المسیر الجاریه :
با زمزمه و ذکر علمدار حرم می آیی مهدوی

با زمزمه و ذکر علمدار حرم می آیی

با زمزمه و ذکر علمدار حرم می آیی<br /> با روضه شش ماه و در اوج کرم می آیی<br /> ای منتقم فاطمه ات لقب، تو وقتی آیی<br /> شمشیر علی به دست و صاحب علم می آیی
گر تشنه لبی، منتظر حضرت باش مهدوی

گر تشنه لبی، منتظر حضرت باش

گر تشنه لبی، منتظر حضرت باش<br /> از هجر رخش، هماره در حسرت باش<br /> خواهی که شود فرج برایت نزدیک<br /> پس پیرو یوسف و "ولی نعمت" باش<br />
در غیبتی و به تو خیانت کردم مهدوی

در غیبتی و به تو خیانت کردم

در غیبتی و به تو خیانت کردم<br /> با هر گنهم تو را جسارت کردم<br /> امروز تو را قسم دهم بر زهرا<br /> آقا تو ببخش اگرچه غفلت کردم
بر قامت دلربای یارم نازم مهدوی

بر قامت دلربای یارم نازم

بر قامت دلربای یارم نازم<br /> من هستی خود، به پای او می بازم<br /> با آنکه ندیده ام جمالش امّا<br /> در زمره عاشقان او، جان بازم
از سمت حجاز، یک خبر می آید مهدوی

از سمت حجاز، یک خبر می آید

از سمت حجاز، یک خبر می آید<br /> آدینه هجر، هم به سر می آید<br /> چون وعده معبود، حقیقت باشد<br /> آن یار غریب، از سفر می آید
السلام ای آخرین حجّت، عزیز فاطمه مهدوی

السلام ای آخرین حجّت، عزیز فاطمه

السلام ای آخرین حجّت، عزیز فاطمه<br /> ای ز یمن حضرتت، روزی رسیده برهمه<br /> جمعه ای دیگر برای شیعیان،سخت آمده<br /> العَجَل یا سَیّدی، یابن العُلومِ الکامِله
بر مشامم می رسد، هر لحطه بوی هجر یار مهدوی

بر مشامم می رسد، هر لحطه بوی هجر یار

بر مشامم می رسد، هر لحطه بوی هجر یار<br /> جمعه دیگر شدم، مثل همیشه بی قرار<br /> العجل ای یوسف زهرا، غیاثَ الُمستغیث<br /> با قدومت می شود پاییز این دل ها، بهار
یک جمعه دیگر، ز فراقت نالم مهدوی

یک جمعه دیگر، ز فراقت نالم

یک جمعه دیگر، ز فراقت نالم<br /> وقف تو شده، زندگی و این مالم<br /> من کاسه صبرم به خدا لبریز است<br /> آقا نظری به این دل و احوالم
تنی دارم فدای خال رویت مهدوی

تنی دارم فدای خال رویت

تنی دارم فدای خال رویت<br /> دلم بسته شده بر تار مویت<br /> الهی یابن زهرا، گرچه یکبار<br /> به خوابم طی کنم راهی به سویت
کی شود از کعبه بنمایی ظهور مهدوی

کی شود از کعبه بنمایی ظهور

یابن حیدر، یابن یاسین، یابن نور<br /> کی شود از کعبه بنمایی ظهور<br /> تا بگیرم در برت آرامشی<br /> من نمایم پیش تو،حسّ حضور