e
salam.khahare man az mokhalefan ezdevag bod va az ezdevag badash miamad alan ke azdevaj karde nemitavanad...
salam.khahare man az mokhalefan ezdevag bod va az ezdevag badash miamad alan ke azdevaj karde nemitavanad ebraz ehsasat bekonad tori ke haman jor ke ba man raftar mikonad ba hamsarash ham hamin tor ast khodash ham dost darad ke tagheer konad lotfan agar ketab khobi ra mishenasid be man moarefi konid
mamnoon
مشاور: hassan najafi
بسم الله الرحمن الرحیم خواهر گرامی باید از یک جایی شروع کنند به محبت کردن تا کم کم این روند پایدار شود . کتاب زیر می تواند در امور زندگی مفید واقع شود : "نام كتاب : اخلاق در خانواده و تربيت فرزند مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى مقدمة : اهميت اخلاق و روابط سالم در خانواده بسم الله الرحمن الرحيم (( الحمدالله رب العالين و صلى الله على محمد و اهل بيته الطيبين الطاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين . )) يكى از افتخارات بزرگ آئين مقدس اسلام ، توجه خاص و تاءكيد فراوان در مورد نظام خانواده است . اهميت ازدواج و تشكيل خانواده و برقرارى روابط سالم ميان زن و مرد، والدين و اولاد، امروز بر كسى پوشيده نيست . جامعه يك مجموعه است متشكل از افراد كه طبق قوانين خاصى با هم زندگى مى كنند، اگر افراد آن جامعه ، داراى استعدادهاى خوب و سپس اخلاق و روحيات عالى باشند، آن جامعه نيز موفق خواهد بود. خانواده پايه اساسى هر فرد در جامعه محسوب مى شود، بطوريكه اگر افراد خانواده بتوانند با روابطى شايسته و مناسب ، روح و جسم يكديگر را آرامش بخشند و زمينه شكوفا شدن صفات و استعدادهاى درونى را آماده كنند، جامعه اى موفق بوجود خواهد آمد. اگر زن و شوهر، با تفاهم كامل و دوستى و صميميت ، محيطى با صفا در خانه ايجاد كنند، آنها نه تنها با اين كار، فرزندانى شايسته و با ادب پر استعداد پرورش مى دهند، بلكه خودشان نيز از اين محيط سالم نيرو مى گيرند و زندگى آنها همواره پر فروغ و با نشاط خواهد بود. مرد و زن ، همواره از ديدن يكديگر لذت مى برند، و در كارهاى مربوط به خود نشاط و آمادگى بيشتر براى حل مشكلات و يا استقامت در مقابل آنها خواهند داشت ، چرا كه فضاى محبت و اميد، همواره نشاط آفرين و پويا خواهد بود. محيط سالم خانواده ، فضاى بسيار مناسبى است براى شكوفا شدن استعدادهاى فكرى و روحى و جسمى فرزندان ، تا بتوانند، به سعادت خود و اجتماع كمك كنند. به اميد اينكه جوانان و افراد يك خانواده در راه سعادت و خود و اجتماع اسلامى كوشا باشند. (( مابنى بناء فى اسلام احب الى الله عزوجل من التزويج )) پيامبر گرامى اسلام فرمود: هيچ بنايى در اسلام ، نزد خداوند عزوجل ، محبوبتر از (كانون ) ازدواج نيست .(1) قم حوزه علميه ، سيد محمد نجفى يزدى 10/10/1370 آئين همسردارى : بخش اول - وظايف زن يا شوهردارى 1- آرامش بخشيدن (( و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها )) خداوند مى فرمايد: از نشانه هاى پروردگار اين است كه همسرى از خودتان آفريد تا نزد او آرام گيريد. نظام خانواده به تناسب روحيات و توان زن و مرد، برنامه ريزى مى شود، يكى از وظائف مهم بانوان ، تعديل عواطف و مهيا كردن فضاى آرام و با صفا در ميان خانه است ، بانوان به لحاظ لطافت و حساسيت روح ، مسئول تنظيم آرامش و صفاى خانواده مى باشند. اگر مردى بر اثر ضعف نفس ، و يا برخورد با مشكلات و سختى روح و يا به هر دليل موجه يا ناموجه ، عصبانى شد، بر يك بانوى فهميدم لازم است ، بيش از آنكه خود را رقيب حساب كند، همانند يك پرستار دلسوز، به فكر آرام كردن روح و روان شوهر و اهل خانه باشد، تا پس از فروكش كردن گردو و غبار خشم و به كار افتادن عقل و فكر، آن موقع با هم صحبت كنند و اين كار اگر چه از دو طرف لازم است ولى مسئوليت بيشتر به عهده زن است ، و به همين لحاظ است كه در روايات متعدد به زنان توصيه شده است . تا تلاش كنند رضايت شوهر را بدست آورند، و ديديم كه قرآن از زنها بعنوان آرامش دهنده ياد نموده است ، در روايتى از حضرت على عليه السلام نقل شده است كه فرمود: وقتى به زهرا نگاه مى كردم ، هر غم و غصه اى كه داشتم برطرف مى شد. همچون گل شكفته ، شادى آفرين باشيد زنان بايد شادى آفرين خانه باشند، سنگ صبور خانه زن است ، هميشه مى بايد نبض عواطف و جو اخلاقى خانه را معتدل نگاه دارد، پيامبر اكرم (ص ) در آن حديث زنى را شايسته و پر سود دانست كه گاه مرد به او نگاه كند و شادمان شود، پس گره از ابرو باز كنيد، و با استقبال گرم و صورت خندان ، گلهاى محبت را در زندگى شكوفا كنيد، چرا كه حضرت على عليه السلام فرمود: زن گل است (2) پس بايد همچون گل شكفته ، در گلستان خانواده شادى آفرين باشيد. همه روزه اگر غم خورى غم مدار چو شب غم گسارت بود در كنار 2- به شوهر خود در امور دين و دنيا كمك كنيد (( ثلاثه للمؤ من فيها راحة ... و امراة صالحة تعينه على امر دنيا و الاخرة )) (3) امام صادق عليه السلام فرمود: سه چيز براى مؤ من راحتى است ، از جمله فرمود: زن شايسته اى كه كمك كار او در دنيا و آخرت باشد. يك بانوى فهميده كسى است كه علاوه بر انجام مسئوليت خانه و امور تربيتى فرزندان ، و وظائف دينى خود، به شوهر خويش در راه انجام كارهاى نيك پسنديده نيز كمك كند، زن مى تواند بهترين تشويق كننده مرد در انجام واجبات و ترك محرمات ، و بالاتر از آن ، انجام مستحبات و ترك مكروهات باشد. پذيرا شدن ميهمان با روى باز از طرف زن و يا توصيه به صله رحم و يا انفاق به نيازمندان ، دقت و مراقبت در انجام امور دينى مثل نماز و روزه و خمس و مانند اينها همراه با قناعت و ايجاد فرصت كار خير، مى تواند كمك مهمى به شوهر باشد. زن مى بايست از حساسيت موقعيت خود، در راه انجام امور اخروى و معنويات استفاده كند، تا خود و شوهر و فرزندان خود را در كانونى سرشار از معنويات و منور به نور الهى قرار دهد، در روايت است كه بعد از عروسى حضرت فاطمه و حضرت على پيامبر اكرم از حضرت على عليه السلام پرسيدند خانواده خود را چگونه يافتى ؟ ايشان جواب داد: (( نعم العون على طاعة الله )) فاطمه را بهترين كمك در راه فرمانبردارى خدا يافتم .(4) اينطور نباشد كه بانوان در امور دنيا صرفه جو و كمك كار باشند، اما در امور آخرتى دريغ كنند، و يا مانع شوهر باشند. شوهر و فرزندان خود را به نماز به روزه و به انفاق ، به قرائت قرآن ، به مسجد و جماعت و جلسات و دوستى و صفا دعوت كنيد. 3- امانتدارى زن بايد نسبت به اموال و اسرار شوهر امين باشد (( و زوجه مؤ منة تسره اذا نظر اليها و تحفظه اذا غاب عنها فى نفسها و ماله .)) (5) پيامبر اكرم (ص ) از خداوند عزوجل نقل مى كند كه فرمود: وقتى بخواهم خير دنيا و آخرت را براى مسلمانى گرد آورم (چهار چيز به او مى دهم اول ) دلى متواضع و با پروا (دوم ) زبانى كه با ذكر گويد، (سوم ) بدنى كه بر بلا صبر و استقامت كند (چهارم ) زن با ايمانى كه چون به او نگاه كند، خوشحال و شاد شود، و در نبودن شوهر عفيف و در اموال شوهرش امين باشد. يكى از صفات مهم كه بانوان بايد آن را به شدت رعايت كنند امانت دارى است ، طبيعت و صميميت زندگى مشترك ايجاب مى كند كه زن و مرد، نسبت به برخى اسرار يكديگر آگاه شوند و مى بايست ، تا آخر عمر آن را در سينه نگاه دارند. حفظ عفت براى زن در وقتى شوهر غايب است و دورى از نامحرم و با ديگران سخنان تحريك آميز نگفتن ، مقتضاى امانت و عفت است . اسرار خانوادگى همانند كمبودهاى اقتصادى ، يا روحى و اخلاقى و يا نواقص جسمى ، همه و همه بايد مثل يك امانت نگه دارى شود، زن يا مرد كه نتوانند زبان خود را كنترل كنند و نسبت به آبروى خود و همسر خود و يا خانواده بى اعتنا باشند، زندگى موفقى نخواهد داشت . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: (( المجالس بالامانة )) .(6) مجلسها امانت است ، هر چه در خانه مى گذرد و يا گفته مى شود، مخصوصامسائل زناشويى قابل بازگو كردن نيست ، هر چند طرف شما پدر يا مادر و مانند اينها باشد. در اين ميان مواظب باشيد، هنگام عصبانيت و خشم مبادا سخنى بر زبان آريد و يا رازى را پيش ديگران فاش كنيد كه دلالت بر پستى و سردى رابطه شما كند، كه در اين صورت صلح و صفا را بر روى خود بسته ايد. بعد ديگر امانت دارى كه بيشتر به بانوان اختصاص دارد، حفظ اموال شوهر در خانه است ، تمامى اموال مرد، در دست همسرش امانت است ، و مى بايد به قانون امانت با آنها رفتار كند، بنابراين استفاده نابجا از وسايل زندگى ، عدم مراقبت از ابزار و اثاث خانه ، و عدم دقت در استفاده از آنها و بى توجهى در پخت و پز، كه موجب خسارت و صدمه بر اموال مى شود، خلاف امانتدارى است . يك بانوى آگاه هيچوقت بى اجازه و بدون رضايت شوهر چيزى به كسى نمى دهد، بيش از حد معمول ميهمان دعوت نمى كند، در مراقبت از لباسها و ظروف دقت مى كند، و خلاصه در زندگى اعتماد كامل شوهر را نسبت به خويش جلت مى كند. آيا مثل اين زن پيدا مى شود؟! اصمعى مى گويد: در بيابان مى رفتم كه به خيمه اى رسيدم ، بانويى از خيمه بيرون آمد كه در زيبايى چون آفتابى بود كه از افق طلوع مى كند يا چون ماه كه از پشت ابر تيره نمايان شود، پيش آمد و (به رسم ميهمان نوازى ) به من خوش آمد گفت : سپس اشاره كرد به مكانى كه فرود آيم ، از مركب ، پائين آمدم و ظرف آبى در خواست كردم ، گفت : شوهرى دارم كه بى اجازه او نمى توانم در آب و نان او دست بزنم ، و از او هم اجازه نگرفته ام كه ميهمان را ضيافت كنم ، بله خودم اجازه دارم كه چون تشنه و گرسنه شدم به مقدار احتياج مصرف كنم اما اكنون تشنه نيستم ، وگرنه سهم آب خود را به تو مى دادم ولى شربتى از شير كه غذاى من است به تو مى دهم ، و سپس ظرف شيرى را پيش من نهاد، اصمعى مى گويد من از عقل و زبان گويا و مليح وى متحير ماندم . در اين هنگام عربى سياه چهره از گوشه بيابان پيدا شد با صورتى بسيار زشت ، وقتى مرا ديد مرحبا گفت ، زن پيش دويد و عرق پيشانى وى را پاك كرد و چنان او را خدمت كرد كه زنان برده به صاحبان خود نمى كنند، فردا كه خواستم بروم به آن زن گفتم ، عجب است كه زيباروئى مثل تو به زشت روئى مثل شوهرت ، چنين دلبسته است و با وجود اين زشتى ، به او اين همه خدمت مى كنى ؟ زن گفت : حديثى شنيده ام كه رسول الله (ص ) فرموده است : ايمان دو نيمه دارد، نصف آن صبر است و نصف ديگرش شكر، چون خداوند به من زيبايى عطا كرده است ، من سپاسگذارى مى كنم و در مقابل آن سختى كه از نا زيبائى صورت شوهرم متحمل مى شوم ، صبر مى كنم تا تمام ايمانم سالم ماند، اصمعى گويد از اين سخن بسيار تعجب كردم و در عفت و پارسائى مثل تو نديدم .(7) 4- كم خرج باشيد (( المراة الصالحة احد الكاسبين .(8))) پيامبر اكرم (ص ) فرمود: همسر شايسته يكى از دو كاسب است . يكى از وظائف مهم زن ، تعديل خواسته هاى خويش نسبت به در آمد زندگى مى باشد، زن نبايد تنها به خواسته هاى خود و يا فرزندان و يا مخارج زندگى نظر كند، و امكانات و مخارج مرد را ناديده بگيرد، و با ناراحتى و خشم و بهانه گيرى را تلخ و سخت نمايد. آرى طبق آن حديث شريف ، هرگاه زن با عقل و سليقه خود خوشبختى خانواده را تاءمين كند، اثر كار او كمتر از كسب و كار شوهر نيست ، زيرا حفظ درآمد همانند تلاش براى درآمد ارزشمند است . و در روايتى حضرت فاطمه به حضرت على عليه السلام فرمود: پيامبر به من فرمود: از پسر عمويت (حضرت على ) چيزى مخواه ، اگر آورد كه خوب وگرنه از او درخواست مكن (9) (يعنى او را تحت فشار قرار نده ). زن با بركت (( من بركت المراة خفة مؤ منة و تيسيز ولدها )) (10). امام صادق عليه السلام فرمود: از بركت زن اين است كه كم خرج و آسان زا باشد، و پر خرج بودن و مشكل زا بودن او شوم اوست . بنابراين بانوان براى هرچه بيشتر شدن اين بركت بايد تلاش كنند، البته ، تنگ نظرى نابجا، و صرفه جوئى هاى احمقانه ، كه موجب آبرو ريزى و مريض شدن و سخت گيريهاى بى مورد مى شود، با قناعت و اعتدال در زندگى فرق دارد. سخن در تناسب درآمد و مخارج است ، نه بخيل بودن و با وجود امكانات ، بخاطر حرص و بخل ، خود و خانواده را تحت فشار قرار دادن . زن خوب فرمانبر پارسا كند مرد درويش را پادشا برو پنج نوبت بزن بر درت چو يارى موافق بود در برت 5- اطاعت (( اذا صلت المراة خمسها و صامت شهرها و حجت بيت ربها و اطاعت زوجها و عرفت حق على (عليه السلام ) فلتدخل من اى ابواب الجنان شائت (11))) امام صادق عليه السلام فرمود: زن وقتى (پنج كار را انجام دهد بهشتى است ) نمازهاى پنجگانه را بجا آورد و ماه مبارك رمضان را روزه بگيرد و حج خانه خدا را (در صورت استطاعت ) انجام دهد و از شوهرش نيز اطاعت كند، به حق حضرت على عليه السلام نيز آگاه باشد، از هر درى از درهاى بهشت كه خواست وارد شود. اطاعت و فرمانبردارى ، لازمه مديريت مرد در خانه و لازمه صفا و صميميت محيط خانواده است ، اين اطاعت ، نسبت به مسائل جنسى و امورى كه مربوط به مسائل زناشوئى و كاميابى ، و هر چه مربوط به اين مسئله است جنبه واجب دارد، همچنانكه در خروج از خانه نيز واجب است زن از مرد اجازه بگيرد. اما در امور ديگر جنبه توصيه و لازمه نظم و سعادت خانواده و موجب صفاى بيشتر خواهد بود، البته مساءله اطاعت در بسيارى از موارد جنبه متقبل دارد، و تا آنجا كه شرع و عقل مجاز مى دانند و مسائل ضد اخلاقى در بر نداشته باشد، توجه به خواسته هاى بجاى همسر فهميده مانعى ندارد، و چه بسا موجب افزايش محبت است . البته سخن در اطاعت جائز است ، وگرنه اگر زن يا مرد، درخواست نامشروع و حرامى داشته باشند، چه در امور جنسى و چه در امور ديگر قابل پذيرش نيست ، و هيچ بانوئى حق ندارد، بخاطر شوهر خود را به حرام آلوده كند، حجاب و عفت او نيز از واجبات است ، و اگر شوهرى در اثر بى غيرتى ، همسر خود را وادار به بى حجابى و يا بد حجابى و يا وارد شدن در مجالس حرام و غنا و اينگونه امور كند، بر زن حرام است كه از او اطاعت كند، بلكه مى بايد شوهر خود را از حرام باز دارد. اطاعتهاى واجب 1- مسائل جنسى 2- خروج از منزل بر زن واجب است كه در مسائل جنسى همواره و در هر شرايطى (جز در حرام مثل آميزش در حال روزه و يا حيض ) خود را در اختيار شوهر قرار دهد و او را منع نكند. براى خروج از خانه نيز حتما مى بايست بدون اجازه شوهر اقدام نكند، و اين دو مساءله در روايات متعدد تذكر داده شده است و ما در جلد اول در فصل آميزش جنسى آن را توضيح داده ايم . امام باقر عليه السلام فرمود: زنى نزد پيامبر اكرم (ص ) آمده عرض كرد: يا رسول الله حق شوهر بر زن چيست ؟ حضرت فرمود: او را اطاعت كند و نافرمانى نكند، از خانه او چيزى صدقه ندهد و روزه مستحبى نگيرد مگر با اجازه شوهر، كه اگر بى اجاره خارج شود، ملائكه آسمان و زمين و ملائكه رحمت و غضب همه او را لعنت مى كنند تا برگردد. آن زن پرسيد: يا رسول الله چه كسى بيش از همه بر گردن مرد حق دارد؟ حضرت فرمود: پدر، چه كسى بيش از همه بر زن حق دارد؟ حضرت فرمود: شوهر(12) - الحديث . در حديث ديگرى پيامبر اكرم (ص ) به زنها فرمود: نماز خود را طول ندهيد تا شوهرهاى خود را مانع (كاميابى ) شويد(13) و در روايت ديگرى حضرت راجع به زنى كه شوهرش با او كار دارد اما او آنقدر معطل مى كند تا شوهر به خواب رود فرمود: اين زن همواره در لعنت ملائكه است تا شوهرش بيدار شود(14) در خانه بنشين و از شوهرت اطاعت كن در زمان پيامبر(ص ) مردى از انصار بخاطر كارى به مسافرت رفت و با زنش عهد كرد كه از خانه بيرون نرود تا او برگردد، در اين ميان پدر آن زن مريض شد، به پيامبر پيغام داد كه شوهرم به سفر رفته و با من عهد كرده كه از خانه بيرون نروم تا برگردد، اما اكنون پدرم مريض شده آيا دستور مى دهى به عيادت او بروم ؟ حضرت فرمود: نه در خانه ات بنشين و حرف شوهرت را گوش كن ، تا اين كه پدرش مرد، آن زن به پيامبر پيغام داد يا رسول الله پدرم مرد آيا دستور مى دهى (در مراسم ) او حاضر شوم ؟ حضرت فرمود نه در خانه ات بنشين و از شوهرت اطاعت كن ، وقتى پدرش را دفن كردند، پيامبر شخصى را نزد آن زن فرستاد كه به او بگويد، همانا خداوند تو را و پدرت را به خاطر اطاعت تو از شوهرت آمرزيد(15) اختيارش با شوهر است در روايت است كه يهود مدينه كه در همسايگى حضرت فاطمه عليه السلام بودند، مجلس عروسى داشتند، نزد پيامبر اكرم (ص ) آمدند و از حضرت تقاضا كردند به خاطر حق همسايگى ، اجازه دهد دخترش حضرت فاطمه عليه السلام به مجلس آنها آيد و مجلس آنها را رونق دهد، پيامبر اكرم (ص ) فرمود: فاطمه همسر على بن ابيطالب است ، و در اختيار اوست ،(16) (يعنى زن هر چقدر هم با فضيلت باشد براى خروج از خانه بايد از شوهرش اجاره بگيرد.) 6- آراسته بودن زن همواره بايد براى شوهر آراسته باشد. لاينبغى للمراة تعطل نفسها و لو تعلق فى عنقها قلادة - الحديث . امام باقر عليه السلام فرمود: براى زن سزاوار نيست كه (رسيدگى به ) خود را رها كند، گرچه با انداختن يك گردنبند باشد(17). پيامبر اكرم (ص ) نيز به زنى كه از حقوق شوهر پرسيده بود فرمود: بر زن است كه با بهترين عطر، خود را خوشبو كند، و بهترين لباس خود را بپوشد، و با بهترين زينت خويش ، خود را زينت دهد و هر صبح و شب خود را بر شوهر عرضه كند.