ناشناس

نمیدونم تصمیم درست چیه" کمکم کنید.

سلام.چهار ماه پیش دوستم منو به یکی از اعضای خانواده همسرش برای ازدواج معرفی کرد.ما یکی دو ملاقات با هم داشتیم و بعد به من گفتند که ایشون دو بار نامزد کرده!دفعه اول با نامزدش اختلاف داشتن بخاطر سطح توقعات اون خانم و اختلافاتی که داشتند و دومی رو هم که سر یک هفته جداشدن. اون شخص رو خیلی نمیشناخته و بعد عقد متوجه میشه که اون خانم به لحاظ اخلاقی سالم نیست و توافقی جدا میشن.برای من اینها مهم نبود.چون سپرده بودم بخدا.که اگه کسی رو سر راهم قرار میده هر گدشته ای داشته هم مهم نیست ولی وقتی با منه توبه کرده باشه و اهل شده باشه و دلش با من باشه!قبل تر خواستگارهای خیلی خوبی داشتم که بخاطر شرایط خودم ردشون کردم.و بابت خیلی هاشون هم همیشه سرزنش میشم از طرف مادرم.مادرم زن سختگیریه.براش پول و کار خیلی مهمه.اینکه طرف خونه ماشین کار استخدامی و مال اموال داشته باشه.این اقا کارش رسمی و اداری نیست.ازاده.ضمن اینکه نه خونه داره.نه ماشین نه پدری بالا سرش باشه که حمایت کنه.خونشون رو هم واسه درمان بیماری پدرش فروختن و الان مستاجرن!با همه ی اینها میدونم خانوادم مخالفت میکنن و تک دخترشون رو دست همچین کسی نمیسپارن.ولی ته دلم ازش خوشم میاد.دوست دارم باهاش زندگی کنم.کنار هم خوشبخت باشیم و یه زندگی خوبی داشته باشیم.حالا چهار ماه گذشته.ما کم و بیش با هم اشنا شدیم.اون اصرار داره که من به خانوادم بگم تا اگه راضی اند بیاد خواستگاری.میگه اگه نه بگن هم اگه تو دلت با من باشه بقیش با توِ که خوانوادت رو راضی کنی!من نمیدونم چه جور به خانوادم بگم.اصلا بگم یاحالا صبر کنم بیشتر بشناسمش.چون حس میکنم اون منو خیلی دوست نداده.رفتارش با من خیلی عادیه.شاید هفته به هفته به من زنگ هم نزنه.یا نیاد دیدنم.ما توی به شهر نیستیم البته!نزدیک یک ماهه همو ندیدیم همش دوبار راست یا دروغ گفته که دلش تنگ شده!حس میکنم تب و تاب من بیشتره و اون ذوقی برای من نداره.با همه ی اینها سعی میکنم منم احساسمو بروز ندم و باهاش مثل خودش باشم.حداقل تظاهر به اینکار کنم.گاهی فکر میکنم شاید چون ضربه خورده سخت میتونه اعتماد کنه یا دلش سفت و سخت شده و...با همه ی اینها نمیدونم به خانوادم بگم یا نه!لطفا راهنماییم کنید.من خواهری ندارم که باهاش درد و دل کنم.به هیچ کس هم نمیتونم اینا رو بگم... ممنونم
Wednesday, January 30, 2019
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

نمیدونم تصمیم درست چیه" کمکم کنید.

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 27 ساله )

