المسیر الجاریه :
شرح مضامین دعای روز اول ماه مبارک رمضان
از گرسنگی دنیا تا تشنگی قیامت: تأملی در فلسفه روزه
پند اخلاقی دعای روز اول ماه رمضان با تاکید بر روزه داری
قهوه برای چی خوبه؟
صندلی نظری یا سایر محصولات موجود در بازار؟
تهران چند فرودگاه دارد؟ معرفی فرودگاه های تهران
فهرست بزرگترین اشتباهها در فرودگاه
اسکرابر صنعتی (زمینشوی صنعتی) چیست؟
اولویتهای وقف با توجه به نیازهای روز جامعه
نقش هوش مصنوعی در توسعه و مدیریت وقف
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
نحوه روزه گرفتن
قوانین ضربه پنالتی در فوتبال
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
آداب ختم قرآن در ماه رمضان
رمضان و روزه در اشعار حافظ شیرازی
احکام روزه قضا آیت الله خامنه ای
احکام روزه مسافر آیت الله خامنه ای
احکام روزه مستحبی همه مراجع
هشت دلیل روزه گرفتن مسلمانان در ماه رمضان

خود را گم نکنيد
حاج قاسم مير حسيني سرشار از تواضع و فروتني بود. وقتي از جبهه برمي گشت، به خانه ي خويشاوندان مي رفت و منتظر نمي ماند که ديگران به ديدن او بروند. حتي زماني که خداوند توفيق زيارت خانه ي خدا را نصيب آن عزيز...

دوست دارم گمنام بمانم
خاکساري و خفض جناح از ويژگي هاي مردان خداست و تواضع جاذبه اي است که دوست و دشمن را به خود مي کشد. شهيد حسيني حتي بعد از نمايندگي مجلس، از اين لحاظ تغييري نکرده بود و همچنان الگو و اسوه ي تواضع و فروتني...

جاروي درون
تازه از جبهه آمده بود. وقتي او را ديدم، يک دستش توي جيبش بود. ديده بوسي کرديم و دست داديم. عبدالله هميشه دو دستي دست مي داد و اغلب تا پايان صحبت، دستش را رها نمي کرد. اما آن روز، دست ديگرش را اصلاً از...

تواضع مردمي، اقتدار نظامي
در روستاي مير آباد واقع در جاده ايرانشهر - سردشت، يکي از ضد انقلابيون را به اسارت گرفته بوديم و شهيد بروجردي خيلي خودماني با او صحبت مي کرد و سؤال مي کرد که: « کجا بودي؟ جمعي چه گروهي هستي؟ »

من سلام مي کنم!
طرف هاي عصر، رضا و نصيري همراه پرسنل، آستين ها را بالا زدند و چند ماشين وانت کرايه کردند. رضا، سر اولين تخت را گرفت و نصيري بار وانت کرد. تواضع و صفاي او در همان مدت کم، دل همه را برده بود. يکي گفت:

فروتني در برابر پدر و مادر
شهيد نياکي آدمي پر توان و مقتدر و مقاوم بود. در گرما گرم تابستان در کانکس او کولر روشن نمي شد و بيشتر وقت ها، او به خاطر گرما، فقط با يک زير پيراهن در داخل کانکس به کارها رسيدگي مي کرد و هميشه يک کلاه...

من نوکر بسيجي ها هستم
عباس هميشه علاقه داشت تا گمنام باقي بماند. او از تشويق، شهرت و نام، سخت گريزان بود. شايد اگر کسي با او برخورد مي کرد، خيلي زود به اين ويژگي اش پي مي برد. زماني که عباس فرمانده ي پايگاه اصفهان بود، يک روز،...

دلجويي از خطاکار
بچه هاي گردان، پس از شهادت مرتضي زارع حسابي دلتنگ شدند. شهادت مرتضي ضربه ي سنگيني به تيپ زد. چرا که مرتضي کسي نبود که يک شبه به فرماندهي گردان برسد. او ماه ها در کردستان، غرب و عمليات هاي مختلف

افتخار خدمت به بچه هاي جبهه
با اين که از فرماندهان سپاه خراسان بود، اما کمتر کسي در جبهه از مسئوليتش خبر داشت. هميشه با لباس بسيجي ظاهر مي شد. يک روز داخل سنگر فرماندهي با مسئولين نشسته بوديم. آخوندي که از بچه هاي شوخ طبع بود، چادر...

از اصطلاحات بي زارم
آمد پيش من، ساعت يک و نيم شب. ليوان آب جوش دستم بود. حال واحوال کرديم. نيم ساعت با هم بوديم. روشن نشد بگه آب جوش مي خواهد. تعارفش کردم تا ميل کرد.