

نویسنده: آمارتیا سن
مترجم: وحید محمودی
مترجم: وحید محمودی
شواهدی وجود دارد كه نشان میدهد زمانی كه زنان فرصتهایی را به دست میآورند كه نوعاً در اختیار مردان است، آنان در استفاده از این امكاناتی كه مردان مدعی هستند برای قرنهای متمادی در اختیارشان بوده است، كم موفق نبودهاند. فرصتهایی كه زنان در سطوح بالای سیاسی در خیلی از كشورهای در حال توسعه، آن هم در موقعیتهای خیلی استثنایی به دست آوردهاند، اغلب به دلیل مرگ پدران و یا شوهران دولتمرد آنان بوده است. با وجود این از فرصتهای به دست آمده با حرارت و علاقه وافری استفاده بردهاند. هرچند ممكن است كه نقش زنان در مناصب بالای حكومتی در كشورهایی چون سریلانكا، هند، بنگلادش، پاكستان، فیلیپین، برمه و اندونزی در تاریخ اخیر به خوبی درك شده باشد،نیاز به توجه بیشتر به آن بخشی كه زنان قادر به ایفای نقش (با فرض داشتن فرصت) در سطوح گوناگون فعالیتهای سیاسی و ابتكارات اجتماعی بودهاند، وجود دارد.
اثر فعالیتهای زنان بر زندگی اجتماعی نیز وسیع است. برخی مواقع وظایف، مشخص و تبیین شده و یا در حال تبیین است. (اثر آموزش زنان در كاهش میزان باروری مثال خوبی در این باره است) به هر حال، همچنین، روابط دیگری نیز وجود دارد كه بررسی و تحلیل بیشتری را طلب میكند. یكی از فرضیات بسیار جالب به رابطه بین نفوذ مردان و شیوع جنایتهای ناشی از خشونت مربوط میشود. واقعیت این است كه بیشترین جرائم ناشی از خشونت در جهان را مردان انجام دادهاند، اما یك سری دلایل علّی ممكن وجود دارد كه تاكنون توجه شایستهای به آن نشده است.
طی یك مقایسه وسیع بین منطقهای در هند، یافتههای آماری جالب توجهی به دست آمده كه نشان میدهد رابطه قوی و خیلی معنیداری بین نسبت زنان به مردان و نبود جرائم ناشی از خشونت وجود دارد. درواقع، رابطه معكوس بین میزان قتل و نسبت زنان به مردان در تحقیقات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته و تفسیرهای نوینی از رابطهی علت و معلولی میان این پدیدهها ارائه شده است. برخی از این مطالعات به دنبال تعیین رابطهی علت و معلولی جرائم ناشی از خشونت، بر مبنای ارجحیت دادن بیشتر به فرزند پسر (كه جامعهای خشونت زده بیشتر قادر به رویارویی هستند) میباشند؛ در حالی كه مطالعات دیگر بیشتر در پی برقراری ارتباط میان حضور بیشتر زنان در جامعه (كه كمتر متمایل به خشونت هستند) با میزان جرائم كمتر هستند. همچنین عامل سومی وجود دارد كه هم به جرائم ناشی از خشونت و هم به برتری مردان در نسبت جنسی مربوط می شود. عوامل مختلفی را در اینجا میتوان برشمرد. اما اهمیت جنس و تأثیر نقش فاعلی زنان در مقابل مردان را به سختی میتوان در سایهی توضیحات جایگزین دیگری به فراموشی سپرد.
حالا اگر دوباره به بحث فعالیتهای اقتصادی برگردیم، مشاركت زنان میتواند منجر به تغییر مهمی شود. یكی از دلایل پائین بودن نسبی مشاركت زنان در فعالیتهای اقتصادی كمبود نسبی دسترسی به منابع اقتصادی است. مالكیت زمین و سرمایه در كشورهای در حال توسعه بیشتر به اعضای مرد خانواده تعلق دارد. با نبود منابع اضافی به طور معمول شروع یك فعالیت اقتصادی برای زنان حتی در سطح متوسط خیلی دشوارتر است. مشاهداتی وجود دارد دال بر این كه هرگاه ترتیبات اجتماعی از سلطه مردان دور میشود زنان با موفقیت بیشتری میتوانند به فعالیت اقتصادی و بازرگانی بپردازند. همچنین، واضح است كه مشاركت زنان علاوه بر درآمدزایی برای آنان، آثار اجتماعی را موجب میشود كه ریشه در موقعیت موفق و استقلال آنان دارد. بنابراین، مشاركت زنان هم به نفع خودشان است (با كاهش تبعیض جنسی در تصمیمگیری خانوادگی) و هم بر تحول اجتماعی اثرگذار است.