(18) آرى روايات اسلامى در اين باره متعدد است ، و يك بانوى آگاه متوجه است كه ، مبنا و اساس زندگى مشترك بر محبت و ارضاء غريزه جنسى استوار است ، و اين دو مهم هر دو احتياج به زيبايى و آراسته بودن دارد. راجع به آراسته بودن زن و مرد در جلد اول توضيح بيشترى داده ايم ، به آنجا مراجعه شود. آئين همسردارى : قسمتى از روايات اسلامى در كيفيت شوهردارى جهاد زن (( جهاد المراة حسن التبعل .)) امام هفتم (ع ) فرمود: جهاد زن به نيكو شوهردارى است (زيرا زندگى و سامان دادن به آن و دست و پنجه نرم كردن با مشكلات مادى و معنوى كمتر از جهاد نيست ).(19) رضايت شوهر براى بانوان اصل است زنى نزد پيامبر اكرم (ص ) آمده بود كارى داشت حضرت فرمود، مادران مشتاق و با محبت به فرزندان خود، اگر نبود برخورد تند آنها به شوهرانشان به آنها گفته مى شد بى حساب وارد بهشت شويد(20) (بانوان در گفتار و رفتار در خواستهاى خود همواره بايد توجه داشته باشند كه رضايت شوهر براى ايشان يك اصل است كه سعادت آنها تا حد زيادى به آن بستگى دارد لباس و خانه و اثاث و ساير اشياء اگر با خشم شوهر همراه باشد بى ارزش و ناچيز است ). غسل توبه امام صادق عليه السلام فرمود: هر زنى كه شب بخوابد در حالى كه شوهرش بر او به حق خشمگين باشد، هيچ نمازى از او قبول نيست تا اينكه شوهرش از وى راضى گردد، و هر زنى كه براى غير شوهر خود را خوشبو كند، خداوند هيچ نمازى از او قبول نكند تا اينكه از خوشبو كردن غسل كند همچنانكه از جنابت غسل مى كند.(21) اين زن كارمند خداست . مردى به پيامبر(ص ) عرضه داشت : همسرى دارم كه چون وارد خانه مى شوم به استقبالم مى آيد و هنگام بيرون رفتن بدرقه ام مى كند، و چون مرا غصه دار ببيند مى گويد: چرا ناراحتى ؟ اگر به خاطر روزى است كه ديگرى (خدا) عهده دار است و اگر به خاطر آخرت است ، خدا غصه ات را زياد كند (تا بيشتر به فكر قيامت باشى و مرتكب حرام نشوى ). پيامبر اكرم (ص ) فرمود: همانا خداوند كارمندى دارد كه اين زن از كارمندان خداست براى او نيمى از اجر شهيد است .(22) كرا خانه آباد و همخوابه دوست خدا را به رحمت نظر سوى اوست همه روز غم خورى غم مدار چو شب غمگسارت بود در كنار پاداش زن صبور (( من صبرت على سوء خلق زوجها اعطاها مثل ثواب آسيه بنت مزاحم . )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر زنى كه بر بداخلاقى شوهرش صبر كند مانند پاداش آسيه به او عطا مى كند (آسيه همسر فرعون بود كه ايمان آورد و زير شكنجهاى هولناك شوهرش جان داد.)(23) چو از گلبنى ديده باشى خوشى روا باشد از بار خارش كشى درختى كه پيوسته بارش خورى تحمل كن آنگه كه خارش خورى زن و رضايت شوهر (( ويل لامراة اغضبت زوحها و طوبى لامراة رضى عنها زوجها )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: واى بر زنى كه شوهر خويش را به خشم آورد، خوشا به حال زنى كه شوهر از وى خوشنود باشد.(24) علاقه به شوهر امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم از جنگى كه در آنها عده بسيارى از مسلمانان آسيب ديده بودند برمى گشت ، عده اى از زنها به استقبال آمده از شهداى خود مى پرسيدند، زنى نزديك شد و گفت يا رسول الله فلانى چه شد؟ حضرت فرمود با تو چه نسبتى دارد؟ گفت برادرم است حضرت فرمود: خداى را سپاس گوى (بخاطر توفيق شهادت برادرت ) و استرجاع كن (بگو انا الله و انا اليه راجعون يعنى ما همه براى خدائيم و به سوى او بر مى گرديم ) همانا او شهيد شد، آن زن نيز سپاس گفت و استرجاع كرد، سپس عرض كرد: يا رسول الله فلانى چه شد؟ حضرت فرمود با تو چه نسبتى دارد، عرض كرد: شوهرم است . حضرت فرمود: خداى را سپاس گوى و استرجاع كن كه او شهيد شد، زن (كه به شدت ناراحت شده بود) عرض كرد واى از ذلت ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: گمان نمى كردم زنى اينقدر راجع به شوهرش غصه دار شود تا اين زن را ديدم .(25) وضع اقتصادى و شوهردارى حضرت زهرا عليه السلام امام باقر عليه السلام روايت كند كه حضرت فاطمه عليه السلام كارهاى خانه و خمير كردن و نان پختن و جاروب كردن را به عهده گرفت ، حضرت امير عهده دار شد كه كارهاى بيرون از خانه مثل آوردن هيزم و غذا را انجام دهد. روزى حضرت امير عليه السلام به حضرت فاطمه (س ) فرمود: آيا چيزى (از غذا و خوراكى ) نزد شما هست ؟ حضرت زهرا گفت : سوگند به آنكه حق ، تو را گرامى داشت ، سه روز است كه چيزى نداريم تا بياورم . حضرت امير عليه السلام فرمود: چرا به من نگفتى ؟ عرض كرد: پيامبر مرا نهى فرموده از اينكه از شما چيزى بخواهم و به من فرمود: از پسر عمويت چيزى مخواه ، اگر چيزى آورد كه خوب وگرنه از او درخواست مكن ، و در روايتى آمده است كه فرمود: از خدايم حيا مى كنم كه شما را وادار كنم به چيزى كه در توان ندارى ، اميرالمؤ منين از خانه بيرون آمد، از شخصى دينارى قرض گرفت تا چيزى تهيه كند، وقتى برمى گشت هوا تاريك بود، در ميان راه مقداد ابن اسود (از ياران با وفاى پيامبر صلى الله عليه و آله ) را ديد (كه شب هنگام در كوچه سر گردان بود) حضرت از او پرسيد: چرا اين وقت بيرون آمده اى ؟ مقداد گفت : اى اميرالمؤ منين سوگند به آنكه حق تو را بزرگ داشته است به خاطر گرسنگى بيرون آمدم ، از امام باقر عليه السلام سؤ ال شد آيا آن زمان پيامبر زنده بود؟ فرمود: آرى . حضرت امير به مقداد فرمود: من نيز بخاطر همين بيرون آمده ام ، و يك دينار قرض كرده ام ولى تو را بر خود مقدم مى دارم ، آن پول را به مقداد داد و برگشت ، همينكه به خانه آمد، ديد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نشسته اند و حضرت فاطمه (س ) نماز مى خواند و در مقابل ايشان ظرفى سرپوشيده قرار دارد: حضرت فاطمه بعد از نماز سرپوش را از ظرف برداشت ، ظرف آبگوشتى بود كه نان و گوشت در آن بود. حضرت امير عليه السلام پرسيد: اى فاطمه اين را از كجا آورده اى ؟ حضرت زهرا عرض كرد: از نزد خداست ، خداوند به هر كه بخواه بى حساب روزى مى دهد! پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حضرت امير عليه السلام فرمود: مى خواهى راجع به همانند تو و او بگويم ؟ عرض كرد: آرى ، پيامبر فرمود مثل تو همانند زكريا است كه چون نزد مريم در محراب عبادت رفت ، ديد غذايى نزد مريم است ، پرسيد اى مريم اين غذا از كجاست ؟ مريم گفت : اين از نزد خداست ، خداوند هر كه را بخواهد بى حساب روزى مى دهد. امام باقر عليه السلام فرمود: سپس همگى تا يك ماه از آن مى خوردند و اين همان ظرف است كه حضرت قائم عليه السلام از آن غذا مى خورد و اكنون نزد ماست (26). اى گرامى دخت سالار امم همسر و همخوابه حبل المتين از تو جسته سكه عصمت رواج عصمتت بگرفته از عفت خراج با وجود چون زن در احترام ديگر از مردان نبايد برد نام كوه مس را مى كند كان (27)طلا خاك پاى فضه ات چون كيميا آبروى مريم از خاك درت ساره و هاجر به خدمت دربرت گر توئى زن اى سرفراز زمن كاش مردان جهان بودند زن آنچه قدرت داشت ذات كردگار حمله را بردست در ذاتت بكار بيش از اينم نى به وصفت دست رس گر بود در خانه كس يك حرف بس فاطمه بانوى نمونه اسلام او دختر پيامبر اسلام است ، شوهرش على بن ابيطالب بعد از پيامبر نظير ندارد، گرچه حوادث روزگار نگذاشت تا بتوانيم از كمالات و معنويات حضرتش ، آن طور كه بايد مستقيما درس بگيريم و در مدت كوتاهى راه شهادت را پيمود اما كسانى كه با عظمت اميرالمؤ منين آشنا هستند مى توانند از اين راه به عظمت زهراء مرضيه پى ببرند، چرا كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر على عليه السلام نبود براى زهرا همتائى نبود، زهرا همتاى على عليه السلام است و همتاى على عليه السلام بودن عظمتى مى خواهد كه در تصور نمى گنجد، در دورانى ازدواج كرد كه اوج جهاد اسلام بود هر لحظه شيپور جنگى نواخته مى شد و اين شوهر والامقام بود كه با فداكارى خود قامت اسلام را راست نگاه مى داشت و اين فاطمه عليه السلام بود كه در اين راه مقدس ، شوهر را كمك مى كرد و هرگز تاريخ نشان نمى دهد كه از شركت شوهر در اين نبردها اظهار نگرانى كرده باشد، و درست در همان زمان كه فقر و فشار اقتصادى شديدى بر زندگى مسلمانها مخصوصا خاندان پيامبر حاكم بود، او با آغوش باز جهاد را و فشار اقتصادى را كه گاهى موجب مى شد تا چند وعده فرزندانش غذا نمى خوردند و با بهانه آنها را مى خواباند براى پيشبرد اسلام پذيرا مى شد، جهاد و فقر نه تنها او را از اسلام دور نكرد كه برعكس بر عبادت و راز و نياز دائمى او افزود، گرفتاريهاى اقتصادى و مسائل سياسى و خانوادگى هرگز او را از خدا راز و نياز مى كرد و از همان لحظات شيرين نيرو مى گرفت ، ارزش را به دارائى نمى داد و ندارى را علامت بدبختى نمى پنداشت با اينكه دختر پيامبر بود هرگز به اين نسبت فخر و تكبر و بر شوهر نكرد با آن عظمت ، در خانه كار مى كرد و كار در منزل را عار نمى پنداشت و بعنوان روشنفكرى و ارزش بدنبال كار در خارج از منزل و يا خودنمايى نبود. و مهمتر از همه فرزندانى به جامعه تحويل داد مانند امام حسن و حسين و زينب و كلثوم ، كه جهان اسلام به وجودشان افتخار مى كند. امام حسين به دامن مادر افتخار مى كند آرى آنگاه كه به سالار شهيدان حسين ابن على (ع ) فرزند فاطمه عليهاالسلام پيشنهاد بيعت با يزيد را مى كنند پاسخ مى دهد كه اين زنازاده (عبيدالله ابن زياد) فرزند زنازاده مرا ميان دو كار مخير كرده است ، مرگ و ذلت و هيهات منا الذلة ، و چه دور است از ما ذلت خدا و رسول او و مسلمانان و دامنها پاك و پاكيزه و سرهاى پر حميت و جانهايى كه هرگز طاعت فرومايگان را بر كشته شدن مردانه ترجيح ندهند، براى ما ذلت نپسندند، او به دامن پاك كه او را پرورش داده يعنى دامن مادر بزرگوارش زهراى مرضيه استدلال مى كند كه دامن زهرا زبونى نمى پذيرد. جهاد فاطمه عليهاالسلام حضرت زهرا(ع ) در حالى كه شوهرش را به جهاد مى فرستاد و در ميان خانه كار مى كرد و زندگى را سر و سامان مى داد و با فقر و تنگدستى دست و پنجه نرم مى كرد و عبادت خدا را به بهترين وجه انجام داده و فرزندانش را هم براى جهاد تربيت مى كرد، با اين همه خود نيز به جهاد پرداخت ، جهادى مقدس و بزرگ ، بگونه اى كه امروز هر كس براى نگارش زندگى زهرا قلم بدست بگيرد ناچار است مبارزه او را با ستمگران بنگارد و آن حوادث افتخار آفرين ولى دردناك را بازگو كند و با صراحت حكومت ستمكاران را رسوا كند، و چنان سياستمدار و متفكرانه جهاد مى كرد كه سفارش كرد بعد از شهادتش هم مراسم تدفين او مخفيانه باشد تا اين لكه ننگ هميشه بر دامن دشمنانش بيفتد كه چرا تنها بازمانده پيامبر بعد از پدر چند ماهى بيش زندگى نكرد و مظلومانه شهيد شد و چرا مظلومانه تشييع و مخفيانه دفن شد و قبرش هم مجهول ماند، و آفرين بر اين جهاد و جهادگر. فاطمه از ديدگاه پيامبر اكرم (ص ) و اين چنين بود كه پيامبر با آن عظمت و بزرگوارى چنان در مقابل زهرا احترام مى كرد كه انسان را مبهوت مى كند امام صادق (ع ) فرمود: پيامبر فاطمه را بسيار مى بوسيد عايشه اعتراض كرد پيامبر فرمود: اى عايشه وقتى مرا به آسمان بردند در معراج وارد بهشت شدم ، جبرئيل مرا نزد درخت طوبى برد و از ميوه آن به من داد خوردم خداوند آن ميوه را در صلب من نطفه كرد و چون به زمين آمدم از آن نطفه خديجه باردار شد و نطفه فاطمه منعقد گشت ، هيچگاه او را نمى بوسم مگر اينكه بوى درخت طوبى را استشمام مى كنم (28) و فرمود فاطمه حوريه اى است در صورت انسان و مكرر از پيامبر روايت كرده اند كه پيامبر نمى خوابيد تا اينكه روى فاطمه را ببوسد يا ميان سينه او را مى بوسيد و گاهى صورت خود را بر سينه فاطمه قرار مى داد(29) گاهى دست فاطمه را گرفته مى فرمود: هر كه اين را مى شناسد كه مى شناسد هر كه نمى شناسد او فاطمه دختر پيامبر است او پاره تن من است ، او قلب من است كه ميان دو پهلوى من است ، هر كه او را اذيت كرده است (30) هر گاه به سفر مى رفت آخرين نفرى كه ميديد زهرا بود و هرگاه از سفر مى آمد اولين نفر زهرا بود وقتى وارد مجلس مى شد پيامبر بر مى خواست و سر او را مى بوسيد و زهرا را در جاى خود مى نشاند(31). آرى فاطمه دختر نمونه نبوت ، و همسر نمونه ولايت است ، اگر فاطمه و همسر والامقامش ، بر اولاد گرامى او باد. فاطمه اى كه حق بر، او سلام مى كند اداى ذكر نام او به احترام مى كند كسى كه پيش پاى او، پدر قيام مى كند بر در خانه اش سلام ، صبح و شام مى كند شرق ببين كه خانه اش ، برده سبق ز طور هم حياببين كه پوشد او، چهره خود ز كور هم فاطمه اى تو بازگو، فلسفه حيات را ساخته جد و جهد تو سفينة النجاة را زنده نگاه داشتى و آتوالزكاة را حى على الفلاح را حى على الصلاة را مزرعه عفاف را ز اشك ، آب داده اى به بانوان ز شرم خود، درس حجاب داده اى اى كه خداى بى مثل ، به كوثرت مثال زد دم از جلال و قدر تو قادر ذوالجلال زد نبى زمهر، بضعتى ، به سينه ات مدال زد حلقه به باب خانه ات دست على و آل زد يافته است پرورش ، خون خدا ز شير تو شير خدا به مرتبت ، نظير تو، بشير تو به حسن تو كه مى كند جلوه گر آفتاب را به اشك تو كه بشكند قيمت در ناب را به كوى تو كه دلم ربوده صبر و تاب را عرض سلام كردم و منتظرم جواب را دريغ از جواب ما به خاطر خدا مكن دست توسل مرا ز دامنت جدا مكن قسمتى از قصيده : سيد رضا مؤ يد بخش دوم : وظايف مرد يا آداب زن دارى مرد بعنوان سرپرست خانواده و تنظيم كننده برنامه زندگى ، داراى وظائفى است ، كه بايد آن را مراعات كند، از نظر اقتصادى ، مرد مسئول تاءمين مخارج همسر و فرزندان مى باشد و بايد در حد توان خود به اين مهم بپردازد، اما مسئوليت مهم او همان تربيت و اخلاق پسنديده در خانه است ، كه در بحث خانواده توضيح خواهيم داد، اينك پاره اى از روايات و دستورات اسلامى در رابطه با وظائف مرد نسبت به همسر خويش ذكر مى شود. فرمان خدا در مورد بانوان (( عاشروهن بالمعروف )) خداوند راجع به رفتار شايسته با همسر مى فرمايد: با زنهاى خود به نيكوئى رفتار كنيد.(32) آرى ، اين جمله در حين كوتاهى ، حدود برخورد با همسر و كيفيت رفتار با او را تعيين مى كند و مى فرمايد مرد نبايد در رفتار نسبت به همسر، از حد اعتدال خارج شود، ظلم و بداخلاقى و بخل و سختگيرى ، خلاف دستور خداست ، همچنانكه رها كردن همسر، مراقبت او نبودن ، مطيع كامل زن بودن و خرجهاى بيهوده و سستى هاى ناپسند نيز درست نيست ، مرد بايد با همسر از حد اعتدال خارج نشود، نه ظلم كند و نه خود را رها و در اختيار همسر قرار دهد. حضرت على عليه السلام فرمود: هر مردى كه امور او را زن بگرداند ملعون است (33) زن گل است با او مدارا كنيد (( فان المراة ريحانة و ليست بقهرمانة . )) اميرالمؤ منين در ضمن سفارشات خويش به فرزندانش محمد حنفيه فرمود: اى پسر من وقتى قوى بر طاعت خدا قوى باش (ظلم نكن ، به مردم خدمت كن ) و چون ناتوان شدى از معصيت خدا ناتوان باش (حقوق مردم را ضايع مكن ) اگر بتوانى كه زن را بيش از آنچه مربوط به خود اوست ، اختيار ندهى ، انجام ده ، چرا كه اين كار جمال زن را پيوسته و خاطرش را آسوده و حال او را نيكو مى كند، همانا زن گل است نه قهرمان ، با او به هر حال مدارا كن و نيكو برخورد نما تا زندگى تو با صفا شود.(34) با همسر خود خوب رفتار كنيد (( رحم الله عبدا احسن فيما بيته و بين زوجته )) امام صادق عليه السلام فرمود: رحمت خدا بر آن بنده كه با همسرش به نيكى رفتار كند، همانا خداوند زن را در اختيار او قرار داده و او را سرپرست وى كرده است (35) (پس بايد با اين امانت به خوبى برخورد كند) با زنها، زيبا صحبت كنيد (( فداروهن على كل حال و احسنوا لهن المقال لعلهن يحسن الفعال )) اميرالمؤ منين عليه السلام در ضمن بياناتى كه راجع به صفات ناپسند (برخى ) بانوان همانند خودپسندى و تكبر، ناشكرى و بى صبرى و مانند اينها ايراد نمود و توصيه فرمود كه مراقب زنها باشيد تا به هلاكت نيفتند و سرپرستى خانواده را به آنها نسپاريد فرمود: با زنها در هر حالى مدارا كنيد (سخنان تند و زشت بر زبان نياوريد) شايد (در اثر اين رفتار نيكويى شما) آنها كارهاى خود را درست كنند(36) اذيت و آزار به همسر مجازات دارد بزرگى از علماء اعلام و سلسله جليله سادات كه شايد از ذكر نام شريفش راضى نباشد نقل فرمود: وقتى پدر علامه ام را در خواب ديدم و پرسشهايى از ايشان نموده و پاسخهايى شنيدم ، پرسيدم : ارواحى كه در عالم برزخ معذبند، عذاب و سختيهاى آنها چگونه است ؟ در پاسخ فرمود: آنچه براى تو كه هنوز در عالم دنيا هستى از عذاب برزخ و ناچارى آن مى توان بيان كرد مثل آن است كه در دره اى باشى و از چهار سمت كوههاى بسيار مرتفعى كه هيچ توانايى بر بالا رفتن از آنها نباشد تو را بر گرفته باشد و در آن حال گرگى هم تو را دنبال كند و هيچ راه فرارى از او نباشد (عذاب برزخ هم چنين است ) پرسيدم : آيا خيراتى كه در دنيا براى شما انجام داده ام به شما رسيده و كيفيت بهره مندى شما از خيرات ما چگونه است ؟ در پاسخ فرمود: بلى تمام آنها به من رسيده است و اما كيفيت بهره مندى از آنها را هم با ذكر مثالى براى شما بيان مى كنم . هرگاه در حمام گرم و بسيار پر جمعيتى باشى كه در اثر بخار و حرارت ، نفس كشيدنت سخت باشد در آن حال گوشه درب حمام باز شود و نسيمى خنك به تو برسد چقدر شاداب و راحت و آزاد مى شوى ؟! چنين است حال ما هنگام رسيدن خيرات شما! صورت نورانى و لبهاى چركين ايشان مى گويد: چون بدن پدرم را سالم و نورانى ديدم و تنها لبهاى او زخمى و آلوده به چرك خون بود از ايشان سبب زخم بودن لبهايش را پرسيدم و گفتم اگر كارى از دست من بر مى آيد براى بهبود لبهاى شما بفرمائيد تا انجام دهم ؟ در پاسخ فرمود: تنها علاج آنها بدست علويه مادر شما است ، زيرا سبب اهانتى بود كه در دنيا به او مى نمودم و چون نامش سكينه است و هر وقت او را صدا مى زدم خانم سكو مى گفتم ، او رنجيده خاطر مى شد، اگر بتوانى او را از من راضى كنى اميد بهبودى هست . ايشان از خواب بيدار شده گويد: اين مطلب را به مادرم گفتم در جواب گفت : بلى پدر شما هر وقت مرا مى خواند از روى تحقير مى گفت خانم سكو و من سخت آزرده و رنجيده مى شدم ولى اظهار نمى كردم و احترام ايشان چيزى نمى گفتم و چون فعلا گرفتار و ناراحت است او را حلال نموده و از او راضى هستم و از صميم قلب برايش دعا مى كنم (37) زن خوب سعادت است (( من سعادة المراة الزوجة الصالحة )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از خوشبختى مرد، داشتن زن شايسته است (38) زن خوب فرمانبردار پارسا كند مرد درويش را پادشا چو مستور باشد زن خوبروى به ديدار او در بهشت است شوى دست روى همسر بلند نكنيد (( انى اتعجب ممن يضرب امراته و هو بالضرب اولى منها )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده : تعجب مى كنم از مردى كه همسرش را مى زند در حالى كه خويش مستحق تر است به كتك خوردن .(39) (خود دهها خطا را انجام داده است اما تحمل يك خطا را ندارد). خشونت و محبت ؟! (( ايضرب احدكم المراة ثم يظل معانقها )) پيامبر اكرم (ص ) فرمود: كسى كه همسرش را نمى زند چگونه دست در گردن او مى كند.(40) (وقتى كانون زندگى بايد با شعله هاى محبت گرم باشد، زدن همسر به شدت از اين صميميت مى كاهد). گذشت و مروت آورده اند كه مردى زن زيبائى داشت ، چند سالى با كمال خوشى با هم زندگى نمودند، تا اينكه ناگاه زن در اثر آبله صورتش از زيبايى افتاد. شوهر جوانمردى وى براى اينكه مبادا همسرش از اين حادثه خجالت كشد و غمگين شود، روزى چون سر از خواب برداشت ، شروع كرد به فرياد كردن و گريستن و بر سر و صورت مى زد، زن پرسيد چه شد است ؟ گفت : دريغا كه هر دو چشم من نابينا شده و جايى را نمى بينم ، و مدت بيست سال باقيمانده عمر خود را با اين حال سپرى كرد، تا مبادا همسرش از زشتى رخسارش خجالت كشد. عفو حق زن است اسحاق ابن عمار مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : حق زن بر شوهر چيست ؟ حضرت فرمود: او را سير كند، لباس بپوشاند، و اگر خطائى كرد از او در گذرد.(41) حضرت هود و همسر ايشان حضرت هود يكى از پيامبران الهى است ، او همسر بدى داشت ، اما برايش دعا مى كرد، از علت اين كار پرسيدند؟ فرمود: خداوند هيچ مؤ منى را نيافريد، مگر اينكه دشمنى دارد كه او را اذيت مى كند! دشمن من هم همين زن من است ، اگر دشمنم در اختيار خودم باشد بهتر از اين است كه من در اختيار دشمنم باشم (42) پاداش مرد صبور (( من صبر على خلق امراة سينة الخلق و احتسب فى ذلك الاجر اعطاه الله ثواب الشاكرين )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر مردى كه اخلاق بد همسر خود را به خاطر پاداش آن ، تحمل كند، خداوند پاداش شاكرين به او عطا خواهد نمود.(43) مهربانى و محبت به بانوان (( العبد كلما ازداد للنساء حبا ازداد فى الايمان فضلا )) امام صادق عليه السلام فرمود: بنده هر چه محبتش به بانوان زيادتر شود ايمانش بيشتر فضيلت مى يابد(44) شيرينى جاودانه (( قول الرجل للمراة انى احبك لا يذهب من قلبها ابدا )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شوهرى كه به همسرش بگويد دوستت دارم ، اين سخن هميشه در دل زن خواهد ماند(45) (زيرا بانوان دوست دارند خود را محبوب شوهر ببينند و اين اظهار محبت ، نشان دهنده علاقه و موجب محبت نيز مى شود.) سفارش نسبت به زن (( اوصافى جبرئيل بالمراءة حتى ظننت انه لا ينبغى طلاقها الا من فاحشة مبينة . )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل آنقدر راجع به زن به من سفارش كرد كه گمان كردم جز در كار زشت آشكار نمى شود زن را طلاق گفت .(46) با غيرت باشيد (( يا اهل العراق نبئت ان نسائكم يدافعن الرجال فى الطريق اما تستحون لعن الله من لايغار )) حضرت امير عليه السلام فرمود: اى اهل عراق (اى مردم ) شنيده ام كه زنهاى شما در راه رفتن با مردها برخورد پيدا مى كنند، آيا خجالت نمى كشيد، خدا لعنت كند بى غيرتها را (هيچ لزومى ندارد بانوان براى مسائل جزئى در كوچه و بازار تردد كنند و موجب تحريك و تهييج غرائز ديگران شوند آن هم با عدم رعايت مسائل عفت در لباس و سخن و حركات خود.)(47) اين مرد جهنمى است (( من اضر بامراءة حتى تفتدى منه نفسها لم يرض الله له بعقوبة دون النار. )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر مردى كه همسرش را آزار دهد تا مهرش را ببخشد و جانش را آزار كند، خداوند به كمتر از جهنم او راضى نخواهد شد.(48) بهشت بر او حرام است (( حرمت الجنة على الديوث )) حضرت صادق عليه السلام فرمود: بهشت بر ديوث حرام است (كسى كه از آميزش همسرش با اجانب ناراحت نيست )(49) از اعدام تا شهادت به خاطر پنج خصلت امام باقر عليه السلام فرمود: چند اسير (مشرك و بت پرست كه جز اسلام از آنها پذيرفته نشود و آنها هم اسلام را نپذيرفته بودند) نزد پيامبر آوردند، حضرت دستور داد ايشان را بكشند، ليكن يكى از ايشان را جدا نمود، آن مرد گفت : چرا مرا آزاد كردى ؟ حضرت فرمود: جبرئيل از طرف خدا به من خبر داد كه تو پنج خصلت دارى كه خدا و رسول او آن را دوست مى دارند، نسبت به خانواده خودت به شدت غيرتمند هستى ، سخاوت و خوش خلقى و راستگوئى و شجاعت دارى ، آن مرد كه اين سخن را شنيد مسلمان شد و اسلامش نيكو گرديد و با پيامبر جهاد كرد تا شهيد شد(50) بى غيرتى پستى است (( كان ابى ابراهيم غيورا و انا اغير منه و ارغم الله انف من لايغار من المؤ منين . )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پدرم ابراهيم با غيرت بود و من از او با غيرت ترم ، خدا به خاك مالد بينى آن مؤ منى را كه غيرت ندارد(51) (شوهر بايد تا مى تواند همسر خود را از معاشرت نامشروع در اعمال و مجالس حفظ كند، بى حجابى يا بد حجابى ، شوخى با اجانب و شركت در محافل نامحرم بدون ضرورت ، از كم غيرتى مرد است ). همسرانتان را حفظ كنيد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: به پدران خود نيكى كنيد تا فرزندانتان به شما نيكى كنند، نسبت به زنان مردم عفت پيشه كنيد تا زنان شما با عفت باشند.(52) اين هم صدقه است پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى فرمود: آيا امروز را روزه دارى ؟ (گويا جمعه بوده است ) گفت : نه . فرمود: به فقيرى غذا داده اى ؟ گفت : نه . فرمود: برو نزد خانواده ات كه اين خود انفاق است .(53) بيشترين خير در زنهاست (( اكثر الخير فى النساء )) امام صادق عليه السلام فرمود: بيشترين خير در زنهاست (شكم مادر و اخلاق و پرورش او سرمنشاء استعداد و پيشرفت هر خدمتگذار و خيرانديش است ). و مى شود معناى حديث اين باشد كه : نسبت به بانوان نيكى بسيار نمائيد.(54) سه نعمت بى حساب (( ثلاثه لا يحاسب عليهن المؤ من طعام يا كله و ثوب يلبسه و زوجة صالحه تعاونه و يحصن بها فرجه )) امام صادق عليه السلام فرمود: سه چيز است كه بر مؤ من حسابرسى ندارد، غذائى كه مى خورد، لباسى كه مى پوشد، و زن نيكوئى كه او را يارى داده و شهوت خود را به او كنترل مى كند.(55) اينجا اطاعت نكنيد حضرت امير عليه السلام فرمود: هر كه در چهار چيز به حرف زنش گوش دهد، خداوند به صورت ، او را در آتش افكند، گفتند آنها چيست ؟ فرمود: در پوشيدن لباس نازك ، در رفتن به حمامها (زيرا رعايت عفت كلام و بدن را نمى كنند) در رفتن به عروسى (زيرا رعايت حجاب و جدائى زن و مرد نمى شود بعلاوه بد زبانيها، چشم و هم چشمى و تفاخر بى جا و بهانه جوئيها از اثرات اين مراكز است ) و نوحه خوانيها(56) (كه سابقا براى اموات خود مى گرفتند و زنها مراعات مسائل اسلامى را نمى كردند، بطور كلى مرد بايد مراقب رفت و آمدهاى همسر خود باشد و او را از رفتن به مجالسى كه زمينه ساز فساد و موجب وسوسه شيطانى مى باشد منع كند.) به سخن اين زن گوش ندهيد (( طاعة المراة ندامة )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اطاعت كردن از زن پشيمانى آورد(57) مؤ لف گويد: شايد منظور از اين حديث و امثال آن ، اطاعت از بانوانى است كه عقل و دين آنها اسير هواها و هوسهاى بى مورد است ، همچنانكه در بسيارى از افراد مشاهده مى شود، بانوانى كه توقعات بى جا از شوهران خويش دارند و بدون در نظر گرفتن ضروريات زندگى و درآمد و شئونات خانواده چه بسا روى چشم و هم چشمى و يا احيانا احساسات بى جا، در خواستهائى مى كنند، انجام اين دستورات موجب ندامت است ، آن بانوئى كه از روى كم فكرى ، شوهرش را تشويق به جدائى از پدر و مادر و يا فاميل مى كند اطاعتش ندامت مى آورد، آن بانوئى كه شوهرش را وادار به حرام و مخارج حرام و يا بيهوده مى كند اطاعتش موجب ندامت است ، آن بانوئى كه هنگام جنگ و شهامت و شهادت ، شوهر و فرزندانش را تشويق به سستى مى كند اطاعتش موجب ندامت است ، آن بانوئى كه شوهرش را و يا دخترى كه پدرش را تشويق به خريدن وسائل گمراه كننده و يا تفريحات ناسالم و يا مجالس گناه و يا خريدن لباسهاى ناهنجار مى كند اطاعتش موجب ندامت است ، خلاصه آنكه بانوان بايد در خواستهاى خود را مطابق عقل و درايت و دين قرار دهند نه طبق احساسات و هوسهاى بيهوده همچنانكه مردها بايد در انجام تقاضاهاى بانوان طبق عقل و درايت و دين عمل كنند و زمام زندگى را خود بدست گيرند نه همسرانشان . مشورت با همسر شايسته او را سعادتمند كرد امام هفتم موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: در بنى اسرائيل مرد شايسته اى بود كه همسر شايسته اى نيز داشت ، شبى در خواب ديد كه به او خبر دادند، عمر تو فلان مقدار است و چند سال را براى او معين كردند، و به او گفتند: خداوند مقدر كرده است نصف عمرت را در وسعت و ثروت باشى و نصف ديگر را در تنگدستى باشى ، حالا خودت انتخاب كن ، كداميك را مى خواهى اول بگذرانى ؟ آن مرد در خواب جواب داد: من همسر شايسته اى دارم كه شريك زندگى من است ، با او مشورت مى كنم و جواب مى دهم ، چون صبح شد خواب خويش را با همسرش در ميان گذاشت ، زنش گفت : نيمه اول را انتخاب كن ، اول در عاقبت باشيم ، شايد خداوند به ما رحم كند و نعمت خود را بر ما تمام كند. شب بعد، همان شخص به خواب او آمد و پرسيد: تصميم تو چه شد؟ آن مرد گفت : نيمه اول را انتخاب كردم ، قبول شد، از آن به بعد دنيا از هر طرف به او رو كرد و نعمتش زياد شد، همسرش به او گفت : به فاميلت و نيازمندان رسيدگى كن ، به همسايه و برادرت خدمت كن و بخشش نما، تا اينكه نيمه اول تمام شد و آن وقت موعود فرا رسيد، باز آن مرد را در خواب ديد، اينبار به او گفت : خداوند متعال از اين كار خير تو تشكر نمود و مقدر نمود تا آخر عمر خود را در رفاه و ثروت زندگى كنى .(58) خير دنيا و آخرت در چهار چيز است نوه امام مجتبى عليه السلام از مادرش دختر امام حسين عليه السلام و ايشان از امام حسين و ايشان از پدرشان حضرت على عليه السلام و ايشان از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت مى كند كه فرمودند: كسى كه در دنيا به او چهار چيز داده شد، خير دنيا و آخرت را به او داده اند، و بهره خود را از دنيا برده است (1) ورع و پرهيزكارى كه او را از حرام باز دارد (2) اخلاقى كه ميان مردم زندگى كند (3) بردبارى كه با آن نادانى مردم را دفع كند (4) زن شايسته اى كه او را در دين و دنيا كمك دهد(59) صفاتى كه زنان در مردان مى پسندند تو مرد رهى واقف راه باش زحال زنان نيز آگاه باش 1 - مال و ثروت ، چرا كه موجب رونق خانه و زندگى و زيبائى جامه و خانه مى شود و اين امور مورد توجه بانوان است ، اما مرد مى بايست با عقل و فكر در تاءمين اين گونه خواسته ها اقدام كند. 2 - قدرت و توانايى ، چرا كه زن و مرد را نگهدار خود مى داند و مى خواهد پشتيبان او قوى باشد. 3 - مردانگى و غيرتمند بودن مرد. 4 - استقلال در زندگى ، بگونه اى كه مرد آزادانه زندگى كند و زير بار منت ديگرى نباشد. 5 - ميان مردم با آبرو و با شخصيت باشد. 6 - اهل سخن و شيرين كلام و شوخ باشد چرا كه زن از مرد خاموش و بى سرو صدا رنج مى برد. 7 - وضع سر و لباس او تميز و زيبا و مرتب باشد. 8 - گاهى با هديه و سوغاتى و گاهى با سخن علاقه خود را ابراز كند. 9 - گاهى سخنان و كارهاى زن را تحسين كند. 10 - رعايت ادب و نزاكت را بكند. 11 - خوش سليقه باشد و نسبت به كارهاى زن در خانه بى تفاوت نباشد، بلكه به آنها نظارت كند و اگر سستى يا ناهنجارى مثل كثافت و بى انضباطى ديد بى تفاوت نباشد وگرنه زن نيز سرد و بى تفاوت مى شود. چهار چيز كمر شكن پيامبر اكرم به حضرت امير عليه السلام در ضمن سفارشات خود فرمود: يا على چهار چيز، پشت انسان را مى شكند، (يعنى بسيار سخت و گران و غير قابل تحمل است ) (1) پيشوايى كه معصيت خدا مى كند ولى حرفش را گوش مى كنند. (2) زنى كه شوهرش او را مراعات مى كند ولى او به شوهر خيانت مى كند. (3) تنگدستى كه صاحب آن چاره ندارد. (4) همسايه بدى كه در محل اقامت دائمى انسان باشد.(60) اين زن نفرين كرد و خودش مرد مردى با زنش نزد حضرت صادق آمد و از بد اخلاقى زن خود شكايت كرد، حضرت به آن زن فرمود: چرا شوهرت از تو شكايت مى كند، زن شروع كرد به شوهرش نفرين كردن ، حضرت فرمود: اگر همينطور (بر اين كنيه و بر اخلاقى و نفرين ) ادامه دهى بيش از سه روز زنده نيستى ، زن (با گستاخى ) گفت : برايم مهم نيست كه هرگز او را نبينم (يعنى بميرم و راحت شوم ) در روايت است كه اين زن بيش از سه روز عمر نكرد و مرد. حضرت صادق عليه السلام فرمود: اين زن متجاوز بود و خداوند عمرش را كوتاه كرد و شوهرش را راحت نمود.(61) طلا باشيد نه خاك ! حضرت صادق عليه السلام فرمود: زن گردنبند است ، توجه كن چه چيزى به گردن مى آويزى ، براى زن قيمت (مشخصى ) نيست ، نه خوبش و نه بدش ، اما خوبانشان را با طلا و نقره برابرى نمى كنند چون طلا و نقره بهترند، اما زن بد، ارزش (مشتى ) خاك را هم ندارد، خاك از آن بهتر است (زن خوب همواره سعادت آفرين و زن بد سبب سياه كردن زندگى مى شود و هيچكدام از اين دو بهتر با طلا و خاك قابل مقايسه نيست )(62) پيرى زودرس (( كان من دعا رسول الله صلى الله عليه و آله اعوذ بك من امراة تشيبنى قبل مشيبى .)) امام صادق عليه السلام فرمود: يكى از دعاهاى پيامبر صلى الله عليه و آله اين بود كه خدايا به تو پناه مى برم از همسرى كه قبل از پيرى مرا پير كند.(63) دل آرام باشد مرد نيكخواه و ليك از زن بد خدايا پناه با اين سخن اعمال زن باطل مى شود (( ايما امراة قالت لزوجها ما رايت قط من وجهك خيرا فقد حبط عملها )) امام صادق عليه السلام فرمود: هر زنى كه شوهر خويش بگويد از تو خيرى نديده ام ، اعمالش باطل مى گردد.(64) دستورهاى بيجا ندهيد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر زنى كه با شوهر مدارا نكند و او را به آنچه نمى تواند وادار كند، خداوند هيچ كار خوبى از او قبول نمى كند و خدا را در حالى كه بر او خشمگين است ملاقات مى كند.(65) بلاى سفر به كه در خانه جنگ تهى پاى رفتن به از كفش تنگ بلاى سفر به كه در خانه جنگ به زندان قاضى گرفتار، به كه در خانه بينى بر ابرو گره در خرمى بر سرايى ببند كه بانگ زن از وى برآيد بلند كسى را بينى گرفتار زن مكن سعد يا طعنه بروى مزن تو هم جور بينى و بارش كشى اگر يك سحر در كنارش كشى بر زنها هم حرام است (( اشتد غضب الله على امراءة ذات بعل ملات عينها من غير زوجها )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خشم خدا شديد است بر زن شوهردارى كه چشم خويش را با نگاه به اجانب پر كند.(66) (نگاه زن هم به نامحرم مثل نگاه مرد به زن اشكال دارد). سه چيز شوم راوى گويد نزد امام صادق عليه السلام سخن از شوم بودن مى كرديم ، حضرت فرمود: شومى در سه چيز است در زن و اسب و خانه ، اما شومى زن در زياد بودن مهر او و ناراحت كردن شوهر است و اما اسب ، شومى او را رام نبودن او و چموشى آن است و اما خانه شومى آن در تنگ و كوچك بودن آن و بدى همسايه ها و عيوب زياد داشتن است .(67) جزاى سركوفت زدن بر شوهر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر تمامى آنچه روى زمين از طلا و نقره را زنى به خانه شوهر ببرد ولى يكروز بر شوهرش سركوفت زند و بگويد تو چه كاره اى مال خودم است ، اعمال او باطل مى شود و لو از عابدترين مردم باشد مگر اينكه توبه كند و برگردد و از شوهرش معذرت خواهى كند.(68) و در حديث ديگرى فرمود: هر زنى كه بر شوهرش بخاطر مالش منت گذارد و بگويد تو از دارائى من مى خورى ، اگر تمام آن مال را در راه خدا صدقه دهد خداوند از او قبول نمى كند مگر اينكه شوهرش از او راضى شود.