطور زندگی مان را از نو بسازیم؟
چطور به دوست که افسرده هست، کمک کنم؟
چرا بعضی بچه ها با خودشان بلند بلند حرف می زنند؟
مزار حضرت یعقوب (علیه السلام)
گناهان حضرت یوسف در قرآن
چهار زن برگزیده عالم
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
مزار حضرت موسی (علیه السلام)
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
ادبیات دفاع مقدس
احوال پرسي از صد سخنراني بهتر است!
من هنگام محاصره ي آبادان از سوي دشمن، در محور فياضيه ي آبادان با برادر علي معمار آشنا شدم. با اولين برخورد احساس کردم سالهاست ايشان را مي شناسم. فرمانبري از ايشان، براي من بسيار لذّت بخش بود. از وقتي که...
ادبیات دفاع مقدس
بايد اول دست پدر و مادرت را ببوسي
با گفتن يا الله يا الله وارد شدند؛ محمد با چندين بچّه ي دبستاني. زخمي بودم و توان بلند شدن نداشتم. يک يک سلام کردند و دور و برم نشستند. محمّد هم کنار دستم نشست و با هم حرف مي زديم. گفت: «راستي محمدحسن!...
ادبیات دفاع مقدس
خيال نکني کسي شده اي!
مدتي مسؤوليت ستاد مبارزه با مواد مخدّر نهبندان را به عهده داشت. يکي از اقوام نزديک، پيغام داده بود: «به رجبعلي بگوييد کسي را که دستگير کرده اي از آشنايان است، کاري به او نداشته باش.»
ادبیات دفاع مقدس
حسن ظن و نگاه مثبت
داشت براي من از شيطان حرف مي زد و از رسوخ هاي پنهاني اش. مي گفت: «اوايل جنگ، روز به روز مسؤوليتهاي بالاتري به من مي دادند. اين طرف و آن طرف گاهي مي شنيدم که از من تعريف مي کنند. يک بار، يک خبرنگار آمد...
ادبیات دفاع مقدس
پايه ي تربيتش محبت بود
نشسته بوديم داخل اتاق. مهمان داشتيم. صدايي از داخل کوچه آمد. ابراهيم سريع از پنجره نگاه کرد. شخصي موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود.
وصیتنامه و دستنوشته
توصیه به حجاب فاطمی و زینبی در وصایای شهدا
امیدوارم برای من خواهرانی زینب صفت و زهرا گونه باشید، صبور و مقاوم در برابر ناملایمات و سختی های زندگی باشید و همیشه و در همه حال حیا و حجاب ظاهر و باطنتان را حفظ کنید.
وصیتنامه و دستنوشته
وصایای شهدا پیرامون لزوم حفظ حجاب
خواهرم از تو می خواهم که در همه حال و همیشه حجاب خود را حفظ کنی و با امر به معروف و نهی از منکر تمامی خواهران را به این کار تشویق کنی و با این عمل خویش ادامه دهنده راه شهدا باشی.
ادبیات دفاع مقدس
بچه ها بياييد گردوها را برداريد
چند سالي که در اهواز زندگي مي کرديم، وقتي از خط مقدم جبهه برمي گشت و مي ديد که مشغول کار هستيم با من همراه مي شد. حتي در آشپزي به من کمک مي کرد. در تمام اموري که فکر مي کرد مي تواند به من کمک کند، از همراهي...
ادبیات دفاع مقدس
دهانت بخاطر حرف زشت بو مي دهد!
اوايل مهر بود. کم کم هوا داشت سرد مي شد. روستاي سرخ ده بوديم. در اين فصل بيشتر ساکنان کوچ مي کردند و تقريباً روستا خالي از سکنه مي شد. يک روز صبح ديدم جواني که تقريباً هم سن و سال رشيد بود، گوسفندي را...
ادبیات دفاع مقدس
عيد واقعي
سال 58، به دليل وضعيت خاصي که بر جامعه حاکم بود، معمولاً نيروهاي پاسدار بيشتر اوقات را در پادگان بودند و هر وقت مرخصي مي خواستند، بايد از مسؤول مربوطه برگه ي مرخصي مي گرفتند و دژبان دم در هم کنترل مي کرد.