ناشناس
مهر در نماز، نماز با دست بسته، مسح پاها، اعتقاد به بداء
باسلام و ادب و احترام
خواهشمند است جهت بالا بردن اطلاعات دینی دانش آموزان مقطع متوسطه لطفا به پرسش های مطرح شده از سوی دانش آموزان با ذکر منبع و صفحه از کتب شیعه و سنی پاسخ متقن دهید.
آیا حضرت محمد (ص)...
مشاور: محمد علی رضایی
با سلام و احترام
پرسشگر گرامی: در مجال این نوشتار پاسخ پرسش های حضرت عالی به اختصار بیان می شود و اگر در موضوعی نیاز به استدلال ها یا منابع بیشتری داشتید لازم است آن موضوع خاص را در یک مشاوره مستقل بیان نمائید تا تخصصی تر به ان پرداخته شود، لذا پاسخ های مختصر به ترتیب سوالاتان چنین ارائه می شود:
1- از نظر شیعیان مهر در سجده موضوعیت ندارد بلکه طبق سنت سجده، بر زمین، خاک، سنگ و آنچه از زمین میروید(به جز خوراکی و پوشاکی)، صحیح است. آنان از مهر برای دسترسی آسان به خاک استفاده میکنند.شیعیان برای اثبات ادعای خود، مهر را همان خاک و سنگ میدانند و در این باره به سیره پیامبر(ص) و اهل بیت استناد میکنند، که بر خاک، سنگ و زمین سجده میکردند.
2- شیعیان دوازده امامی نمازشان را با دست باز به جای می آورند تا اینکه به روش و سنت پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) عمل کرده باشند، دلیل آنها روایت های فراوانی است که بیان می کند پیامبر (ص) و ائمه (ع) هنگام خواندن نماز دست های خود را باز و به دو سمت پهلو می چسباندند و عمل بستن دست ها موقع نماز، تشبه به مجوس هاست. هم چنین روایت های موثقی اعمال پیامبر (ص) را موقع خواندن نماز از اوّل تا آخر نقل کردند، اما عمل بستن دست ها بر روی همدیگر در آنها مشاهده نمی شود. به هر حال عمل قبض ید در نماز حادثه ای است که بعد از رحلت پیامبر (ص) در دوران خلافت خلیفه ی دوم اتفاق افتاد و از این جهت اهل سنت با دست بسته نماز می خوانند، البته بعضی از آنها هم بدان عمل نمی کنند.
3-شیعه با استفاده از قرآن و آموزه های برگرفته از اهل بیت (ع) و بزرگان صحابه بر این اعتقاد است که وضو از دو شستن و دو مسح تشکیل می شود. بدین ترتیب که نخست صورت، آن گاه دست ها از آرنج تا سر انگشتان شسته می شود، پس از آن روی سر و روی پاها به ترتیب مسح می شود. در آیه ششم سوره مائده از قرآن در باره وضو بحث شده است. اگرچه کلمه "رؤوسکم" در آیه شریفه مجرور است، اما مجموع کلمه "برؤوسکم" مفعول امسحوا، در محل نصب و محلا منصوب است، کلمه ارجلکم عطف به محل برؤوسکم و محکوم به حکم آن یعنی مسح است، پس باید پاها را نیز مانند سر مسح نمود. علاوه بر این ما بر این باوریم وضو از عبادات است و عبادات هم توقیفی هستند. به این معنا که کسی حق تصرف و کم و زیادی در آن را ندارد و باید دقیقاً مانند پیامبر (ص) وضو گرفت؛ چون در این صورت، هر گونه استدلالی اجتهاد در مقابل نص است.
