ناشناس

تجربه تلخ

سلام من یه غلطی کردم بعدش خودمو شناختم حس میکنم یه آدم دورو دو زبانه ام جلوطرف خوبم ولی پشتش بدم همه نه بعضی از افراد میش راهنماییم کنید خیلی ناامیدم میترسم خدا منو نبخشه،نمیدونم چجوری بگم یه اتفاقی افتاد اینگار پرده های از جلو چشمام کنار رفته خودمو دیدم متاهل هستم،نوجوان ک بودم برادرم میخواستن نمیدونم قصدش واقعا تجاوربود یانه ولی در حد لمس اتفاق افتاد تموم شد،هرکسی منو اینجوری میخوادحس کینه بهش پیدا میکنم دست خودم نی، همش میخوام تلافی کنم حس تحقیر شدنو بفهمن، متاسفانه از سر نادونی وغفلت با یه جوانی در تلگرام آشنا شدم ایشون هم همین حسو بهم داشتن عصبی شدم تحقیرشون کردم بعد رفتم ازدلشون در آوردم تا چندوقت خبری نبود بعد دوباره اومدن من بارها بهشون گفته بودم ن اما نمیدونم چراقبول نمیکردن بهشون توضیح دادم نمیخوام،نمیدونم حس خیلی بد بود همش فکر میکردم باید انتقام بگیرم آروم شم زودقضاوت کردم متاسفانه سه بار هم رفتم تحقیرشون کردم حرف بدزدم همش عیبشونو ب رخشون کشیدم اما هرسه بارهم معذرت خواهی کردم چون اصلا آروم نمیشدم،ایشون هیچ حرف بدی نزدن فقط من زدم،خواهش میکنم کمکم کنین حس یه مریض روانی رودارم باور کنین نمیدونستم کارام اینقدربده توبه کردم ولی میترسم خدا منو نبخشه بخاطر تحقیر کردن اون جوان.
Friday, December 15, 2017
الوقت المقدر للدراسة:
مؤلف: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

تجربه تلخ

ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 24 ساله )

سلام من یه غلطی کردم بعدش خودمو شناختم حس میکنم یه آدم دورو دو زبانه ام جلوطرف خوبم ولی پشتش بدم همه نه بعضی از افراد میش راهنماییم کنید خیلی ناامیدم میترسم خدا منو نبخشه،نمیدونم چجوری بگم یه اتفاقی افتاد اینگار پرده های از جلو چشمام کنار رفته خودمو دیدم متاهل هستم،نوجوان ک بودم برادرم میخواستن نمیدونم قصدش واقعا تجاوربود یانه ولی در حد لمس اتفاق افتاد تموم شد،هرکسی منو اینجوری میخوادحس کینه بهش پیدا میکنم دست خودم نی، همش میخوام تلافی کنم حس تحقیر شدنو بفهمن، متاسفانه از سر نادونی وغفلت با یه جوانی در تلگرام آشنا شدم ایشون هم همین حسو بهم داشتن عصبی شدم تحقیرشون کردم بعد رفتم ازدلشون در آوردم تا چندوقت خبری نبود بعد دوباره اومدن من بارها بهشون گفته بودم ن اما نمیدونم چراقبول نمیکردن بهشون توضیح دادم نمیخوام،نمیدونم حس خیلی بد بود همش فکر میکردم باید انتقام بگیرم آروم شم زودقضاوت کردم متاسفانه سه بار هم رفتم تحقیرشون کردم حرف بدزدم همش عیبشونو ب رخشون کشیدم اما هرسه بارهم معذرت خواهی کردم چون اصلا آروم نمیشدم،ایشون هیچ حرف بدی نزدن فقط من زدم،خواهش میکنم کمکم کنین حس یه مریض روانی رودارم باور کنین نمیدونستم کارام اینقدربده توبه کردم ولی میترسم خدا منو نبخشه بخاطر تحقیر کردن اون جوان.


