محمد
اعتماد به نفس
سلام، من 24 سالمه ولی خیلی خجالتی ام
استعدادای زیادی دارم که بخاطر این بی اعتماد به نفسی و خجالتی بودنم سرکوب شدن
تو جمع فامیل، بین غریبه ها، سر کلاس اصلا توان شوخی کردن و گرم گرفتن ندارم، حس میکنم حرفی واسه گفتن ندارم و سکوت میکنم
حتی روم نمیشه برم سراغ فک و فامیل بهشون سر بزنم
الان تو این سنم اگه ازدواج کنم خیلی پیشرفت میکنم و به گناه نمی افتم ولی اعتماد به نفس اینو ندارم که بخوام وارد یه جمع جدید بشم یا مثلا روز عروسی جلوی همه بخوام برقصم و با همه دست بدم
مشکلم حیاتیه تورو خدا کمکم کنین
بخدا انقد هزینه ی مشاوره رفتن زیاد شده که در توان منه دانشجو نیست ساعتی 50 هزار تومن بدم و برم پیش یه مشاور تازه کار
تنها امیدم اول خدا و بعد شماست پس بزرگواری کنین و راه حل بهم بدین
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما برادر گرامی برادر عزیز ، خجالتی بودن و کم حرفی و کم رویی یکی از مواردی هست که اکثر افراد با اون مواجهه هستند و در بیشتر موارد نمی توانند که یک ارتباط موثر و خوب با اطرافینشان برقرار کنند.خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی دقیقا نقطه مقابل پُر رویی و پُر حرفی است.خیلی وقت ها نیاز هست ما در جمعی صحبت کنیم، اما به خاطر خجالتی بودن و کم حرف بودنمان نمی توانیم مواردی رو که باید مطرح کنیم و فرصت های خیلی زیادی رو از دست می دهیم .به عنوان مثال مردی که که بعد از گذشت یک سال از زندگی مشترک، همسرش او را بخاطر اینکه به او می گوید تو مرد نیستی، وقتی نمی تونی حقت رو از کسی بگیری، تو عرضه جواب دادن رو به کسی که بهت توهین کرده نداری، تو عرضه نداری خیلی از جاها حرفت رو بزنی و حقت رو بگیری لیاقت من رو نداری و مرد زندگی من نیستی.و یا نمونه های دیگر که خودتان با موضوع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی روبرو هستید بهتر می توانید این موضوع را درک کنید.متاسفانه در خانواده، مدرسه و اجتماع افراد خجالتی کم رو و کم حرف رو بیشتر تشویق می کنند که به این کارشان ادامه دهند و معمولاً به این افراد “با ادب” می گویند.قطعاً خجالتی بودن کم رو بودن و کم حرف بودن فرق بسیار زیادی با “با ادب بودن” داره.خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی را بیشتر در افراد درونگرا شاهدش هستیم. افراد درونگرا ترجیج می دهند که در تنهایی خودشان باشند، به عبارتی افراد درونگرا از تنهایی با خودشان انرژی می گیرند و بالعکس، افراد برونگرا وقتی با افراد دیگه تعامل دارند انرژی می گیرند و این افراد تمایل دارند که بیشتر در جمع باشند.نمی شه بیان کرد که آیا درونگرایی بهتر است یا برونگرایی. در شرایط مختلف هر کدام مزایایی دارند.نکته ای که در مورد درونگرا و برونگرایی باید بدانیم این است که، میزان درونگرا و برونگرا بودن ما بصورت صفر و یک نیست. یعنی ما نمی توانیم بگوییم که فردی کاملاً درونگرا است یا فردی کاملاً برونگراست.خیلی مواقع از افردای که کم حرف می زنند می پرسند که چرا شما کم حرف هستید جوابشان این است که می گویند:نمی دونم چی بگم!!؟