ناشناس
چطوری در شرایط بد به اعصابم مسلط باشم؟
سلام خسته نباشید.چند ماهی هست با آقایی اشنا شدم که میگن بمن علاقه دارن چند بار خواستگاریم اومدن اما خانوادم مخالفت کردن و الان باهم رابطه داریم از لحاظ عاطفی و مادی هیچی برام کم نمیزاشت من کلا به خاطر شکست و تجربه تلخی که قبلا داشتم نمیتونم ب هیچ جنس مخالفی اعتماد کنم و نمیتونم ابراز علاقه کنم این اقا رو هم بهشون علاقه مند شدم اما نمیتونم بگم خیلی شکاک شدم و مدام دعوا میکنم و غرمیزنم بخاطر سرد بودنم و رفتارام اون اقا هم سرد شدن اما هیچ کدوممون نمیتونیم ول کنیم و بریم.احساس میکنم هیچ وقت نمیتونم ازدواج کنم بخاطر اینکه همش دعوا میکنم به اعصابم مسلط نیستم و زود جوش میارم هر دومون باهم مشاوره حضوری رفتیم مشاور گفت اقا از لحاظ روحی و روانی ثابتن و من هنوز نمیتونم هیجاناتم رو کنترل کنم خواهش میکنم کمکم کنید
مشاور: احسان فدایی
پاسخ
با سلام و سپاس از همراهی شما، از این که ما را امین خود دانستید کمال تشکر وقدردانی را داریم. ما قدر ارتباط با شما را می دانیم.
خواهر محترم! پاسخ شما را در قالب دو بحث ارائه می نماییم:
الف) مخالفت والدینتان با ازدواج
مطمئنا شما خوب میدانید که ازدواج بزرگترین و مهمترین حادثه زندگی انسان است و موفقیت یا شکست در آن سرنوشت ساز خواهد بود. ازدواج و زندگی مشترک وقتی ثمر بخش، سودمند و ماندگار است که عقربه روحیه ها، غرایز و طرز تفکر دو طرف، همسو و نزدیک باشد. در غیر این صورت، ریسمان وحدت و یگانگی به ضعف و سستی میگراید و سرانجام گسسته میشود. ما در زندگی خود شاهد پدیده های تلخ و درد آوری هستیم که دختران و پسران و خانواده هاشان را می آزارد و کاخ زندگی مشترک زوجین را فرو میپاشد. بی تردید محاسبات غلط، احساسات زودگذر، خیالات و توهمات بی اساس عامل اصلی تحقق این پدیده ها به شمار میآید. بنابراین، اگر در گزینش همسر اصول صحیح رعایت شود، بخش عظیمی از ناگواریها و نابسامانیها و مشکلات از میان میرود و زندگی جوانان پربارتر و زیباتر میشود.
عمدتاً دو نوع دلیل برای مخالفتها وجود دارد:
الف- مخالفت بر پایه تعصّب و بدون منطق
گاهی پدر و مادرها بدون در نظر گرفتن خواستههای منطقی فرزندانشان و به صرف علاقه، برای کودکان دیروزشان تصمیم میگیرند، مثلاً چون از قبل، زوج دیگری را برای جوان ویا مردی را برای دخترخود پیشبینی کردهاند، نامزد مورد نظر آن ها را نمیپذیرند. البته همیشه مخالفتها برای ازدواج به این خاطر نیست که خانواده، شخص دیگری را در نظر دارد؛ بلکه گاهی دلایل دیگری دارند.
ب- مخالفت بر پایه شناخت و منطق
گاهی اوقات، دلیل مخالفت خانوادهها، کاملاً اصولی و منطقی است. پدر و مادرها به شناخت دقیقی از روحیات فرزند خود و مقتضیات و تجربیات زمان و زندگی دست یافتهاند و با تکیه بر دانستههای خود، ابراز مخالفت میکنند.
بله، گاهی مخالفتها اصلاً بر سر افراد نیست؛ بلکه خانواده، معتقد است که جوان آنها هنوز آمادگی لازم برای ازدواج را ندارد. گاهی نیز مخالفت خانواده، به دلیل شخص منتخب فرد است. هم کُفو بودن، ایمان و داشتن شرایطی که بتوان زوجین را به تفاهم برساند، نکاتی است که مدّ نظر خانوادههاست؛ ولی جوانان به آن، دقّت کافی ندارند. سطح تحصیلات طرفین، فرهنگ خانوادهها، اعتقادات شخصی و... معیارهایی است که گاهاً از سوی جوانان، ساده در نظر گرفته میشوند، امّا میتوانند نتایج شگفتآوری را در خانواده به همراه داشته باشد.
