....
احساس میکنم کسی به من علاقه پیدا نمیکنه
با سلام و تشکر از سایت عالی تون . پسری هستم 20 ساله .دانشجو معلم .خانواده معمولی و بسیار درونگرا.و مقید به مذهب .از نظر ظاهری زیاد به نظر خودم جذاب نمیام و نمی دونم دیگران در مورد من چی فکر می کنند .ترس این رو دارم که کسی از من خوشش نیاد با توجه به اینکه ملاک های الان همش ظاهری شده . با توجه به عقایدم به خودم اجازه ندادم نظر جنس مخالفی رو در مورد خودم بپرسم .از طرفی شوق ازدواج هم دارم ولی ترس هم دارم که کسی آیا من رو می پذیره یا خیر .اگه میشه راهنمایی کنید سپاس.
مشاور: احسان فدایی
با عرض سلام و تقدیم احترام خدمت شما پرسشگر محترم! ارتباط شما با ما گویای این است که در صدد انتخاب مسیر صحیح هستید و امیدواریم ما نیز راهنمای خوبی برایتان باشیم.
در مورد احساسی که درباره ظاهرتان دارید همانطور که شما میدانید، جامع نگرى و واقع بینى از پایه هاى اندیشه صحیح است و زمانى مىتوان به این مهم دست یافت که جنبه هاى مختلف هر پدیده مورد توجه قرار گیرد و از نگرش تک بعدى دورى شود. به هر چیزى نگاه کنید، داراى جنبه هاى مثبت و منفى است؛ انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بنابراین براى اینکه نگرش صحیح و جامعى - چه از محیط اطراف و چه نسبت به خود داشته باشیم - باید به هر دو جنبه آن توجه کنیم. نقاط قوت چیزى ما را به نادیده گرفتن ضعفهاى آن نکشاند و برعکس نقاط ضعف چیزى، ما را از مشاهده مسائل مثبت و ارزشمند آن محروم نکند. روانشناسان مىگویند: انسان سالم، کسى است که خود را آنگونه که هست، بپذیرد؛ یعنى، هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف خود را مد نظر قرار دهد؛ زیرا بزرگ جلوه دادن نقاط قوت، به خود بزرگ بینى منجر مىشود و با برجسته کردن نقاط ضعف، احساس نا ارزنده سازى در فرد به وجود مىآید. انسان پخته و سالم، کسى است که به هر دو جنبه نگاه کند و از هر گونه افراط و تفریط بپرهیزد. با این مقدمه کوتاه، توجه به چند نکته زیر ضرورى است:
یکم. باید دید این ذهنیت و تصویرى که از خود دارید، چقدر با واقعیت مطابق است؟! چه بسا افراد با منفى نگرى و نگرش خاصى، نمىتوانند واقع را آن گونه که هست، مشاهده کنند. بایسته است در این باره خوب بیندیشید و از هر گونه مبالغه در این باره اجتناب کنید.
دوم. به فرض که از نظر ظاهرى چنین نقطه ضعفى در شما وجود دارد؛ ولى باید دید آیا تمام هستى شما در همین مطلب خلاصه مىشود و هیچ نقطه قوتى در شما نیست!؟ به نظر نمىرسد که از نعمتهاى وجودى دیگرى برخوردار نباشید.
برادر محترم، اصلا نمیخواهیم بگوییم که داشتن یک ظاهر یا اندام بسیار زیبا برابر است با فقدان آن. اما اگر هم از این نعمت برخوردار نباشیم، این فقدان چه مقدار به طول خواهید انجامید؟ این بدن خاکی تا کجا ما را همراهی خواهید کرد؟ رفیق خوب آن است که تا پایان راه همراه باشد نه تا نیمه راه. این ظاهر جسمی، تنها تا لحظه مرگ دوست ماست، مرگی که لحظات کوتاه زندگی دنیا را به عالم بیپایان آخرت متصل میکند. عجیب است غالب ما انسانها مشغول اعمالی هستیم که این نارفیق را تقویت میکند و او را زینت میدهد و از همراه حقیقی خود غافلیم. روح، روحی که هدیهایست از یک محبوب جاودان، یادگاریست که ما را تا بینهایت زندگی مادی و معنویمان تنها نخواهد گذاشت. روحی که همه توفیقات بشری ساخته سرانگشتان هنرمند اوست، روحی که همه گرفتاریهای آخرالزمان ناشی از بیاعتنایی به اوست.