4- بداء در لغت به معنای ظهور بعد از خفا است. اگر انسان چیزی را نداند و سپس بر او آشکار شود و رأی و نظرش دگرگون شود، می گویند که بر او بداء حاصل شده است. از نظر شیعه استعمال این معنا بر خداوند متعال جایز نیست؛ زیرا مستلزم تغییر در اراده و علم او خواهد بود و وجود تغییر از هر نوع و شکل آن در ذات خداوند محال است. و در احادیث ائمه معصومین (ع) چنین معنایی از بداء در مورد خداوند به شدت انکار شده است. امام صادق (ع) فرموده است: «ان الله لم یبد له من جهل»؛ بر خداوند چیزی پس از جهل حاصل نمی شود، اما مراد شیعه از بداء در مورد خداوند غیر از این معنا بوده و عبارت از این عقیده است که تقدیر الاهى در مورد انسان بر اثر اعمال پسندیده و ناپسند او تغییر می کند و این به مفهوم آشکار شدن چیزى است که بر بندگان مخفى بوده و ظهورش براى آنان تازگى دارد، نه این که خداوند به علمی دست یابد که قبلاً از او مخفی بوده است. علمای شیعه و اهل تسنن در آثار خود به اتفاق بر همین معنا تأکید داشته و روایات مربوط به آن را نقل کرده اند. گفتنی است که عبارات احادیث نقل شده در کتب فریقین و توضیحاتی که در شرح این احادیث از طرف علما داده شده است، کاملا با هم مطابق بوده و هیچ اختلافی در تعابیر وجود ندارد.
5- تقیه یکی از راههای حفظ دین و یک امر عقلانی است که مورد تأیید قرآن و احادیث است و از نظر شیعه و سنی پذیرفته شده است. قرآن تقیه کردن عمار یاسر در مقابل مشرکان را بیان و مورد تأیید قرار داده است، همچنین از تقیه مؤمن آل فرعون با عظمت یاد می کند چرا که اگر او ایمان خود را اظهار مىکرد مسلماً کشته مىشد و رسالتش بر زمین می ماند. امام صادق (ع)فرمود: تقیه آئین من و آئین پدران من است، کسى که تقیه ندارد دین ندارد، تقیه سپر نیرومند پروردگار در زمین است. اما اینکه تقیّه از مصادیق دروغ است یا نه؟ باید گفته شود که دروغ از اوصاف خبر است و تقیّه خبر نیست و حقیقت آن با حقیقت خبر متفاوت است. دروغ از اوصاف خبر است و تقیّه خبر نیست و حقیقت آن با حقیقت خبر متفاوت است. دروغ مطابق نبودن خبر با واقع است، اما تقیّه اصلا خبر نیست تا ... بلکه عملی است که موافق با وظیفه مکلّف و حکم ثانوى است.
6-«رجعت»، در لغت به معنای بازگشتن و برگشتن است و در اصطلاح به این معناست که عدهای از افراد (مؤمنان خالص و مشرکان محض) پس از مردن و قبل از بر پایی قیامت دوباره به این دنیا بر میگردند.اعتقاد به رجعت، از جمله معتقدات مذهب اهل البیت است که مستند به آیات و روایات متعدد است. قرآن کریم به دو گونه به مسئله رجعت اشاره نموده است: آیاتی که به وقوع رجعت در آینده اشاره دارد؛ مانند آیه شریفه 82 از سوره نمل که خداوند در این آیه میفرماید: «[به یاد آور] روزى را که ما از هر امّتى، گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب میکردند محشور میکنیم و آنها را نگه میداریم تا به یکدیگر ملحق شوند!»؛ بسیارى از بزرگان این آیه را اشاره به مسئله رجعت و بازگشت گروهى از بدکاران و نیکوکاران به همین دنیا در آستانه رستاخیز میدانند؛ چرا که اگر اشاره به خود رستاخیز و قیامت باشد، تعبیر به «من کل امة فوجا»، (از هر جمعیتى، گروهى) صحیح نیست؛ زیرا در قیامت، همه محشور میشوند،
7- خمس در لغت به معنای یک پنجم است و در اصطلاح فقه عبارت است از: پرداخت یک پنجم در آمدی که از راه زراعت، صنعت، تجارت، پژوهش و یا از راه های کارگری و کارمندی به دست می آید. خمس یکی از فریضه های اسلامی است و قرآن کریم آن را در کنار جهاد (قرار داده) است.و در بیان اهمیت آن، ایمان را با آن پیوند زده و می فرماید: «بدانید آنچه را که سود می برید، یک پنجم آن ،برای خدا و رسول خدا(ص) و خویشاوندان او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، اگر به خدا ایمان دارید و ..» مراجع عظام تقلید با توجه به آیات و روایات، درباره چیزهایی که به آنها خمس تعلق می گیرد، فرموده اند: در هفت چیز خمس واجب مىشود: 1. منفعت و در آمد کسب و کار 2. معدن 3. گنج 4. مال حلال مخلوط به حرام 5. جواهرى که بواسطۀ غواصى یعنى فرو رفتن در دریا به دست مىآید 6. غنیمت جنگ 7. زمینى که کافر ذمّى از مسلمان بخرد.
