یونس

سلامدر آیه ی 72 ی سوره ی احزاب از عرض امانت صحبت...

سلام در آیه ی 72 ی سوره ی احزاب از عرض امانت صحبت شده که البته انسان فقط ان را قبول کرده.این امانت چیست؟
Monday, March 2, 2015
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

یونس

سلامدر آیه ی 72 ی سوره ی احزاب از عرض امانت صحبت...

یونس ( تحصیلات : لیسانس ، 19 ساله )

سلام
در آیه ی 72 ی سوره ی احزاب از عرض امانت صحبت شده که البته انسان فقط ان را قبول کرده.این امانت چیست؟


مشاور: حجة الاسلام منتظمی

جواب:کاربر محترم: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر مي‌كنيم: در مورد «امانت» تفسيرهاي مختلفي ذکر شده از جمله: منظور از امانت «ولايت الهيه» و کمال صفت عبوديت است که از طريق معرفت و عمل صالح حاصل مي‏شود. منظور صفت «اختيار و آزادي اراده» است که انسان را از ساير موجودات ممتاز مي‏کند. مقصود «عقل» است که ملاک تکليف و مناط ثواب و عقاب است. منظور «اعضاء پيکر انسان» است: چشم امانت الهي است که بايد آن را حفظ کرد و در طريق گناه مصرف ننمود، گوش و دست و پا و زبان هر کدام امانتهاي ديگري هستند که حفظ آنها واجب است. منظور «امانتهائي است که مردم از يکديگر مي‏گيرند» و وفاي به عهدهاست. مقصود «معرفت‏الله» است. منظور «واجبات و تکاليف الهي» همچون نماز و روزه و حج است. اما با کمي دقت روشن مي‏شود که اين تفسيرهاي مختلف با هم متضاد نيستند بلکه بعضي را مي‏توان در بعضي ديگر ادغام کرد، بعضي به گوشه‏اي از مطلب نظر افکنده و بعضي به تمام. براي به دست آوردن پاسخ جامع، بايد نظري به انسان بيفکنيم ببينيم او چه دارد که آسمانها و زمينها و کوهها فاقد آنند؟! انسان موجودي است با استعداد فوق‏العاده که مي‏تواند با استفاده از آن مصداق اتم «خليفةالله» شود، مي‏تواند با کسب معرفت و تهذيب نفس و کمالات به اوج افتخار برسد، و از فرشتگان آسمان هم بگذرد. اين استعداد توأم است با آزادي اراده و اختيار يعني اين راه را که از صفر شروع کرده و به سوي بي‏نهايت مي‏رود با پاي خود و با اختيار خويش طي مي‏کند. آسمان و زمين و کوهها داراي نوعي معرفت الهي هستند، ذکر و تسبيح خدا را نيز مي‏گويند، در برابر عظمت او خاضع و ساجدند ولي همه اينها به صورت ذاتي و تکويني و اجباري است، و به همين دليل تکاملي در آن وجود ندارد. تنها موجودي که قوس صعودي و نزوليش بي‏انتها است، و به طور نامحدود قادر به پرواز به سوي قله تکامل است، و تمام اين کارها را با اراده و اختيار انجام مي‏دهد «انسان» است، و اين است همان امانت الهي که همه موجودات از حمل آن سر باز زدند و انسان به ميدان آمد و يک تنه آن را بر دوش کشيد! لذا در آيه بعد مي‏بينيم انسانها را به سه گروه تقسيم مي‏کند، مؤمنان، کفار، و منافقان. بنابراين در يک جمله کوتاه و مختصر بايد گفت: امانت الهي همان قابليت تکامل به صورت نامحدود، آميخته با اراده و اختيار، و رسيدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذيرش ولايت الهيه است. اما چرا از اين امر تعبير به «امانت» شده با اينکه هستي ما، و همه چيز ما، امانت خداست؟ اين به خاطر اهميت اين امتياز بزرگ انسانها است وگرنه باقي مواهب نيز امانتهاي الهي هستند، ولي در برابر آن اهميت کمتري دارند. در اينجا مي‏توان با تعبير ديگري از اين امانت ياد کرد و گفت امانت الهي همان «تعهد و قبول مسئوليت» است. بنابراين آنها که امانت را صفت اختيار و آزادي اراده دانستند به گوشه‏اي از اين امانت بزرگ اشاره کرده‏اند، همانگونه آنها که آن را تفسير به «عقل» يا «اعضاء پيکر» و يا «امانتهاي مردم نسبت به يکديگر» و يا «فرائض و واجبات» و يا «تکاليف به طور کلي» تفسير نموده‏اند هر کدام دست به سوي شاخه‏اي از اين درخت بزرگ پربار دراز کرده، و ميوه‏اي چيده‏اند. اما منظور از عرضه کردن اين امانت به آسمانها و زمين چيست؟ آيا منظور اين است که خداوند سهمي از عقل و شعور به آنها بخشيد، سپس حمل اين امانت بزرگ را به آنها پيشنهاد کرد؟ و يا اينکه منظور از عرضه کردن همان مقايسه نمودن است؟ يعني هنگامي که اين امانت با استعداد آنها مقايسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شايستگي خويش را براي پذيرش اين امانت بزرگ اعلام کردند. البته معني دوم مناسبتر به نظر مي‏رسد، به اين ترتيب آسمانها و زمين و کوهها همه با زبان حال فرياد کشيدند که حمل اين امانت از عهده ما خارج است. و از اينجا پاسخ سؤال سوم نيز روشن شد که چرا و چگونه اين موجودات از حمل اين امانت بزرگ ابا کردند و ترس آميخته با احترام نشان دادند. و از همينجا کيفيت حمل اين امانت الهي از ناحيه انسان روشن مي‏شود، چرا که انسان آنچنان آفريده شده بود که مي‏توانست تعهد و مسئوليت را بر دوش کشد، و ولايت الهيه را پذيرا گردد، و در جاده عبوديت و کمال به سوي معبود لايزال سير کند، و اين راه را با پاي خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد. اما اينکه در روايات متعددي که از طرق اهل بيت عليهم‏السلام رسيده اين امانت الهي به «قبول ولايت امير مؤمنان علي عليه‏السلام و فرزندش» تفسير شده، بخاطر آنست که ولايت پيامبران و امامان شعاعي نيرومند از آن ولايت کليه الهيه است، و رسيدن به مقام عبوديت و طي طريق تکامل جز با قبول ولايت اولياءالله امکان‏پذير نيست. در حديثي از امام علي بن موسي‏الرضا مي‏خوانيم که: هنگامي که از تفسير آيه «عرض امانت» سؤال کردند فرمود: الامانة الولاية، من ادعاها بغير حق کفر «امانت همان ولايت است که هر کس به ناحق ادعا کند از زمره مسلمانان بيرون مي‏رود». در حديثي ديگر از امام صادق عليه‏السلام مي‏خوانيم هنگامي که از تفسير اين آيه سؤال شد فرمود: الامانة الولاية، و الانسان هو ابو الشرور المنافق: «امانت همان ولايت است و انساني که توصيف به ظلوم و جهول شده کسي است که صاحب گناهان بسيار و منافق است». منبع :تفسیرنمونه



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.