ناشناس

مشاوره خانواده: به نظر شما من باید با این زندگی چیکار کنم؟

سلام اگر ممکنه کمکم کنید... ۴ازدواج کردم همسرم بچه طلاق هست وطلاق توی خانوادشون زیاده شوهرم مدام در مورد ساده زیستی مهریه کم مراسم راحت جهیزیه کم صحبت میکرد و ما زندگیمونو بر اساس ساده زیستی بدون مراسم ازدواج بدون خرید ازدواج بدون مهریه شروع کردیم بعد متوجه شدم صحبتا هیچ ربطی به ساده زیستی نداشته و از خسیس بودن ایشون و خانوادشون نشات میگرفته بعد گفتن حقوق سرکارتو باید تو خونه خرج کنی و من رو از بیرون رفتن از خونه به هر دلیلی منع میکرد حتی آرایشگاه رفتن به هر لباسی که میپوشیدم تو خونه یابیرون عیب و ایراد میگذاشتن سر کوچکترین مسایل قهر میکنن و حتی دوماه با من صحبت نمیکنن و انتظار دارن همیشه من بگم اشتباه کردم حالا که کنکور قبول شدم میگن دانشگاه هم نباید بری با وجود اینکه بسیار به ایشون محبت میکنم اصلا اهل ابراز محبت نیستن و بارها حتی جلوی خانواده خودشون گفتن برو خونه پدرت به قول هایی که میدن متعهد نیستن و بسیار دروغ میگن به نظر شما من باید با این زندگی چیکار کنم؟
Monday, May 7, 2018
الوقت المقدر للدراسة:
مؤلف: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

مشاوره خانواده: به نظر شما من باید با این زندگی چیکار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : دکترا ، 30 ساله )

سلام
اگر ممکنه کمکم کنید...
۴ازدواج کردم همسرم بچه طلاق هست وطلاق توی خانوادشون زیاده
شوهرم مدام در مورد ساده زیستی مهریه کم مراسم راحت جهیزیه کم صحبت میکرد و ما زندگیمونو بر اساس ساده زیستی بدون مراسم ازدواج بدون خرید ازدواج بدون مهریه شروع کردیم بعد متوجه شدم صحبتا هیچ ربطی به ساده زیستی نداشته و از خسیس بودن ایشون و خانوادشون نشات میگرفته
بعد گفتن حقوق سرکارتو باید تو خونه خرج کنی
و من رو از بیرون رفتن از خونه به هر دلیلی منع میکرد حتی آرایشگاه رفتن
به هر لباسی که میپوشیدم تو خونه یابیرون عیب و ایراد میگذاشتن
سر کوچکترین مسایل قهر میکنن و حتی دوماه با من صحبت نمیکنن و انتظار دارن همیشه من بگم اشتباه کردم
حالا که کنکور قبول شدم میگن دانشگاه هم نباید بری
با وجود اینکه بسیار به ایشون محبت میکنم اصلا اهل ابراز محبت نیستن و بارها حتی جلوی خانواده خودشون گفتن برو خونه پدرت
به قول هایی که میدن متعهد نیستن و بسیار دروغ میگن
به نظر شما من باید با این زندگی چیکار کنم؟