8- ازدواج موقت به ازدواجی گفته می شود که بین زن و مردی که هیچ مانعی از ازدواج نداشته باشند و با رضایت طرفین، همراه مهر معین تا زمان مشخصی عقد ازدواج بسته شود. این نکاح طلاق ندارد و با اتمام وقت خود به خود از هم جدا می شوند. در قرآن کریم آیه 24 سوره نساء بر این امر دلالت دارد و در روایات از تعدادی از صحابه از قول پیامبر (ص) نقل شده است که حضرت این نکاح را تشریع کرده است. به طوری که در تشریع آن هیج اختلافی نیست. اهل سنت هم که قائل به نسخ حکم جواز متعه شده اند هم در این که ناسخ چیست و هم در زمان نسخ بسیار با هم اختلاف دارند، این اضطراب در بیان نسخ از قرائن عدم صحت نسخ است. از طرفی تعداد زیادی از صحابه و تابعین قائل به حلیت نکاح متعه شده اند و این حکم را عاری از نسخ دانسته اند. البته در این مورد شبهاتی وارد شده است که همگی ضعیف اند و از آنها به خوبی جواب داد شده است.
9- از نظر عقلى گریه امرى پسندیده و مقبول است و در روایات شیعه و اهل تسنن نیز براى گریه نسبت به مردگان و شهیدان مانند حمزه عموى بزرگوار پیامبر (ص) و مادر گرامیش و غیر این دو، شواهد زیادى وجود دارد، که خود رسول گرامى یا اهل بیت او و اصحاب چنین عمل کردند.در کلام فقیهان و بزرگان دینى آمده است که هر کار و عملى نسبت به از دست دادن عزیزان، براى شخص مصیبت دیده، پسندیده نیست، بلکه بعضى از کارها افزون بر گناه بودن، کفاره هم دارد و کارهاى ناآگاهانه و غیر دینى مردم را نباید به اسلام یا بزرگان و اولیاى دین نسبت داد.
10- در روایات ولادت امام زمان (ع) حدیث صحیح، موثق و حسن وجود دارد. علاوه این که اکثر روایان آنها توثیقاتی هم دارند.روایاتی که در زمینة مهدی موعود آمده، بسیار زیاد و از نظر مضمون، بسیار متنوع است. در روایات بسیاری، از پیامبر اکرم نقل شده که تعداد ائمه و خلفای بعد از من، دوازده نفر است. مجموع روایات شیعه و سنی در این زمینة نهصد و بیست و پنج حدیث است. در روایات بسیاری ، به نام دوازده نفرائمه تصریح شده، و آمده که اولین آن ها امام علی علیه السلام و آخرین شان حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است و اینکه نه نفر از آنان از نسل امام حسین علیه السلام هستند و در تعدادی از این روایات نام تمام آنها ذکر شده است. همچنین در روایات متعددی آمده است که امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از فرزندان امام علی علیه السلاماست (214 حدیث ) وامام مهدی از فرزندان فاطمه علیها السلام است (192 حدیث ) و امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نهمین ازفرزندان امام حسین علیه السلام است (148 حدیث ) . … و این که مهدی فرزند حسن عسکری است (145 حدیث) و نام پدر مهدی حسن است (148 حدیث ). بنابراین قبول تولد مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی پذیرش تمامی این روایات و پذیرش این روایات یعنی قرار گرفتن در مقابل انبوهی از سؤالات و مطالبی که اهل سنت هیچ پاسخی برای آن ندارند.