(69) زن و تقاضاى طلاق (( ايما امراءة ساءلت زوجها الطلاق من غير باءس فحرام عليها رائحة الجنة .)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر زنى كه به دليل از شوهرش تقاضاى طلاق كند بوى بهشت بر او حرام است .(70) واسطه ملعون من عمل فى فرقة بين امراءة و زوجهان كان عليه غضب الله و لعنته فى و الاخره .)) پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كه براى جدائى زن و شوهرى گام بردارد خشم و لعنت خدا بر او است در دنيا و آخرت .(71) خداوند از طلاق نفرت دارد همانا خداوند جائى كه در آن عروسى واقع شود دوست مى دارد و جائى كه در آن طلاق واقع شود دشمن مى دارد، خداوند از هيچ كارى مثل طلاق نفرت ندارد.(72) صفات پسنديده و ناپسند شوهر پيامبر اكرم (ص ) فرمود: از بهترين مردان شما مرد با تقوى و پاكيزه و دست باز است كه نگاه او سالم باشد (به نامحرم نظر نكند) و به پدر و مادرش مهربان بوده و عيان خود را به ديگرى محتاج نكند و فرمود: از بدترين مردان مرد تهمت زننده اى است كه بخيل و بد دهن باشد، تنها غذا خورده ، ميهمان دوست نباشد، همسر و خدمتكار خويش را بزند و عيال خويش را به ديگرى محتاج كند و پدر و مادرش را اذيت نمايد.(73) صفات پسنديده و ناپسند زن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيا به شما بگويم بدترين زنها كيست ؟ زنى است كه در ميان خانواده خودش خوار بوده ولى نزد شوهرش تكبر مى كند، نازا و كينه توز است ، از كار زشت پرهيزى ندارد، وقتى شوهرش نيست زينت خود را به ديگران نشان مى دهد، ولى بر شوهرش امتناع مى كند، به سخن شوهرش گوش نمى كند و اطاعت او نمى نمايد، وقتى شوهر با او - در كاميابى - خلوت مى كند، همانند مركب چموش امتناع مى كند، همو كه نه عذرى مى پذيرد و نه از خطائى مى گذرد. و فرمود: بهترين زنهاى شما زنى است بچه زا و مهربان و با عفت باشد، نزد خانواده - پدر و مادر - عزيز و نزد شوهر متواضع باشد، زيبائى و زينت خود را وقف شوهر كند و از ديگران بپوشاند، سخن شوهر را گوش كند و از او اطاعت نمايد، و چون شوهر با او خلوت كند خواسته او را انجام دهد، و همانند مردها اظهار شوق در زناشوئى - نكند (بلكه خود را نگه دارد و متين باشد تا نزد شوهر عزيز گردد).(74) اخلاق در خانواده : محبت اساس موفقيت خانواده اعضاء يك خانواده كه ركن مهم آن زن و شوهر هستند، گذشته از ضرورتهائى كه آنها را دور هم جمع مى كند، بايد از پيوندى مقدس و درونى كه همان محبت و احساس علاقه به يكديگر است ، برخوردار باشند. زن و شوهر نبايد به حكم ضرورت ، با هم زندگى كنند، در هنگام ساختن يك بنا، ميان آجرها هرگز علاقه در كار نيست ، فقط به حكم ضرورت در كنار هم قرار گرفته اند. ولى در كانون خانواده چطور؟ آيا در زندگى مشترك آنها هم بايد به حكم ضرورتها و ناچاريها با هم باشند؟ مسلما خير، كانون خانواده بايد از بنياد محكمترى كه همان علاقه و محبت است ، برخوردار باشد، حكمت متعاليه حضرت حق ، در يك حسابرسى و نقشه كشى دقيق بهترين فرصت را براى پى ريزى اين بنياد در اوائل ازدواج ايجاد كرده است ، شور و نشاط جوانى ، شهوت و احساس محبت بسيار به همسر در اوائل ازدواج ، فرصت طلائى است كه همراه با پيوند جنسى ، پيوند دو قلب هم انجام گيرد و اين عروس و داماد هستند كه بايد از اين فرصت و بهانه ، نهايت استفاده را بكنند، و با انجام عوامل محبت آن را به گونه اى گسترش دهند كه تا پايان عمر همديگر را دوست و دلسوز هم بدانند. اخلاق در خانواده : فرصت طلائى براى پيوند جاودانه عروس و داماد بايد توجه داشته باشند آن شور و عشق اوليه ازدواج كه به خاطر مسائل جنسى و تازگى آن موجب علاقه شديد آنها نسبت به يكديگر شده است تا آخر عمر خود بخود باقى نمى ماند، اگر از اين فرصت طلائى براى ايجاد پيوند عميق دوستى و حقيقى ميان خود در ماوراى مسائل جنسى استفاده نكنيد، هنگام رنگ باختن مسائل جنسى ، دچار مسائل عديده اى خواهيد شد كه چه بسا تا آخر عمر دست به گريبان شما خواهد بود. اين شور و علاقه اگر فقط بر مبناى مسائل جنسى باشد پس از مدتى نه چندان طولانى حساسيت خود را از دست مى دهد و واقعيت زندگى بعد مهم زندگى مى شود، زيرا آن هيجانات و تحريكات شهوى و جذبه هاى اوليه از كار افتاده و آن ميل شديد كاسته شده و كسانى كه موفق شده باشند در آن فرصت محبت خود را در دل يكديگر جا كنند، پشتوانه اى محكم جايگزين آن نموده اند كه تا آخر عمر ضامن اجرائى سعادت آنان خواهد بود. و ما در اين مبحث بر آنيم كه توفيق الهى راههاى ايجاد اين محبت را كه پايه يك زندگى شيرين است جستجو كنيم ، تا بتوانيم اعضاء خانواده را مثل دو دوست در كنارهم داشته باشيم و دوست نداريم كه پس از گذشت مدتى از سر آغاز ازدواج ، وقتى كه واقعيات زندگى نمايان شد و گرد و غبار شهوات كاسته شد، زن و شوهر خود را نسبت به يكديگر بى علاقه ببيند. زندگى نبايد بگونه باشد كه با هم بسازند، سازش بوى جنگ و سپس تظاهر به صلح از روى ناچارى مى دهد، بايد با هم بجوشند، غمخوار يكديگر باشند، از ديدن يكديگر لذت ببرند، نشاط مى يابد، سرمست مى شود و روحيه مى گيرد - خلاصه دلها بايد با هم باشد نه جسم تنها، آن خانواده اى كه اساس آن بخاطر ناچاريها است زندان است نه خانه ، آن زن و شوهرى كه به خاطر فرزندانشان با هم هستند و مى ترسند اگر جدا شوند فرزندانشان ضايع گردند، خانه آنها اداره است ، ميان زن و شوهر اگر غير از محبت چيز ديگرى سبب اجتماعشان گردد موفق نخواهند بود، و اعضاء خانواده چه زن و چه شوهر به سختى بايد مراقب باشند و اين حقيقت را با تمام وجود درك كنند و بپذيرند كه خانه ، زندان نيست و آنها هم سلولى نيستند، خانه اداره نيست و آنها مثل دو كارمند نيستند، خانه ميدان جنگ نيست و آنها در مقابل دشمن قرار ندارند، اينها هيچ نيست ، خانه كانون گرم صفا و محبت است و در يك كلمه خانه محيط دوستانه زندگى است و ازدواج يك اشتراك و همكارى مقدس براى رسيدن به سعادت مى باشد. نياز به محبت مسائل و احتياجات زندگى نبايد زن و شوهر را از توجه به نيازهاى يكديگر و شخصيت آنها غافل كند، زوجين بايد دقت كنند، حتى اگر دنبال زندگى شيرين هستند بايد در درجه اول همسر خود را سالم و با نشاط داشته باشند، اگر هزاران وسيله رفاهى فراهم شود اما دل خوش و نشاط نباشد زندگى شيرين نيست . حتى اگر يكى از طرفين از روى كوته فكرى به فكر سعادت و رفاه خود بيش از طرف ديگر هم باشد باز بايد كارى كند كه نشاط و سلامتى روحى و جسمى همسر خود را به بهترين وجه فراهم كند، گرچه اساس اين تفكر كه همسر خود را فقط به خاطر بهره ورى و سودجوئى يكطرفه خواستن ، فكرى خام و ابلهانه است . در اين راستاست كه بايد به شدت مراقب باشند، تا حقيقت هستى و رگ حساس همسر خود كه همان روح و روحيات اوست نه تنها لطمه نخورد كه از نشاط و سلامتى بيشترى برخوردار شود. همه مى دانيم زندگى مشكلات دارد، موانع و سختيها در راه خواسته هاى به حق يا ناحق موجود است و مهمترين عامل موفقيت در مبارزه با مشكلات ، استقامت و همت و دلگرمى است ، روحيه شخص خود باخته و دلسرد و بى رمق در مقابل كوچكترين حوادث از كاهى كوهى مى سازد، تا چه رسد به كوه مشكلات ، اينجا چه بايد كرد؟ يك همسر شايسته مخصوصا بانوان چه بايد بكنند؟ آيا بايد صرف نظر از مشكلات شوهر و مسائل درونى و بيرونى او، به فكر توقعات خود اگر چه بجا هم هست ، باشند؟ و نه تنها موجب دلگرمى نشده كه روحيه او را خرابتر گردانند؟ هرگز. در اين موارد بيش از خواسته هاى خود سعى كنيد به فكر همسرتان باشيد، با محبت و ملاطفت و اظهار لطف و صفا و انجام نمودهائى از تواضع و خوش رفتارى ، روح او را آرامش داده و موجب شويد خانه محيط آرام بخشى براى او باشد و شما باعث تجديد قواى روحى و جسمى او باشيد - حالا كه بسيارى از مردم اجتماع بر خلاف دستورات دين و مكتب اهل بيت عليهم السلام و بر خلاف وجدان و عقل خود، گرگ صفتى پيش گرفته اند، و منتظرند با كوچكترين بهانه ، يكديگر را پاره كنند، و همچون گرگها بر سر منافع مادى به جان يكديگر افتاده اند، سعى كنيد كه محيط خانه براى وى جاى امنى باشد به دور از اين جنگ و گريز. اخلاق در خانواده : راه كمك به همسر و دلگرمى در زندگى خستگى مال روح است نه جسم و نه مشكلات ، درد و رنج مال روح است نه بدن ، ترس و بزدلى مال روح است نه بدن ، خود باختگى مال روح است نه بدن ، خلاصه مركز اصلى اغلب صفات انسان روح است ، گرچه زمينه آن در مسائل مادى ايجاد مى شود، مشكلات در خارج وجود انسان پديد مى آيند، ولى روح خسته مى شود. آنچه سخت است وجود مشكلات نيست ، بلكه سختى در خستگى روح است ، والا روح بلند و پر استقامت از مقابله با مشكلات نه تنها ضرر نمى بيند كه آبديده تر هم مى شود و بر تجربيات خود نيز در مقابله با مشكلات مى افزايد. مشكل حقيقى اين است كه سختيهاى زندگى روح كسى را افسرده و خسته و بى طاقت كند، روح اگر افسرده باشد دچار بزرگترين نقصها شده است گرچه هيچ مشكلى در زندگى مادى نداشته باشد، و برعكس روح اگر با نشاط و نيرومند شد بزرگترين موفقيتها را داشته و بدست خواهد آورد، گر چه مشكلات چون كوهها بر سر راه او باشند. راه موفق شدن در زندگى براى هر كسى در مقابله با مشكلات و سختيها يكى از دو راه است : 1 - برداشتن مشكلات خارجى و موانع 2 - تقويت روحيه ، راه اول ، راهى است كه اغلب مردم به آن مى انديشند و آن را تنها راه حل مشكل نيز مى پندارند، و سعى مى كنند كه اين مشكلها بوجود نيايد و اگر هم آمد مى خواهند همانها را برطرف كنند، و به همان نيز قانع هستند، و هر كس را نيز بدون مشكل مادى يافتند خوشبخت مى دانند و طبعا هر كه مشكلات مادى دارد همچون فقر و مرض و شغل پائين و غيره بى چاره و ناكام مى پندارند، و اين طرز فكر در عكس العمل مردم نسبت به طبقات جامعه كاملا هويدا است . و لذا چون راه حل اين مشكلات را در بر طرف كردن آن مى دانند، اگر نتوانند مثلا به يك بيمار كمك كنند و يا نياز نيازمندى را بر طرف كنند، خود را ناتوان از كمك به وى مى بينند، در مسائل خانوادگى هم اگر با اين سطح فكر رفتار كنيم ، چه بسا همسرى بگويد من كه نمى توانم در مسائل مالى ، ادارى و غيره به او كمك كنم ، پس وظيفه اى ندارم . اما راه حل دومى نيز هست كه بسيار مؤ ثرتر و مفيدتر نيز خواهد بود، به اين صورت كه انسان توجه كند، فشار مشكلات بر روح آدمى است ، لذا با تقويت روحيه خود و يا كسى كه درگير مشكلات است او را در مقابله با مشكلات قدرتمند گرداند، كارى كند كه خود بتواند مشكلاتش را بر طرف كند، يعنى درست از همان راهى كه مشكلات فشار مى آورند، آن را برطرف كنيم ، اينراه از جهتى بسيار آسان تر و عمومى تر خواهد بود، و بسيار نيز مؤ ثر مى باشد. وقتى كسى را يافتند كه در اثر مشكلات تحت فشار روحى قرار دارد نگران است و دلگرمى را از دست داده ، روحيه او را تقويت كنيد، تفاوت و امتياز مهم اين راه از روش اول اين است كه اگر بخواهيم مشكلات خارجى را برطرف كنيم ، چون مشكلات انواع مختلف دارند، يكنفر نمى تواند از هر جهت به او كمك كند. همچنانكه تعداد زياد مشكلات اگر با كمك مداوم تواءم باشد موجب تنبلى و وابستگى روحى مى شود و امكان كمك هم براى امثال همسران نيست ، بر خلاف روش دوم كه ربطى به زيادى مشكلات و تنوع آنها و مخراج گسترده ندارد. گفتن چند جمله سنجيده و مؤ ثر، همراه با اخلاق و رفتار محبت آميز و تشويق صميمانه ، بهترين كمك براى تقويت روحيه است چه از معلم به شاگرد، يا همسر به همسر، يا پدر به فرزندان و ديگران . بعد از بيان آن مقدمه عروس و داماد مى توانند بخوبى رمز هميارى و خدمت به يكديگر را دريابند. اگر ساختمان وجودى هر انسانى به گونه اى است كه خواه يا ناخواه در مقابل تشويق و دلگرمى و صميميت و محبت قوت مى گيرد و متاءثر مى شود. چرا از اين وسيله مهم در راه موفقيت زندگى استفاده نكنيد؟ با محبت و ايجاد علاقه و اخلاق خوب و مودبانه و صفا و صميميت مى توانيد پشوانه محكمى براى زندگى خود و موفقيت شوهر در مقابله با مشكلات و در نتيجه سعادت خود فراهم كنيد. انسان نيازمند و تشنه محبت است انسان هر قدر هم كه بزرگ باشد، چه از نظر سن و يا مقام ، باز از تنهائى گريزان است ، احتياج به دوستى صميمى و يكرنگ دارد، دوست دارد علاقه خود را براى كسى كه نسبت به وى علاقه مند است صرف كند، بشرط آنكه طرف او واقعا طرف به وى علاقه مند باشد. زوجين بايد سعى كنند، اين نياز را برطرف كنند، يعنى از نظر دوستى نيز يكديگر را غناء كنند، اگر پاى محبت در ميان آمد، فضاى محبت و عالم دوستى و شور و هيجان محبت ، عالم ديگرى دارد با آثار و روشهاى مخصوص بخود. خلاصه آنكه در فضاى محبت معادلات و معيارها بطور كلى دگرگون مى شود، و انسان به جهت ساختمان روحى خود مثل يك ماهى مى ماند كه در فضاى محبت ، نشاط مى يابد و رشد مى كند، خطاها، سختى ها، كمبودها، مرضها، همه و همه جلوه ديگرى دارند، تو گوئى اكسيرى است كه اگر به سخت ترين مشكلات زده شود آن را راحت و زيبا مى كند. افسوس كه قدر اين گوهر و ارتباط و تاءثير آن در زندگى خانوادگى و اجتماعى ناشناخته است . انسان تشنه محبت است ، اگر آب زلال محبتى از كسى يافت با تمام وجود به او علاقه مند مى شود و انس مى گيرد وگرنه بناچار وقتى آب زلال و شيرين نبود به آب شور هم بسنده مى كند. براى همسرتان آب شيرين ، و گوارائى باشيد در محبت ، و غذاى لذيذ و خوشمزه اى از محبت تدارك ببينيد كه مشتاقانه بسوى خانه آيد، نه آب شور دواى تلخى كه بناچار بايد خورد و تحمل كرد. شرط اول محبت ، شناخت روحيات همسر است . اولين قدم براى ايجاد محبت شناخت يكديگر و روحيات طرفين است ، اينكه يك سلسله مفاهيم و دستورات را شما ياد بگيريد و بدون درك موقعيت مناسب همسرتان آن را بكار بريد چه بسا برعكس نتيجه مى دهد. خلاصه آنكه عقل و هوش و درايت و ذكاوت همسر در اين راه مهمترين وسيله براى موفقيت است . اينكه شوهر يا همسر شما از چه چيز خوشحال مى شود و يا ناراحت مى شود؟ نسبت به چه كسانى يا چه كارهائى علاقه مند است ؟ چه وقت خسته است ؟ چه وقت بايد او صحبت كرد و چه صحبتى بايد كرد؟ چه موقع بايد نيازهاى مادى خانواده يا خود را بازگو كنيد، در چه شرائطى بايد گله كرد؟ چگونه بايد گفت ؟ اينها از امورى نيست كه بتوان براى آن مقررات دقيقى وضع كرد. هر انسانى در شرائط خاص خود بسر مى برد، چه زن و چه مرد، روحيات او در اثر خانواده و اجتماع و مدرسه و غيره به اشكال مختلف شكل گرفته است . اين همسر هوشمند و عاقل است كه در رهگذار زندگى بايد همسر خود را درك كند، او را و موقعيت خانوادگى و اجتماعى و اخلاقى او را درك كند. همچنانكه اغلب همسران نسبت به لباس و غذا و يا كيفيت آرايش دلخواه يكديگر آگاهى مى يابند و سعى مى كنند حتى المقدور آن را رعايت كنند، مثلا يك بانوى هوشمند سعى نمى كند غذائى درست كند كه فقط خودش علاقه مند به آن است و شوهرش از آن متنفر است . درست همين روش را بايد در تمامى مسائل زندگى پياده كرده ، و اين احتياج به شناخت همه جانبه از همسر دارد. با توقعات و روحيات نامطلوب چگونه بايد برخورد كرد؟ البته معلوم است منظور روحيات فاسد و ضداسلامى همسر شما نيست در مقابل روحيات فاسد و نامناسب همسر بايد ايستادگى كرد اما نه بگونه كه نه تنها از آن اخلاق دست نكشد بلكه به شما هم بدبين شود خاص و موقعيت سنجى همراه با لطف و محبت مى خواهد. اگر همسرتان احساس كند شما دوست او هستيد، سخن دوستانه مخصوصا از يك دوست قابل پذيرش است . ولو سخت باشد، اما اگر شخصيت او را در اين راستا ناديده گرفتيد، نه تنها از اخلاق نامناسب خود دست نمى كشد بلكه نسبت به شما نيز كم علاقه مى شود. هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد. هرگاه خواستيد چيزى تقاضا كنيد، نبايد فقط به فكر گرفتن تقاضاى خود باشيد و به هر قيمتى شده آن را بدست آوريد، اين كار مناسب محيط خانواده نيست بلكه به ميدان جنگ و يا جنگل شبيه تر است . مثلا شما براى خودتان يا فرزندانتان لباس مى خواهيد، شوهر شما وارد خانه مى شود، بدون در نظر گرفتن موقعيت ، شروع مى كنيد به در خواست كردن ، و چه بسا كه عكس العمل تند او - گرچه نابجاست - روبرو مى شويد و دنبال آن ممكن است مسئله ادامه يابد و كم كم عواقب سوء پيدا كند، و با زياد شدن تدريجى كدورتها رشته محبت پاره مى شود. ولى يك بانوى عاقل مى داند هنگامى كه هنوز شوهر خستگى كار روزانه را بر دوش مى كشد و براى استراحت به خانه آمده ، وقت گذاشتن كار ديگرى بر عهده وى نيست ، او بايد صبر كند تا شوهر خستگى بگيرد، سپس با وى راجع به مسائل مختلف اندكى صحبت كند، چه بسا در امور زندگى دچار مشكلاتى باشد، اعصابش در اثر حادثه اى كوفته شده باشد، مخارج تازه اى برايش پيش آمده باشد، كه اگر بى حساب و كتاب ، تقاضا كند مسلما جواب منفى خواهد گرفت ، و اگر موقعيت مناسب بود با نرمى و از روى محبت ، تقاضاى منطقى خود را بنمايد. اين همسر اشتباه مى كند. آن همسرانى كه گمان مى كنند اگر با سرسختى و درشتى و به زحمت انداختن همسر خود خواسته خود را تحميل كرده به دست آورده اند، زيرك و موفق هستند، بسيار در اشتباهند، آنها مثل كسى هستند كه براى خريد قند به مغازه اى رفته بود، صاحب مغازه كه سنگ ترازوى او از گل پخته بود، مقدارى در ترازو گذاشت ، رفت تا قند را بياورد. خريدار كه به خوردن گل عادت داشت ، موقعيت را مغتنم شمرد و شروع كرد مقدارى از آن گل در ترازو را خوردن ، صاحب مغازه هم متوجه نشد و با آن گلها قند را كشيد و تحويل داد، خريدار بيچاره خوشحال از اينكه زرنگى كرده و صاحب مغازه را فريب داده و گل او خورده است ، رفت غافل از اينكه كم شدن گل موجب كم شدن قند او شده است و او به خود ضرر زده است . آرى ، آن همسرى كه خوشحال است از اينكه با سختى و ايجاد ناراحتى به خواسته خود رسيده ، در حقيقت با بدست آوردن آن خواسته ، سنگ زيرين زندگى كه همان محبت و علاقه است را به يك يا چند خواسته فروخته است . محبتى كه شيرين تر از قند است را داده و گل آلوده اى را كه با ناراحتى همراه شده گرفته است . كيفيت محبت و ابعاد آن در انسان هر انسانى بر حسب بافت روحى عقائد و ارزشهاى مسلط و يا مهمى كه دارد، مسائل و امورى براى او اهميت مى يابد و به نسبت شدت و ضعف شكل گيرى روح و فكر او نسبت به امور مختلف ، از خود عكس العمل نشان مى دهد، انتظار اينكه اگر كسى به چيزى يا انسانى ، علاقه داشت تحت هر شرائط و هر شكلى محبت را حفظ كند، بدون در نظر گرفتن ارزشهاى مهم و مسلط روحى و فكرى وى ، جاهلانه است . اينكه انسان به چه چيز بايد اهميت دهد و چه چيزى لايق است كه بيش از هر چيزى محبت انسان را جلب كند و محبوب انسان شود يك مسئله است ؟ و اينكه دوست و همسر يا پدر و مادر چه چيز را در درجه اول اهميت قرار مى دهند مسئله ديگرى است ؟ هميشه اينطور نيست كه محبتها بر طبق بايدها باشد، بلكه برعكس در صد كمى از محبتها در آن درجه كه بايد باشد هست . مثلا ما مسلمانان معتقديم مسلمان بايد محبتش به خدا و رهبران دينى بيش از محبت او به هر چيز ديگر باشد، ولى آيا در واقعيت چنين است ؟ هرگز، زيرا محبتى كه بسيارى از ماها نسبت به زن و فرزند و مال و مقام و غذا و لباس و آرزوهاى خود داريم با محبتى كه به خدا داريم قابل مقايسه نيست ، ما براى بدست آوردن مسائل غيرالهى با شوق اقدام مى كنيم و تحمل مشقت مى نماييم و انتظارى هم نداريم ، اما همينكه پاى مخارج الهى و تحمل زحمت براى خدا پيش آيد، قدمها سست مى شود و دستها بخيل مى گردد! اين نمونه ها نشان مى دهد كه ما در اعتقاد خدا را قبول داريم و به او هم محبت مى ورزيم ، اما نه بمقدارى كه معتقديم بايد محبت داشت ، درصدى از محبت به خدا و پيامبر و دين را هر مسلمانى دارد، اما به تناسب حالات روحى افراد و صفاى روح و اخلاق حميده و يا رذيله و مسائل فكر و ارزشهاى ديگر، مقدار اين محبت فرق مى كند، و به تناسب همان مقدار محبت ، براى دين خرج مى كنند. مثلا اگر مسلمانى به دين 20 درجه محبت دارد اگر موردى پيش آيد كه به آن 50 درجه علاقه دارد، مثلا علاقه او به مال بيش از علاقه به دين باشد، مى بينيم كه مسئله دينى را رها مى كند و آن كار خلاف دين را مرتكب مى شود؟ البته در اين بين مسائل قابل بررسى بسيار است . منظور اين است كه بدانيم دوستى مراتب دارد، اگر كسى در اثر برخورد با موردى ، نسبت به مسئله اظهار بى علاقه گى كرد، دليل اين نيست كه مطلقا بى علاقه است بلكه فقط مى فهماند به آن چيز ديگر علاقه بيشترى دارد. معيار و اندازه محبت در زن و شوهر با اين مقدمه آنچه بيان شد كه زندگى محتاج محبت است و بدون محبت پايه هاى خانواده استوار نيست ، منظور اين نيست كه زن نسبت به شوهر و يا شوهر به زن بايد چنان محبتى داشته باشد كه هيچ چيز را مثل آن دوست نداشته باشد، اينكه بعضى از همسران توقع دارند همسرشان بايد آنها را بر همه چيز و همه كس مقدم دارد، توقع نابجائى است . توقع معقول از يك همسر آن است كه محبت يك همسر را داشته باشد، يعنى همسر خود را بعنوان يك همسر پذيرفته و محبت همسرى را داشته باشد، دقت كنيد، محبت خاص همسر، يعنى شوهر آن محبتى كه بايد يك شوهر به زن داشته باشد و زن آن محبتى را كه يك زن بايد به شوهر داشته باشد در همان حد زن و شوهرى ، داشته باشد، و طبعا اين درجه مخصوص و معينى از علاقه خواهد بود. مرا بيشتر دوست دارى يا...؟ اينكه يك زن شوهرش بپرسد مرا بيشتر دوست دارى يا پدر و مادرت را؟ سؤ ال نامعقولى است ، محبت به پدر و مادر سبك و گونه ديگرى است كه ربطى به زن و شوهر ندارد و اگر شوهر بگويد پدر و مادرم را بيشتر دوست دارم ، نبايد زن ناراحت شود كه پس مرا دوست ندارى يا كمتر دوست دارى - هر كس بايد پدر و مادر را بيش از دوست و همسايه و فاميل و همسر و غيره از مردم عادى دوست داشته باشد، و محبت هر كسى در جاى خود مطلوب است ، بنابراين اگر كسى پدر و مادرش را بر ديگرى مقدم كند، دليل بى محبتى نيست ، توقع اينكه همسر شما، اگر شما را دوست دارد بايد بر همه چيز مقدم كند، انتظار واهى و بيهوده است . گذشته از اينكه در همان محبت زن و شوهرى هم افراد درجات مختلف دارند، و تا وقتى به حد افراط و تفريط نرسيده نبايد توقع بيشتر داشت . اينگونه همسر قابل سرزنش است آرى آن شوهرى كه قنارى خود را بيش از همسرش پذيرفته ، قابل سرزنش است ، و يا آن همسرى كه لباس و آرايش را بر شوهرش مقدم مى نمايد قابل سرزنش است ، اينكه مرد، به عيش و نوش با دوستان بپردازد و از همسرش غفلت كند، قابل سرزنش است ، اينكه زن متوقع باشد كه هميشه بايد همراه مرد باشد و مرد را مقيد كند، كه در هر سفرى بايد او هم باشد و مرد حق ندارد با دوستانش به جائى رود يا تنهائى به يك ميهمانى رود، توقع بى جاست . همچنانكه اگر مردى يا زنى بدون هيچ مصلحتى ، پدر و مادر را در هر كارى خانواده خود دخالت دهد و خواسته همسر را ناديده بگيرد كار بجائى نيست ، اينكه حتما بايد در هر كارى پدر و مادر نظر دهند وگرنه ديگرى ناراحت مى شود كار غلطى است كه نه فرزند بايد انجام دهد و نه پدر و مادر انديشمند بايد توقع اين كار را داشته باشند. برخوردهاى تند مقطعى معيار بى محبتى نيست اگر همسر شما، در يك حالت خاص قرار گرفت و كارى كرد كه شما ناراحت شديد، كسى يا چيزى را بر شما مقدم كرد، دليل بر بى محبتى او نيست و يا دليل بر كم محبتى او از مقدارى كه بايد باشد بعنوان يك همسر نيست ، اگر همسر شما تصميم پدر و مادر خود را بر شما مقدم كرد و يا احيانا خواسته يك دوست را بر خواسته شما مقدم كرد، جاى نگرانى نيست . كدام پدر و مادرى است كه فرزندش را توبيخ نكرده باشد ولى با اين حال دليل بى محبتى آنها نبوده است ، اينكه يك يا چندبار تصميم دوستى مقدم مى شود قابل مقايسه با آن همه توافق او با نظرهاى شما نيست ، يك يا چندبار مخالفت معيار بى محبتى و كم محبتى نيست و نبايد انتظار داشت كه همسر شما به شما چنان محبتى داشته باشد كه تحت هيچ شرائطى با شما مخالفت نكند. مسلما يك بار مخالفت با شما براى همسر شما سبك تر است از ناراحت كردن دوستى كه احيانا موجب كدورت و جدائى مى گردد. در محبت توقع بى مورد نداشته باشيد اگر همسر شما به مال و مقام و آبرو و غذا و لباس اهميت مى دهد، حتما بايد رعايت خواسته او را بنمائيد، زيرا هيچ معلوم نيست كه محبت زناشوئى و زندگى او چنان بالا و شديد باشد كه بتواند از تمامى آنها چشم بپوشد. و احيانا اگر به خاطر غذا و لباس و غيره ناراحت هم بشود - كه نبايد بشود - شما نبايد اين را دليل بى محبتى او بگيريد بلكه بايد متوجه باشيد كه او به دو يا چند چيز علاقه دارد، هم به شما و هم به مسائل ديگر، و اين انتظار كه همسر من نبايد هيچ چيز ديگرى را دوست داشته باشد يا بايد مرا بيش از همه دوست بدارد بطورى كه هر چيزى را فداى من كند و در سايه اين محبت تمام تمايلات خود را فراموش كند و سختى ها را تحمل كند، انتظارى جاهلانه است كه با شكست و ناكامى مواجه مى شود، و در اين راستا خشونتهائى كه احيانا از همسر شما در اثر غضب و خشم صادر مى شود اگر ادامه نيابد و مقطعى باشد، چه بسا دلالت بر بى محبتى نمى كند، در حال خشم گاهى آدمى خود را و عزيزترين افراد را دشنام مى دهد يا ميزند، ولى بعد پشيمان مى شود. معيار محبت اين نيست كه هيچ وقت خشم نكند، آرى آن محبت بى اندازه كه به عشق تعبير مى شود مانع از غضب است ولى هرگز ميان زن و شوهر نبايد انتظار چنين عشق عميق داشت ، علاقه و محبت زوجين به يكديگر، در حد اعتدال كافى است . منتظر محبت نباشيد، محبت كنيد. حتى دشمن را هم مى شود دوست كرد. بسيارى از افراد از جمله دو دوست يا همسران جوان و غير جوان وقتى در اثر بروز مشكلات و مسائل مختلف كه اغلب آنها ناشى از جهال طرفين است چه در مقام برخورد و چه در مقام پاسخگوئى و عكس العمل - كه مى توانسته اند حتى آتشى را كه ديگرى شعله ور كرده است با پاسخ مناسب خاموش كنند اما به آتش افروزى پرداختند. به هر دليل كه ميان آنها كدورت ايجاد شد، گمان مى كنند كه ديگر از دوست و همسر خود سرد شده و نسبت به او بى علاقه شده اند. و چاره جز بريدن و جدا شدن ندارند. اين افراد غافلند از اينكه محبت و صفا همانطور قابل زوال و نيستى است ، قابل ايجاد و برقرارى هم هست ، محبت مثل حيات نيست كه چون برود ديگر برنگردد، حتى آهن سرد را هم دوباره مى شود گرم كرد و جوش داد. گرچه توقع محبت و دوستى از افرادى كه نسبت به هم سرد و بى تفاوت شده اند مشكل است ، ولى نتيجه بسيار عالى است ، شما كه قبول داريد اگر اين سردى موجود تبديل به حرارت و صفا شود باز دوست و همسر خود را مى خواهيد، بسيار خوب ، دست بكار شويد و با عوامل محبت زا اين محبت را ايجاد كنيد و مطمئن باشيد كه موفق خواهيد شد. خداوند به پيامبرش مى فرمايد: بدى را به نيكى پاسخ ده ، خواهى يافت كه دشمن تو همانند دوست صميمى خواهد شد(75) و چه بسيارند افرادى كه موفق شده اند از اين روش به نيكى استفاده كنند، و زندگى خود را مجددا با صفا گردانند. محبت را بايد هميشه گرم نگهداشت محبت و صفا و گرمى و و صميميت كه لازمه زندگى مشترك و رمز موفقيت خانواده است ، هر چند پديده بسيار مهم و گرانقدرى است كه هرگز با معيارهاى مادى قابل مقايسه نيست و آنقدر ارزشمند است كه حقيقت ارزشمند مقام انسانى زيبنده آن است و به هر موجودى كه اين اكسير زده شود، نسبت به محبوب سر از پا نمى شناسد، و غافلان از محبت هرگز نمى توانند حال و هواى يك عاشق علاقمند را درك كنند. به هر حال هر قدر كه اين علاقه ارزشمند است ، مثل تمام امور ارزشمند ديگر ايجاد و محافظت از آن نيز كار راحتى نخواهد بود. غرض ما اين است كه دوستان مخصوصا همسران جوان بدانند كه محبت خود بخود نمى ماند، اين اكسير ارزشمند را در وجود خود و همسرتان بايد همواره پر حرارت نگه داريد، به علاقه و محبت سابق تكيه نكنيد، تا مى توانيد محبت كنيد، لطف كنيد، صفا نشان دهيد، و عوامل محبت كه در ميان شما حاكم است به سردى و ظلمت گرايش پيدا نكند. كسى كه گرمى و نور نمى خواهد زحمتى هم نمى كشد و همه چيز على القاعده سرد و بى نور است ، اما كسيكه نور و گرمى مى خواهد بايد آتش روشن كند، و اگر مى خواهد نور و حرارت باقى باشد، بايد همواره اين آتش را روشن نگه دارد و الا اگر غافل شود و بجاى رعايت آتش سرگرم مثلا مطالعه و مسائل ديگر شود، بناچار آتش خاموش مى شود، نور و گرماى موجود نبايد ما را از ادامه آن غافل نكند. كانون خانواده نيز همينطور است ، شور و حرارتى كه اول ازدواج بدست مى آيد، نبايد عروس و داماد را غافل كند و بدون توجه به اينكه اين حرارت و صفا احتياج به مواظبت و نگه دارى دارد، مشغول زندگى شوند، و چون مدتى گذشت كم كم آتش محبت و صفا رو به افول نهد و چون بفكر روشن نگه داشتن آن در طول زندگى نبوده اند، پس از مدتى كانون دل خود را سرد و بى رونق نسبت به يكديگر احساس مى كنند. پس همواره مراقب باشيد، چه زن و چه مرد، نبايد مشكلات منزل و خارج ، كسب و كار و لباس و آرايش و مرض و سلامتى و غيره چنان ما را به خود مشغول كند كه هرگز متوجه مساله اصلى خانوادگى يعنى صفا و صميميت نشويم . آرى گاهى هم خود را از مسائل اطراف جدا كنيد و محاسبه كنيد كه همسرتان علاقه اش نسبت به شما چگونه است ، شما نسبت به او چه علاقه داريد، اگر احساس نقصانى مى كنيد سعى كنيد كه آن را با ايجاد محبت برطرف كنيد. عوامل محبت در احاديث اسلامى 1 - ايمان محور محبت (( من احب لله و ابغض لله و اعطى لله فهو ممن كمل ايمانه .)) امام صادق عليه السلام فرمود: هركس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد و به خاطر خدا عطا كند، از كسانى است كه ايمانش كامل شده است .(76) امام باقر عليه السلام فرمود: اگر خواستى بدانى در تو خيرى هست ، به دلت نگاه كن ، اگر اهل طاعت خدا، فرمانبرداران را دوست دارد و از اهل معصيت خدا بدش مى آيد، در تو خيرى هست و خداوند تو را دوست دارد. و اگر از اهل اطاعت بدش مى آيد و از اهل معصيت خوشنود است ، در تو خيرى نيست ، و خداوند از تو ناخشنود است ، و (بدان ) كه هر كسى با دوست خود خواهد بود.(77) (يعنى در قيامت دوست با دوست است ). و فرمود: هر كس كه معيار محبت و دشمنى او دين نباشد دين ندارد.(78) آرى اگر كسى شوهر و يا همسر مؤ من و با تقوائى دارد، كه خداوند او را دوست مى دارد، بايد همسر خود را دوست بدارد، زيرا ايمان براى مؤ من برترين فضيلت است ، و هرگز نمى تواند هيچ فضيلتى جانشين ايمان گردد. 2 - محبت ، محبت مى آورد (( بالتودد تتاكد المحبة )) با دوستى ، محبت محكم مى شود،(79) يعنى براى پيدا كردن دوست ، و دوست كردن همسر و ديگران از خودتان شروع كنيد، سعى كنيد دوستى كنيد تا او هم با شما دوست شود. 3 - توجه و حضور قلب به خدا امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه در نماز، دل به خدا دهد، خداوند روبه او كند، دلهاى مؤ منين را هم به دوستى با او مى گرداند، بعد از آنكه خدا او را دوست مى دارد.(80) 4 - احسان و نيكى محبت مى آورد (( بالاحسان تملك القلواب . )) حضرت على عليه السلام فرمود: با احسان و خدمت ، دلها را مى شود مالك شد، و در حديث ديگرى فرمود: با احسان و نيكى مى شود افراد را خريد و بنده كرد.(81) آرى فطرت و سرشت انسان به گونه اى است كه وقتى به او احسان شود، مجذوب مى شود و انس مى گيرد. 5 - سلام كنيد و محبت ايجاد نمائيد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سوگند به آنكه جانم به دست اوست ، به بهشت وارد نمى شويد تا ايمان بياوريد. و ايمان نمى آوريد تا با يكديگر دوست باشيد، آيا نمى خواهيد شما را به كارى راهنمائى كنم كه اگر انجام دهيد، با هم دوست شويد؟ (براى ايجاد محبت ) به يكديگر آشكارا سلام كنيد.(82) و حضرت على عليه السلام فرمود: زبانت را به سخن ملايم و سلام كردن عادت بده تا دوستانت زياد شوند و دشمنانت اندك گردد.(83) 6 - اظهار محبت ، محبت مى آورد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مرد وقتى به زنش بگويد دوستت دارم ، اين سخن هرگز از دل او بيرون نمى رود.(84) مردى به امام باقر عرض كرد: من فلانى را دوست دارم ، حضرت فرمود: او را از اين دوستى آگاه كن ، كه براى دوام مؤ ثرتر و در الفت بهتر است .(85) 7 - صورت گشاده و خندان (( حسن البشر اول العطاء و اسهل السخاء )) حضرت على عليه السلام مى فرمايد: رخسار نيكو اولين هديه و راحت ترين بخشش است و فرمود: صورت گشاده و باز تو اول نيكى تو است ، و دلالت بر بزرگوارى تو مى كند(86) و فرمود: صورت باز آتش دشمنى را خاموش مى كند، و فرمود: صورت باز و گشاده ريسمان محبت است ، و فرمود: كار نيك و صورت باز، محبت مى آورد و انسان را به بهشت مى رساند.(87) و فرمود: صورت گشاده ، روش هر آزاده است .(88) 8 - خوش آمد گوئى و محبت حضرت على عليه السلام فرمود: روى باز و گشاده و بخشش و نيكى و خوش آمد گفتن ، موجب دوستى مردم است .(89) 9 - دست دادن ، محبت مى آورد (( تصافحوا فان المصافحة تزيد فى المودة )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: به يكديگر دست بدهيد كه محبت را زياد مى كند.(90) حضرت صادق عليه السلام فرمود: به يكديگر دست بدهيد كه كينه را از بين مى برد.(91) 10 - هديه دادن ، دوستى آفرين است (( تهادوا تحابوا )) امام صادق عليه السلام فرمود: به يكديگر هديه دهيد، تا دوست هم باشيد، چرا كه هديه كينه را از بين مى برد.(92) و حضرت على عليه السلام فرمود: هديه محبت مى آورد، و فرمود: هيچ چيز مثل هديه ، فرمانروا را ملايم و خشم را بيرون و رانده شده را متمايل و كارهاى سخت را آسان و بديها را دور، نمى كند.(93) نكته مهم در هديه و اهميت آن به اظهار محبت و دوستى است ، نه ارزش مادى آن ، بنابراين در هديه توقعات را كنار بگذاريد و ارزش واقعى آن را در نظر بگيريد تا دوستان شما و خود شما بتوانيد همواره به يكديگر هديه اى هر چند اندك به نشان دوستى تقديم كنيد، متاءسفانه اين ابراز دوستى ، در نزد بعضى به خاطر توقعات نابجا تبديل به وسيله كدورت مى شود و بجاى تشكر و دريافت پيام هديه ، بخاطر مسائل مادى از يكديگر دلخور مى شوند. اين هم هديه است امام صادق عليه السلام فرمود: محبوبترين برادرانم ، كسى است كه عيبهاى مرا به من هديه اى دهد.(94)، و حضرت على عليه السلام فرمود: چه خوب هديه اى است ، موعظه .(95) و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هيچ مسلمانى براى برادرش ، هديه بهتر از سخن حكيمانه كه يا هدايتش را زياد كند، يا از هلاكت دورش كند، نداده است .