نمی دونم چی بگم، یعنی من حرفی برای گفتن ندارم و چیزی در ذهنم ندارم که بخوام صحبت کنم، در صورتی که این طرز فکر کاملاً اشتباه است، خالقِ ما خداوند یکتا قدرت و طراحی ذهن ما انسان ها را به یک شکل آفریده است (البته در اینجا افراد استثنایی و افراد با ضریب هوشی بالا منظورمان نیست)به هر حال هر انسانی به اندازه کافی زندگی کرده، مشاهداتی داشته و تجربیاتی کسب کرده که بتواند در موقعیت های مختلف حرفی برای گفتن داشته باشد، فقط مشکل اینجاست که ما ذهنمان را برای صحبت کردن تربیت نکرده ایم و یا به عبارتی عضلات ذهن و زبان خود را برای موقعیت های این چنینی تقویت نکرده ایم.یکی دیگر از مواردی که باعث می شه ما در جمع ها صحبت نکنیم و یا خیلی کم حرف باشیم این است که اعتماد به نفس پایین داریم.به عبارتی ما با صحبت نکردن در جمع صورت مسئله را پاک می کنیم و با این کارمان ضعف در اعتماد به نفسمان را با لاکِ غلط گیر می پوشانیمش.بنابراین داشتن اعتماد به نفس بالا می تونه باعث بشه که در جمع بهتر و راحتر صحبت کنیم و ترسی از از صحبت کردن هم نداشته باشیم.اگر ما دقیقاً بدانیم که چه کاری را قرار است انجام بدهیم و از طرفی هم در اون کار تمرکز، دانش و مهارت کافی داشته باشیم، اعتماد به نفس ما فوق العاده افزایش پیدا می کند.فرض کنید که دانشجویی در دانشگاه می خواهد مطلبی را ارائه کند، در صورتی که این دانشجو اصلاً نمی داند که این سخنرانی برای چه است؟ چرا باید مطلبی را ارائه دهد؟ باید چه کاری انجام دهد؟ و صرفاً فقط برای رفع تکلیف می آید یک سخنرانی بی سر و ته و غیر حرفه ای را که آن هم از روی اسلاید پاورپوینتی که کل متن سخنرانی را در آن نوشته است روخوانی می کند.اگر این دانشجو می دانست که ارائه یک کنفرانس دانشجویی به چه مقدار می تواند در آینده اش تأثیر مثبت بگذارد و هدفش این بود که تا پایان دوران دانشجویی اش یک سخنران حرفه ای در رشته مربوط به خودش شود قطعاً روی ارائه هایی که قرار است به عنوان تکلیف انجام شود وقت بیشتری صرف می کرد، مطالعه اش را در مورد نحوه ارائه و سخنرانی اش بیشتر می کرد تا بتواند در هنگام سخنرانی بهتر از سری قبل باشد.اگر چرایی یک چیز را بدانید، با چگونگی آن کنار خواهید آمد.اگر ما بدانیم که دقیقاً چه کاری باید انجام دهیم؟ قطعاً راه و روش آن را نیز پیدا خواهیم کرد.بنابراین برای داشتن اعتماد به نفس بالا در هر کاری ابتدا هدف خود را از آن کار مشخص کنیم که ما چرا داریم آن کار را انجام می دهیم و هدف ما از انجام آن کار چیست.یکی از فاکتور های مهم در انجام هر کاری دوست داشتن آن است. ما هر چقدر هم در انجام کاری مهارت داشته باشیم، اگر آن را دوست نداشته باشیم و برایش ارزش قائل نشویم به احتمال خیلی زیاد نمی تونیم اون کار رو با اعتماد به نفس بالایی انجام بدیم.به عبارت دیگه بهترِ سراغ کارهایی که ازشون لذت می بریم و دوستشون داریم بریم تا با تمرین و پشتکار بتونیم در اون کار حرفه ای شیم و در کنارش به اعتماد به نفس بالایی در اون کار برسیم. اولین قدم اینه که ،با اعتماد به نفس به نظر برسید. فرض کنید من یک آدم با اعتماد به نفس هستم و وارد محل کارم می شوم. وقتی قدم بر می دارم، گام هایم استوار است و به نسبت افراد دیگه سریع تر حرکت می کنم. لباس هایم شیک و تمیز هستند و سرم هم زیاد رو به پایین نیست و خیلی هم افتاده و غوز کرده نیستم، وقتی به همکارانم میرسم به گرمی باهاشون سلام و احوالپرسی می کنم، البته تُن صدایم نسبت به سایرین کمی بلندتر است، و وقتی روی صندلی ام می نشینم کاملاً مشخص است که می خواهم چه کار کنم و تمام کارهایم را به خوبی انجام می دهم.