ناشناس

مشاوره ازدواج: من و همسر آیندم در اعتقادات دینی سنخیتی با هم نداریم، به نظر شما می تونم چنین فردی را خوشبخت کنم؟

با سلام و عرض ادب و تشکر از پاسخگویی شما در سوالات قبلیم. من فردی 30 ساله هستم و فوق لیسانس از دانشگاه صنعتی شریف هستم. مدت دو ساله با دختری 20 ساله وارد رابطه شدم(دختر همسایمونه که از مدتها قبل دوس داشتم باهاش ازدواج کنم قبلا هم با کسی دوست نبودیم و اولش فقط برا آشنایی بیشتر و به اصرارهای مکرر من ایشون وارد رابطه شد) بعد از اینکه 7 ماه از رابطمون میگذشت من رفتم به خواستگاری ایشون ولی با مخالفت شدید خانوادش مواجه شدم. علت مخالفت هم این بوده که کار درست و حسابی و پولساز ندارم. دلم از خانوادش چرکین شد و نگاه بقییه به من متفاوت. خیلی دنبال کار رفتم،همه جا. تمام کارخونه های اطراف شهرمون ساری و کلی موسسات و ادارات کاریابی و حتی به شغل نجاری و کابینت سازی و... کارخونه ها که فقط فرم پر میکنی و دیگر هیچ. کار آزادم که فقط ازت بیگاری میکشن. بتازگی یه شرکت توی شهرک صنعتی منو پذیرفت و چند روز دیگه میروم اونجا سرکار. البته خودم قبلش به پرورش گل و نهال مشغول بودم. توی دو سال رابطمون خیلی اتفاقات خوب و بد رخ داد. هم خنده داشتیم هم گریه،هم سراشیبی هم سربالایی.توی این مدت یه 206 هم خریدم. زمینم خریدم که میخوام در آینده توش خونه بسازم. ضمنا بندهو ایشون یعنی جفتمون اصلا اهل مشروب و دود و بیناموسی نیستیم و ایشونم خداییش دختر خیلی دلپاک و خانواده دار و خوبیه. الانم همه چیزمون گل و بلبله. خیلی با هم خوبیم و خیلی دوسش دارم و دیوونشم. فقط یه چیزی منو آزار میده و اون اینه که ایشون و خانوادش همچین مقید به حجاب نیستن. من قبلنا با مولانا آشنا شدم و مثنوی و دیوان شمس و حافظ و... خلاصه سری در عرفان دارم. ولی هر وقت میرم کلمه ای در این مورد باهاش حرف بزنم نه تنها علاقه نشون نمیده بلکه دوری میکنه. گاهی حس میکنم اصلا نمیتونم باهاش صحبت کنم. ایشون بیشتر دنبال لباس و مد و چیزهای به روز دنیاست. ولی من ظاهرو هم دوس دارم ولی به باطب بیشتر اهمییت میدم. و یه اختلاف دیگه ای داریم اینه که ایشون در مجالس عروسی جلوی نامحرم میرقصه و من مخالفم که همسر آیندم جلوی غریبه رقص کنه. با چادری نبودنش مشکلی ندارم و حجابش خداییش خوبه ولی اینکه من اینجوری بار اومدم و دوس دارم هر جا برقصم واقعا منو اذییت میکنه. از طرفی الان خانوادش هم یه جورایی پیغام رسوندن که من برم خواستگاریش و از ته دل راضی هستن.(ایشون در مرتبه اول خواستگاریم شرطش این بود که خانوادش رضایت قلبی داشته باشن) من تو خانواده ای بزرگ شدم که هیچ وقت از دهن پدر مادرم حرف بد نیومد بیرون ولی خاندان ایشون گاها حرفهای زشت به هم میزنن و این روی ایشون اثر گذاشته و چند وقت پیش بهم یه فحش خیلی بد داد و من دو روز باهاش حرف نزدم که یاد بگیره نباید بهم دشنام بده حتی از روی شوخی.اگه از دلم بپرسم 100 در 100 انتخابم ایشونه ولی عقلم کمی عقب نشینی داره. یه کم اختلاف هست بینمون. بنظر شما میتونم چنین فردی را خوشبخت کنم؟میتونم یه عمر بهش آرامش روح و ذهن بدم؟ من دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم. لطفا کمکم کنید که چه راه حلهایی برای مشکلم وجود داره؟ خیلی ممنون که پای حرفهام میشینین و به دقت بررسی میکنید و راهنماییهاتون ممکنه زندگیه خیلیا رو نجات بده.
Wednesday, August 22, 2018
الوقت المقدر للدراسة:
مؤلف: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

مشاوره ازدواج: من و همسر آیندم در اعتقادات دینی سنخیتی با هم نداریم، به نظر شما می تونم چنین فردی را خوشبخت کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 30 ساله )