مشاور: علی محمد صالحی

عرض سلام و احترام و وقت بخیر.
نکته اول، اینکه همسر شما بچه طلاقه، صِرف این موضوع، نمیتونه لزوما تاثیر منفی بر زندگی مشترک شما بذاره، به هر دلیل والدین همسر شما از هم جدا شدن، و الآن نمیشه این مسئله رو ارزشگذاری کنید و مثالا بگید چون شوهر من بچه طلاقه، لزوما همسر خوبی هم نخواهد بود یا مسائلی که الان بین من و او هست، بخشی از این مسائل، بخاطر اینه که اون بچه طلاقه، منظور من اینه که شما روی مسئله بچه طلاق بودن همسرتون تاکید نداشته باشید، و این قضیه ای هست که در گذشته اتفاق افتاده و تموم شده.
در مورد ازدواج شما هم به همین صورته، یعنی اینکه چند سال پیش که میخواستید ازدواج کنید شوهر شما چی گفت، شما چی گفتید، چی شد، چی نشد را، به گذشته بسپارید و رها کنید، و بجای گذشته در زمان اینجا و اکنون زندگی کنید، چون پرداختن به گذشته و احیانا ناراحت شدن بخاطر مسائلی که در گذشته بوده، چیزی رو تغییر نمیده، فقط حال شما رو بد میکنه، و احساس بدی پیدا میکنید، پس برای اینکه خودتون حال بهتری داشته باشید و کمتر ناراحت بشید مسائل گذشته و ازدواج رو رها کنید، و ازش بگذرید تا به آرامش بیشتری برسید.
نکته بعد اینکه، در حقیقت زندگی مشترک، کار مشکلیه و اصلا راحت نیست، یک دیدگاه واقع‌گرایانه‌ میگه ازدواج شامل حدود 20 درصد خوشی و شادی، 30 درصد رضایت  و 50 درصد کار سخته، و قرار نیست ما بعد از ازدواج همیشه در خوشی و راحتی باشیم، همینطور که گذشت حداکثر 20 درصد میتونه خوشی باشه و 80 درصد دیگه اینه که خودت رو سازگار کنی و بسختی تلاش کنی تا مسائل پیش رو، را حل کنی، یعنی در زندگی مشترک، سختیها و ناراحتیها هم، جزئی از مسیر هستند و میبایست اینها رو تحمل کنیم تا به مقصد و آرامش برسیم.
نکته بعد در مورد اینکه بیان کردید «انتظار دارن همیشه من بگم اشتباه کردم»؛ باید توجه کنید که اولا یکی از ویژگیهای اغلب مردها اینه که عذرخواهی کردن براشون خیلی سخته و نمیتونن عذرخواهی کنن، چون عذرخواهی کردن معنیش اینه که آدم یه کار اشتباهی کرده که عذرخواهی میکنه و برای مردها خیلی سخته که قبول کنن که کارشون اشتباه بوده، منظور من اینه که بگم این ویژگی اختصاص به شوهر شما نداره و مردهای دیگه هم تقریبا همینطورن، ثانیا زن یا مردی که بخاطر حفظ زندگی مشترکش و به حالت عادی برگردوندن زندگیش عذرخواهی میکنه و پا پیش میذاره، در واقع نشونه عظمت و بزرگواریشه و نشون میده که چقدر روح بلندی داره، پس اگر شما اغلب پیش قدم شدید و سردی روابط رو کم کردید و عذرخواهی کردید در واقع نشونه برتری و بزرگواری شماست.
نکته بعد در مورد دانشگاه هم اگر بخواید از راه زور و فشار وارد بشید و همسرتون رو مجبور کنید که حتما راضی بشه که شما به دانشگاه برید، خیلی بعیده که موفق بشید، اما اگه حق اجازه دادن یا ندادن رو به او بدید، احتمال بیشتری داره که به شما اجازه بده، یعنی بجای اینکه بگید من خیلی زحمت کشیدم تا قبول بشم و تو خیلی خودخواهی که به من اجازه نمیدی و...، اونم در جواب میگه میخواستی زحمت نکشی و..، اما اگر در یک فضای آرام و صمیمی بگید: خودت میدونی من برای قبولی دانشگاه خیلی زحمت کشیدم و خیلی دوست دارم برم دانشگاه تا پیشرفت کنم و در کنار تو خوشبخت باشم، ولی بازم هرجور که تو دوست داری، واقعا اگه میخوای من نرم دانشگاه، بخاطر تو نمیرم»، اگه اینطور بگید احتمال موافقت ایشون خیلی بشیتر خواهد بود.
موفق و خوشبخت و سربلند باشید
 
بیشتر بخوانید:
بهترین راه گفتگو میان همسران
 



نظرات کاربران
ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.