المسیر الجاریه :
امشب شب قدرست و من دارم به الطافت رجا شب قدر

امشب شب قدرست و من دارم به الطافت رجا

امشب شب قدرست و من دارم به الطافت رجا<br /> امشب بده قلب مرا با نورخود یا رب جلا<br /> قرآن بگیرم بر سر و خوانم دعای جوشنت<br /> شاید گناهم بخشی و از بند غم گردم رها
با این همه کوله بار عصیان شب قدر شب قدر

با این همه کوله بار عصیان شب قدر

ای کاش که نوری به نهادم برسد<br /> زادسفری بهر معادم برسد<br /> با این همه کوله بار عصیان شب قدر<br /> من آمده ام خدا به دادم برسد
شبِ تقدیر من بیا بنویس شب قدر

شبِ تقدیر من بیا بنویس

جای دوری نمی رود که کنی<br /> گوشه چشمی به ما امام زمان <br /> خوب شد در شبِ عزای علی<br /> با تو هم هم صدا امام زمان <br /> شبِ تقدیر من بیا بنویس<br /> یک سفر کربلا امام زمان
یک شب قدر با امام زمان شب قدر

یک شب قدر با امام زمان

آمدم آشتی دهی من را<br /> با خودت، با خدا امام زمان <br /> کاش قرآن به سر بگیرم من<br /> یک شب قدر با امام زمان
من که امشب به یادِ تو هستم شب قدر

من که امشب به یادِ تو هستم

من که امشب به یادِ تو هستم<br /> یاد کن پس مرا امام زمان  <br /> دست بر دامنت اگر نرنم<br /> بروم پس کجا؟ امام زمان
سفره دار خدا امام زمان شب قدر

سفره دار خدا امام زمان

سفره دار خدا امام زمان<br /> دگر امشب بیا امام زمان <br /> شب قدر است هر کجا هستی<br /> التماس دعا امام زمان
جز تو کسی مراد شب قدر ما که نیست شب قدر

جز تو کسی مراد شب قدر ما که نیست

ای مقصد تمام دعاهای ما بیا<br /> تنها دلیل دیده ی دریای ما بیا<br /> جز تو کسی مراد شب قدر ما که نیست<br /> ای آرزوی هر شب احیای ما بیا
یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است شب قدر

یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است

یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است<br /> یک لحظه بی‌تو بودن یک‌عمر اشتباه است<br /> یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر<br /> یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است
بازآمدم به سویت برگشته‌ام به کویت شب قدر

بازآمدم به سویت برگشته‌ام به کویت

بازآمدم به سویت برگشته‌ام به کویت<br /> این بندۀ فراری محتاج یک نگاه است<br /> من عهد خود شکستم من راه خویش بستم<br /> ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است
آخر کجا گریزد عبدی که بی‌پناه است شب قدر

آخر کجا گریزد عبدی که بی‌پناه است

هرگز نمی‌پسندی در بر رویم ببندی<br /> آخر کجا گریزد عبدی که بی‌پناه است<br /> در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم<br /> مویم شده سفید و پرونده‌ام سیاه است