ناشناس

سلام.وقت بخیر.عذر میخوام...

سلام. وقت بخیر.عذر میخوام مزاحم وقتتون شدم من چند وقته با شوهرم دچار یکسری مشکلات جدی شدیم که شرایط سختی رو برام بوجود آورده میشه من رو راهنمایی کنین؟ من حدود ۸ماهه ازدواج کردم ولی هنوز عقد هستیم. مشکل من یکسری اخلاق هایی هست که داره و واقعا منشا کلی اختلافات خانوادگی شده.. چندتا مشکل اساسی باهاش دارم که برام واقعا تحملش سخته. **یکی اینکه خیلی وابسته مادرش هست همیشه هم میگه من مامانم رو از تو خیلی بیشتر دوست دارم و اون رو به تو ترجیح میدم. روز اول خواستگاری به من گفتن مادرم پیره و پدرم هم فوت کرده میخوام با مامانم توی یک ساختمون ولی در دو واحد مجزا زندگی کنیم که هم خودمون مستقل باشیم و حرمت ها حفظ شه و از طرفی اگه کاری بود بتونم بهش کمک کنم حرفش برام کاملا منطقی بود و بهش حق میدادم برای همین شرطش رو قبول کردم ولی الان که چند وقته دیگه میخوایم بریم سرخونه و زندگیمون بهم میگه باید با مادرم توی یک واحد مشترک زندگی کنیم یک اتاق از خونه دست ما بقیه با مادرم مشترک. البته با اخلاق هایی که خودش و مادرش داره چنین مسیله ای رو قبول کنم خودم رو توی چاه انداختم و مشکلاتمون هزار برابر میشه. **آخه اخلاق بد دیگه ای هم که داره اینه که هر اتفاقی میافته و مسیله ای پیش میاد رو میره به مامانش میگه حتی آب میخوریم رو میره میگه حتی از مسایل زناشوییمون هم میره تعریف میکنه و برام این رفتار خیلی سنگینه و اینها همه یک چوبی میشه که مادرش روی سر من میزنه. منم میدونم خبر میبره همیشه پشت سر مامانش ازش تعریف کرذم حتی یکبار هم بدگویی نکردم و بهش گفتم منم مامانت رو دوست دارم و دوست دارم با هم به مامانت کمک کنیم. **مشکل دیگه خساست بیش از حدشه. روز اول خواستگاری به من گفتن ما وضع مالی خوبی داریم و احتیاجی نیست بری سر کار ما میخوایم عروسمون خانه دار باشه که به زندگی برسه ما هم که تحقیقات کرده بودیم و دیدیم همه ازشون تعریف میکنن و تایید میکردن باشرطش موافقت کرذم ولی بعد از چند وقت به من میگه من برای تو هر چی لازم داری رو نمیخرم خودت برو سرکار پول دربیار بخر. اگه به من بگه ندارم و وضع خوبی ندارم برام قانع کننده است ولی این حرفاش عذابم میده. و میترسم برم سرخونه زندگی مشکلاتمون خیلی بیشتر شه واقعا نمیدونم چی کارکنم.هر چند وقت بی بهانه و با بهانه براش کادو میخرم که اونم یکم یاد بگیره ولی حتی کادوهای من رو فقط اول نگاه میکنه و تشکر میکنه بعد هم میذاره کنار و اصلا استفاده نمیکنه. **اگه چند روز هم همدیگر رو نبینیم حتی زنگ نمیزنه که ببینه در چه حالیم. اوایل من بهش زنگ میزدم و احوالپرسی میکردم پیام میدادم ولی اصلا پیام ها رو نمیخوند. توی این دوره زمونه حتی بلد نیست از موبایل استفاده کنه. وضع مالی خیلی خوبی دارن ولی سطح زندگیشون فوق العاده پایینه. ** طرز لباس پوشیدنش هم که افتضاح همیشه لباسای کهنه تنش میکنه. حتی بعضی وقتا میبینم یک قسمت هایی از لباسش هم پاره است و میگه همین جوری خوبه هر چی بهش میگم و خواهش التماس میکنم عوض کنه گوش نمیده بعضی وقتا واقعا خجالت میکشم کنارش راه برم. نمیدونم چه علاقه ای به چیزای کهنه داره و اصلا از چیزای نو وجدید استقبال نمیکنه. البته میدونم همین طوری تربیت شده ولی نمیدونم چی کار کنم تا این رفتارها رو بذاره کنار. البته خودم متوجه شدم انتخاب مناسبی نداشتم و باید دقت بیشتری میکردم ولی نمیخوام افسوس بخورم یا سرزنش بشم فقط میخوام زندگیم رو اگه راهی داره درست کنم و با خوبی و خوشی زندگی کنم به جدایی هم تمایلی ندارم و به عنوان راه آخر نگاه میکنم ولی اگه مجبور بشم حتما این کار رو میکنم چون مجبورم بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنم. خواهش میکنم راهنماییم کنین. ممنون
Wednesday, February 8, 2017
الوقت المقدر للدراسة:
مؤلف: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام.وقت بخیر.عذر میخوام...