اما، حالا فرض کنید من یک آدمی هستم بی انرژی و بی حال، با سر و وضعی نامرتب و ژلیده، آرام راه میروم و کمی غوز دارم، همش به این ور و آن ور نگاه می کنم و استرس دارم و ناخن هایم را می خورم…با دو مثال بالا ظاهر افرادی که اعتماد به نفس دارند یا اعتماد به نفس ندارند تا حدود زیادی مشخص شد.ما برای اینکه با اعتماد به نفس به نظر برسیم می تونیم افرادی که در دور و برمون هستند ازشون الگو برداری داریم و به کارها، رفتارها، طرز بیان، نوع پوشش و … این آدم ها دقیق بشیم، تا با الگو برداری از این اشخاص ما هم بعد از مدتی به یک آدم با اعتماد به نفس بالا تبدیل بشیم.شاید برای ابتدا سخت باشه از کسی تقلید کنیم، البته این تقلید کردن و یا به عبارتی الگو برداری از شخصی یا اشخاصی به این معنی نیست که ما دقیقاً مثل این افراد باشیم و هر کاری که می کنند ازشون تقلید کنیم، به این معنی هست که کارهایی که مد نظرمون هست، فقط ازشون الگو بگیریم، شاید هم در اوایل این الگو برداری چیزی شبیه به تقلید کردن از اون طرف باشه اما به مرور زمان سبک شخصی خودمون رو در انجام اون کار به دست میاریم.بنابراین اصلاً بد نیست که از کسی تقلید، کپی، الگو برداری یا هر چیز دیگه ای که میشه اسمش رو گذاشت انجام بدیم. دومین کار مهمی که باید اانجام بشه ،تلقین کردن به خود هست .همونطور که از اسم این تکنیک مشخص هست، اینه که ما به خودمون تلقین کنیم که خوب هستیم و با اعتماد به نفس هستیم و هر روز هم بر اعتماد به نفسمون بیشتر میشه.مگه میشه من همش به خودم بگم: من آدم احمقی هستم. اصلاً هیچ کاری رو نمی تونم درست انجام بدم. من اصلاً هیچی نمی فهمم.دست به هر کاری میزنم خرابش میکنم.من دست و پا چلفتی هستمو بعد انتظار داشته باشم که آدم فوق العاده ای باشم و اعتماد به نفسم در کارهایی که انجام میدم عالی باشه.بنابراین اگر میخاهیم اعتماد به نفس بالایی در کاری داشته باشیم بهترِ به خودمون تلقین کنیم که:من عالی هستم.شایدمن الان نتونم این کار رو به درستی و عالی انجامش بدم ولی با تلاش و پشتکار و تمرین حتما عالی انجامش میدم و اعتماد به نفسم رو هم بالا میبرم..من از پس کاری که بخام حتماً بر میام.من با فکر و برنامه ریزی کارهام رو به درستی انجامش میدم.بنابراین یکی از شارژ کننده های اعتماد به نفس ما خودمون هستیم.سعی کنیم هر روز خودمون رو شارژ کنیم .سومین نکته، ورزش کردن هست ،ورزش کردن علاوه بر اینکه باعث میشه ما بدنی سالم و تناسب اندام خوبی داشته باشیم، باعث افزاش اعتماد به نفس در ما میشه و در کنارش هم باعث میشه که خیلی دیرتر در کاری خسته بشیم.بنابراین ورزش رو حتی برای روزی بیست دقیقه در برنامه هامون بگنجانیم تا علاوه بر داشتن سلامتی، بتونیم اعتماد به نفس بالاتری داشته باشیم.کامل گرایی آفت اعتماد به نفس میباشد .کامل گرایی یا کمال گرایی خیلی خوب است، خیلی خوبه که ما کاری رو بدون نقص انجام بدیم، اما مثل خیلی از چیزها زیاده روی اصلاً در کامل گرایی خوب نیست.