سلام.چهار ماه پیش دوستم منو به یکی از اعضای خانواده همسرش برای ازدواج معرفی کرد.ما یکی دو ملاقات با هم داشتیم و بعد به من گفتند که ایشون دو بار نامزد کرده!دفعه اول با نامزدش اختلاف داشتن بخاطر سطح توقعات اون خانم و اختلافاتی که داشتند و دومی رو هم که سر یک هفته جداشدن. اون شخص رو خیلی نمیشناخته و بعد عقد متوجه میشه که اون خانم به لحاظ اخلاقی سالم نیست و توافقی جدا میشن.برای من اینها مهم نبود.چون سپرده بودم بخدا.که اگه کسی رو سر راهم قرار میده هر گدشته ای داشته هم مهم نیست ولی وقتی با منه توبه کرده باشه و اهل شده باشه و دلش با من باشه!قبل تر خواستگارهای خیلی خوبی داشتم که بخاطر شرایط خودم ردشون کردم.و بابت خیلی هاشون هم همیشه سرزنش میشم از طرف مادرم.مادرم زن سختگیریه.براش پول و کار خیلی مهمه.اینکه طرف خونه ماشین کار استخدامی و مال اموال داشته باشه.این اقا کارش رسمی و اداری نیست.ازاده.ضمن اینکه نه خونه داره.نه ماشین نه پدری بالا سرش باشه که حمایت کنه.خونشون رو هم واسه درمان بیماری پدرش فروختن و الان مستاجرن!با همه ی اینها میدونم خانوادم مخالفت میکنن و تک دخترشون رو دست همچین کسی نمیسپارن.ولی ته دلم ازش خوشم میاد.دوست دارم باهاش زندگی کنم.کنار هم خوشبخت باشیم و یه زندگی خوبی داشته باشیم.حالا چهار ماه گذشته.ما کم و بیش با هم اشنا شدیم.اون اصرار داره که من به خانوادم بگم تا اگه راضی اند بیاد خواستگاری.میگه اگه نه بگن هم اگه تو دلت با من باشه بقیش با توِ که خوانوادت رو راضی کنی!من نمیدونم چه جور به خانوادم بگم.اصلا بگم یاحالا صبر کنم بیشتر بشناسمش.چون حس میکنم اون منو خیلی دوست نداده.رفتارش با من خیلی عادیه.شاید هفته به هفته به من زنگ هم نزنه.یا نیاد دیدنم.ما توی به شهر نیستیم البته!نزدیک یک ماهه همو ندیدیم همش دوبار راست یا دروغ گفته که دلش تنگ شده!حس میکنم تب و تاب من بیشتره و اون ذوقی برای من نداره.با همه ی اینها سعی میکنم منم احساسمو بروز ندم و باهاش مثل خودش باشم.حداقل تظاهر به اینکار کنم.گاهی فکر میکنم شاید چون ضربه خورده سخت میتونه اعتماد کنه یا دلش سفت و سخت شده و...با همه ی اینها نمیدونم به خانوادم بگم یا نه!لطفا راهنماییم کنید.من خواهری ندارم که باهاش درد و دل کنم.به هیچ کس هم نمیتونم اینا رو بگم... ممنونم


مشاور: خانم قربانی

سلام بر شما همراه گرامی سایت راسخون
در ابتدا بگویم بنده و همکارانم در سایت راسخون همدل و همراه تمامی عزیزانی هستیم که به ما اعتماد دارند و ما را برای راهنمایی و مشاوره انتخاب میکنند و با کمال افتخار در خدمت رسانی به شما آماده هستیم. خوب است که برای تصمیم به ازدواج گرفته اید و انتخاب خود را بررسی میکنید. و چه بهتر است که هر چه سریعتر اجازه خواستگاری رسمی را به فرد مورد نظر بدهید. به چند دلیل، اول اینکه طبق اصول کارشناسی ازدواج ، مدت یک ماه برای اشنایی کافی است و بیشتر از ان شما را وارد رابطه احساسی بی پایه و اساس خواهد نمود و مسیر انتخاب عاقلانه را سخت میکند. دلیل دوم، اینکه اگر این رابطه طولانی شود، عنوان دوستی بر ان صدق کرده و همین امر باعث لطمه خوردن پاکی و قداست شما و اسیب به زندگی تان میگردد. دلیل سوم، اگر خواستگاری رسمی صورت گیرد، شما تکلیف خود را مشخص خواهید کرد یا مورد تایید است یا نه، اگر مورد تایید بود که چه بهتر و شما اسوده خواهید شد و اگرنه، انگاه هم مسیرتان روشن میشود یا برای خواسته تان تلاش کرده و یا قبل از دلبستگی بیشتر او را فراموش میکنید. و منافع همه اینها برای خود شماست.
در مورد نوع برخورد اقا پسر با شما با توجه به سوابق نامزدی اش، بهتر است پس از خواستگاری رسمی، و با اطلاع خانواده ها، حتما به یک مشاور خانواده و پیش از ازدواج مراجعه نمایید. او به شما کمک میکند تا هم تناسبات شخصیتی را بررسی کرده و هم گره های ان را بیابید و دلایل این رفتارها برایتان مشخص شود. البته شرکت در کلاسهای اموزش مهارت زندگی و پیش از ازدواج هم برای هر دوی شما الزامی است.
شاد و سلامت باشید.



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.