مشاور: خانم دکتر طیبه قاسمی

پاسخ: با سلام و احترام به شما خواهر گرامی؛ در پاسخ به سوال شما به صورت کلی اگر بخواهیم در نظر بگیریم، در گذشته به شما ظلمی روا شده است در طی اتفاقی و اکنون شما در وجود خود حس انتقامی دارید که نشأت گرفته از آن قضیه است و این باعث شده که در برخی مواقع به گناه بیافتید و از دیگرانی که هیچ ظلمی به شما نکرده اند و خطایی مرتکب نشده اند انتقام بگیرید. که البته این فکری فوق العاده خطرناک و گناه بزرگی است.انتقام در اصطلاح به عقوبتى خاص اطلاق مى‌شود و آن اینکه فرد در برابر کسى که به او بدى کرده به همان اندازه یا بیشتر بدى کند.حس انتقام جویى یک اصل حیاتى است که خداوند آن را در وجود همه انسانها و حتى برخى حیوانات به ودیعه نهاده است؛ لیکن بهره ورى از این حس خدادادى به تناسب مورد و کیفیت و مقدار استفاده از آن داراى احکام و وجوه گوناگونى است که مى‌توان آن را به انتقام پسندیده، مباح و ناپسند تقسیم کرد.خواهر گرامی؛ فکری که ذهن شما را درگیر خود کرده و باعث شده که کارهایی را هم انجام دهید همین حس انتقام است که در وجود شما ریشه دوانده است. البته این نوع انتقام نوع سوم انتقام که مذموم و ناروا می باشد. و شما از افرادی انتقام می گیرید که هیچ گناهی در مورد شما انجام نداده اند. که این باعث میشود خودتان را با دست خود به تباهی بکشانید.لذا همانطور هم که خودتان اشاره کرده اید و پشیمان هستید، توبه کنید و ارتباطات قبلی خود را به هر شکلی که بوده است با افراد نامحرمان و غریبه قطع کنید و از خداوند متعال کمک بخواهید. مطمئن باشید که خداوند توبه پذیر و آمرزنده است. اگر اعمال خود را اصلاح کنید و نسبت به گذشته پشیمان باشید خداوند توبه شما را پذیرفته است. سعی کنید به خود آرامش دهید. وقت خود را تلف نکنید. برای خود برنامه داشته باشید و اوقات بیکاری خود را با انجام برنامه های مفید پر کنید. دو یا سه نوبت در هفته برنامه ورزشی داشته باشید. گذشته را فراموش کنید و افکار مزاحم و کینه جویانه را از ذهن خود پاک کنید. یکی از راه های محافظت از افکار آزار دهنده که مدام در ذهن مرور می شوند این است که آنها را بر روی کاغذ بنویسید. یک لیست از کارهای محیط کار، و یا کارهای دیگری که در برنامه دارید و کارهای اطرافیان ،تهیه کنید. حتی کار هایی که می خواستید انجام دهید و نداده اید یا علل نا امیدی های خود و اتفاقات ناخوشایند را در یک دفترچه بنویسید. هنگامی که این افکار بر روی کاغذ می آیند، شما ممکن است بتوانید آنها را از ذهن خود خارج کنید. خستگی و کم خوابی می تواند برروی افکار منفی و بد بینی شما موثر باشد. مطالعات نشان می دهد خواب بیش از حد یا کم تر می تواند تمرکز و حافظه کوتاه مدت و نگرش شما را تحت تاثیر قرار دهد.اغلب بزرگسالان نیاز به 7تا9 ساعت خواب در هر شب دارند نه در روز . به جای سوزاندن انرژی در شب، خواب یک اولویت است. خوابیدن به اندازه و به موقع و سرشب ، کمک خواهد کرد شما در ساعات بیداری خود تمرکز بیشتری داشته و کار بیشتری انجام دهید و تفکرات مثبت تری نسبت به محیط و اطرافیان داشته باشید . همچنین، توجه داشته باشید که در روز شما احساس هوشیاری بیشتری می کنید.