حقیقت اینه که اگر ما بیش از حد به بی نقص بودن خودمون و کارهایی که انجام میدم تأکید داشته باشیم نتیجه که خواهیم گرفت کاملاً معکوس خواهد بود.در خیلی از موارد کامل گرایی باعث میشه که اصلاً شروع کاری رقم نخوره، چه برسه به اینکه بخواهیم در اون کار هم اعتماد به نفس خوبی پیدا کنیم. شما صد در صد پرتاب هایی که انجام ندهید را از دست خواهید داد. هیچ کس کامل نیست . هیچ کس از شما بالاتر نیست و شما هم از کسی بالاتر نیستید . در یک فضای برابر با اطرافیان برخورد کنید .همه ما بندگان خدا هستیم و کسی بر دیگری برتری ندارد جز با ایمان و تقوا .همیشه برای اکثرمون نظر دیگران نسبت به ما بسیار مهم بوده و خیلی از مواقع هم کارهایی که می کنیم بخاطر این است که دیگران را خوشحال کنیم و یا نظرشان را نسبت به خودمان جلب کنیم.و به همین دلیل هم در بیشتر مواقع بخاطر اینکه از قضاوت شدن می ترسیم سعی می کنیم کمتر صحبت کنیم.ترس از قضاوت شدن همیشه دلیلی منطقی برای ما بوده که کمتر صحبت کنیم البته این دلیل زمانی صادق است که ما در مورد مطلبی هیچ اطلاعات درستی نداریم و در این جور مواقع بهتر است که کمتر صحبت کنیم.برای مثال اگر ما ۷۰% مطمئن هستیم که صحبت هایی که می خواهیم در مورد موضوعی بزنیم درست است، بهتره که بیانشون کنیم.هر زمان که کسی نیاز به کمک داشت منتظر نشوید که از شما کمک بخواهند. سعی کنید تیز حسی خودتان را قوی کنید و تا قبل از اینکه کسی از شما کمک بخواهد شما به آنها پیشنهاد کمک رساندن کنید.با این کار هم حس خوبی نسبت به خودتان پیدا خواهید کرد و هم سعی کردید با این کار با افراد غریبه یا هر شخص دیگر سر صحبت را باز کنید و یک قدم برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی برداشته اید.فرقی هم نمی کند که آن فرد کیست، آن فرد می تواند فرد سالمندی که می خواهد از خیابان رد شود باشد، یا یکی از همسایه هایمان که از خرید با دستی پر در حال برگشت به خانه است باشد و یا یکی از افراد فامیل که مثلا در گوشی همراه خود به مشکل خورده است.برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرف زودتر از همه به مهمانی ها برویمحتما براتون پیش اومده که به یک مهمانی دعوت شده اید که در آن بیشتر افراد فامیل و یا کسانی که آنها را نمی شناسید رفته اید. در این مواقع چه احساسی داشتید؟به احتمال زیاد در هنگام ورود، فضای خیلی سنگینی باهاش روبرو شده بودید و همین جو سنگین برای شما تا ساعت ها و یا تا آخر مهمانی طول می کشیده است.پیشنهاد می کنم در مهمانی هایی که می دانید با خیلی از افراد رو در بایستی خواهید داشت زودتر از همه در آن مهمانی حاضر شوید. با این کار کوچیک می تونید این جو سنگین رو مدیریت کنید و راحتر بهش غلبه کنید.وقتی ما زودتر از همه مهمان ها به مهمانی می رویم، کمتر احساس خجالتی بودن خواهیم داشت.همین که مهمان ها تک تک میرسند می توانیم با آنها حال و احوال کنیم، کمی سر صحبت را باز کنیم تا یخمان آب شود.این یک ترفند بسیار ساده ولی قدرتمند است.بنابراین یکی از مواردی که برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی می تونیم ازش استفاده کنیم همین است که زودتر از همه به مهمانی ها برویم و کم کم با افراد سر صحبت را باز کنیم.باز کردنِ سر صحبت هم نیاز نیست حاوی مواردی پیچیده باشه، مثلاً می توانیم :حال و احوال کنیم.