گلبرگ را ز سنبل مشکين نقاب کن
يعني که رخ بپوش و جهاني خراب کن گلبرگ را ز سنبل مشکين نقاب کن چون شيشه‌هاي ديده ما پرگلاب کن بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
Monday, May 31, 2010
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن اي روي ماه منظر تو نوبهار حسن در زلف بي‌قرار تو پيدا قرار حسن در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر
Monday, May 31, 2010
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالودم به بد ديدن منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن که در طريقت ما کافريست رنجيدن وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم
Monday, May 31, 2010
داني که چيست دولت ديدار يار ديدن
در کوي او گدايي بر خسروي گزيدن داني که چيست دولت ديدار يار ديدن از دوستان جاني مشکل توان بريدن از جان طمع بريدن آسان بود وليکن
Monday, May 31, 2010
خوشتر از فکر مي و جام چه خواهد بودن
تا ببينم که سرانجام چه خواهد بودن خوشتر از فکر مي و جام چه خواهد بودن گو نه دل باش و نه ايام چه خواهد بودن غم دل چند توان خورد که ايام نماند...
Monday, May 31, 2010
افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن
مقدمش يا رب مبارک باد بر سرو و سمن افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن تا نشيند هر کسي اکنون به جاي خويشتن خوش به جاي خويشتن بود اين نشست خسروي...
Monday, May 31, 2010
چو گل هر دم به بويت جامه در تن
چو گل هر دم به بويت جامه در تن کنم چاک از گريبان تا به دامن
Monday, May 31, 2010
ديدي که يار جز سر جور و ستم نداشت
ديدي که يار جز سر جور و ستم نداشت بشکست عهد وز غم ما هيچ غم نداشت يا رب مگيرش ار چه دل چون کبوترم افکند و کشت و عزت صيد حرم نداشت
Monday, May 31, 2010
بلبلي برگ گلي خوش رنگ در منقار داشت
بلبلي برگ گلي خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هاي زار داشت گفتمش در عين وصل اين ناله و فرياد چيست گفت ما را...
Monday, May 31, 2010
جز آستان توام در جهان پناهي نيست
جز آستان توام در جهان پناهي نيست سر مرا بجز اين در حواله گاهي نيست عدو چو تيغ کشد من سپر بيندازم که تيغ ما بجز از ناله‌اي...
Monday, May 31, 2010
خواب آن نرگس فتان تو بي چيزي نيست
خواب آن نرگس فتان تو بي چيزي نيست تاب آن زلف پريشان تو بي چيزي نيست از لبت شير روان بود که من مي‌گفتم اين شکر گرد نمکدان...
Monday, May 31, 2010
حاصل کارگه کون و مکان اين همه نيست
حاصل کارگه کون و مکان اين همه نيست باده پيش آر که اسباب جهان اين همه نيست از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است غرض اين است وگرنه دل...
Monday, May 31, 2010
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشيم
سخن اهل دل است اين و به جان بنيوشيم دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشيم چاره آن است که سجاده به مي بفروشيم نيست در کس کرم و وقت طرب مي‌گذرد...
Monday, May 31, 2010
روشن از پرتو رويت نظري نيست که نيست
روشن از پرتو رويت نظري نيست که نيست منت خاک درت بر بصري نيست که نيست ناظر روي تو صاحب نظرانند آري سر گيسوي تو در...
Monday, May 31, 2010
راهيست راه عشق که هيچش کناره نيست
راهيست راه عشق که هيچش کناره نيست آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نيست هر گه که دل به عشق دهي خوش دمي بود در کار خير حاجت هيچ...
Monday, May 31, 2010
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست در حق ما هر چه گويد جاي هيچ اکراه نيست در طريقت هر چه پيش سالک آيد خير اوست در صراط مستقيم...
Monday, May 31, 2010
مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيست
مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيست دل سرگشته ما غير تو را ذاکر نيست اشکم احرام طواف حرمت مي‌بندد گر چه از خون دل ريش دمي طاهر نيست
Monday, May 31, 2010
مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيست
مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيست دل سرگشته ما غير تو را ذاکر نيست اشکم احرام طواف حرمت مي‌بندد گر چه از خون دل ريش دمي طاهر نيست
Monday, May 31, 2010
بهار و گل طرب انگيز گشت و توبه شکن
به شادي رخ گل بيخ غم ز دل برکن بهار و گل طرب انگيز گشت و توبه شکن ز خود برون شد و بر خود دريد پيراهن رسيد باد صبا غنچه در هواداري
Monday, May 31, 2010
يا رب آن آهوي مشکين به ختن بازرسان
وان سهي سرو خرامان به چمن بازرسان يا رب آن آهوي مشکين به ختن بازرسان يعني آن جان ز تن رفته به تن بازرسان دل آزرده ما را به نسيمي بنواز
Monday, May 31, 2010