11- کمک خواستن و استمداد در کارها، از غیر خداوند متعال اگر به این عنوان باشد که برای آنان قدرت و توانایی ذاتی و مستقل در مقابل قدرت خداوند قائل باشیم و آنها را مسقل و بی نیاز از قدرت خداوند بدانیم شرک و کفر است، اما اگر قدرت آنها را ناشی از قدرت خداوند و در اثر قرب آنان به خداوند متعال و عنایت ویژه خداوند متعال به آنان بدانیم شرک یا کفر نخواهد بود. در این رابطه دعای مورد نظر شما که به دعای فرج امام زمان (ع) مشهور است، یکی از زیباترین و بهترین و پر معناترین دعاها است و خالی از هر گونه شرک و کفر است که خواندن آن با قصد قربت به خداوند متعال بسیار مطلوب است.
12- بر اساس روایات این نکته مسلّم است که پیامبر اسلام(ص) در اذان به نبوّت خود گواهی میداد، چرا که پیامبر(ص) همچون سایر افراد باید به احکام و تکالیف شرعی عمل نماید، مگر اینکه دلیل خاصی داشته باشیم که آن حضرت نسبت به حکم خاصی تکلیف ندارد و در مورد اذان نه تنها چنین دلیلی نداریم، بلکه روایات فراوانی داریم که پیامبر اکرم(ص) هنگام اذان به وحدانیّت خداوند و نبوّت خود بهطور یقین و آشکارا گواهی میدادند. ادلهای که بهطور صریح و روشن دلالت داشته باشد که پیامبر(ص) به ولایت علی(ع) در اذان خود شهادت می داده اند، یافت نشده است. و روایاتی هم که از ائمه(ع) در بیان اجزای اذان نقل شده اشارهای به جزئیت شهادت ثالثه (شهادت به ولایت امام علی(ع)) ندارد هر چند روایات فراوان (در غیر اذان) در خصوص ثواب ذکر نام حضرت علی(ع) پس از نام پیامبر (ص) آمده، به این جهت بیشتر علمای شیعه میگویند چون اذان عبادت است و این احتمال وجود دارد که شهادت ثالثه جزو آن نباشد آن را به قصد قربت بگویند، نه به قصد جزئیت.
13- با توجه به روایاتی که از شیعه و اهل تسنن به ما رسیده است، پیامبر اکرم (ص) هم نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را جمع می کردند و هم جداگانه می خواندند. پیامبر اسلام (ص) به جهت راحتی مردم بعضی از مواقع نمازها را جمع می خواندند. حضرت امام صادق (ع) فرمود: "پیامبر خدا، بدون این که عذری در کار باشد، ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا را با یک اذان و دو اقامه خواند". خواندن نماز در پنج نوبت واجب نیست؛ زیرا سیره عملی، به معنای واجب بودن نیست، بلکه اعم از وجوب، استحباب و اباحه است و حمل آن بر وجوب، نیاز به دلیل جداگانه دارد.
14- اسلام واقعی همان تشیع است که امام علی(ع) معارف آنرا از پیامبر اکرم(ص) دریافت و به پیروان خود انتقال داده است و انتساب تفکر شیعی به شخصی یهودی به نام «عبدالله ابن سبأ» به دلایل عقلی و نقلی زیادی، دروغ محض است. وجود «سیف بن عمر» به عنوان راوی این داستان، یکی از دلائل واهی بودن این نسبت است. هرچند این دلیل به تنهایی میتواند گواه صادقی بر مدعای ما باشد؛ چراکه سیف بن عمر نه تنها در میان علمای شیعه اعتباری ندارد، بلکه بسیاری از علمای اهل سنت هم احادیث او را ضعیف شمرده و او را دروغ پرداز معرفی نمودهاند. برخی نیز او را زندیق (مانوی مذهب) دانسته که احادیث را دستکاری مینموده است. با توجه به بیاعتبار بودن این شخص در نزد دانشمندان، کتابها و روایتهای او نیز فاقد ارزش است.
موفق و پیروز باشید.