(96) 11 - معاشرت نيكو (( حسن العشرة تستديم المودة .)) حضرت على عليه السلام فرمود: معاشرت نيكو، دوستى را دوام مى بخشد (97)، البته تاءثير معاشرت نيكو و رعايت اخلاق در خانواده و برخورد دوستانه ، مساءله اى كاملا روشن است . 12 - خوش اخلاق باشيد. (( حسن الخلق يورث المحبة .)) حضرت على عليه السلام فرمود: خوش اخلاق بودن ، دوستى مى آورد(98)، و فرمود: سه چيز محبت مى آورد، خوش اخلاقى ملايمت نيكو و تواضع .(99) 13 - خوش گمانى ، محبت مى آورد. (( من حسن ظنه بالناس حاز منهم المحبة .)) حضرت على عليه السلام فرمود: هر كس به مردم خوش كمان باشد، به محبت آنها دست مى يابد.(100) 14 - ملايمت و نرم خوئى (( بالرفق و التودد يحببك القواب . )) امام باقر عليه السلام فرمود: با ملايمت و دوستى ، دلها تو را دوست دارد.(101) 15 - بى نيازى از ديگران ، و محبت حضرت على عليه السلام فرمود: خود را محبوب مردم كن ، با بى رغبتى به آنچه در دست آنهاست ، تا به محبت آنها برسى .(102) مردى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و از حضرت سؤ الاتى كرد از جمله پرسيد: چه كنم تا مردم مرا دوست بدارند، حضرت فرمود: به مردم نيكى كن و چشم به داشته آنها نداشت باش و به آن طمع مكن تا تو را دوست بدارند.(103) (بنابراين همسرانى كه بى جهت و بدون تناسب ، در فكر كندن مال از شوهر خود هستند و پى در پى تقاضاى نابجا دارند، از محبت آنها كاسته خواهد شد.) 16 - سخاوت ، محبت آور است (( السخاء يزرع المحبة .)) حضرت على عليه السلام فرمود: سخاوت ، محبت را مى روياند(104) و امام صادق عليه السلام به على فرمود: خودت را با رسيدگى به برادرانت محبوب گردان ، همانا خداوند محبت را در بخشش و دشمنى را در امساك و ندادن قرار داده است .(105) 17 - سكوت و محبت (( ان الصمت يكسب المحبه . )) امام هفتم يا هشتم فرمود: سكوت محبت مى آورد، سكوت راهنماى هر چيزى است .(106) (زيرا بيشترين اسباب دشمنى از سخن گفتن است و از آنجا كه حركت دادن زبان كارى آسان است ، بسيارى با سخنان سبك و نسنجيده آبروى خود را مى برند و خود را نزد مردم و خدا سبك مى كنند). 18 - سخن زيبا و محبت امام چهارم حضرت سجاد عليه السلام فرمود: سخن زيبا، دارائى را زياد و روزى را افزايش مى دهد، اجل را به عقب مى اندازد و انسان را نزد خانواده محبوب و وارد بهشت مى كند.(107) 19 - تواضع ، محبت مى آورد. (( ثمره التواضع المحبه )) حضرت على عليه السلام فرمود: نتيجه تواضع و فروتنى ، دوستى است (108) و فرمود: سه چيز محبت مى آورد خوش اخلاقى ، ملايمت نيكو و تواضع (109) 20 - سه عامل محبت امام باقر عليه السلام فرمود: سه چيز محبت مى آورد، قرض و تواضع و بخشش (110) اينها نمونه اى بود از آنچه در روايات اسلامى بعنوان عامل محبت معرفى شده است ، كه زن و شوهر مى توانند به تناسب حال خود براى دوام محبت و زياد شدن آن ، از اينها بهره مند شوند. و در اين ميان بايد از عوامل مهمى مثل ايمان ، محبت ، احسان ، صورت باز و خندان ، هديه دادن اخلاق خوب ، شيرين زبانى و بى نيازى و كم توقعى و تواضع ، بيشتر استفاده نمود. و گذشته از اين امور، زن و شوهر مى بايست همواره به تميزى و زيبائى خود و خانه و فرزندان ، و احترام متقابل بسيار اهميت بدهند كه در جلب محبت بسيار مؤ ثر مى باشد. كدورت چگونه به وجود مى آيد؟ هر كس كه به محبت و دوستى ميان خود و ديگرى اهميت مى دهد، مخصوصا زن و شوهرى كه مى دانند پايه هاى اصلى زندگى مشترك را محبت تشكيل مى دهد، مى يابد براى دوام اين محبت ، امورى را كه موجب كدورت و يا كمرنگ شدن محبت مى دانند بشناسند و از آنها اجتناب كنند. بطور كلى آنچه با روح انسان ناسازگار باشد، روح را مكدر مى كند، اين عوامل اگر تكرار شود و بصورت دائمى درآيد، انسان را از انجام دهنده آن مكدر و نسبت به او بى رغبت مى كند و اگر شديد و عميق باشد تبديل به دشمنى نيز خواهد شد. نكته مهم در اين مساءله كه بايد نورد توجه باشد اين است كه : عوامل كدورت بصورت تدريجى و آرام آرام همانند موريانه ، ريشه هاى محبت را خشك ، و پايه آن را سست مى كنند. نگاه نكنيد كه همسر شما نسبت به فلان مساله بى اهميت است و اعتراضى نمى كند، آرى اعتراض نمى كند اما دلش هم نسبت به شما خالى مى شود و از علاقه وى نيز كاسته مى شود، و مى دانيد كه محبت و علاقه اگر برود، بر گرداندن آن به اين زودى ممكن نخواهد بود. عوامل مهم كدورت كه بايد از آن اجتناب شود 1- مخالفتهاى پى در پى صرف نظر از مخالفتهائى كه شرعا و عقلا واجب است ، و بايد انجام پذيرد اصولا مخالفت پى در پى در سخن ، يا عمل ، زمينه كدورت و جدائى را فراهم مى كند، مخالفت اگر پى در پى باشد، طرفين را در مقابل هم قرار مى دهد، و مخالفتهاى پى در پى در امور جزئى ، همچون موريانه اى بى خبر و آرام آرام ، كار را به كدورت مى كشد و ريشه هاى محبت را خشك مى كند، و زن و شوهر را بصورت دو رقيب در مى آورد. زن شوهرى كه به زندگى علاقه مند هستند، بايد شهامت تحمل برخى سخنها يا اعمالى را كه مخالف سليقه يا نظر آنهاست داشته باشند و براى سعادت و خوشبختى خود و خانواده از انجام كارهائى كه مخالفت همسر را بر مى انگيزد اجتناب كنند. معمولا به هنگام برخورد آراء، هر كس شخصيت خود را در گرو ثابت كردن سخن خويش مى داند و شكست را هر چند از همسر و يا دوست خود، نشان تحقير مى داند و از آن متنفر است ، در اينگونه موارد عاقل باشيد، اگر در زندگى بر همسر خود اينگونه پيروز شويد، تيشه خود زده ايد، و به اساس زندگى مشترك كه محبت است لطمه زده ايد. سكوت و عدم مخالفت شما نه تنها نشان شكست و تحقير نيست كه علامت متانت و علاقه شما به زندگى مى باشد و همسر شما هم آن را درك و اين هوش و اخلاق شما را تحسين مى كند. 2- تحقير عامل كدورت فكر نمى كنم شخصى يافت شود كه از تحقير و اهانت متاءثر نشود، همه مى خواهند در نظر ديگران بزرگ و محترم باشند، آدمى از تحقير متنفر است و طبعا از هر كسى كه او را تحقير كند نيز ناراحت مى شود و احساس كينه مى نمايد، تا چه رسد به كسى كه از او انتظار محبت مى رود. نكته مهم اين است كه بسيارى از همسران جوان ، بطور ناخاسته و به بهانه دوستى و يكرنگى و صميميت و شوخى ، همسر خود را تحقير مى كنند و اين اظهار محبت تلقى مى كنند، اين كار بسيار اشتباه است . همسرانى كه در رعايت احترام متقابل را نمى كنند وى يكديگر را سبك صدا مى كنند و مخصوصا در مقابل ديگران سبك و داراى شوخيهاى ناهنجار هستند، در حقيقت بذر كدورت را در دل همسر خود مى پاشند. رعايت احترام در عين محبت ، موجب زياد شدن علاقه به يكديگر است . اظهار علاقه با سخنان و رفتار سبك و ناهنجار نتيجه معكوس در بر دارد، آرى درست است كه صميمى شدن مهابت را مى برد، و عروس و داماد هرگز نبايد همانند دو نفر غريبه با هم جملات اديبانه صحبت كنند، اما اين به معناى اهانت و تحقير و تعبيراتى سبك ، مثل تو به جاى شما، و يا امر نهى هاى سبك نيست . محبت خود را با احترام زياد و اخلاق خوش و گذشت و خدمت نشان دهيد، حفظ شخصيت در مقابل ديگران ، شما را نزد او بالا مى برد و اين احساس كه شما موجب سرفرازى او شده اند بيش از هر چيزى او را به شما علاقه مند مى كند. خلاصه آنكه : هرگز انتظار نداشته باشيد، حقيقت و شخصيت و كسى را تحقير كنيد و به بازى بگيريد، با اين عمل حال او از شما مكدر نشود. 3- كثافت و زشتى عامل كدورت روانكاوان معتقدند غريزه زيبائى يكى از چهار غريزه فطرى انسان است ، و هر انسانى فطرتا زيبائى را دوست دارد، و از زشتى و كثافت گريزان است . اگر شما به خود حق مى دهيد تا از بوى گند و كثافات متنفر باشيد، پس بايد به همسر خود حق بدهيد، تا از سر و وضع ناهنجار شما، از بوى بد يا سرو صورت و يا لباس نامرتب بودن اوضاع زشت شما و يا نامرتب بودن اوضاع زندگى ناراحت باشد. اگر صفا مى خواهيد، محبت مى خواهيد بايد به زيبائى و آراستگى و تميزى اهميت دهيد، مرد به تميز كردن لباس و بدن و امور مربوط به خود اهميت دهد، بانوان به سر و وضع خود، و خانه و اهميت دهند، تنبلى را كنار گذارند، و همواره سعى كنند، خانه را همچون گلستانى با صفا و تميز جلوه دهند، خانه اى كه هر گوشه آن اشغال ريخته است ، وضع لباسها و كفشها و اثاث نامنظم است و يا بچه ها ژوليده و كثيف و نامرتب هستند، و يا بوى گند از فرش و رختخواب و لباسها بر مى آيد،، براى هيچكس خوشايند نيست و نشان از نالايقى همسر مى دهد، تميزى و زيبائى و نظم و تربيت ، مى تواند عامل خوبى جهت تحكيم تو صفا بخشيدن به كانون خانواده باشد، و اين مهم براى بانوان خود را مرتب كنيد، مسواك را فراموش نكنيد، هرگز نبايد دهان و دندانهايتان بد جلو باشد و ما در فصل آينده نسبت به نظافت و پاكيزگ صحبت خواهيم كرد. 4- صفات زشت عامل كدورت است . راجع به زيبائى و مذمت زشتى و كثيف بودن صحبت شد، اما زيبائى باطن همان اخلاق حميده است ، كه اگر تبديل به صفات به صفات رذيله شود عامل مهم كدورت خواهد بود اگر باور داريد كه يك انسان حق دارد با استشمام بوى گند و لجن صورت ترش كند و بينى خود را بگيرد، باور كنيد كه همسر شما حق دارد كه اگر گند و بوى برخواسته از بد دهنى شما موجب اذيت او شد رخ كند و مشمئز شود، كج خلقى ، حسد تنبلى ، كينه توزى ، بد دهنى و درشتگوئى ، بى حيائى ، زشتيها هستند كه صاحبان آنها هرگز نبايد توقع محبت از ديگران داشته باشند. وقتى كسى با ديدن اين صفات آگاه شود كه همسرش شخص پستى است و از اخلاق انسانى بى بهره است و صفات حيوانى بر او غلبه دارد، حق دارد كه احساس ناكامى و حقارت كند و بر حكم فطرت خويش كه طلب كمال و خير است از پليدى و زشتى بيزار باشد. آيا اگر همسر شما زياده و پر توقع و ناشكر باشد شما ناراحت نمى شويد، آيا اگر در مقابل زحمات طاقت فرساى شما نه تنها ارج ننهد بلكه توقع هم بكند شما از او مكدر نمى شويد. زيركى و چالاكى مطلوب انسان است ، آن بانويى كه تنبلى پيشه مى كند و از محبت همسر خويش سوء استفاده مى كند و از كارهاى روزمره زندگى در خانه شانه خالى مى كند، تيشه به ريشه خويش مى زند. براى موفقيت در زندگى تنها رفاه مادى كفايت نميكند ، مال و جمال و مقام ، براى صفا بخشيدن به زندگى كافى نسبت همسر شما مى خواهد كه با انسان زندگى كند، مبادا كه با انجام كارهاى ضد اخلاقى در جامعه ، مثل بى رحمى ، بى انصافى ، بخل و حسد و ظلم و ستم و بد دهنى و مانند اينها، خود را نزد همسر خويش جانورى انسان نما معرفى كنيد، اجتماع دو انسان با صفات انسانى كمال مى يابد، انسان هميشه ارزشهاى اخلاقى را ستايش مى كند، هر چند از آن بهر زيادى نداشته باشد. پس سعى كنيد، باطن خود را مثل ظاهر خويش از صفات رذيله دور كنيد تا در نظر همسر خود زيبا و دوست داشتنى جلوه كنيد. تن آدمى شريف است به جان آدميت نه همين لباس زيباست نشان آدميت خور و خواب و خشم و شهوت ، شغب است و جهل و ظلمت حيوان خبر ندارند ز جهان آدميت به حقيقت آدمى باش وگرنه مرغ باشد كه همان سخن بگويد به زبان آدميت برنامه زندگى از موسى ابن جعفر عليه السلام موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: تلاش كنيد كه دوران خود را به چهار ساعت تقسيم كنيد، ساعتى براى مناجات با خدا، ساعتى براى همنشينى با برادران و افراد مورد اعتماد، آنها كه عيب شما را به شما تذكر دهند، و از دل براى شما دلسوز و خيرخواه هستند، و ساعتى هم براى لذت و حلال باقى بگذاريد، كه اين ساعت كمك شما براى آن ساعت است . هرگز با خود سخن از فقر و طول عمر به ميان نياوريد، چرا كه هر كس به خود بازگو كند بخيل مى شود و هر كس و طول عمر را به خود تلقين كند حريص مى شود. براى خودتان بهره اى از دنيا قرار دهيد، با برآوردن خواسته حلال نفس و از آنچه كه به مروت شما لطمه نمى زند و اسراف هم نيست . و كمك بگيريد با اين كار - لذتهاى حلال و تفريحات سالم - بر امور، دين همانا روايت شده است كه ما از نيست آنكه دنيايش راه بخاطر دينش و يا دينش را بخاطر دنيايش رها كند.(111) با مروت باشيد مؤ لف گويد: اين حديث شريف نكات بسيار مهم و حساسى را تذكر مى دهد، نكته مورد غفلت كه اين حديث به آن عنايت فرموده است اين است كه فرمود: در زندگى سعى كنيد حتى كارهاى حلال هم بگونه اى باشد كه مروت و صفاى اخلاقى را از شما نگيرد، يعنى مبادا جوانان در اول زندگى فردى پاك و با مروت و جوانمرد باشند، اما پس از چند سال بخاطر گرفتاريهاى گوناگون ، مروت آنها را از بين برود، ديگر رحم و انصاف نداشته باشند، بخيل و محافظه كار با دروغگو و بى حيا و سنگدل بشود، هرگز بخاطر منافع ، مروت و اخلاق را از دست ندهيد، هيچ معامله و درخواستى وقتى به صفات اخلاقى شما لطمه مى زند سودمند نيست . زيان مى كند مرد تفسيردان كه علم و ادب مى فروشد به نان كجا عقل ، يا شرع فتوى دهد كه اهل خرد دين به دنيا دهد ده دستور براى خوشبختى در ازدواج و خانواده موفقيت در زندگى و ايجاد يك كانون آرامش و با صفا كه در آن زن و شوهر و فرزندان بتوانند، از زندگى خود حداكثر بهره را ببرند در گروه انجام دستورات كه جهت راهنمائى و تذكر عزيزان به ده دستور سعادت بخش اشاره مى كنيم . 1- نظم و ترتيب (( اوصيكما و جميع ولدى واهلى و من بلغه كتابى بتقوى االله و نظم امركم . )) حضرت على عليه السلام در وصيتنامه خود به امام حسن و امام حسين فرمود: شما و تمام فرزندان و خانواده و هركه نوشته من به او مى رسد، همه را به تقوى الهى و نظم در كار وصيت مى كنم .(112) موفقيت در زندگى به نظم است ، اگر با نظم و ترتيب و مديريت صحيح كه در روايات به تقدير المعيشة تعبير شده است ، توجه كنيم ، بسيارى از مشكلات و كمبودها كمرنگ مى شود. نبودن نظم و ترتيب و بى حساب و بى اندازه كار كردن ، معنايش هدر دادن نيروهاست . چه بسا خانواده اى كه با داشتن چند تا خدمتكار و وسائل متعدد رفاهى ، هنوز نتوانسته اند خانه را اداره كنند و از بهم ريختن اوضاع شكايت دارند. يكى از امتيازات زن ، عقل معاش داشتن است ، يك بانوى شايسته بايد بداند ضروريات زندگى چيست ؟ چه چيزهائى از نظر اهميت در رتبه دوم يا سوم مى باشد. زمان خود و امور خانواده را چگونه بايد تنظيم كرد. وگرنه هر چقدر هم كه در آمد بالا باشد اگر براساس بى نظمى و هوس و بدون كنترل خرج شود، نه تنها رفع نياز نمى كند كه باعث افراط و تفريط و غم و غصه دائمى خواهد شد. بسيارند كسانى كه اگر به آنها مبلغى داده شود نمى دانند چگونه با آن زندگى را بگردانند. بسيارى از گرفتاريهاى خانواده ، امروز ناشى از كمبود درآمد نيست ، بلكه در اثر بى نظمى در مخارج است . آرى يك لشكر عظيم اما بى نظم در مقابل سپاهى اندك ولى منسجم و منظم شكست خواهد خورد، به همين جهت است كه علم خانه دارى و رسيدگى به امور منزل و مسائل آن خصوصا براى بانوان جنبه حياتى دارد، و مى تواند خانواده را كه زير بناى اجتماع است ، موفق و سالم سازد، و اين وظيفه پدران و معلمان آگاه است كه د راين راستا كوشا باشند، و بايد اقرار كنيم كه ديگران از ما در اين مساءله پيش افتاده اند. صلاح مسلمان در اين سه چيز است . (( لا يصلح المرء الا ثلاثه : التففه فى الدين و الصبر على النائبه و حسن التقدير فى المعيشة )) امام صادق عليه السلام فرمود: مرد مسلمان را جز سه چيز اصلاح نمى كند، بينش و آگاهى در دين ، استقامت در مصيبت و سختيها و برنامه ريزى خوب در زندگى .(113) 2- اعتماد و خوش گمانى زندگى احتياج به اعتماد و خوش گمانى دارد، گرچه گمان نيك ، نسبت به مسسلمانان هميشه لازم است و قرآن مجيد مى فرمايد: (( اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تحبسسوا. )) از بسيارى از گمانها اجتناب كنيد، همان برخى از گمانها گناه است ، تجسس نكنيد(114) در يك زندگى مشترك و خانواده ، مرد و زن بايد به كمال خوشبينى و اعتماد را داشته باشند، و در راه تقويت اين صفت بكوشند، پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: خداوند متعال خون و مال مسلمان را و اينكه به او گمان بد برده شود حرام است .(115) شيطان نيز در اين ميان ، انسان را به شدت تحريك مى كند و مى خواهد با قوى كردن برخى احتمالات و وسوسه هاى گوناگون ، اساس خانواده را بر هم زند. يك مسلمان هرگز نبايد كسى را متهم كند، و با در اثر بدگمانى از شيطان پيروى كند، و رفتار او با همسرش يا ديگران تغيير كند. غيرت بى جا (( اياك و التغاير فى موضع الغيره فان ذلك يدعو الصحيحة منهن الى القسم . )) امير المومنين (ع ) به امام حسن فرمود: بپرهيز از غيرت بى جا (سختگيريهاى نامعقول و احيانا متهم كردن همسر) زيرا اين كار زن پاكدامن را به آلودگى گرايش مى دهد.(116) تاءثير تهمت زشت پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر مردى كه همسر خود را به زنا نسبت دهد از كارهاى نيك خود جدا مى شود همچنانكه ما از پوست خود بيرون مى رود (اعمالش باطل مى شود) و به مقدار هر موئى كه بر بدن اوست هزار گناه برايش مى نويسند.(117) 3- دين اسلام دين پاكيزگى و زيبائى است . (( من اخلاق الانبياء التنظف . )) امام رضا عليه السلام فرمود: نظافت و تميزى از اخلاق پيامبران است .(118) و حضرت رضا عليه السلام فرمود: بوى بد را از خود با آب دور كنيد و خود را تميز كنيد، همانا خداوند از كسانى كثيف هستند ناخشنود است .(119) پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كس لباسى مى پوشد، آن را پاكيزه نگه دارد.