با سلام و عرض ادب و تشکر از پاسخگویی شما در سوالات قبلیم. من فردی 30 ساله هستم و فوق لیسانس از دانشگاه صنعتی شریف هستم. مدت دو ساله با دختری 20 ساله وارد رابطه شدم(دختر همسایمونه که از مدتها قبل دوس داشتم باهاش ازدواج کنم قبلا هم با کسی دوست نبودیم و اولش فقط برا آشنایی بیشتر و به اصرارهای مکرر من ایشون وارد رابطه شد) بعد از اینکه 7 ماه از رابطمون میگذشت من رفتم به خواستگاری ایشون ولی با مخالفت شدید خانوادش مواجه شدم. علت مخالفت هم این بوده که کار درست و حسابی و پولساز ندارم. دلم از خانوادش چرکین شد و نگاه بقییه به من متفاوت. خیلی دنبال کار رفتم،همه جا. تمام کارخونه های اطراف شهرمون ساری و کلی موسسات و ادارات کاریابی و حتی به شغل نجاری و کابینت سازی و... کارخونه ها که فقط فرم پر میکنی و دیگر هیچ. کار آزادم که فقط ازت بیگاری میکشن. بتازگی یه شرکت توی شهرک صنعتی منو پذیرفت و چند روز دیگه میروم اونجا سرکار. البته خودم قبلش به پرورش گل و نهال مشغول بودم. توی دو سال رابطمون خیلی اتفاقات خوب و بد رخ داد. هم خنده داشتیم هم گریه،هم سراشیبی هم سربالایی.توی این مدت یه 206 هم خریدم. زمینم خریدم که میخوام در آینده توش خونه بسازم. ضمنا بندهو ایشون یعنی جفتمون اصلا اهل مشروب و دود و بیناموسی نیستیم و ایشونم خداییش دختر خیلی دلپاک و خانواده دار و خوبیه. الانم همه چیزمون گل و بلبله. خیلی با هم خوبیم و خیلی دوسش دارم و دیوونشم. فقط یه چیزی منو آزار میده و اون اینه که ایشون و خانوادش همچین مقید به حجاب نیستن. من قبلنا با مولانا آشنا شدم و مثنوی و دیوان شمس و حافظ و... خلاصه سری در عرفان دارم. ولی هر وقت میرم کلمه ای در این مورد باهاش حرف بزنم نه تنها علاقه نشون نمیده بلکه دوری میکنه. گاهی حس میکنم اصلا نمیتونم باهاش صحبت کنم. ایشون بیشتر دنبال لباس و مد و چیزهای به روز دنیاست. ولی من ظاهرو هم دوس دارم ولی به باطب بیشتر اهمییت میدم. و یه اختلاف دیگه ای داریم اینه که ایشون در مجالس عروسی جلوی نامحرم میرقصه و من مخالفم که همسر آیندم جلوی غریبه رقص کنه. با چادری نبودنش مشکلی ندارم و حجابش خداییش خوبه ولی اینکه من اینجوری بار اومدم و دوس دارم هر جا برقصم واقعا منو اذییت میکنه. از طرفی الان خانوادش هم یه جورایی پیغام رسوندن که من برم خواستگاریش و از ته دل راضی هستن.(ایشون در مرتبه اول خواستگاریم شرطش این بود که خانوادش رضایت قلبی داشته باشن) من تو خانواده ای بزرگ شدم که هیچ وقت از دهن پدر مادرم حرف بد نیومد بیرون ولی خاندان ایشون گاها حرفهای زشت به هم میزنن و این روی ایشون اثر گذاشته و چند وقت پیش بهم یه فحش خیلی بد داد و من دو روز باهاش حرف نزدم که یاد بگیره نباید بهم دشنام بده حتی از روی شوخی.اگه از دلم بپرسم 100 در 100 انتخابم ایشونه ولی عقلم کمی عقب نشینی داره. یه کم اختلاف هست بینمون. بنظر شما میتونم چنین فردی را خوشبخت کنم؟میتونم یه عمر بهش آرامش روح و ذهن بدم؟ من دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم. لطفا کمکم کنید که چه راه حلهایی برای مشکلم وجود داره؟ خیلی ممنون که پای حرفهام میشینین و به دقت بررسی میکنید و راهنماییهاتون ممکنه زندگیه خیلیا رو نجات بده.