چه باید کرد؟
اوّلین گام برای حلّ اختلافات پیش آمده ،یک گفتگوی دوستانه است. فراموش نکنید گفتگویی میتواند نتیجه بخش باشد که در یک فضای آرام و خالی از هر گونه پیش زمینه ذهنی باشد. شما میتوانید در صورت لزوم، از یکی از ریش سفیدان خانواده که در موضوع مورد اختلاف، کاملاً بیطرف بوده است، دعوت کنید که در جلسه شما حضور داشته باشد و یا اصل جلسه را راهاندازی نماید. شما میخواهید با عزیزانتان در خصوص سرنوشت خود صحبت کنید، کسانی که تنها به خاطر علاقهای که به شما دارند، با شما مخالفت میکنند. پس سعی کنید قلبتان را از کدورت های پیش آمده پاک کنید و همگی را به حساب دلواپسی خانواده بگذارید. مطمئن باشید اگر جلسهای با حفظ ویژگیهایی که خواستیم، به راه بیندازید، به نتایج بسیار قابل قبولی دست خواهید یافت، موقعیت خود را به خوبی خواهید شناخت و در خصوص تصمیماتی که گرفتهاید، اگر مطمئن شوید که مخالفت خانواده، بدون منطق و دلیل است، دیگر مواضع را نیز به خوبی بررسی کنید. این که آیا فردی را که به عنوان شریک زندگی خود انتخاب کردهاید، به خوبی میشناسید؟ ایا در مورد او با دیدگاه منطق، به اطمینان کامل رسیدهاید؟ ایا خود را نیز به خوبی شناختهاید؟ ایا برای پذیرفتن مسئولیت اینده، آمادگی کامل دارید؟ ایا سایر شرایط زندگی خود را نیز سنجیدهاید؟ ایا قادرید بدون رضایت خانواده یتان ازدواج کنید و تشکیل زندگی بدهید؟ ایا توانایی اداره زندگی بدون پشتوانه همه جانبه والدین خود را دارید؟ با خودتان صادق باشید و به تمامی این سؤالات پاسخ بدهید. سعی کنید تمامی شرایط را در ذهن خود مجسّم کنید و به طور ملموس، آنچه را که باید تجربه کنید، حس نمایید و اگر به این نتیجه رسیدید که نمیتوانید کاملاً منطقی تصمیم بگیرید و سعی کنید بیش از این، خود و اطرافیانتان را آزرده خاطر نسازید. در تمام این مدّت، سعی کنید که جزئیات را فراموش نکنید.
ب) علاقه به فرد مورد نظر و عدم ثبات هیجانی
2. انتخاب همسر باید بر اساس ملاک ها و معیارهای صحیح و عقل پسند باشد. کسی که می خواهد ازدواج کند ابتدا باید ببیند آمادگی و موقعیت آن را دارد یا نه، سپس در مورد ویژگی های همسر آینده اش فکر کند و معیارهای اصلی را کشف کند؛ در مرحله سوم باید بکوشد تا افرادی را در نظر بگیرد که بهترین و بیشترین معیار همسر خوب را دارا هستند. این سه مرحله از اصول اساسی ازدواج است و باید رعایت شود. اگر می بینیم هر روز آمار طلاق در بین زوج های جوان بالاتر می رود به خاطر این است که اصول فوق رعایت نمی شود و بلکه ازدواج بر پایه احساسات زودگذر جوانی بنا می شود. معلوم است که اگر چنین چیزی پایه زندگی شد با سرد شدن آن زندگی نیز سرد می شود. آیا اکثر کسانی که در زندگی به بن بست می رسند و به ناچار از یکدیگر جدا می شوند از ابتدا با هم سرد بودند؟ اگر درباره زندگی آنها مطالعه کنید خواهید دید که زندگی را با چه عشق سوزانی شروع کردند ولی چون زندگی شان غیر از عشق، پایه و هدف دیگری نداشت، سرد و خاموش شد. زیرا عشق و دوستی اگر قبل از شناخت متقابل بیاید چشم اندیشه را کور می کند و جلوی تصمیم صحیح را می گیرد. در این مورد شما بدون در نظر داشتن علاقه به ایشان نظر نمایید آیا ایشان معیارها و شرایط شما را دارند یا خیر؟ با در نظر گرفتن پاسخ این سؤال خواهید توانست به ثبات نیز برسید و تصمیمتان را نهایی کنید ضمن اینکه الان مانع مخالفت خانواده را نیز در پیش رو دارید و باید ایشان را نیز قانع سازید. پس بهتر است زودتر تصمیم خود را قاطعانه بگیرید و از هر گونه ارتباط پیش از ازدواج که اتفاقا خودش مولّد شک و بدبینی است خوداری نمایید.