(120) و امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند زيبائى آراستن را دوست مى دارد.(121) آرى در دين اسلام آنقدر به پاكيزگى اهميت داده شده است كه اگر بخواهيم احاديث مربوط به آن را بياوريم از حوصله كتاب بيرون خواهد بود. مرورى گذرا بر احكام حيات بخش نشان مى دهد كه تاءكيد بر روى پاكيزگى و تميزى در هيچ مذهب و آئينى مثل اسلام نبوده است . اين را بايد در رديف معجزات اسلام شمرد كه با وجود آنكه مغز و روح آن ، براساس طهارت روح تقويت ارتباط با خداست ، و با آنكه نماز با ارزشترين وسيله ارتباطى با خدا شمرده است ، به گونه اى كه ستون دين و معراج مؤ من و بهترين عمل شده است . در عين حال نماز را از چند جهت مشروط به پاكيزگى نموده است ، از طرفى غسلهاى متعدد كه به معنى شستن تمام بدن است ، چه بعنوان واجب و يا مستحب در زمانهاى متعدد ذكر شده ، از طرف ديگر شرط صحت نماز وضو قرار داده شده كه بيشتر در معرض آلودگى و سرايت هستند مى باشد. مخصوصا وضوء مستحب ، كه هميشه نيكو است و به آن سفارش شده است . از طرف ديگر بدن و لباس نماز گزار بايد از نجاستها مثل ادرار و غائط و خون ومنى ، سگ و مردار و شراب پاك باشد. گذشته از اينها تاءكيد بسيار در زدن مسواك و خلال كردن مضمضمه و استنشاق و رفتن به حمام و گرفتن ناخن و موهاى زياد بدن ، و شستن دستها هنگام غذا، تميز نگاه داشتن لباس و موى سر و مرتب نمودن آن و موارد متعدد ديگر كه بخوبى نمايانگر اين حقيقت است كه اسلام معنويت را از مسير رعايت بهداشت و نظافت ، تاءمين مى كند. امام هفتم حضرت موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: خلال كنيد (غذاهاى مانده را از دهان و ميان دندانها و خارج كنيد) چرا كه يك نوع تميزى است و تميزى از ايمان است با صاحب خود در بهشت .(122) و حضرت على عليه السلام فرمود: با آب ، بوى ناهنجارى كه موجب اذيت است ، از خود دور كنيد و خود را پاكيزه كنيد، به خودتان برسيد و مواظب باشيد، همانا خداوند از بنده هاى كثيفى كه از بوى بد آنان همنشين آنها ناراحت مى شود، ناخشنود.(123) يك مرد و يا بانوى موفق ، همراه سعى مى كند، كه خود و فرزندان و لباس و خانه و اثاث آن زيبا و تميز نگه دارد، تا صفاى زندگى با تميزى و زيبائى افزايش يابد، انسان خود بخود مشتاق زيبائى و تميزى است و از آن لذت مى برد، و ما در فصل مربوط به آداب زندگى مخصوصا بانوان ، توضيح داده ايم ، در اينجا اين حديث شريف رااضافه مى كنيم كه امام باقر عليه السلام فرمود: زنها دوست دارند مردها را به همان گونه آراسته ببيند كه مردها دوست دارند زنها را آنگونه آراسته ببينيد.(124) 4- گذشت و تفاهم لازمه موفقيت در ازدواج است . اگر كسى در خانه اى تنها باشد، آزاد است كه با صداى بلند كتاب ، بخواند، هر كجا كه خواست بخوابد به هر قسمت كه خواست برود، هر چيزى را هر كجا كه خواست قرار دهد، اتاق گرم كند يا نكند، لباس بپوشد يا نپوشد، هر لباسى را كه خواست انتخاب كند. اما اگر د ر آن خانه يك نفر ديگر هم نمى تواند نسبت ، آزاديهاى او محدود مى شود، ديگر نمى تواند هر طور كه مى خواست ، صدا كند، بلكه بايد مراعات ديگر را هم بنمايد، وقت خواب بايد براى ديگرى ايجاد مزاحمت نكند، اموال خود را به گونه اى قرار دهد كه او بتواند قرار دهد، گرمى اتاق مناسب هر دو باشد، حتما بايد لباس بپوشد و مسائلى از اين قبيل . با ذكر اين مقدمه ، تصديق مى نمائيد كه اجتماع چند دو نفرى آن ، با تمام مزايائى كه دارد، لازمه آن محدوديت آزاديهاى فردى است . اگر زن و يا شوهرى گمان كند كه مى تواند بعد از ازدواج تنها به دلخواه خود عمل كند، سخت در اشتباه است ، ازدواج طبعا يك نوع محدوديت را در خواسته ها ايجاد مى كند، وقتى هماهنگى داراى آن همه امتياز است ، طبعا مى بايست اين محدوديتها را پذيرفت تا به آن امتيازات رسيد. هر كدام از زن و مرد بايد شهامت گذشت و مدارا و صرف نظر از برخى خواسته ها را داشته باشد، و هرگز نبايد مثل دو آهن سرد باشند، كه هرگز با هم قابل تفاهم و اتحاد نيستند. مرد هرگز نبايد خود را صاحب و مالك زن فرزند بداند: و در خانه به استبداد حكومت كند، و به سليقه و نظريات افراد خانواده بى اعتنا باشد. زن نيز نبايد انتظار داشته باشد، كه اگر برخى از نظرات وى مورد قبول و انجام مرد قرار نگرفت بى تابى و بد اخلاقى پيشه كند و خلاف توقع او شود. 5- با يكديگر زيبا صحبت كنيد اما صادق عليه السلام فرمود: پبامبر اكرم روزى با همسر خود عايشه بودند كه مردى اجازه ورود خواست ، پيامبر فرمود: اين برادر هم گروه ما بد آدمى است ، عايشه برخواست و به اتاق رفت ، پيامبر اكرم اجازه داد و آن مرد وارد شد، پيامبر اكرم (به خوبى با او برخورد كرد) وقتى رفت ، عايشه عرض كرد: شما با آن سخنى كه راجع به او فرموديد باز با روى گشاده و با او برخورد نموديد؟ پيامبر اكرم (ص ) فرمود: از بدترين بندگان خدا كسى است كه ، مردم از همنشينى با او بخاطر بد دهنى او ناراحت باشند.(125) جواب پيامبر اكرم به توهين مرد يهودى امام باقر عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم و عايشه با هم بودند كه يك مرد يهودى آمد و گفت : سام عليك ، يعنى مرگ بر تو باد (بجاى گفت : سام كه بمعنى مرگ است ) پيامبر اكرم (ص ) فرمود: عليك (بر تو باد). او رفت ، مرد ديگرى آمد و باز مثل همان شخص سلام گفت : و حضرت همان جواب را داد، سومى هم آمد و همينطور شد. عايشه كه از ديدن اين صحنه به شدت خشمگين شده بود، صدا برآورد كه : مرگ و خشم و لعنت بر شما باد اى يهوديان اى برادران ميمون و خوك . پيامبر اكرم (ص ) فرمود: اى عايشه اگر فحش به صورتى در مى آمد، صورت زشتى مى داشت ، نرم خوئى هر كجا آمد آن را زيبا كرد، و از هر كس كه رفت ، او را زشت نمود. عايشه عرض كرد: يا رسول الله مگر نشنيديد اينها گفتند: كه مرگ بر شما؟ حضرت فرمود: چرا شنيدم ، ولى تو مگر جواب مرا نشنيدى كه گفتم : بر خودتان باد، وقتى مسلمانى بر شما سلام كرد، بگوئيد سلام بر شما، و چون كافر بر شما سلام كرد بگوئيد: بر خودت باد (126) (نه بيشتر). 6- ديگران چگونه اند؟ يكى از مسائلى كه از ابزار شيطان حساب مى شود و براى فريب زن و مرد و ايجاد سردى و كدورت ميان آنان ، از آن استفاده مى كند، زيبا جلوه دادن ناداشته هاست . قرآن مجيد اين كار را از ابزار شيطان معرفى كرده است كه شيطان مردم را نسبت به كارهاى زشت تشويق مى كند و آن كارها را در نظر شان نيك جلوه مى دهد.(127) شيطان اين كار را امروز در جامعه كنونى بشر در زمينه بى حجابى و آزادى زنان در خود نمائى ، راحت تر انجام مى دهد. بسيارى از كدورتها براى افراد هوسران و نادان از آنجا شروع مى شود كه برداشتى سطحى و ظاهرى از كيفيت زندگى ديگران نموده و آن را با خود مقايسه مى كنند و بالطبع وضع موجود يا همسر خودشان را پائين تر و ديگرى را بهتر مى يابند، آن وقت سردى و كدورت را به خاطر احساس عدم موفقيت ، شروع مى كنند. در جامعه گذشته قبل از اين آزادى كه به معنى بى بند و بارى زن و مرد و است ، عشق و علاقه ميان اغلب خانواده ها تا آخر عمر باقى مى ماند و اگر كدورتى هم بود اندك و آن هم به خاطر مسائل ديگرى بود كه عمومى نبود، اما امروز جوانان هوسران و تنها به خاطر مسائل شهوى فريب لحظاتى هم جدا را خورده و سپس با سرد شدن آن احساس ، از هم جدا مى شوند و به دنبال ديگرى مى روند. در جامعه اى كه دختران و زنان در معابر عمومى تحت اختيار و نظر جوانان قرار مى گيرند، چطور ممكن است كه چشمان مست شوهر به زن زيباتر از همسر خود بيفتد و نسبت به همسر دلسرد نشود و يا بالعكس ؟! اينكه گفته اند نوسانهاى علاقه شوهر به همسر خود در جامعه كنونى سه مرحله دارد: مرحله اول : دوران نابينائى است كه شوهر در اين مرحله بقدرى داغ است كه مى خواهد جهان را فداى همسرش كند، در اين مرحله آقاى داماد نقائص نو عروس خود را نمى بيند، در مرحله دوم ، دوره اعتدال است كه شوهر جهان را فداى زن نمى كند و نواقصى در او مى بيند مرحله سوم وضع به سردى گرائيده و محبت يخ مى زند. علت اين سردى مشخص است ، مردى كه چشمش به زنى زيبا بيفتد، و با دمى همسخن گردد، جز زيبائى چيزى نمى بيند و زنى كه دمى با مردى همنشين شود جز مهر و عاطفه نمى بيند. طبيعى است كه هر يك از اين دو از همسر خود دلسرد شوند، با اين وجود همسر بيچاره چگونه مى تواند خود را همچنان مى تواند خود را همچنان محبوب همسر خود نگه دارد. در قضاوت عجله نكنيد آنچه قابل دقت است اين است كه در قضاوت عجله نكنيد، شيطان همراه سعى مى كند كه شما را با حرص و طمع به آنچه نداريد آرزومند كند و آن را جلوه دهد و نسبت به همسر و زندگى خودتان دلسرد گرداند، محبتها و زيبائيها و مسائل ديگرى كه بطور مقطعى و گذرا از ديگرى مشاهده مى كنيد بمعنى دوام آن نمى باشد. كانون زندگى را نبايد با برخى برخوردها مقايسه كرد، هر عيب و نقصى را نمى توان با چند تماس درك كرد، به همراه هر كسى نكات منفى و مثبت فراوانى يافت ، مى شود، شيطان ذهن شما را خراب نكند و سعادت خود را بخاطر هوسهاى ابلهانه خراب نكنيد، چه بسيار بوده اند جوانانى كه با تصميمات عجولانه و خيالات واهى و بهشتهاى موعود و پوچ به دام شيادانى افتاده اند كه جز فساد و بدبختى نصيب آنها نگرديده است . هيچ كس خوب مطلق و يا بد مطلق نيست ، و هيچكس هم از هر جهت با شما هماهنگ نخواهد بود، زندگى لازمه اش اصطكاك و برخورد است كه اگر بى تابى و كم حوصلگى در كار نباشد براى رشد و سعادت شما مفيد نيز خواهد بود. به خدا توكل كنيد و راضى باشيد ((من عتبت على الزمان طال معتبته )) امام چهارم عليه السلام فرمودند: هر كه بر روزگار خرده گيرد، اعتراض بسيار خواهد داشت .(128) و پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كه توكل كندو قناعت نمايد و راضى باشد به هدف رسيده است .(129) و فرمود: سه چيز است كه اگر خداوند در كسى آنها را جمع كند، خير دنيا و آخرت را به او داده است ، به سرنوشت خشنود بودن ، هنگام بلا صبر كردن ، و دعا كردن در هنگام سختى و راحتى .(130) و فرمود: بلاى بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده مى شود، وقتى خداوند بنده را دوست بدارد، او را به بلاى بزرگ گرفتار مى كند، هر كه راضى باشد براى او نزد خدا رضاست و هر كه ناراضى باشد براى او نزد خدا نارضايتى است . (131) راه مبارزه با اين آفت براى مبارزه با اين وسوسه شيطانى سعى كنيد، ارزشهاى حقيقى را در وجود خود زنده كنيد، و به آن افتخار كنيد و آن را معيار قرار دهيد، عاقل باشيد و به جاى بلند پروازى ، وضع موجود خود را در نظر بگيريد، خواهيد ديد كه براى شما راههاى سعادت همواره است . همچنانكه مى بايست از رفتن و مجالست با افرادى كه مظاهر دنيا و جلوه رفاه طلبى هستند و شما و همسر و فرزندان شما را دچار حرص و طمع و حقارت مى كنند، اجتناب كنيد، همواره به زير دست خود نگاه كنيد، تا اميدوار و با نشاط باشيد، و نسبت به نعمتهاى الهى شكرگذار گرديد، اگر سلامتى داريد، دين داريد، اخلاق داريد، همسر خوب داريد، به اينها افتخار كنيد كه هيچ نعمتى به پاى اينها نمى رسد. سفارشات پيامبر(ص ) به سلمان سلمان فارسى گويد: دوستم پيامبر(ص ) به من سفارش چند كار را نمود كه من در هيچ حالى آنها را رها نمى كنيم 1- سفارش نمود كه به افراد پائين تر از خود (در امور دنيوى ) نگاه كنم و به بالا دست خود نگاه نكنم (زيرا نگاه به افراد مالى موجب رضاى به دارائى خويش و خشنودى از خدا و تشكر از روى مى گردد و بر عكس نگاه به بالاتر از خود موجب احساس كمبود و ناراحتى ، و حسادت و ناخشنودى و ايجاد حقارت و كينه و انواع گناهان مخصوصا ناشكرى از خدا خواهد بود) 2- مرا سفارش كرد كه فقرا را دوست داشته باشم و به آنها نزديك شوم (اطراف ثروتمندان نباشم تا ثروتشان معيار و ارزش گردد، بلكه فقر را پر و بال باشم ) 3- مرا سفارش كرد كه حق بگويم گرچه تلخ باشد 4- و اينكه به فاميلم رسيدگى كنم گرچه او به من پشت كرده باشد 5- و اينكه از مردم هيچ درخواستى نكنم 6- و اينكه زياد بگويم لا حول و لا قوة الا بالله كه گنجى است از گنجهاى بهشت .(132) 7- احساسات ، راه ايجاد محبت است ، استفاده كنيد عقل و احسساس دو كانال فهم و ادراك براى انسان است ، ليكن در اغلب مردم ، حتى بسيارى از انديشمندان ، تاءثير احساس بر افعال و روحيات افراد، بيشتر و مؤ ثر از عقل است ، و به همين جهت است كه راهزنان سعادت ، از اين خاصيت روحى افراد سوء استفاده مى كنند، و با تجربه احساسات مردم ، حتى بر عقل آنها غلبه مى كنند، زيرا عكس و صحنه هاى محرك ، و يا سخنان شيرين همه لذتهاى نقدى هستند. و به همين دليل بسيارى از مردم فريب ظاهر زيباى جنس و كالا و يا شيرين زبانى كسى را مى خورند، و چه بسا از زشتى درون آنها هم غافل مى مانندى يا اعتنا نمى كنند. به همين جهت است كه شما مى بيند، مثلا تلويزيون بيش از راديو مشترى دارد، چون علاوه بر گوش ، چشم نيز احساس مى كند و لذت مى برد، و يا يك مطلب وقتى ساده بيا: مى شود، آنقدر مؤ ثر نيست ، كه با آهنگ زيبا و به ويژه در قالب شعرى زيبا بيان شود، اينها همه دليل تاءثير عميق احساسات بر انسان است ، كه حتى بر عقل او نيز غلبه مى كند. حالا كه اين حقيقت را دانستم ، چه بهتر كه از اين راه براى ايجاد تفاهم و محبت بيشتر در خانواده استفاده كنيم ، از احساسات همسر خود انتخاب كنيد، و با نشان دادن جلوه هاى مطلوب او، تفاهم و محبت را ايجاد كنيد. سخن زيبا و شيرين ، احترام و تعارف ، زيبائى و تميزى در بدن و لباس و زندگى و مسائلى از اين قبيل ، مى تواند، نشاط آفرين و جذاب باشند، نگوئيد محبت بايد در دل باشد؟ آرى محبت در دل است ، اما ايجاد آن بستگى به كارهائى دارد كه شما انجام مى دهيد، و تظاهر به دوستى و نشان دادن و برخورد زيبا و خلاصه آنچه ديگرى از آن لذت مى برد يك راه ايجاد محبت و تداوم آن است . 8 - احساس همدردى و غمخوارگى زن شوهرى كه به حقيقت ازدواج و برنامه سعادت و موفقيت آن آگاهى دارند، و مى دانند كه باديد اين بنارا با محبت استوار گردانند توجه دارند كه يكى از عوامل محبت كه موجب گرمى و صفاى زندگى است احساس همدردى و غمخوارگى با يكديگر است . مثلا اگر زن از شوهر تقاضائى دارد، توجه كند كه آيا تهيه آن براى شوهرش چقدر مقدر است ، اگر واقعا تهيه اين امور ولو جزء ضروريات دسته دوم اول باشد، براى شوهر موجب نگرانى و غم و خستگى و فشار طاقت فرساست . همكارى و همدلى ايجاب مى كند كه نگرانى و فشار و سختى شوهر، را در وجود خود احساس كند و كارى را كه موجب فشار بر شوهر است ، فشار بر خود بيند، و از آن مسئله درگذرد، كما اينكه همين مسئله در طرف شوهرم هم صادق است ، اگر شوهر احساس مى كند كارى و يا كمبودى و يا مسئله براى همسرش ناراحت كننده و طاقت فرسا، صميميت و صفا ايجاب مى كند كه ناراحتى همسرش را ناراحتى خود احساس كند و حتى المقدور آنرا برطرف كند، اين است همكارى و همدلى در زندگى نه اينكه زن فقط به احتياجات و خواسته هاى خود نظر كند و از شوهر و امكانات او و روحيات وى غافل شود و يا مرد فقط به فكر تاءمين مسائل كلى و عمومى زندگى باشد و يا فقط به فكر خود باشد و از همسرش غافل شود. در خوشيها و تلخيهاى زندگى يكديگر را سهيم بدانيد، آن وقت احساس مى كنيد كه چه زندگى شيرين و هماهنگى خواهيد داشت ، اينكه شوهر هر غذائى دوست داشت بخورد و هر وقت كه خواست مسافرت كند و هر شرائطى كه خود مى خواهد تحميل كند بدون در نظر گرفتن خواسته همسر خود، كارى عاقلانه نيست . البته معلوم است كه رعايت يكديگر در مسائل زندگى به معناى زير پاگذاردن دستورات دين و يا عقل نيست ، هيچگاه ناخشنودى خدا نبايد با خشنودى مخلوق معاوضه گردد. مسئله واجب و حرام و بسيارى از امور مكروه و مستحب از اين دائرة جداست ، چرخ زندگى معمولا در محور وسيع مباحات كه به اختيار افراد نهاده شده است گردش مى كند و سخن نيز در آنجاست كه ، زن و شوهر در جائى كه به اختيار آنها نهاده شده است چگونه تصميم گيرى مى كنند و گام برمى دارند. اينكه بعضى از زنها در برخورد با مسائل زندگى مى گويند، وظيفه شوهر است كه فلان چيز را بخرد، بايد فلان چيز را تهيه كند، يا بايد چنين و چنان كند، و يا شوهر بگويد وظيفه زن است كه بشويد، برويد و پخت و پز كند و اينگونه مسائل ، جز ايجاد سردى و رقابت و ادارى كردن زندگى چيز ديگرى نيست . نه زن بايد فرصت بگردد كه از كار شانه خالى كند و از محبت شوهر سوء استفاده كرد، كارهاى خود را به شوهر واگذار كند و نه شوهر بايد گمان كند كه هر چه مى شود بايد به زن فشار آورد و در خانه دست به سياه و سفيد نزند همچنانكه بعضى از نادانهاى متعصب مى پندارند كه كار در خانه براى مرد عار است و از علامت موفقيت مرد اين است كه آب خوردن هم بايد به دستش دهند و او دست به هيچ كارى نزند، من در تعجبم كه پيروان پيامبر و شيعيان حضرت على عليهماالسلام ، با وجود آن همه رواياتى كه صريحا دلالت مى كند، ايشان در خانه به همسر كمك مى كردند، چگونه چنين انديشه اى دارند، خير، هر دو بايد آنچه زندگى مشترك آنها اقتضا مى كند و طبق برنامه اسلامى كه در احاديث آمده رفتار كنند، زن در ميان خانه و مرد بيرون خانه ، اما اگر يكى از دو طرف توانست در حد معقول به ديگرى كمك كند، انجام دهد اما نه به اين معنى كه اگر بانوئى ديد همسرش به كمك او آمد و مثلا جاروب كرد از اين به بعد به جاى تشكر از محبت وى تنبلى پيشه كند و جاروب كردن را به عهده شوهرش بگذارد، مثل دو دوست دوستانه زندگى كنيد. و آنچه دوستى اقتضا مى كند انجام دهيد، زندگى اداره دولتى نيست كه گمان شود زن و شوهر جز وظايف مقرر وظيفه ديگرى ندارند. 