المسیر الجاریه :
تا سحر ناله ی الغوث و دعا سر بدهیم
شب قدر آمده تا ساکنِ میخانه شویم<br />
به جز اربابِ خرد با همه بیگانه شویم<br />
تا سحر ناله ی الغوث و دعا سر بدهیم<br />
کاین چنین عاشق و دلداده یِ دیوانه شویم
در دلم شبهای احیایت چه طوفانی گرفت
ای بنازم رحمتت کز دیده بارانی گرفت<br />
در دلم شبهای احیایت چه طوفانی گرفت<br />
اشکها بارید و قدری قلبها آرام شد<br />
صیقلی شد سینه ها و خوب مهمانی گرفت
قصدی به غیر از آبروداری نداری
تو آنقدر خوبی که حتی از نشستن<br />
با بنده ی آلوده ات عاری نداری<br />
با رو سیاهِ مستحقِ سرزنش هم<br />
قصدی به غیر از آبروداری نداری
سائل بی دست و پایم حال زارم را ببین
سائل بی دست و پایم حال زارم را ببین<br />
باز هم کردم ضرر، دار و ندارم را ببین<br />
درب بیچاره سرا شد باز، من هم آمدم<br />
خویش را بیچاره کردم روزگارم را ببین
اگه میشه به منم کن نظری
اگه میشه به منم کن نظری<br />
تو مناجاتم و توی سحری<br />
لطف تو زیاده من خوب میدونم<br />
من و قاطی خوبات خوب میخری
اومدم دست به دعا من بگیرم
اومدم دست به دعا من بگیرم<br />
توی این شبا بگم من فقیرم<br />
تو بیا نگاهی از وفا بکن<br />
بدون تو من خدایا میمیرم
از خود فرار کرده غلام فراری ات
عبدی که بود پست و هوسران تر از همه<br />
برگشته سر به زیر و پشیمان تر از همه<br />
از خود فرار کرده غلام فراری ات <br />
سوی تو بازگشته گریزان تر از همه<br />
یا که مرا مقابل این خوبها بزن<br />
یا...
کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم
کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم<br />
کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم<br />
مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین<br />
تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم
خوب یا بد همه آیید که دعوت شده ایم
خوب یا بد همه آیید که دعوت شده ایم<br />
که در این بزم برای همه، جا آماده است<br />
قبل از آنی که دهان باز کند هر بیمار<br />
پیش رویش همه اسباب دوا آماده است
هر کجا صحبت توبه است، خدا آماده است
سفره باز است، بیایید، غذا آماده است<br />
هر کجا صحبت توبه است، خدا آماده است<br />
شهر را با خبر از سفره ی احسان سازید<br />
آن کریمی که کشد ناز گدا، آماده است