وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به وصال او ز عمر جاودان به که راز دوست از دشمن نهان به به شمشيرم زد و با کس نگفتم
Monday, May 31, 2010
مير من خوش مي‌روي کاندر سر و پا ميرمت
مير من خوش مي‌روي کاندر سر و پا ميرمت خوش خرامان شو که پيش قد رعنا ميرمت گفته بودي کي بميري پيش من تعجيل چيست خوش تقاضا مي‌کني پيش...
Monday, May 31, 2010
اي غايب از نظر به خدا مي‌سپارمت
اي غايب از نظر به خدا مي‌سپارمت جانم بسوختي و به دل دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زير پاي خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت
Monday, May 31, 2010
اي پيک راستان خبر يار ما بگو
اي پيک راستان خبر يار ما بگو
Monday, May 31, 2010
خنک نسيم معنبر شمامه‌اي دلخواه
که در هواي تو برخاست بامداد پگاه خنک نسيم معنبر شمامه‌اي دلخواه که ديده آب شد از شوق خاک آن درگاه دليل راه شو اي طاير خجسته لقا
Monday, May 31, 2010
عيشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله عيشم مدام است از لعل دلخواه گه جام زر کش گه لعل دلخواه اي بخت سرکش تنگش به بر کش
Monday, May 31, 2010
يا ليت شعري حتام القاه
حافظ چه نالي گر وصل خواهي يا ليت شعري حتام القاه گر تيغ بارد در کوي آن ماه خون بايدت خورد در گاه و بي‌گاه
Monday, May 31, 2010
اي هدهد صبا به سبا مي‌فرستمت
اي هدهد صبا به سبا مي‌فرستمت بنگر که از کجا به کجا مي‌فرستمت حيف است طايري چو تو در خاکدان غم زين جا به آشيان وفا مي‌فرستمت
Monday, May 31, 2010
اي قباي پادشاهي راست بر بالاي تو
زينت تاج و نگين از گوهر والاي تو اي قباي پادشاهي راست بر بالاي تو از کلاه خسروي رخسار مه سيماي تو آفتاب فتح را هر دم طلوعي مي‌دهد
Monday, May 31, 2010
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت بازآيد و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن يار سفرکرده بياريد تا چشم جهان بين کنمش جاي اقامت
Monday, May 31, 2010
تاب بنفشه مي‌دهد طره مشک ساي تو
پرده غنچه مي‌درد خنده دلگشاي تو تاب بنفشه مي‌دهد طره مشک ساي تو کز سر صدق مي‌کند شب همه شب دعاي تو اي گل خوش نسيم من بلبل خويش را مسوز
Monday, May 31, 2010
مرا چشميست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو مرا چشميست خون افشان ز دست آن کمان ابرو نگارين گلشنش روي است و مشکين سايبان ابرو غلام چشم آن...
Monday, May 31, 2010
خط عذار يار که بگرفت ماه از او
خوش حلقه‌ايست ليک به در نيست راه از او خط عذار يار که بگرفت ماه از او آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او ابروي دوست گوشه محراب دولت است
Monday, May 31, 2010
گلبن عيش مي‌دمد ساقي گلعذار کو
باد بهار مي‌وزد باده خوشگوار کو گلبن عيش مي‌دمد ساقي گلعذار کو گوش سخن شنو کجا ديده اعتبار کو هر گل نو ز گلرخي ياد همي‌کند ولي
Monday, May 31, 2010
به جان پير خرابات و حق صحبت او
که نيست در سر من جز هواي خدمت او به جان پير خرابات و حق صحبت او بيار باده که مستظهرم به همت او بهشت اگر چه نه جاي گناهکاران است
Monday, May 31, 2010
گفتا برون شدي به تماشاي ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو گفتا برون شدي به تماشاي ماه نو غافل ز حفظ جانب ياران خود مشو عمريست تا دلت ز اسيران زلف ماست
Monday, May 31, 2010
مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو
يادم از کشته خويش آمد و هنگام درو مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو گفت با اين همه از سابقه نوميد مشو گفتم اي بخت بخفتيدي و خورشيد دميد
Monday, May 31, 2010
اي آفتاب آينه دار جمال تو
مشک سياه مجمره گردان خال تو اي آفتاب آينه دار جمال تو کاين گوشه نيست درخور خيل خيال تو صحن سراي ديده بشستم ولي چه سود
Monday, May 31, 2010
اي خونبهاي نافه چين خاک راه تو
خورشيد سايه پرور طرف کلاه تو اي خونبهاي نافه چين خاک راه تو اي من فداي شيوه چشم سياه تو نرگس کرشمه مي‌برد از حد برون خرام
Monday, May 31, 2010
شراب لعل کش و روي مه جبينان بين
خلاف مذهب آنان جمال اينان بين شراب لعل کش و روي مه جبينان بين درازدستي اين کوته آستينان بين به زير دلق ملمع کمندها دارند
Monday, May 31, 2010