المسیر الجاریه :
چشمههای حکمت صادقی: رهیافتی قرآنی به آموزههای امام جعفر صادق (ع)
تاریخچه استفاده از عطر و عطرسازی در ایران
رسانه اخلاقی و حفظ حریم خصوصی افراد براساس آموزه های اسلامی
ماهیت، رویکردها و چالش های اخلاق رسانه
رمز و راز عدم قیام مسلحانه امام صادق (ع)
بلیط تهران ازمیر؛ چطور ارزان ترین پرواز را رزرو کنیم؟
معماری روابط عادلانه کارگر و کارفرما در اسلام
هوش مصنوعی، همیار کشاورزان در دوران کمآبی
راه های خلاصی از شر لکه روغن روی دیوار و سرامیک
مذاکره یا تحمیل؟ بررسی عوامل ناکامی مذاکرات ایران و آمریکا از دیدگاه رهبر انقلاب
پیش شماره شهر های استان تهران
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نحوه خواندن نماز والدین
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
لیست ویژگیهای شخصیتی
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟

آسمان آبی
در فصل غربت از دل خود یاد می کنم باور مکن که دلهره ایجاد می کنم شیرین ترین صنوبر این باغ سبز را فردا فدای تیشۀ فرهاد می کنم

آری خدا تو را به سوی خویش خوانده بود
ای پیشوای آینههای زمین، امام! آیینه شکسته ما را ببین، امام ! بعد از تو با حریم شهیدان چه میکنند؟ بعد از تو چیست طالع این سرزمین، امام؟

آخرین بهار
این چندمین بهار، ولی بی تو میگذشت این اوج انتظار ولی بی تو میگذشت صبحی که بیحضور تو از راه میرسید عیدی پر از غبار ولی بی تو میگذشت

آخرین بدرقه
ای سرآغاز شب پوچ پریشانی من آخرین بدرقه ات در تب حیرانی من تو گرمای نگاهت من و سرمای صدا کی به خورشید رسد ذهن زمستانی من

ای مهربان
فریاد موهومی رسید از آسمان امشب خشم است و آتش گسترای کهکشان امشب از وحشت این لحظه های گنگ و بی احساس چشمم نمی خوابد بیا با من بمان امشب

ای که در بالا بلندی شهرهای
ای زمین فریادهامان بی صداست ریشۀ غم هایمان بی انتهاست ما زنسل درد و داغ و غربتیم حیرتی دیرینه با ما آشناست

ای بزرگ آفتاب آینه پوش
چهره شاهدان غبار گرفت عشق را موج انفجار گرفت چفیه، پوتین، پلاک، سنگر کو؟
زیر رگبار، دیده تر کو؟

اوج کهکشان
گلی به نام تو را تا به ما نشان دادند به مردۀ دل ما ساحرانه جان دادند تمام آنچه که به یک قرن نوع انسان داشت

او مظهر سادگی بود
شب بود و داغ شقایق، در کوچهها موج میزد قعر سکوتی سترون، مرگ صدا موج میزد دلهای غریب و شکسته، در انتظار بهاری

او برای زخمها، حس التیام بود
او برای زخم ها، حس التیام بود پیش تر زهر چه نام، سیدی بنام بود چیست در مرام او؟ هیچ! جز شکوه عشق هر کسی که می رسید محو آن مرام بود