فرمان حمله عمومی به خیام امام حسین از سوی عمر بن سعد
وی با گفتن: "یا خیل الله ارکبی و بالجنة ابشری"، سپاهیان خود را وادار به هجوم سراسری کرد و تلاش نمود تا کردار و رفتار خود را بایسته جلوه دهد و روحیات متزلزل سپاهیان خویش را تقویت کند، تا مبادا در نبرد با فرزندزاده رسول خدا صلی الله علیه و آله دچار حیرت و سستی گردند.
امام حسین علیهالسلام که در آن هنگام، در پیشگاه خیمهاش به شمشیر تکیه داده و به استراحت مختصر پرداخته بود، با صدای خواهرش زینب کبری سلام الله علیها بیدار گردید و خیل عظیم سپاهیان دشمن را در روبروی خود مشاهده نمود، که در حال پیش روی به سوی خیمهگاه وی بودند.
آن حضرت، بیدرنگ برادرش حضرت عباس علیهالسلام را به همراه بیست تن از یاران فداکارش چون زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به سوی سپاه دشمن فرستاد، تا از فرمانده آنان، علت تهاجم عمومی را جویا شوند.
حضرت عباس علیهالسلام و هیأت همراه، به سران سپاه عمر بن سعد نزدیک شده و پیام امام حسین علیهالسلام را ابلاغ کردند و آنان در پاسخ امام حسین علیهالسلام گفتند: از امیر عبیدالله بن زیاد فرمان آمده است که حسین بن علی علیهالسلام یا در طاعت او درآید و با او بیعت کند و یا هم اینک آماده نبرد سرنوشتساز باشد.
حضرت عباس علیهالسلام پیامشان را به امام حسین علیهالسلام رسانید و از آن حضرت، کسب تکلیف نمود. امام حسین علیهالسلام به وی فرمود: از آنان بخواه که امشب را صبر کرده و کار نبرد را به فردا واگذارند. زیرا دوست دارم شب آخر عمرم مقدار بیشتری به عبادت و نماز بپردازم و خدا میداند که من به راز و نیاز با وی و نیایش در درگاهش چقدر علاقمندم.
حضرت عباس علیهالسلام بار دیگر به سوی سپاه دشمن رفت و درخواست امام حسین علیهالسلام را به آنان ابلاغ کرد. عمر بن سعد که مظنون به مسامحه کاری بود و شمر را رقیب خود میدید، از درخواست امام حسین علیهالسلام سرباز زد و گفت: برای حسین، دیگر مهلتی نیست!
برخی از فرماندهان سپاه، زبان به اعتراض گشوده و گفتند: ای فرمانده! اگر کافران و مشرکان از ما مهلت میخواستند، ما دریغ نمیکردیم ولی از مهلت دادن به فرزندزاده رسول خدا صلی الله علیه و آله امتناع میکنیم؟ عمر بن سعد در برابر اعتراضهای متعدد یاران خویش مواجه گردید و به ناچار درخواست امام حسین علیهالسلام را پذیرفت و به وی پیام داد که یک شب را به شما مهلت دادم، ولی بامدادان فردا اگر بر فرمان امیر، سر اطاعت فرود نیاورید، فیصله کار را به شمشیر میسپارم.
در این هنگام، آرامش نسبی حاکم گردید و هر دو سپاه به خیمهگاه خویش برگشته و منتظر فرارسیدن روز بعد، یعنی روز عاشورا شدند.[۱]
پینوشت:
1. نک: الارشاد (شیخ مفید)، ص 440؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 337.
منبع: روز شمار تاریخ اسلام، سید تقى واردى، جلد اول، ماه محرم