ای زائر بانوی مدینه برگرد مهدوی

ای زائر بانوی مدینه برگرد

ای زائر بانوی مدینه برگرد<br /> از هجر تو مادر چه کشیده برگرد<br /> مولای تمام جمعه های هجران<br /> اشکم ز برای تو چکیده برگرد
ماه رمضان رفت و مرا یار نیامد مهدوی

ماه رمضان رفت و مرا یار نیامد

ماه رمضان رفت و مرا یار نیامد<br /> آن روشنی سینه تبدار نیامد<br /> در این شب آخر،دم افطار بگویم<br /> مولای همه،حامی و غمخوار نیامد
صاحب الامر در این جمعه صدایت کردم مهدوی

صاحب الامر در این جمعه صدایت کردم

صاحب الامر در این جمعه صدایت کردم<br /> منجی عصر، دعا بهر لقایت کردم<br /> ماه الله تمام است و دو چشمم گریان<br /> دم افطار، دگر باره دعایت کردم
در این رمضان نشد که لایق بشوم مهدوی

در این رمضان نشد که لایق بشوم

در این رمضان نشد که لایق بشوم<br /> بر نفس خودم هماره فائق بشوم<br /> آیا که شود یمن همین عید سعید<br /> من منتظر امام ناطق بشوم
بار دیگر قلب مهدی غم گرفت مهدوی

بار دیگر قلب مهدی غم گرفت

بار دیگر قلب مهدی غم گرفت<br /> همچو مولا، قلب زینب هم گرفت<br /> یاد آن روزی که ویران شد بقیع<br /> در جنان، حیدر به سر ماتم گرفت
از جمعه و از غروب آن دلگیرم مهدوی

از جمعه و از غروب آن دلگیرم

از جمعه و از غروب آن دلگیرم<br /> بی لطف حضورت به خدا می میرم<br /> این جمعه چندم است در هجر توام<br /> مولا دگر از جمعه هجران سیرم
باز جمعه، قصه تکراری هجران یار مهدوی

باز جمعه، قصه تکراری هجران یار

باز جمعه، قصه تکراری هجران یار<br /> باز ندبه، شیعیان و ناله های بی قرار<br /> کاش مولا، صفحه هجران به آخر میرسید<br /> کاش جمعه، می شنیدم بوی مولای بهار
با حجت آخر خدا عهد کنیم مهدوی

با حجت آخر خدا عهد کنیم

با حجت آخر خدا عهد کنیم<br /> از ذکر حسینش همگی شهد کنیم<br /> باشد شب جمعه، حرم ثارالله<br /> شش گوشه و شب تا به سحر زهد کنیم
دیده ای نیست برای تو نبارد آقا مهدوی

دیده ای نیست برای تو نبارد آقا

دیده ای نیست برای تو نبارد آقا<br /> عاشقی نیست به تو دل نسپارد آقا<br /> جمعه ها آمد و رفتند،ندیدم رویت<br /> دل خسته ز غمت تاب ندارد آقا
بقیع است و تماما غربت و غم مهدوی

بقیع است و تماما غربت و غم

بقیع است و تماما غربت و غم<br /> گرفته زائری با مادری، دم<br /> مخور غصه، حرم می سازم آخر<br /> اگر آیم برون آیی ز ماتم