المسیر الجاریه :
در واژه انتظار دقت کردم مهدوی

در واژه انتظار دقت کردم

از نفس خودم که باز هجرت کردم<br /> در واژه انتظار دقت کردم<br /> دیدم که گناه است حجاب من و او<br /> در عصر ظهور، بس که غفلت کردم
هجر تو مرا نباشد آقا آسان مهدوی

هجر تو مرا نباشد آقا آسان

هجر تو مرا نباشد آقا آسان<br /> از هر مژه ام چکیده آقا باران<br /> هر شب ز مه توبه صدایت کردم<br /> برگرد و بخوان برای ما از قرآن
این قصّه کمی دگر به سر می آید مهدوی

این قصّه کمی دگر به سر می آید

این قصّه کمی دگر به سر می آید<br /> آن یار که رفته از سفر می آید<br /> با پرچم سرخ و ذوالفقار حیدر<br /> با سیصد و سیزده نفر می آید
یابن الحسن ماه خدا بی تاب رویت مهدوی

یابن الحسن ماه خدا بی تاب رویت

یابن الحسن ماه خدا بی تاب رویت<br /> ارواح پاک انبیا در گفتگویت<br /> آیا شود منّت نهی در ماه غفران<br /> بر من چشانی لحظه افطار، بویت
در فراقت بغض من ترکیده است مهدوی

در فراقت بغض من ترکیده است

بارش چشم ترم خشکیده است<br /> در فراقت بغض من ترکیده است<br /> جای تو خالیست در وقت سحر<br /> چون که زهرا مادرت غمدیده است
آقا کجایی لحظه افطار گشته مهدوی

آقا کجایی لحظه افطار گشته

آقا کجایی لحظه افطار گشته<br /> جانم ز هجرت عاقبت بیمار گشته<br /> ماه خدا بی تو برایم، سخت سخت است<br /> هر چند یادت، روزه ها را یار گشته
دستان دعا بهر فرج بردارید مهدوی

دستان دعا بهر فرج بردارید

ای شیعه تو تقدیم نما در امشب<br /> یاسین و دعای نور را در امشب<br /> دستان دعا بهر فرج بردارید<br /> شاید نظری به ما شود در امشب
خوشا به حال گدایی، که منتظر باشد مهدوی

خوشا به حال گدایی، که منتظر باشد

خوشا به حال گدایی، که منتظر باشد<br /> خوشا به سوز و دعایی،که مستمر باشد<br /> به جمعه های فراقی که می رسند از ره<br /> خوشا به حال دو چشمی که دیده، تر باشد
ای منتظران، بار دگر جمعه رسیده مهدوی

ای منتظران، بار دگر جمعه رسیده

ای منتظران، بار دگر جمعه رسیده<br /> دلتنگ فرج، وقت خوش ندبه رسیده<br /> در حسرت آن جمعه ام آخر که بگویند<br /> خورشید علی آمده از کعبه رسیده
این جمعه و این نم نم اشک های جاری مهدوی

این جمعه و این نم نم اشک های جاری

این جمعه و این نم نم اشک های جاری<br /> آقا، ز برای آمدن میل نداری؟<br /> نذریست مرا دیدن رویای جمالت<br /> ارباب شود به دیده منّت بگذاری؟