از اوضاع تحصیلشان سوال کنیم که دانشگاه به چه صورت است.یا اگر طرف بازاری است در مورد اوضاع کسب و کارش بپرسیمو یا سوالاتی از این قبیل…بیشترِ افراد دوست دارند که در مورد خودشان صحبت کنند، بنابراین از سوال پرسیدن در مورد افراد نترسید.برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی، برقراری ارتباط چشمی فراموش نشود.همینطور که با دیگران در حال ارتباط گرفتن هستیم بهتره که ارتباط چشمی رو فراموش نکنیم، سعی کنیم خجالتی بودنمان را کنار بگذاریم و دقیقاً به چشم های طرف مقابل نگاه کنیم.افراد خجالتی و کم رو معمولاً نگاه های خودشان را از دیگران می دزدند و سعی می کنند که ارتباط چشمی برقرار نکنند. ما در یک لحظه فقط می تونیم به یکی از چشمان طرفِ مقابلمون نگاه کنیم، بنابراین پیشنهاد می کنم هر چند دقیقه یک بار نگاهتون رو از یک چشم به چشم دیگرش معطوف کنید، اینجوری مخاطب ما احساس بهتری پیدا می کنه.برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی، در کارهای گروهی مشارکت داشته باشیم.اگر در مهمانی، در کلاس یا در جمعی هستیم سعی کنیم در کارهای گروهی آنها مشارکت داشته باشیم.انجام کارهای گروهی باعث می شه که کم کم خجالت و کم روییمان بریزد و از طرفی هم باعث می شه که بیشتر صحبت کنیم.بنابراین برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی بهتره که در کارهای گروهی مشارکت کنیم.اگر شما فرد درونگرایی هستید نگران نباشید. کم کم در جمع ها حضور پیدا کنید و هر دفعه هم سعی کنید که حضورتان را پر رنگ تر کنید تا درجه درونگرایی شما بیشتر به سمت برونگرایی پیش برود.یک لیست از مواردی که در آن خجالتی و کم رو هستیدرا آماده کنید و سپس ترتیب آن را نسبت به اینکه در کدامشان بیشتر خجالتی و کم رو هستید مشخص کنید.در طبیعت یک قانون وجود دارد و آن این است:از هر چیز که می ترسی به سمتش حمله کن، بهش هجوم ببر، قطعا تو برنده ای.ما تا زمانی که به دلِ چیزی که ازش می ترسیم نریم نمی تونیم به اون ترس غلبه کنیم.اگر از آب می ترسیم باید در آن شیرجه بزنیم.اگر از سخنرانی می ترسیم باید شروعش کنیم.اگر از بودن در جمع های غریبه می ترسیم باید به جمع گروه ها بپیوندیم.اگر از گرفتن یک غذای اضافی در هواپیما خجالت می کشیم باید انجامش بدیم.اگر بعد از تمام شدنِ کلاس وقتی دیگر دانشجویان دور استاد جمع می شوند و خجالت می کشیم که از استاد سوال کنیم، در کلاس بعدی و در همین موقعیت، دل رو به دریا بزنیم و سوال کنیم.اگر سر کلاس موضوعی رو متوجه نشدیم و خجالت می کشیم که از استاد بخواهیم دوباره برایمان توضیح دهد، این کار را انجام دهیم.و اگر هایی دیگر…مشاهده کردن فیلم های خانودگی و فیلم هایی که اعتماد به نفس و جسلرت را به نمایش در می آورند و تقلید شما از شخصیت اصلی فیلم بسیار میتواند در الگوسازی به شما کمک کند .پیشنهاد می کنم مواردی رو که برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی بیان شد را در کارهای روزانه خود قرار بدید و کم کم به سمت اجتماعی شدن و در جمع بودن پیش بروید. شما بهتر خودتان را می شناسید. شاید لازم باشد کاری رو کم کم بهش برسید و یا شاید هم باید در آن کار شیرجه بزنید. تصمیم با شماست. با آرزوی خوشبختی و موفقیت در زندگی برای شما