ناشناس
بشریت فهمید برده داری بد است و آنرا برانداخت، چطور خدا نفهمید و برنیانداخت؟
با سلام سوالی که دارم این است بشریت و ما انسانها فهمیدیم که برده داری بد و ضد انسانی است و آن را از بین بردیم، اما چطور خدا نفهمید که آن را اجازه داد و آن را از بین نبرد؟
ممنون می شم اگه جواب من رو بدید
مشاور: محمد علی رضایی
با سلام و احترام
پرسشگر گرامی: در پاسخ به پرسش حضرت عالی باید گفت: خداوند متعال در قرآن کریم به شکل مبنایی با اساس و بنیان برده داری مخالفت کرده و همه انسانها را آزاد و اصل و ریشه آنان را از یک پدر و مادر آزاد معرفی میکند و میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی[حجرات/ 13] ای مردم همانا ما شما را از یک مرد و زن آفریدم» یعنی وقتی اصل همه انسانها از یک پدر و مادر آزاد است دلیلی بر به بردگی گرفتن برخی از انسانها نیست، لذا امیرالمومنین(علیهالسلام) نیز در این راستا تاکید میفرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ یَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ أَحْرَار[کافی ج8، ص 69]ای مردم همانا حضرت آدم نه بردهای زاده و نه کنیزی پس همانا همه مردم آزادند» همه چنین حضرت در جای دیگر نیز تاکید می فرماید: «لَا تَکُونَنَّ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّا[نهج البلاغه، نامه 31] مبادا برده غیر باشی، قطعا خداوند تورا آزد قرار داده است.» این بحث که بنیان آزادی انسان را خدوند متعال بنا نهاده روشنتر از این است که تبین بیشتری را بطلبد.
اما بردهداری یک معضل اجتماعی بود که در زمان بعث، به علت فراگیری بیش از حد، امکان ریشه کنی آن به صورت یکدفعه و آنی وجود نداشت و فقط باید تدریجی و پیوسته رقم می خورد، لذا اسلام برنامه دقیق و زمانبندى شدهای را براى آزادى بردگان ارائه کرد تا آزادى بردگان عکس العمل نامطلوبى در جامعه به وجود نیاورد. اسلام هرگز ابداع کننده بردگى نبوده است، بلکه در حالى ظهور کرد که مساله بردگى سراسر جهان را فرا گرفته و با تار و پود جوامع بشرى آمیخته شده بود.
آز آنجا که اگر نظام غلطى در بافت جامعهاى وارد شود ریشهکن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و اگر اسلام طبق یک فرمان عمومى دستور مىداد همه بردگان موجود در آن را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آنها تلف مىشدند، زیرا گاه نیمى از جامعه را بردگان تشکیل مىدادند، آنها نه کسب و کار مستقلى داشتند، و نه خانه و وسیلهاى براى ادامه زندگى، اگر در یک روز و یک ساعت معین همه آزاد مىشدند، یک جمعیت عظیم بیکار به وجود میآمد که هم زندگى خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و به هنگامى که محرومیت به او فشار مىآورد به همه جا حملهور شده و درگیرى و خونریزى به راه افتد.
لذا باید خیل بردگان تدریجا آزاد میشدند، و کم کم آنان نیز جذب جامعه شوند، تا نه جان خودشان به خطر بیفتد، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست این برنامه حساب شده را تعقیب کرد و بعد از مدتی با همین برنامه درست، اثری از برده داری در جامعه اسلامی نماند و بردگان نیز هیچ خطری در جامعه ایجاد نکردند.
موفق و پیروز باشید.