توفیق قابل توجه بانك جرامین (1) در بنگلادش مثال خوبی در این مورد است. جنبش دورنگرانه قرضالحسنه محمد یونس به طور جدی در پی رفع تبعیضاتی بود كه موجب رفتار نابرابر در بازار اعتباری روستا و در نتیجه رنجش زنان میشد. این امر، به منظور انجام تلاش ویژهای در جهت تأمین اعتبار برای قرضگیرندگان زن صورت گرفت. در نتیجه میزان حضور زنان در میان مشتریان بانك جرامین یك درصد بیشتر شد. ركود قابل توجه این بانك در داشتن نرخ خیلی بالای بازپرداخت (حدوداً 98 درصد گزارش شده است) بیارتباط با طریقی كه زنان نسبت به فرصتهای عرضه شده به آنان واكنش نشان دادهاند و دورنماهای تضمینكننده مهم چنین ترتیباتی، نیست. همچنین در بنگلادش BRAC تأكید مشابهی بر مشاركت زنان، به رهبری دیگر رهبر دورنگر فزلی حسن عابد، وجود داشت. این موارد و دیگر تحركات اجتماعی و اقتصادی در بنگلادش نه تنها موجب تقویت موقعیت زنان شد، بلكه از طریق تقویت نقش فاعلی آنان منجر به تغییرات عمدهای در جامعه گردید. برای مثال، به نظر میرسد كاهش شدید میزان باروری در بنگلادش، طی سالهای اخیر، ارتباط وثیقی با حضور فزاینده زنان در امورات اقتصادی و اجتماعی در كنار دسترسی بیشتر به تسهیلات برنامه تنظیم خانواده حتی در روستاهای بنگلادش داشته است.
ناحیه دیگری كه حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی متنوع است، فعالیت كشاورزی مربوط به مالكیت زمین است. همچنین فرصتهای اقتصادی كه زنان به دست می آورند، میتواند اثر قاطع بر كاركرد اقتصاد و ترتیبات اجتماعی مربوطه داشته باشد. درواقع، به تعبیر بینا اگاروال (2) «یك مزرعه برای خودم» میتواند عامل تعیین كنندهای بر حضور و ابتكار زنان، با آثار وسیع بر تعادل اقتصادی و قدرت اجتماعی بین زنان و مردان، داشته باشد. مباحث مشابهی برای فهم نقش زنان در تحولات محیطی بویژه در نگهداری منابع طبیعی (نظیر درختان) قابل طرح است. درواقع، اختیار زنان یكی از مباحث محوری در فرایند توسعه، برای خیلی از كشورهای جهان امروز است. عوامل ذیربط در این خصوص عبارتند از: آموزش زنان، الگوی مالكیت آنان، فرصتهای اشتغال و كاركرد بازار نیروی كار. اما، اگر در ورای چنین متغیرهای كلاسیكتری حركت كنیم، عوامل دیگری نیز چون ماهیت ترتیبات اقتصادی و اجتماعی كه مشوق و یا بازدارنده تغییرات در این رفتارهاست را شامل میشود. همان طور كه مطالعه روشنگر نایلا كبیر (3) دربارهی كار و فعالیت اقتصادی زنان بنگلادش در داكا و لندن نشان داد، نقش ترتیبات قبلی به طور قوی تحت تأثیر ارتباط اقتصادی و اجتماعی بود كه در محیطهای محلی تجلی داشت. تغییر در نقش فاعلی زنان یكی از واسطههای اصلی تغییر اقتصادی و اجتماعی است و عاملهای تعیین كننده و همچنین پیامدهای آن به طور نزدیكی مرتبط به خیلی از جنبههای محوری فرایند توسعه است.
پینوشتها
1.Grameen Bank
2.Bina Agrwal
3.Naila Kabeer
سن، آمارتیا، (1394)، توسعه به مثابه آزادی، ترجمهی وحید محمودی، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات، چاپ چهارم