موفق و پیروز باشید.
بیشتر بخوانید:
نقش بهداشت روانی در ثبات خانواده
با سلام و سپاس از همراهی شما، از این که ما را امین خود دانستید کمال تشکر وقدردانی را داریم. ما قدر ارتباط با شما را می دانیم.
خواهر محترم! پاسخ شما را در قالب دو بحث ارائه می نماییم:
الف) مخالفت والدینتان با ازدواج
مطمئنا شما خوب میدانید که ازدواج بزرگترین و مهمترین حادثه زندگی انسان است و موفقیت یا شکست در آن سرنوشت ساز خواهد بود. ازدواج و زندگی مشترک وقتی ثمر بخش، سودمند و ماندگار است که عقربه روحیه ها، غرایز و طرز تفکر دو طرف، همسو و نزدیک باشد. در غیر این صورت، ریسمان وحدت و یگانگی به ضعف و سستی میگراید و سرانجام گسسته میشود. ما در زندگی خود شاهد پدیده های تلخ و درد آوری هستیم که دختران و پسران و خانواده هاشان را می آزارد و کاخ زندگی مشترک زوجین را فرو میپاشد. بی تردید محاسبات غلط، احساسات زودگذر، خیالات و توهمات بی اساس عامل اصلی تحقق این پدیده ها به شمار میآید. بنابراین، اگر در گزینش همسر اصول صحیح رعایت شود، بخش عظیمی از ناگواریها و نابسامانیها و مشکلات از میان میرود و زندگی جوانان پربارتر و زیباتر میشود.
عمدتاً دو نوع دلیل برای مخالفتها وجود دارد:
الف- مخالفت بر پایه تعصّب و بدون منطق
گاهی پدر و مادرها بدون در نظر گرفتن خواستههای منطقی فرزندانشان و به صرف علاقه، برای کودکان دیروزشان تصمیم میگیرند، مثلاً چون از قبل، زوج دیگری را برای جوان ویا مردی را برای دخترخود پیشبینی کردهاند، نامزد مورد نظر آن ها را نمیپذیرند. البته همیشه مخالفتها برای ازدواج به این خاطر نیست که خانواده، شخص دیگری را در نظر دارد؛ بلکه گاهی دلایل دیگری دارند.
ب- مخالفت بر پایه شناخت و منطق
گاهی اوقات، دلیل مخالفت خانوادهها، کاملاً اصولی و منطقی است. پدر و مادرها به شناخت دقیقی از روحیات فرزند خود و مقتضیات و تجربیات زمان و زندگی دست یافتهاند و با تکیه بر دانستههای خود، ابراز مخالفت میکنند.
بله، گاهی مخالفتها اصلاً بر سر افراد نیست؛ بلکه خانواده، معتقد است که جوان آنها هنوز آمادگی لازم برای ازدواج را ندارد. گاهی نیز مخالفت خانواده، به دلیل شخص منتخب فرد است. هم کُفو بودن، ایمان و داشتن شرایطی که بتوان زوجین را به تفاهم برساند، نکاتی است که مدّ نظر خانوادههاست؛ ولی جوانان به آن، دقّت کافی ندارند. سطح تحصیلات طرفین، فرهنگ خانوادهها، اعتقادات شخصی و... معیارهایی است که گاهاً از سوی جوانان، ساده در نظر گرفته میشوند، امّا میتوانند نتایج شگفتآوری را در خانواده به همراه داشته باشد.
