المسیر الجاریه :
دارد بهار میرسد اما بدون تو
دارد بهار میرسد اما بدون تو<br />
دارد بهار میشود آقا بدون تو<br />
بار دگر بهار و هیاهوی تازگی<br />
بار دگر شکفتن گل ها بدون تو
این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد
این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد<br />
تا تو نیایی صبح زیبایی ندارد<br />
دارم یقین روزی تو می آیی وگرنه<br />
هجران بدون وصل معنایی ندارد
ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر
ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر<br />
من به دنبال تو هستم در غزل ها بیشتر<br />
هر چه می گویند با یک گل نمی آید بهار<br />
من دلم می گیرد از ضرب المثل ها بیشتر
چه باید کرد تا یارم بیاید
چه باید کرد تا یارم بیاید<br />
همان که کرده بیمارم بیاید<br />
حبیب نازنینى که از اول<br />
به خود کرده گرفتارم بیاید
علت دوری از یار گناه است گناه
علت دوری از یار گناه است گناه<br />
ورنه پابوسی آن ساکن صحرا شدنی است<br />
این همه اشک که جاری شده، با آمدنش<br />
رودهایی است که تبدیل به دریا شدنی است
جا ماندنمان ز یار خیلی سخت است
با این دل بیقرار خیلی سخت است<br />
جا ماندنمان ز یار خیلی سخت است<br />
تو درد فراق دیده ای،می دانی<br />
بـرگرد که انتظار خیلی سخت است
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها
بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا<br />
بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها<br />
دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید:<br />
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها
با تو اصل عدل عالم گیر خواهد شد
با تو اصل عدل عالم گیر خواهد شد<br />
با تو رنگ زندگی تغییر خواهد کرد<br />
تا بیایی آفتاب، این هم رکاب تو<br />
در غروب واپسین تأخیر خواهد کرد<br />
من چنان در دیدنت محوم که پندارم<br />
مرگ در دیدار...
ای تیر نگاهت به دل زار کجایی
ای تیر نگاهت به دل زار کجایی<br />
ای روی گلت شمع شب تار کجایی<br />
آرام و قرار دل بی تاب و شکیبم<br />
آرام و قرار دل بیمار کجایی
ولی همیشه و هر هفته جمعهها گم شد
چه قدر شنبه و یک شنبه و دوشنبه رسید <br />
ولی همیشه و هر هفته جمعهها گم شد<br />
چه هفتهها که رسید و چه هفتهها که گذشت <br />
شمارشی که خلاصـه بـه چند و چندم شد