مشاور: احسان فدایی

با سلام و احترام خدمت شما دوست گرامی! از ارتباط مجدد شما با ما سپاسگزاریم و امیدواریم بهترین انتخاب را داشته باشید.
همانطور که می دانید ازدواج یکی از مهمترین حوادث و رویدادهای زندگی است و نقش مهمی در سرنوشت و سعادت و خوشبختی انسان دارد ، مضافاٌ بر اینکه اگر به نحو صحیح انجام پذیرد بسیاری از نیازهای انسان را اعم از نیازهای عاطفی و جنسی را تاْمین و باعث آرامش روحی انسان می شود بنابراین در عین حال که نباید در انتخاب همسر خیلی وسواس گونه عمل کرد اما دقت ،شناخت و اتخاذ تصمیم حساب شده و بالاخره انتخاب صحیح از شرایط ضروری یک ازدواج موفق است. مهمترین مسئله در ازدواج و انتخاب همسر رعایت ملاک‌های اصلی ازدواج است که در روایات نیز بر آن تأکید فراوان شده است. رعایت این معیارها ضامن اصلی سعادت و خوشبختی در ازدواج است و عدم رعایت آن عواقب سنگینی برای زوجین در پی خواهد داشت. از همین لحظه دقت کنید که عاقلانه بیندیشید که آیا او این معیارها را دارد یا خیر؟
این معیارها را می‌توان به دو بخش عمده تقسیم کرد: 
الف) معیارهای اساسی: ملاک‌هایی که حتماً آن‌ها را باید در نظر داشته باشیم تا زندگیمان توأم با سعادت باشد. در نظر نگرفتن این معیارها موجب بروز مشکلاتی در زندگی ما خواهد شد. مانند:‌ دین داری، اخلاق نیکو، شرافت خانوادگی (نجابت و پاکی)، عقل.
ب) معیارهایی که موجب کاملتر شدن زندگی ما می‌شود. این معیارها اگر رعایت شوند زندگی ما بهتر و کاملتر خواهد شد. البته این معیارها به سلیقه و موقعیت افراد بستگی دارد و در افراد مختلف، متفاوت می‌باشد. از جمله این ملاک‌ها می‌توان سلامت جسم و روح، زیبایی، علم و سواد و کفو همدیگر بودن را نام برد؛ در نتیجه معیارهای دینی اسلام فقط ایمان و اخلاق نیست و موارد دیگر را نیز شامل می‌شود.
برادر گرامی! همانطور که در مکاتبه قبلی عرض نمودیم شما و دختر خانم به لحاظ دینی تناسب لازم را ندارید. موضوع حجاب را الان میبینید ولی موضوعات دیگر بعد از ازدواج نمود پیدا خواهد کرد. بنابراین سعی اولا از طریق مشاوره ازدواج او را خوب بشناسید و ثانیا تعجیل نکنید ولو اینکه خانواده ایشان رضایت کامل داشته باشند. مسئله دیگر در خصوص سن شما و اوست که با هم تناسب ندارد. یکی از ملاک های ازدواج سن می باشد. برای رسیدن به موفقیت و خوشبختی در ازدواج طرفین باید در ازدواج توافق داشته باشند یعنی مرد اندکی بزرگتر از زن باشد، تا بتوانند با کمال خوشی و سازگاری در کنار یکدیگر زندگی کنند و با تفاهم و درک متقابل بتوانند همسر ایده الی برای یکدیگر باشند. طبق تحقیقات، بهترین اختلاف سنی بین دختر و پسر برای ازدواج 3 تا 6 سال می باشد. که با لحاظ این این تفاوت سنی، زن و شوهر تفاهم بیشتری خواهند داشت و در نحوه تفکر، زندگی و سلایق، اشتراک بیشتری خواهند داشت و زمینه اختلاف سلیقه و به تبع آن اختلافات زناشویی کمتر می گردد. در صورت اختلاف سنی زیاد یعنی اینکه پسر اختلاف سنی فاحشی نسبت به دختر داشته باشد مشکلاتی از جمله، عدم تفاهم کافی و عدم درک متقابل و اختلاف سلایق به وجود می آید. البته ممکن است بصورت استثناء اتفاق بیفتد که زوجین در همه ملاک های ازدواج شرایط آرمانی داشته باشند و شرایط ایده ال و کاملا مطلوبی داشته باشند که معمولا بسیار نادر است و حتی با داشتن اختلاف سنی زیاد با کمال خوشی در کنار یکدیگر زندگی کنند. ولی بصورت معمول اختلاف سنی زیاد باعث ناسازگاری و نارضایتی از زندگی زناشویی در آینده می گردد. و توصیه نمی گردد. به علت اینکه زوجین زمانی که دارای اختلاف سنی زیادی باشند از دو نسل متفاوت خواهند بود با درک های متفاوت. آنها قضایا را به روش های مختلفی ادراک و ارزیابی می کنند. سلایق متفاوتی دارند و انتخاب های مختلفی نیز خواهند داشت که سازگاری در چنین شرایطی مشکل خواهد بود. خانمی که با مردی بزرگتر از خودش ازدواج می کند ممکن است در ادامه زندگی دچار تردید گردد و احساس شکست کند. که گاها دیده شده که کار به مشکلات بعدی کشیده است حتی در مواردی باعث سوء ظن های بی موردی نیز گشته است. به طور معمول زمانی که زن چنین احساسی در زندگی مشترک داشته باشد، رفتاری ناسازگارانه نیز خواهد داشت که باعث بوجود آمدن جر و بحث و کشمش در زندگی مشترک می گردد. در هر صورت جدای از اینکه دختر خانم تجمل گراست و ممکن است در آینده توقعات بالایی از شما داشته باشد، این دو مورد از موارد مهم است که توصیه ما این است که جدا در این ازدواج تأمل کنید و بیشتر فکر کنید و تا می توانید قید این علاقه را بزنید.
موفق باشید.

بیشتر بخوانید:

کفویت؛ هم سری های مختلف



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.