ناشناس

به برادرم خیلی وابسته هستم" باید چکار کنم؟

سلام. من یه خانم مجرد38سالم و برادرم 43سالشونه و ایشون هم توی شهری که ما زندگی میکنیم نیستن ولی بخاطر کار و مشغله محل زندگیشون رو تغییر دادن و این که من خیلی بهشون وابسته م. برادرم هم مجردن و از نظر مالی هم خیلی بهشون وابسته م. از بچگی من وابسته ایشونم و الان حتی بیشتر هم شده چون پدر و مادرمون خیلی با هم دعوا و بحث داشتن بخاطر همین من به برادرم پناه اوردم و بهشون به طور شدیدی وابسته شدم و این که توی این مدت خیلی بینمون دعوا و بحث رخ داده و بعد از هر دعوا عذرخواهی که میکردم الان براش کلیشه ای شده و الان دیگه جواب تلفن و حتی داره سرد برخورد میکنه و این که من عادت کردم که هرشب سر یه ساعت معینی باهاش صحبت کنم و این که اون جواب تلفنم رو نمیده عصبانی میشم و پیامهای خشونت آمیز میدم که عصبانیتشون رو چندین برابر میکنه و این که برادرم شخصیت بسیار لجبازی داره. من هر موقع جواب حرفهای بدش رو میدم دل خور میشه میگه بی احترامی نکن و باهام سرد میشه و این که حس میکنم دروغ زیاد میگه و خیلی رفیق بازه و خیلی جاه طلب و این که هزار بار تاکید کرده که من ازت متنفرم و دوستت ندارم بعد گفته دیگه حنات برام رنگی نداره. میگه تا آخر عمر نمیخوام ببینمت انتقاد پذیر هم نیستن اگه حرفی راجع به نقطه ضعفهاش بگم فورا عصبانی میشه و این که میگه من هر چی بدی دارم تو باید من رو با همین بدیها بپذیری. میگه میخوای بخواه نمیخوای هم که هیچی. میگه به هیچ کس نیازی ندارم میگه میخواستی وابسته نشی وقتی میاد طرفهای ما برای دیدن ما خیلی اخلاقش هم خوبه عالیه ولی وقتی میره از اینجا دور میشه انگاری جادوش کردن اخلاقش 180درجه برمیگرده اصلا براش مهم نیست چطوری دارم زندگی میکنم من بهش نیاز دارم بهم میگه بی چشم و رو بعد از این همه مدت بهم میگه من بهت پول نمیدم من خودم گرفتاری دارم اخه من بهش نیاز دارم گفته این همه تهدید کردی فحش دادی انتظار داری ببخشمت گفته کاسه صبرم لبریز شده از دست تو گفته برو طلاهات رو بفروش. وقتی بهش میگم گوشیت رو خاموش نکن گفته اختیار من دست تو نیست گفته به من ربطی نداره میخوای از این به بعد چطوری زندگی کنی. من با این آدم چیکار کنم اخه گفته من همه چی هستن از جونم و جیبم چی میخوای. دیگه معذرت خواهی هام رو قبول نمیکنه چیکار کنم؟ موندم هر چی قسم میخورم که تکرار نمیکنم دیگه باور نمیکنه.
Saturday, April 20, 2019
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

به برادرم خیلی وابسته هستم" باید چکار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 38 ساله )

سلام. من یه خانم مجرد38سالم و برادرم 43سالشونه و ایشون هم توی شهری که ما زندگی میکنیم نیستن ولی بخاطر کار و مشغله محل زندگیشون رو تغییر دادن و این که من خیلی بهشون وابسته م. برادرم هم مجردن و از نظر مالی هم خیلی بهشون وابسته م. از بچگی من وابسته ایشونم و الان حتی بیشتر هم شده چون پدر و مادرمون خیلی با هم دعوا و بحث داشتن بخاطر همین من به برادرم پناه اوردم و بهشون به طور شدیدی وابسته شدم و این که توی این مدت خیلی بینمون دعوا و بحث رخ داده و بعد از هر دعوا عذرخواهی که میکردم الان براش کلیشه ای شده و الان دیگه جواب تلفن و حتی داره سرد برخورد میکنه و این که من عادت کردم که هرشب سر یه ساعت معینی باهاش صحبت کنم و این که اون جواب تلفنم رو نمیده عصبانی میشم و پیامهای خشونت آمیز میدم که عصبانیتشون رو چندین برابر میکنه و این که برادرم شخصیت بسیار لجبازی داره. من هر موقع جواب حرفهای بدش رو میدم دل خور میشه میگه بی احترامی نکن و باهام سرد میشه و این که حس میکنم دروغ زیاد میگه و خیلی رفیق بازه و خیلی جاه طلب و این که هزار بار تاکید کرده که من ازت متنفرم و دوستت ندارم بعد گفته دیگه حنات برام رنگی نداره. میگه تا آخر عمر نمیخوام ببینمت انتقاد پذیر هم نیستن اگه حرفی راجع به نقطه ضعفهاش بگم فورا عصبانی میشه و این که میگه من هر چی بدی دارم تو باید من رو با همین بدیها بپذیری. میگه میخوای بخواه نمیخوای هم که هیچی. میگه به هیچ کس نیازی ندارم میگه میخواستی وابسته نشی وقتی میاد طرفهای ما برای دیدن ما خیلی اخلاقش هم خوبه عالیه ولی وقتی میره از اینجا دور میشه انگاری جادوش کردن اخلاقش 180درجه برمیگرده اصلا براش مهم نیست چطوری دارم زندگی میکنم من بهش نیاز دارم بهم میگه بی چشم و رو بعد از این همه مدت بهم میگه من بهت پول نمیدم من خودم گرفتاری دارم اخه من بهش نیاز دارم گفته این همه تهدید کردی فحش دادی انتظار داری ببخشمت گفته کاسه صبرم لبریز شده از دست تو گفته برو طلاهات رو بفروش. وقتی بهش میگم گوشیت رو خاموش نکن گفته اختیار من دست تو نیست گفته به من ربطی نداره میخوای از این به بعد چطوری زندگی کنی. من با این آدم چیکار کنم اخه گفته من همه چی هستن از جونم و جیبم چی میخوای. دیگه معذرت خواهی هام رو قبول نمیکنه چیکار کنم؟ موندم هر چی قسم میخورم که تکرار نمیکنم دیگه باور نمیکنه.