چه باید کرد؟
اوّلین گام برای حلّ اختلافات پیش آمده ،یک گفتگوی دوستانه است. فراموش نکنید گفتگویی میتواند نتیجه بخش باشد که در یک فضای آرام و خالی از هر گونه پیش زمینه ذهنی باشد. شما میتوانید در صورت لزوم، از یکی از ریش سفیدان خانواده که در موضوع مورد اختلاف، کاملاً بیطرف بوده است، دعوت کنید که در جلسه شما حضور داشته باشد و یا اصل جلسه را راهاندازی نماید. شما میخواهید با عزیزانتان در خصوص سرنوشت خود صحبت کنید، کسانی که تنها به خاطر علاقهای که به شما دارند، با شما مخالفت میکنند. پس سعی کنید قلبتان را از کدورت های پیش آمده پاک کنید و همگی را به حساب دلواپسی خانواده بگذارید. مطمئن باشید اگر جلسهای با حفظ ویژگیهایی که خواستیم، به راه بیندازید، به نتایج بسیار قابل قبولی دست خواهید یافت، موقعیت خود را به خوبی خواهید شناخت و در خصوص تصمیماتی که گرفتهاید، اگر مطمئن شوید که مخالفت خانواده، بدون منطق و دلیل است، دیگر مواضع را نیز به خوبی بررسی کنید. این که آیا فردی را که به عنوان شریک زندگی خود انتخاب کردهاید، به خوبی میشناسید؟ ایا در مورد او با دیدگاه منطق، به اطمینان کامل رسیدهاید؟ ایا خود را نیز به خوبی شناختهاید؟ ایا برای پذیرفتن مسئولیت اینده، آمادگی کامل دارید؟ ایا سایر شرایط زندگی خود را نیز سنجیدهاید؟ ایا قادرید بدون رضایت خانواده یتان ازدواج کنید و تشکیل زندگی بدهید؟ ایا توانایی اداره زندگی بدون پشتوانه همه جانبه والدین خود را دارید؟ با خودتان صادق باشید و به تمامی این سؤالات پاسخ بدهید. سعی کنید تمامی شرایط را در ذهن خود مجسّم کنید و به طور ملموس، آنچه را که باید تجربه کنید، حس نمایید و اگر به این نتیجه رسیدید که نمیتوانید کاملاً منطقی تصمیم بگیرید و سعی کنید بیش از این، خود و اطرافیانتان را آزرده خاطر نسازید. در تمام این مدّت، سعی کنید که جزئیات را فراموش نکنید.
ب) علاقه به فرد مورد نظر و عدم ثبات هیجانی
2. انتخاب همسر باید بر اساس ملاک ها و معیارهای صحیح و عقل پسند باشد. کسی که می خواهد ازدواج کند ابتدا باید ببیند آمادگی و موقعیت آن را دارد یا نه، سپس در مورد ویژگی های همسر آینده اش فکر کند و معیارهای اصلی را کشف کند؛ در مرحله سوم باید بکوشد تا افرادی را در نظر بگیرد که بهترین و بیشترین معیار همسر خوب را دارا هستند. این سه مرحله از اصول اساسی ازدواج است و باید رعایت شود. اگر می بینیم هر روز آمار طلاق در بین زوج های جوان بالاتر می رود به خاطر این است که اصول فوق رعایت نمی شود و بلکه ازدواج بر پایه احساسات زودگذر جوانی بنا می شود. معلوم است که اگر چنین چیزی پایه زندگی شد با سرد شدن آن زندگی نیز سرد می شود. آیا اکثر کسانی که در زندگی به بن بست می رسند و به ناچار از یکدیگر جدا می شوند از ابتدا با هم سرد بودند؟ اگر درباره زندگی آنها مطالعه کنید خواهید دید که زندگی را با چه عشق سوزانی شروع کردند ولی چون زندگی شان غیر از عشق، پایه و هدف دیگری نداشت، سرد و خاموش شد. زیرا عشق و دوستی اگر قبل از شناخت متقابل بیاید چشم اندیشه را کور می کند و جلوی تصمیم صحیح را می گیرد. در این مورد شما بدون در نظر داشتن علاقه به ایشان نظر نمایید آیا ایشان معیارها و شرایط شما را دارند یا خیر؟ با در نظر گرفتن پاسخ این سؤال خواهید توانست به ثبات نیز برسید و تصمیمتان را نهایی کنید ضمن اینکه الان مانع مخالفت خانواده را نیز در پیش رو دارید و باید ایشان را نیز قانع سازید. پس بهتر است زودتر تصمیم خود را قاطعانه بگیرید و از هر گونه ارتباط پیش از ازدواج که اتفاقا خودش مولّد شک و بدبینی است خوداری نمایید.
موفق و پیروز باشید.
بیشتر بخوانید:
نقش بهداشت روانی در ثبات خانواده