همیشه صبحانه بخورید، خوردن منابعی با پروتئین بالا مثل آجیل به همراه عسل، کاهش در مصرف کربوهیدراتهای ساده (شیرینی، ماکارونی)، انتخاب کربوهیدرات های پیچیده (غلات سبوس دار). اعمال شما تحت تاثیر افکار شما هستند، بنابراین اگر منفی نگر باشید، آینده روشنی پیش روی تان وجود نخواهد داشت. افراد مثبت نگر به بهانه هایی که به ذهن شان خطور می کنند، اعتقادی ندارند. آن ها از طریق مثبت نگری و پیدا کردن وجه مثبتی از هر مشکل، از این مطمئن می شوند که از نظر ذهنی آماده کسب موفقیت هستند. بودن در طبیعت، ذهن تان را پاک و بدن تان را آرام می کند. افراد مثبت، زمانی از روز را در طبیعت می گذراند و به تحسین زیبایی های این جهان می پردازند. این یک راه بسیار موثر برای جریان داشتن انرژی جدید در شما خواهدبود. هرگاه یک تفکر منفی به سراغتان آمد، این سوال را از خود بپرسید: “چه کسی این تفکر را به ذهن من آورده؟” این سوال، آن تفکر منفی را به طور کامل تشریح می کند و تردیدی را که می تواند زندگی و سلامت شما را به خطر بیاندازد از بین می برد. از خود بپرسید آیا این تفکر مطلوب و خوشایند است؟ آیا به من احساس لذت را می دهد. اگر پاسخ نه است از خود بپرسید پس چرا به آن فکر می کنم؟ یک مثل قدیمی می گوید: اگر آنچه را که می شنوی دوست نداری، پس چرا به آن گوش می دهی؟ افکار منفی همانند یک کارشکن به جای آنکه حال ما را خوب کند، از درون تخریبمان می کند. به ذهن ما نفوذ کرده و نقشه ها و رویاهایمان را از بین می برد. از خود بپرسید که آیا این تفکر حال شما را بهتر می کند یا خراب تر؟ اگر این تفکر، عزت نفس شما را بالا نمی برد اصلا چرا به آن فکر می کنید؟آیا فکری که به سراغتان می آید مناسب و موفقیت آمیز است؟ با این تفکر متوجه می شوید که آیا این فکر خواسته ها و اهداف شما را حمایت می کند یا نه؟ اگر می خواهید همیشه حالتان خوب باشد باید بدانید که یک تفکر منفی مثل من هیچ وقت قوی تر نخواهم شد، هیچ کمکی به شما نخواهد کرد.چرا اجازه می دهید یک تفکر، شما را تحت کنترل خودش درآورد. به خاطر داشته باشید که شما فرمانروای افکار خود هستید و دیگر هیچ. این شمایید که مسئول آن هستید.جالب توجه است که چگونه این سوالات روزانه می تواند یک ابزار قوی برای شما باشد. اگر بتوانید آن را مثل مسواک زدن به یک عادت روزانه تبدیل کنید، خواهید دید که همه چیز در ذهن شما تغییر می کند. با این روش می توانید افکار منفی که شما را سست می کند از بین ببرید. شاید متوجه شوید برخی از سوالات چنان طنین انداز هستند که تبدیل به سوال ها ی مورد علاقه ی تان شده اند و به آنها به شکل یک دوست خوب نگاه می کنید.اگر هنوز ازدواج نکرده اید و خواستگار دارید با دید مثبت و به دور از هرگونه فکر منفی خواستگاران را راه دهید تا مورد مناسبی برای ازدواج شما فراهم شود. با یک ازدواج موفق و مناسب ، بسیاری از این احساس ها و تنفرها بهبود پیدا میکند و شما تنش ناشی از فشار جنسی پنهان شده در زیر احساس های متناقض را بر طرف خواهید کرد . حتما برای ساعات شبانه روز خود برنامه ریزی کنید و در تنهایی و بیکاری خود را رها نکنید که شما را درگرداب وسواس فکری خواهد برد و آن موقع درمان برای شما سخت خواهد شد .برای ادامه تحصیل و گرایش به کارهای هنری و یا ورزشی وقت بگذارید و با بودن در محیط های اجتماعی زمینه دیده شدن و ازدواج مناسب را برای خودتان ایجاد کنید و امید به آینده بهتری داشته باشید . با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.