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 33 ساله )

سلام.
وقت بخیر.عذر میخوام مزاحم وقتتون شدم من چند وقته با شوهرم دچار یکسری مشکلات جدی شدیم که شرایط سختی رو برام بوجود آورده میشه من رو راهنمایی کنین؟
من حدود ۸ماهه ازدواج کردم ولی هنوز عقد هستیم.
مشکل من یکسری اخلاق هایی هست که داره و واقعا منشا کلی اختلافات خانوادگی شده..
چندتا مشکل اساسی باهاش دارم که برام واقعا تحملش سخته.
**یکی اینکه خیلی وابسته مادرش هست همیشه هم میگه من مامانم رو از تو خیلی بیشتر دوست دارم و اون رو به تو ترجیح میدم. روز اول خواستگاری به من گفتن مادرم پیره و پدرم هم فوت کرده میخوام با مامانم توی یک ساختمون ولی در دو واحد مجزا زندگی کنیم که هم خودمون مستقل باشیم و حرمت ها حفظ شه و از طرفی اگه کاری بود بتونم بهش کمک کنم حرفش برام کاملا منطقی بود و بهش حق میدادم برای همین شرطش رو قبول کردم ولی الان که چند وقته دیگه میخوایم بریم سرخونه و زندگیمون بهم میگه باید با مادرم توی یک واحد مشترک زندگی کنیم یک اتاق از خونه دست ما بقیه با مادرم مشترک. البته با اخلاق هایی که خودش و مادرش داره چنین مسیله ای رو قبول کنم خودم رو توی چاه انداختم و مشکلاتمون هزار برابر میشه.
**آخه اخلاق بد دیگه ای هم که داره اینه که هر اتفاقی میافته و مسیله ای پیش میاد رو میره به مامانش میگه حتی آب میخوریم رو میره میگه حتی از مسایل زناشوییمون هم میره تعریف میکنه و برام این رفتار خیلی سنگینه و اینها همه یک چوبی میشه که مادرش روی سر من میزنه. منم میدونم خبر میبره همیشه پشت سر مامانش ازش تعریف کرذم حتی یکبار هم بدگویی نکردم و بهش گفتم منم مامانت رو دوست دارم و دوست دارم با هم به مامانت کمک کنیم.
**مشکل دیگه خساست بیش از حدشه. روز اول خواستگاری به من گفتن ما وضع مالی خوبی داریم و احتیاجی نیست بری سر کار ما میخوایم عروسمون خانه دار باشه که به زندگی برسه ما هم که تحقیقات کرده بودیم و دیدیم همه ازشون تعریف میکنن و تایید میکردن باشرطش موافقت کرذم ولی بعد از چند وقت به من میگه من برای تو هر چی لازم داری رو نمیخرم خودت برو سرکار پول دربیار بخر. اگه به من بگه ندارم و وضع خوبی ندارم برام قانع کننده است ولی این حرفاش عذابم میده. و میترسم برم سرخونه زندگی مشکلاتمون خیلی بیشتر شه واقعا نمیدونم چی کارکنم.هر چند وقت بی بهانه و با بهانه براش کادو میخرم که اونم یکم یاد بگیره ولی حتی کادوهای من رو فقط اول نگاه میکنه و تشکر میکنه بعد هم میذاره کنار و اصلا استفاده نمیکنه.
**اگه چند روز هم همدیگر رو نبینیم حتی زنگ نمیزنه که ببینه در چه حالیم. اوایل من بهش زنگ میزدم و احوالپرسی میکردم پیام میدادم ولی اصلا پیام ها رو نمیخوند. توی این دوره زمونه حتی بلد نیست از موبایل استفاده کنه. وضع مالی خیلی خوبی دارن ولی سطح زندگیشون فوق العاده پایینه.
** طرز لباس پوشیدنش هم که افتضاح همیشه لباسای کهنه تنش میکنه. حتی بعضی وقتا میبینم یک قسمت هایی از لباسش هم پاره است و میگه همین جوری خوبه هر چی بهش میگم و خواهش التماس میکنم عوض کنه گوش نمیده بعضی وقتا واقعا خجالت میکشم کنارش راه برم. نمیدونم چه علاقه ای به چیزای کهنه داره و اصلا از چیزای نو وجدید استقبال نمیکنه. البته میدونم همین طوری تربیت شده ولی نمیدونم چی کار کنم تا این رفتارها رو بذاره کنار.
البته خودم متوجه شدم انتخاب مناسبی نداشتم و باید دقت بیشتری میکردم ولی نمیخوام افسوس بخورم یا سرزنش بشم فقط میخوام زندگیم رو اگه راهی داره درست کنم و با خوبی و خوشی زندگی کنم به جدایی هم تمایلی ندارم و به عنوان راه آخر نگاه میکنم ولی اگه مجبور بشم حتما این کار رو میکنم چون مجبورم بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنم.
خواهش میکنم راهنماییم کنین.
ممنون


