ناشناس
در رابطه با همسرم مشکل دارم، راهنمایی کنید.
سلام مدت ۱۲ساله ازدواج کردم و صاحب دو فرزند ۲/۵و ۶ساله ام از همون ماه اول عقد فهمیدم همسرم اونی نیست که من همیشه می خواستم یعنی ۳۶۰درجه با اون چیزی که مد نظرم بود متفاوته از همون موقع به طلاق فکر میکردم اما همیشه ازش میترسیدم از اینکه بعد باید چطور در جامعه زندگی کنم با نگاه های بدی که به زن مطلقه هست و حالا هم با دو تا فرزند از طلاق بیشتر میترسم چطور با زندگیم کنار بیام و با همسری که اون منو نمی فهمه و من اونو نمیفهمم مثلا من عاشق پیاده رویم دید و بازدید گردش رفتن سینما رفتن مسافرت حرفهای عاشقانه بلند خندیدن و اون از همه این چیزا بدش میاد میگه دوستم داره و میدونم واقعا این طوریه اما حاضر به هیچ تغییری هم نیست چیکار کنم
مشاور: خانم قربانی
سلام بر شما همراه گرامی سایت راسخون
از بی علاقگی به زندگی تان سخن گفتید و ترستان بعد از طلاق، به نظر میرسد تنها راه چاره خود را طلاق میدانید و نگاه منفی جامعه به طلاق را مانع آن. علایق خود و همسرتان را مشابه نمی بینید و برایتان خیلی سخت است زندگی در کنار فردی با وجه اشتراکی با شما ندارد و خواسته های شما را نمی بیند و تلاش نمیکند دل زنانه شما را با توجهات خود به دست آورد. ارزوهای خود را بر باد رفته میدانید و به دلیل نگاه عرفی، خود را اسیر این زندگی تصور میکند که کوچکترین خواسته شما در ان براورده نمیشود.
دوست عزیز، زمانی که انسان تصوری برای خود می سازد ولی به ان دست نمی یابد، طبیعی است که مایوس شود. مانند هر زن دیگری فکر می کردید که با ازدواج به مرد ارزوهای خود دست خواهید یافت و دوران سراسر خوشی را سپری خواهید کرد. باید عرض کنم که رسیدن به این نقطه از دلخواه ها بعد از ازدواج زمانی میسر می شود که فرد نهایت دقت را در انتخاب هم کفو خود داشته باشد و همسری "متناسب" با خود را برگزیند. به دنبال محکوم کردن شما یا یافتن مقصر و نبش قبر گذشته نیستم اما خواستم به شما یاداوری کنم که زندگی کنونی محصول انتخاب شماست. خوب یا بد در حال حاضر در این نقطه زندگی قرار گرفته اید و اینک عاقلانه ترین کار این است که به جای نابود کردن یا فرار به سوی دنیایی نامعلوم – که بسیار هم از ان هراس دارید- به ساختن ان بپردازید. سخت است اما نشدنی نیست. نکته مهمی که شما باید به ان توجه کنید این است که هیچگاه در دنیای زمینی، ادمی به تمامی خواسته هایش دست نمی یابد و اگر این ارزو را دنبال کند، و کمالگرایی را هدف خود قرار دهد سرخورده و مایوس میشود، پس به نظر میرسد که کنار امدن با برخی امور نامطلوب، شرط سلامت و عقلانیت است. با توجه به علایقی که از ان سخن گفتید به نظر میرسد که همسرتان درون گرا و شما برون گرا هستید و به لحاظ شخصیتی با هم متفاوت هستید. تفاوت شخصیت تفاوت علایق را هم به طور طبیعی به دنبال دارد. و هیچکدام در این امر مقصر نیستید. هنگام که تغییر سلایق و رفتار شما سخت و تا حدی ناممکن به نظر میرسد، تغییر همسرتان هم سخت است. در چنین مواردی توصیه میشود که با خلاقیت خود به سازگاری برسید و طوری برنامه ریزی کنید که هم روحیات شما و هم روحیات همسرتان در متن زندگی تامین شود. شما میتوانید خواسته های مشروط خود را در فضاهایی که همسرتان حضور ندارند و مزاحم ایشان نیست، دنبال کنید مثلا مهمانی گرفتن زنانه، و داشتن تفریحات دوستانه و.. . البته در حضور همسرتان لازم نیست که خود را بسیار محدود کرده و خود را فراموش کنید بلکه به رفتارهای مشترک تان مبادرت ورزید. با توجه به اینکه اشاره داشتید که همسرتان شما را واقعا دوست دارد، میتوانید از این امتیاز بهره بگیرد و با رعایت حقوق و نیازمندی های مردانه ( اقتدار، پذیرش، تایید، تحسین، احترام و قدردانی )، ضمن رضایت خاطر در ایشان، او را به نسبت به خود مشتاق کرده و خواسته های خود را برای نمایان سازید و با تقاضا کردن به دور از دلتنگی و اعتراض، به تامین انها بپردازید.
شاد و سلامت باشید.
بیشتر بخوانید:
ده توصیه به خانم ها که باید در روابط با شوهر خود آنها را رعایت کنند