المسیر الجاریه :
روحانی عشق امام خمینی

روحانی عشق

تا ابد داغ تو اندر دل ما خواهد بود بلبل طبع حزین نغمه سرا خواهد بود روشنی بخش بصر زود برفتی ز جهان
روح خدا امام خمینی

روح خدا

یاران دوباره شورشم امروز در سر است گویی مرا به سر شعف و شور دیگر است مجنون تر از همیشه و دیوانه تر ز پیش
رقص خنجر امام خمینی

رقص خنجر

با رقص خنجر خویش را مدهوش کردیم عمری به جای باده آتش نوش کردیم
رفتن جانگداز تو امام خمینی

رفتن جانگداز تو

پاکی تو سپیده را زیر سؤال می‏برد خامه تو جریده را زیر سؤال می‏برد رایحه حضور تو، عطر نسیم کوی تو دشت ز گل تنیده را زیر سؤال می‏برد
راز سبز امام خمینی

راز سبز

ما را مجال فصل بهاران نبوده است در ما نشانی از گل و باران نبوده است شرم‏است و شرم، بار گناهان به دوشِ ماست در سینه‏مان طراوت ایمان نبوده است
دوست داشتن مثل پدر امام خمینی

دوست داشتن مثل پدر

به گریه سوز سازی ساز کرده ام بی تو اشکهای پر بهانه، یک ریز، می بارند با بهانه سرخ تو
دلواپس آفتاب فردا امام خمینی

دلواپس آفتاب فردا

در هُرم عَطَش امید صحرا بود همسایه و پا به پای دریا بود چون حرف سپیده گفتنی‏هایش با نی‏لبک سحر هم‏آوا بود
دستت مریزاد امام خمینی

دستت مریزاد

به شیون از چه می‏نالد چنین باد که را می‏خواند اینگونه به فریاد چرا کوبد به هر سو پیکرش را چو مادر در عزای تازه داماد ؟
در رثای امام امام خمینی

در رثای امام

در شب میلاد غربت مرغ عشق ناگهان از آشیانه پر کشید کاش ان شب، آن شب پرماجرا کار این دنیا به پایان می رسید
در پناه تو امام خمینی

در پناه تو

زمین این دایۀ پیر و اینک ای سترگ از دیر باز شکفتن تو را در آغوش خویش به آرزو نشسته بود