مشاور: خانم مولوی زاده

با سلام به شما دوست عزیز خواهر گرامی؛ همانگونه که خود نیز واقف می باشید دقت و بررسی قبل از ازدواج از حقوق هر شخصی است. هر فردی حق دارد در زمان ازدواج خود با در نظر گرفتن ملاک ها و معیارهای تعیین شده از جانب خود همسر مورد نظر خود را انتخاب نماید. فردی که به ایده آلهای وی نزدیک بوده و از جنبه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و خانوادگی تناسب لازم را دارا باشند. ولی مسئله اینجاست که در صورتی که در این مسئله کوتاهی و قصور نموده عواقب این مسئله به عهده خود فرد است و پس از ازدواج در صورتی که ناسازگاری نماید حق طرف مقابل خود را ضایع نموده و امری اخلاقی نیز نمی باشد. جرا که تا پیش از ازدواج از حق انتخاب برخوردار بوده و با نظر شخص خود این انتخاب را نموده است. اکنون نیز به شما دوست عزیز توصیه می گردد که بجای پرداختن به نقاط ضعف همسر خود و بزرگنمایی آنها، به نقاط قوت وی و زندگی مشترکتان توجه نموده و با قدرشناسی و قدردانی از همسرتان سعی در تقویت نقاط مثبت زندگی خود نموده که این کار در درازمدت باعث ازبین رفتن و یا کمرنگ شدن نقاط ضعف گردیده و زندگی شما در مسیر ارتقاء قرار می گیرد. ولی در صورتی که فکر و ذهن خود را روی نقاط منفی متمرکز نمایید این نقاط در زندگی شما پررنگ تر و اثرگذارتر شده و زندگی شما را دچار آسیب های جدی می سازد. بنابراین به شما دوست عزیز توصیه می گردد از هرگونه تذکر، انتقاد و به رخ کشیدن این نقاط به همسر خود پرهیز نموده و تنها با تحسین و تشکر از جنبه های مثبت ایشان و زندگی مشترکتان به وی احساس غرور و افتخار و اقتدار بخشیده و مرد زندگیتان را در جهت جنبه های مثبت ارتقاء بخشید. آن زمان است که روز به روز از ضعف ها کاسته شده و نقاط مثبت قوت یافته و زندگی شما انگونه که در خور و شایسته شماست جهت می گیرد. در آخر به شما دوست عزیز توصیه می شود در کنار همسر خود و با همدلی و همراهی با یکدیگر با حل مشکلات موجود سعی در ساختن زندگی زناشویی موفق داشته و همیشه به خاطر داشته باشید که به جای حل مسئله سعی در پاک نمودن صورت مسئله (جدایی) ننمایید. چرا که زندگی عرصه هنرمندی ماست و پاک نمودن مسئله فرار از این عرصه است. با آرزوی لحظاتی خوش برای شما دوست عزیز



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.