المسیر الجاریه :
صلح و آشتی در اسلام: از قرآن تا خانواده و جامعه
علت دوری اعضای خانواده و فامیل از هم
خشکسالی معنوی :بررسی عوامل بازدارنده نزول باران از منظر آیات و روایات
نحوه برخورد با شوهر درونگرا
کتاب، سرچشمه تمدن؛ بازخوانی و تحلیل توصیههای رهبر انقلاب درباره کتاب و کتابخوانی
باید و نبایدهایی برای کسانی که قصد ازدواج فامیلی دارند
هر آنچه باید درباره سرزمین کنعان بدانید
کاربردهای حالت پرواز در گوشی که شاید نمی دانستید
چرا بعضی بچه ها نمی توانند از حقشان دفاع کنند؟ + راه حل
زندگی نزدیک به جدایی و طلاق،چطور زندگی مان را از نو بسازیم؟
مزار حضرت یعقوب (علیه السلام)
گناهان حضرت یوسف در قرآن
چهار زن برگزیده عالم
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
مزار حضرت موسی (علیه السلام)
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
ادبیات دفاع مقدس
بايد از امام سرمشق بگيريم
راننده که گويي بيش از محمّد براي رسيدن عجله داشت پيچيد درخيابان يک طرفه تا راهش را نزديک کند. محمّد زد روي پايش و گفت: « چه خبره! داري گناه مي کني، در قانون جمهوري اسلامي يک طرفه رفتن ممنوعه. قانون را...
ادبیات دفاع مقدس
روحيه ي نظاميگري
در عمليّات کربلاي 5 به دليل تأخير عمليّات از سوي لشکر محمّد رسول الله و روح الله عمليّات را آغاز نکرديم. بچّه ها مي گفتند: چرا عمليّات شروع نمي شود؟ آقا حميد به آنان گفت: « امر، امرِ فرماندهي است. ما هم...
ادبیات دفاع مقدس
خلاف قانون، حرام است
نشناخت علي را. جلو در اردوگاه نگهمان داشت. گفت: « ببخشيد برادر! کارت شناسايي تان لطفاً. » علي گفت: « همراهم نيست. » نگهبان گفت: « ببخشيد. برادر عاصمي گفتند بدون کارت کسي را راه ندهيد توي اردوگاه. »
ادبیات دفاع مقدس
از چهارچوب قانون خارج نشويد
وقتي مأموريّتي از طرف لشکر به گردان ما واگذار مي شد سيّد تمام همّ و غمّ خود را به کار مي گرفت تا به نحو احسن مأموريّت انجام گيرد. لذا قبل از اين که بچّه ها بدانند منطقه کجاست، ساعت ها و گاهي چند روز به...
ادبیات دفاع مقدس
به زيارت سيدالشهدا ( عليه السلام ) نرفت!
در محوطه ي پادگان ملک آباد مشهد براي انجام کاري درخواست ماشين کرد. مسؤول موتوري او را نمي شناخت و گرفتن ماشين هم مستلزم طيّ مراحلي بود. لحظاتي معطّل شديم، امّا مسؤول موتوري حاضر به دادن وسيله ي نقليه نشد....
ادبیات دفاع مقدس
تابع نظم و قانون نظام اسلامي هستيم
قبل از عمليّات بيت المقدس، تيپ 27 محمّد رسول الله ( صلي الله عليه و آله ) در محوطه ي انرژي اتمي، در دارخوين مستقر بود. به دستور حاج احمد، تردّد کليّه ي افراد مي بايست با برگه ي مخصوص تردّد انجام مي گرفت.
ادبیات دفاع مقدس
از فرمانده اجازه نگرفته ام
نمي خواهم اسم ببرم و بگويم کي. باز ماجرا درباره ي يکي از فاميل هاي نزديک صيّاد بود. جواني بود که سرباز سپاه بود. از همه خدمت چندبار فرار کرده بود. تذکّرهاي صيّاد هم نتيجه نداده بود. مادر صيّاد زنگ زده...
ادبیات دفاع مقدس
هميشه به حق خودت قانع باش
سه بار شد که اسباب هايمان بار کاميون، چند روز کنار خيابان ماند، تا کاميون مي رسيد به مقصد، از منطقه مي فرستادند دنبال او که « سريع خودت را برسان. »
ادبیات دفاع مقدس
کلاه آهني يادتون نره!
قبل از عمليّات کربلاي پنج، از گيلان عازم اهواز بوديم، آقا مهدي از ناحيه ي مچ پا احساس درد شديدي مي کرد. وقتي خودشان اظهار تمايل کردند که به بيمارستان بروند، فهميدم که درد سختي بايد باشد وگرنه آقا مهدي...
ادبیات دفاع مقدس
اينجا حساب برادري در کار نيست!
حاج حسن خيلي خاکي و بي شيله پيله بود. اصلاً مشخص نمي شد که ايشان فرمانده است. يکبار با هم رفتيم زاغه ي مهمّات، حاج حسن گفت: « آمار مهمات را بدهيد. »