h

با سلام و عرض ادب و تشکراز سال 90در یکی از ادارات...

با سلام و عرض ادب و تشکر از سال 90در یکی از ادارات دولتی استخدام شدم و در پستی که مشغول به فعالیت شدم چون پست نظارتی و بالایی در اداره بود که می بایست طوری رفتار می کردم که کسی سو استفاده نکند وو به قول معروف حساب ببرند این رفتار کم کم در روحیه من بسیار تاثیر بدی گذاشت (همان سال ازدواج کردم)بطوریکه صاحب اخلاق و رفتاری شدم که تا قبل از آن اصلن اینگونه نبودم.مثلا با همکار مستقیمم سرد بر خورد کرده و البته رفتار و کردار و اخلاق او نیز بسیار در شکل گیری رفتار های من تاثیر گذار بود چون او فردی مغرور و از خود راضی و عدم انتقاد پذیری و دچار خود برتربینی عمیقی بود و این رفتار های او نیز رفته رفته در من تاثیر گذاشت بطوریکه الان با گذشت این چند سال احساس میکنم دچار افسردگی شده ام . و هیچ اتفاق مثبتی برایم ایجاد انگیزه نمی کند و روحیه ام خراب است.با همسرم به مراتب دچار بحث و جدل می شوم و سر مسایل کوچک ناراحت می شوم البته عکس العملم این است که سکوت میکنم و این همسرم را آزار می دهد .با کوچکترین رفتار و حرکت خانواده همسرم که مطابق میلم نباشد دچار ناراحتی شدید میوم و سریعا در رفتارم اثر می گذارد. امیدوارم مشکلاتم را بطور مناسبی بیان کرده باشم.لذا از شما عاجزانه درخواست کمک دارم.با تشکر فراوان.احتراما خصوصی و ناشناس پاسخ دهید
Saturday, January 2, 2016
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

h

با سلام و عرض ادب و تشکراز سال 90در یکی از ادارات...

h ( تحصیلات : لیسانس ، 29 ساله )

با سلام و عرض ادب و تشکر
از سال 90در یکی از ادارات دولتی استخدام شدم و در پستی که مشغول به فعالیت شدم چون پست نظارتی و بالایی در اداره بود که می بایست طوری رفتار می کردم که کسی سو استفاده نکند وو به قول معروف حساب ببرند این رفتار کم کم در روحیه من بسیار تاثیر بدی گذاشت (همان سال ازدواج کردم)بطوریکه صاحب اخلاق و رفتاری شدم که تا قبل از آن اصلن اینگونه نبودم.مثلا با همکار مستقیمم سرد بر خورد کرده و البته رفتار و کردار و اخلاق او نیز بسیار در شکل گیری رفتار های من تاثیر گذار بود چون او فردی مغرور و از خود راضی و عدم انتقاد پذیری و دچار خود برتربینی عمیقی بود و این رفتار های او نیز رفته رفته در من تاثیر گذاشت بطوریکه الان با گذشت این چند سال احساس میکنم دچار افسردگی شده ام . و هیچ اتفاق مثبتی برایم ایجاد انگیزه نمی کند و روحیه ام خراب است.با همسرم به مراتب دچار بحث و جدل می شوم و سر مسایل کوچک ناراحت می شوم البته عکس العملم این است که سکوت میکنم و این همسرم را آزار می دهد .با کوچکترین رفتار و حرکت خانواده همسرم که مطابق میلم نباشد دچار ناراحتی شدید میوم و سریعا در رفتارم اثر می گذارد.
امیدوارم مشکلاتم را بطور مناسبی بیان کرده باشم.لذا از شما عاجزانه درخواست کمک دارم.با تشکر فراوان.احتراما خصوصی و ناشناس پاسخ دهید


مشاور: خانم مریم مردانی

با سلام و عرض ادب دوست گرامی درست است که شرایط کاری در خلق و خو اثرگذار است اما همیشه افرادی که در پست های مشابه با شما کار می کنند دچار چنین خلقی نمی شوند. پس احتمالا شرایط کاری عامل زمینه ساز برای برانگیختن رفتارهای عنوان شده داشته است. در مورد آنچه از همسرتان توصیف کردید لازم است در جلسات حضوری نزد یک روانشناس با صلاحیت در زمینه مسایل خانوادگی و آن هم با حضور همسرتان صحبت کنید و بدین واسطه به دنبال ایجاد تغییر دو طرفه و در نتیجه تغییر شرایط کنونی باشید. اما شاید لازم باشد پیش از ترغیب همسر به شرکت در این جلسات تغییرات را از خود شروع کنید تا بدین واسطه آنفرایند هم تسهیل شود. پیش از هر چیز لازم است زندگی با این فرض را که شرایط کاری و متقابلا برخوردهای همسرم باعث این گونه شرایط برای من شده را خاتمه دهید. تا زمانی که با این فرض زندگی میکنید نخواهید توانست تغییر در افکار و احساسات خود ایجاد کنید. برای رهایی از این گونه مفروضه ها لازم است به ارزش ها و اهداف خود در زندگی بیشتر فکر کنید. چراکه وقتی نمی دانیم برای چه زندگی می کنیم و آنچه هدف ما از کار و ازدواج و زندگی مشترک بوده را فراموش می کنیم به یک زندگی روتین دچار می شویم که حاصلی جز افسردگی ندارد. پس مشخص کنید کهدر ابعادی چون کار، رابطه با همسر، رابطه اجتماعی، تفریح، مذهب، رابطه با خانواده و یا تحصیل و هنر چه ارزش ها و اهدافی دارید و می خواهید در این زمینه ها به چخه چیز هایی دست یابید.پس از تعیین این اهداف مشخص کنید که برای رسیدنب ه هر یک لازم است چه کاری انجام دهید. مثلا برای رابطه خوب با همسر چه اقداماتی لازم است. در مرحله بعد برای این اقدامات برنامه ریزی کرده و بدون توجه به افکارو احساسات ناامید کننده این برنامه را به اجرا درآورید. درگیر شدن جسمتان در این برنامه به تدریج فکر شما را هم به همان سو حرکت خواهد داد. مشکل رایج آن است که در بسیاری موارد مثلا برنامه ریزی می کنیم که با همسر خود به فان فعالیت بپردازیم و بدین واسطه رابطه خود را گرم تر کنیم اما بیش از آنکه به این هدف فکر کنیم به ملال و بی حوصلگی فکر می کنیم و می گوییم الان حوصله این کار را ندارم و منتظریم زمانی برسد که این هدف را با حوصله دنبال کنیم غافل از اینکه تا زمانی که به بی حوصلگی بیش از آن هدف بها دهیم زندگی همین خواهد بود. لازم است دست به کار ش.یم تا این افکار و احساسات هم ما را رها کنند.



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.