گرفتاری هایی که فضا را آنقدر غبارآلود کرده که زشتیها و گناهان، زیبایی و ثواب به نظر میآید و عبادات، بیعقلی و تحجر. حال شما کجای این داستانید؟ کدام موفقترند؟ شما که حتی از فکرتان نیز مراقبت میکنید، کوچکترین رفتارهایتان در خلوت و تنهایی را زیر نظر تیزبینتان دارید که راه به ناکجاآباد نبرند تا آخرتی سراسر لذت را از این مزرعه فوقالعاده کوتاه، برداشت کنید یا آن به ظاهر دوستانتان که خوشیهای حبابی و کوتاهشان، آکنده از آتشی سوزان و غیر قابل تصور آخرت است که چشمهای دنیا بین و دل گرفتارشان، آن را نمیبیند. ما هم میفهمیم که در این سنین کشش فوقالعادهای نسبت به جنس مخالف وجود دارد که گاه حتی رنگی معنوی نیز به خود میگیرد رنگی که از جنس شیطان است نه خدا. حال چه کسی لحظه به لحظه بر خسارتهای خود میافزاید و باید نگران باشد؟ شما یا دوستانتان؟ اگر فقط اندکى در این باره بیندیشید، صدها خصوصیت مثبت و ارزشمند در خودتان مىیابید که به سادگى، از کنار آن گذشتهاید و توجه چندانى به آنها نکردهاید. به خود بباورانید که من از این امتیازات و ارزشهاى مثبت بهرهمند هستم.
سوم. زیبایى ظاهرى گر چه یک امتیاز محسوب مىشود، اما علت موفقیت، سعادت و خوشبختى انسان نیست. افراد زیادى هستند که از وضعیت ظاهرى چندانى برخوردار نیستند؛ ولى هیچگاه احساس بىارزشى نمىکنند، بلکه احساس خوشبختى و موفقیت دارند و با آرامش زندگى مىکنند و با تکیه بر جنبه هاى مثبت و ارزشمند خود بسیار شاد و با نشاط هستند. بنابراین، خوشبختى، مساوى با خوش چهره بودن نیست. اجازه دهید برای شما که دل در گرو معنویت دارید کسی را یادآوری کنم که همین حس شما را داشت اما آنقدر مراقب خود بود که خدا در اوج قرارش داد. «جون» غلام امام حسین (علیه السلام) است، غلامی سیاه، (و به قول خودش زشت و بدبو). اما ببینید داستان کربلا که از آدم تا نهایت بشریت را دربر گرفت و تکرار ناپذیر است، فردی اینچنینی را نیز در حادثه خود دارد. عجیب است که او جزء کسانی است که وقتی بر زمین افتاد حضرت تنهایی و عشق، اباعبدالله (علیه السلام) بر بالین او رفتند. سر او را بر دامن گرفتند اما او خجالت میکشید و سر از دامان ایشان جدا میکرد. حضرت سر او را نگاه داشتند. جون عرض کرد آقا من غلامی زشت و بدبو هستم و جایگاهم دامان با عظمت شما نیست. ایشان فرمودند: «تو به عهد خود وفا کردی و در بهشت جزء زیبارویان و معطر خواهی بود».
دوست خوبم، چه بسیارند زیبا رویانی که زشت خواهند بود و چه از نگاه افتادگانی که مورد غبطه بهشتیان خواهند شد. چه خندهها که به زجه و فریاد مدام تبدیل خواهد شد و چه نگرانیها که به لذتی ابدی خواهد انجامید.
پس سعی کنید نگاه خود را تغییر دهید و خودتان را زیبا ببینید تا اعتماد به نفستان بالا رود. اگر هم شرایط ازدواج را دارید می توانید با توکل بر خداوند متعال اقدام نمایید و مابقی را به او واگذار نمایید.
موفق باشید.