مشاور: خانم قربانی

سلام و ادب و احترام خدمت شما همراه گرامی سایت راسخون.
از نوع رابطه خود با برادرتان گفتید و اختلافاتی که در بین تان ایجاد شده است. انتظار دارید که برادرتان طبق میل و احساس شما عمل کند و به گونه ای باشد که شما هیچ احساس دلتنگی و تشویش را تجربه نکنید و در کنارش در نهایت امنیت و ارامش را تجربه کنید. حتی آرزو میکنید که محل کار و فعالیت او نیز در شهر شما باشد تا شما رنجی بابت دوری او تحمل نکنید.
دوست عزیز، به نظر میرسد که شما از لحاظ شخصیتی یک فرد وابسته هستید و کوچکترین فراق و یا احساس بی توجهی شما را آشفته می سازد. پس باید بدانید که ناراحتی های شما، ناشی از رفتار دیگران نیست بلکه این نگاه و توقعات شماست که هم شما را میرنجاند و هم دیگران را. اینکه از کودکی و به دلیل اختلاف با والدین به برادرتان وابسته شدید و حتی همان عدم ناسازگاری با والدین نیز ناشی از همین ویژگی های شخصیتی شماست. اکنون با توجه به شدت یافتن این وابستگی یا به عبارتی چسبندگی، و با توجه به سن بالای شما ، بهتر است با آگاهی به دلایل رفتار خود، مدیریت بیشتری را در رفتارهای خود نشان دهید. مثلا زمانی که دلتنگ برادرتان میشوید، بجای اینکه به بی توجهی او بدگمان شوید با خود بگویید که این توقعات شما به جهت نوع شخصیت شماست. چرا که اگر او نسبت به شما بیتوجه بود هیچگونه حمایتی از شما نمی کرد، از طرفی او نیز همانند شما علایقی دارد و نیاز دارد برای گذران زندگی خود ارتباطات خاص خود را داشته باشد و نمی تواند و معقول هم نیست که همه زندگی و وقتش را صرف شما نماید. کاملا مشخص است که او شما را بسیار دوست میدارد و شما برای او مهم هستید اما این چسبندگی و توقعات بیش از حد سبب آزار هر فردی است و برادرتان حق دارد که زبان به اعتراض بگشاید. مخصوصا که شما علیرغم همه این محبت ها به او بی احترامی نیز نشان داده اید. چند توصیه برایتان ارائه میکنم امیدوارم بتوانید به آن عمل کنید.
- با توجه به بالارفتن سن تان یک فعالیت مورد علاقه را انتخاب کنید، یا اموزش ببینید تا از ان طریق خود را سرگرم سازید، این میتواند هم موضوع دلبستگی شما را تغییر دهد و هم ضمن پرکردن وقت تان، چسبندگی به یک فرد را کاهش دهد از طرفی اگر بتوانید از این طریق به اشتغال نیز برسید ضمن ارتقاء اعتماد به نفس تان، و کسب استقلال مادی سبب کاهش فشار بر برادرتان نیز خواهید بود.
- حتما با والدین تان ارتباط بگیرید و تلاش کنید حتی المقدور طی دیدارهای کوتاه مدت با انها انس بگیرید.
- از فرار بپرهیزید و بجای ان صبور بودن و سازگاری با شرایط موجود را بیاموزید. بدانید که در هر فضایی مشکلاتی هست و بیرون از دنیای کنونی شما بهشتی نیست. بهشت در همان سازگاری و انعطاف شما در شرایط موجود و توسط خود شما ساخته میشود.
- حتما کتابهای مرتبط با آموزش مهارت های زندگی را مطالعه کرده و یا در کلاسهای مرتبط شرکت کنید.
- برای اینکه به برادر خود اثبات نمایید که اشتباه خود را تکرار نخواهید کرد، صبوری نشان دهید همین صبوری و ملاحظه شرایط آنها و کاستن از تماسها، نشان میدهد که شما تغییر کرده اید وانان این تغییر را به آسانی حس کرده و به سمت شما می آیند.
- در ادامه حتما به روانشناس مجرب مراجعه فرمایید.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مشاوره ذات صلة