9 - هرگز نااميد نباشيد، عاقل باشيد. انسان موجودى است ، انعطاف پذير، كه مى تواند در اثر تكرار و عادت ، روحيات و عواطف خود را تغيير دهد، و به همين جهت است كه انقلابهاى درونى و يا جهشهاى روحى را در برخى مشاهده مى كنيم ، توضيح كامل اين حالت محتاج به بحث بسيار است توجه شما را به يك مثال جلب مى كنم . آيا مصيبت زده اى را ديده ايد كه عزيزى را از دست داده است ؟ حالات او را در سه روز بعد در نظر بگيريد، آيا اضطراب و هيجان او همان اندازه است ؟ حالا يكماه بعد او را در نظر بگيريد، و بالاخره يك سال بعد را، مى بينيد كه او بعد از مدتى ، هرگز آن نگرانى و تشويش اوليه را ندارد چرا؟ آيا مصيبت بر طرف شده يا كم شده است ؟ خير، مصيبت همچنان پابرخاست ، آنچه تغيير كرده مصيبت زده است نه مصيبت ، او در اثر مرور زمان به آن عادت كرده است ، در حقيقت خود مصيبت سنگين نبود، بلكه چون تازه بود سنگين بود و چون از تازگى افتاد. ديگر سنگين نيست ، به همين جهت است كه گفته اند، هنگام مصيبت شخص داناكارى مى كند كه جاهل چند روز بعد خواهد كرد، البته نويسنده خود معترف است كه استقامت در مقابل مصيبت مثل نوشتن آن ساده نيست ! ولى نتيجه درخشانى در پى دارد. اين مقدمه براى مقاومت در مقابل سختيها بيان شد، شما اگر در زندگى خداى ناكرده به ناكامى يا بلائى دچار شديد هرگز نبايد همه چيز را تمام به حساب آوريد، مصيبتها و مشكلات هر قدر هم زياد و سنگين باشند، چنان نيست كه شما مى پندارند، خيال نكنيد كه سعادت تمام شد، اميدها رفت ، و خوشبختى پايان پذيرفت ، نخير، هيچكدام از اين ها رخ نداده است ، مگر اينكه شما خود بخواهيد آن را ايجاد كنيد، لحظات و روزهاى اوليه مصيبت ، روزهاى تيره و تار و غبار آلود هستند، ليكن هرگز معيار آينده و نماى زندگى شما نيستند، اندكى صبر و استقامت از خود نشان دهيد، آغاز مصيبت ، با بعد از آن قابل مقايسه نيست ، اگر عاقلانه فكر كنيد و خود را نبازيد، راههاى نجات و سعادت بسيارند، شما با جزع و فزع و بى تابى و يا بهانه گرفتن به خاطر اينكه چرا اخلاق همسرم چنين است ، رخسارش چنان است ، بدنش فلان عيب را دارد و مانند اينها، فقط مشكل خود را افزايش مى دهيد، و خود را ضعيف مى كنيد، براى مبارزه با مشكل به اعصاب و نيروى بيشترى احتياج داريد، با اظهار ناراحتى خود را ضعيف نكنيد، حسرت بى خود نخوريد، با فكر باز و درايت كامل ، و مرور زمان ، مى توانيد عالى ترين نتيجه را بگيريد، و مطمئن باشيد، شما مى توانيد، خوشبخت باشيد، تا مى توانيد بر خود مسلط باشيد، و براى رفع مشكل بكوشيد، و اگر احيانا مشكل طورى بود كه قابل حل نيست ، به مسائل اصولى و حقيقت زندگى و نكات مثبت وى توجه كنيد و مطمئن باشيد كه پس از گذشت مدتى باور خواهيد كرد كه مسئله آنچنان كه مى پنداشيد قابل اهميت نبوده و براى شما هم قابل تحمل خواهد شد، شما خيال مى كنيد، آن كسى كه مثلا با همسر نابينائى زندگى مى كند، هر لحظه عمر او با احساسى شبيه احساس شما نسبت به كورى سپرى مى شود، و زجر مى كشد، ولى هرگز چنين نيست ، گذشت زمان و خوگرفتن با مشكل بهترين رام كننده نفس است . دانشمندى را گفتند به نظر شما سخت ترين مصيبت چيست ؟ گفت : كورى ، اتفاقا در اواخر عمر نابينا شد، مدتى بعد از او پرسيدند چرا؟ گفت : زيرا واهمه و ترس نابينائى بيش از خودش نگران كننده بود. دنيا را آنطور كه هست بپذيريد هر كس كه در اين جهان زندگى مى كند، بايد قوانين و لوازم اين دنيا را پذيرفته باشد، دنيا محل تزاحم و مشكلات است . كسى كه در اين جهان زندگى مى كند، اگر توقع مشكلات و حوادث را نداشته باشد، خود را فريب داده است ، آن دنيائى كه مشكلات و سختى در ان نباشد، بهشت است نه جهان ما. اين حقيقت را در زندگى درك كنيد و بپذيريد تا نه تنها از بروز حوادث غافلگير نشويد، بلكه كم و بيش منتظر آن هم بوده و خود را هنگام حادثه نبازيد، حادثه در دنياى ما مساءله عادى و رايج است . اگر بنا باشد در مقابل هر حادثه بى صبرى و نااميدى پيشه كنيد، و مدام غم و غصه بخوريد، جز افسردگى و مريضى و پيرى زودرس براى شما نتيجه نخواهد داد. صبر و استقامت در قرآن و حديث صبر و استقامت يكى از ابزار مهم موفقيت در زندگى هر فردى است ، مخصوصا براى افراد مؤ من و پايبند به اصول اخلاقى و دين . ارزش صبر در راه سعادت انسان آنقدر زياد است كه خداوند متعال در قرآن مجيد دهها بار از آن سخن گفته است ، به اين آيه مباركه توجه فرمائيد: ما قطعا شماها را به امورى مانند ترس و گرسنگى و كمبود و خسارت در اموال و جانها و ميوه ها، امتحان مى كنيم ، و مژده باد استقامت كننده ها را، آنها كه وقتى مصيبتى به آنان وارد مى شود مى گويند، ما از خدائيم و به سوى او باز ميگرديم ، بر اينان باد درود و رحمت پروردگارشان ، و ايشانند هدايت شده گان (133) گاهى مى فرمايد: خداوند با صبر كنندگان است (134)، گاهى مى فرمايد: به زيبائى صبر كن ،(135) و مى فرمايد: همديگر را به صبر توصيه كنيد،(136) و مى فرمايد: با سختى آسانى است ، با سختى آسانى است .(137) اينها همه نشانده اين حقيقت هستند كه صبر و استقامت در سعادت انسان چقدر حساس و مهم است . امام صادق عليه السلام فرمود: نقش صبر در ايمان ، همانند سر به بدن است ، همچنانكه بدون سر، بدن نمى ماند، بدون صبر هم ايمان نمى ماند.(138) و در حديث ديگر حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: انسان آزاده ، در همه حال آزاده است اگر سختى ببيند، استقامت مى كند، مصيبتها هر چه بر او زياد شود او را نمى شكند، گرچه اسير و مقهور شود، و از گشايش به سختى بيفتد، همچنانكه يوسف صديق امين ، وقتى برده شد و مغلوب و اسير گرديد به آزاده گى او لطمه نخورد، تاريكى و وحشت چاه و آنچه كشيد به او صدمه نزد تا اينكه خداوند بر او منت نهاد و همان ستمگر متجاوز به او را، عبد او قرار داد و او را پيامبر مرسل نمود و امتى را به وسيله او مورد رحمت قرار داد. آرى چنين است نتيجه صبر كه نيكى به دنبال دارد، پس صبر كنيد و صبر را به خود تلقين كنيد تا پاداش ببريد.(139) و در روايت ديگرى حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر مؤ منى كه به بلائى مبتلا شود و صبر كند، همانند پاداش هزار شهيد براى او خواهد بود.(140) 10 - سعادت دنيا و آخرت در گرو خوش اخلاقى است (( احسن الناس ايمانا احسنهم خلقا و الطفهم باهله انا اطفكم باهلى .)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين ايمان را كسى دارد كه بهترين اخلاق را دارد و نسبت به خانواده اش مهربانتر است و من از همه شما به خانواده ام مهربانترم . امام باقر عليه السلام فرمود: هر مؤ منى كه اخلاق بهترى دارد، ايمانش از همه كاملتر است .(141) و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: در كفه هيچكس روز قيامت چيزى بهتر از اخلاق خوب قرار داده نمى شود.(142) و فرمود: آنكه اخلاق خوب دارد همانند پاداش روزه دار در حال عبادت اجر مى برد.(143) و فرمود: بيشترين چيزى كه امت مرا بهشتى مى كند، تقواى الهى و اخلاق خوب است .(144) اينها نمونه اى از دهها روايت است كه در اهميت و فضيلت خوش اخلاقى آورده شده است و هر كس كه به سعادت دنيوى و اخروى خود علاقه مند باشد، بايد بر اعصاب خويش مسلط باشد، و خوش اخلاق باشد، مشكلات و سختيها براى هر كس كم و بيش رخ مى دهد، اما با برخوردى زيبا و اخلاق خوب ، مى توان از آنها به خوبى عبور كرد. شما با بداخلاقى ، فقط به سعادت خود لطمه مى زنيد، زندگى خود و ديگران را خراب مى كنيد، اگر سلامتى مى خواهيد، اگر شادى مى خواهيد خوش اخلاق باشيد، كه بداخلاق نه دين دارد و نه دنيا. (( لا عيش اهنا من حسن الخلق . )) امام صادق عليه السلام در ضمن سفارش و نصيحتهاى خويش به يكى از اصحاب خود فرمود: هيچ زندگى گواراتر از خوش اخلاقى نيست .(145) نتيجه بداخلاقى در خانواده يكى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله مردى است به نام سعد ابن معاذ، او در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فوت نمود وقتى به حضرت خبر فوت او را دادند حضرت با اصحاب خود برخواست و دستور داد سعد را غسل دهند و خود كنار درب ايستاد پس از غسل و حنوط و كفن نمودن سعد، چون سعد را بر روى تابوت حركت دادند، پيامبر پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حركت كرد، گاهى طرف راست و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفت ، تا اينكه به قبر رسيد، پيامبر خود وارد قبر شد و لحد را چيد و خشت را بر او قرار داد و با سنگ و گل اطراف خشت را محكم كرد و سوراخها را پوشاند. چون كار تمام شد، حضرت بر او خاك ريخت و روى قبر را صاف نمود و فرمود: من مى دانم كه بزودى بدن سعد متلاشى مى شود و پوسيدگى به سراغ او مى رود ولى خداوند دوست مى دارد بنده چون كارى مى كند آن را محكم انجام دهد (به همين جهت حضرت در پوشاندن قبر دقت فرمود). چون خاك قبر را صاف نمودند، مادر سعد صدا زد: اى سعد گوارا باشد بر تو بهشت ، پيامبر فرمود: اى مادر سعد ساكت باش و بر خدا جرئت مكن ! همانا سعد تحت فشار (قبر) قرار گرفته است ! نگاه پيامبر برگشت و مردم هم برگشته ، از پيامبر پرسيدند اى پيامبر خدا، از شما كارهائى ديديم راجع به سعد كه نسبت به هيچكس انجام نداده بودى شما بدون كفش و ردا تشييع جنازه كردى ؟ پيامبر فرمود: همانا ملائكه (در تشيع جنازه او) بدون كفش و ردا بودند (زيرا روايت دارد كه جبرئيل با هفتاد هزار فرشته جنازه او را تشييع كردند) من هم به آنها اقتدا كردم . اصحاب گفتند: شما گاهى طرف راست و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفتى ؟ پيامبر فرمود: دست من در دست جبرئيل بود هر جا او مى گرفت من هم مى گرفتم ، اصحاب گفتند: شما فرمان به غسل سعد دادى و بر او نماز خواندى و لحد او را در قبر قرار دادى سپس (با اين همه فضيلت و احترام كه براى سعد بود) فرمودى : آرى در اخلاق او نسبت به خانواده اش زشتى بود(146) (يعنى بداخلاقى و تندى در خانواده و احيانا بددهنى موجب فشار قبر است گرچه انسان در ساير مسائل صاحب صفات پسنديده باشد. بنابراين آن مردى كه نسبت به زن و فرزندان خود با خشونت برخورد مى كند و گمان مى كند تسلط بر خانواده به وسيله خشونت و بداخلاقى دليل مردى و موفقيت اوست سخت در اشتباه است و در حديثى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود بدترين مردم كسى است كه مردم از ترس ، او را احترام كنند(147)، كانون خانواده زندان نيست كه احيانا با خشونت در آن برخورد شود بلكه محل صفا و خشنودى و پرورش جسم و روح انسان است .) قسمتى از روايات اسلامى در مورد آداب زندگى سفارش نسبت به خانواده (( خيركم خيركم لاهله و انا خيركم لاهلى .)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: برترين شما كسى است كه نسبت به اهل خود نيكوتر باشد، من از همه شما نسبت به اهل خودم بهترم (148) (در حالى كه در جامعه امروز بسيارى از ديندارها خشونت يا بى اعتنائى به همسر خود را نشان ديندارى يا مردانگى مى دانند).!! توسعه در زندگى امام چهارم عليه السلام فرمود: رضايتمندترين شما نزد خدا كسى است كه براى خانواده خود بيشتر خرج مى كند و توسعه مى دهد.(149) و امام صادق عليه السلام فرمود: مؤ من به آداب خدا عمل مى كند، هرگاه خداوند به او وسعت داد او هم توسعه مى دهد (در وضع زندگى ) و هرگاه خداوند امساك كرد او هم امساك مى كند(150) (هر وقت توان دارد دريغ نمى كند و هر وقت كم دارد اسراف و ولخرجى نمى كند). و فرمود: من ضامنم براى كسى كه ميانه روى كند، اينكه فقير نشود.(151) براى خانواده خرج كنيد (( صاحب النعمة يجب ان يوسع على عياله )) امام رضا(ع ) فرمود: آنكه نعمت دارد يعنى تمكن مادى دارد بايد بر اهل و عيال خود گشايش دهد يعنى اگر مى تواند براى خانواده خود خرج كند.(152) اول خانواده بعد ديگران مردى به امام باقر عرض كرد: من مزرعه اى دارم كه سه هزار درهم درآمد دارد، دو هزار درهم آن را خرج خانواده مى كنم و هر سال يكهزار درهم آن را صدقه مى دهم . حضرت فرمود: اگر آن دو هزار درهم براى تمامى مخارج خانواده ات كفايت مى كند، (كار خوبى كرده اى زيرا) به فكر خودت بوده اى و همان كارى را كه با وصيت بعد از مرگ ديگران انجام مى دهند، تو در زندگانى خود، بهره را برده اى .(153) ريخت و پاش نكنيد حضرت على ابن الحسين عليه السلام فرمود: مرد بايد اندازه خرج كند، به مقدار كفايت ، و زيادى را براى آخرت خود پيش بفرستد، اين كار براى دوام نعمت مفيدتر و هم براى افزايش آن از خدا مؤ ثرتر و نسبت به سرانجام كار - روز قيامت - سودمندتر است .(154) حضرت صادق عليه السلام فرمود: ميانه روى چيزى است كه خداوند عزوجل دوست مى دارد و اسراف چيزى است كه خداوند آن را زشت مى دارد، حتى دور انداختن هسته خرما كه به كارى آيد، و يا زيادى آب را دور ريختن .(155) پاداش بزرگ براى زنان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر بانوئى كه در خانه شوهر به منظور اصلاح كار منزل چيزى را از جائى به جاى ديگر منتقل كند (يعنى در خانه كار كند) خداوند به او نگاه رحمت كند و هر كه خداوند به او نظر كند وى را عذاب ننمايد (يكى از همسران پيامبر(ص ) بنام ) ام سلمه گفت : اى فرستاده خدا، مردان تمام خوبيها را از آن خود كرده اند زنهاى بيچاره چه نصيبى دارند؟ حضرت فرمود: بله چون زنى باردار شوهر همانند انسان روزه گير و شب زنده دار كه با جان و مال خويش در راه خدا جهاد مى كند پاداش خواهد داشت و چون زايمان كند آن قدر پاداش خواهد داشت كه هيچكس مقدار آن را در عظمت نمى داند و چون فرزند خود را شير دهد به هر مكيدنى كه بچه شير مى خورد همانند آزاد كردن يك بنده از فرزندان اسماعيل در راه خدا ثواب به او تعلق مى گيرد و چون از سير دادن فارغ شود فرشته بزرگوارى بر پهلوى او زند كه كار خود را از سر بگير كه گناهانت آمرزيده شد(156) (يعنى اعمال بد سابق تو پاك شد از هم اكنون شروع كن به عمل خوب ). ميوه جمعه (( اطرفوا اهاليكم فى كل جمعه بشى من الفاكهه كى يفرحوا بالجمعه . )) حضرت امير عليه السلام فرمود: براى اهل و عيال خود در هر روز جمعه مقدارى ميوه تازه ببريد تا از جمعه خوشنود شوند.(157) (و به همين وسيله نسبت به شعائر اسلامى احترام كرده محبتشان به دين زياد شود). تقسيم كار امام صادق عليه السلام از پدرش امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: حضرت امير عليه السلام و حضرت فاطمه (س ) راجع به تقسيم كار از پيامبرنظريه خواستند پيامبر(ص ) فرمود: كارهاى تا دم درب به عهده فاطمه و كارهاى پشت درب به عهده على باشد، حضرت زهرا فرمود: از اين تصميمى كه پيامبر گرفت و مرا از سر و كار داشتن با مردها بى نياز كرد آنقدر شادمان شدم كه جز خدا نمى داند، (يك بانوى فهميده و مسلمان نيك مى داند كه كار در منزل و عدم معاشرت با اجانب نه تنها باعث سرشكستگى نيست بلكه افتخار زن مسلمان است پس تا وقتى احتياج و ضرورتى به كار بيرون نيست بانوان بعنوان اين ارزش در محافل و مجالس اجانب شركت نكنند). به خاطر خانواده دين خود را فدا نكنيد پيامبر اكرم (ص ) فرمود: زمانى بر مردم مى آيد كه دين كسى سالم نمى ماند مگر آنكه همانند روباه كه بچه هاى خود را از سوراخ به آن سوراخ مى برد، او هم از اين جا به آنجا رود، عرض كردند: اين زمان چه وقت است ؟ فرمود: هنگامى كه خرج زندگى جز با معصيت خدا بدست نيايد، در آن زمان بى همسر بودن حلال است !! عرض كردند شما به ما دستور ازدواج داده ايد (چگونه مى فرمائيد، بى همسر بودن حلال است ) فرمود: بله اما در آن زمان هلاكت مرد به دست پدر و مادرش انجام مى گيرد، و اگر آنها نبودند، به دست همسر و اولادش صورت مى گيرد، اگر همسر و اولاد هم نداشت بدست فاميلش و همسايه هايش هلاك مى شود! پرسيدند چگونه چنين مى شود يا رسول الله ؟ فرمود: آنها او را به تنگدستى و كمى درآمد سرزنش مى كنند و او را وادار مى كنند به آنچه در توانش نيست تا اينكه او را به پرتگاه مى اندازند.(158) بطلالت و غفلت را كنار بگذاريد يكى از آفات زندگى امروز در ميان خانواده ها، غفلت و بطالت است ، بسيارى از پدرها و مادرها وقتى در سنين جوانى هستند، عمر خود را به جمع دنيا و تلاش فراوان براى تاءمين آن سپرى مى كنند و چون پا به سن مى گذارند، به جاى تدارك گذشته از نظر معنوى ، به بطالت و سرگرميهاى بيهوده ، عمر را به هدر مى دهند، و حتى حاضر نيستند در هنگام فراغت از امور دنيا به كارهاى اخروى و جمع آورى توشه براى نجات اخروى خود بپردازند. با نشستن بر سر كوچه و مغازه و مانند اين امور و صحبتهاى بيهوده و حل كردن امثال جدول و مسائلى از اين قبيل عمر گرانبها را به هدر ندهيد، كه به هر لحظه آن افسوس خواهيد خورد. امروز و فردا مكن ، حسرت دارد (( كن على عمرك اشح منك على درهمك و دينارك . )) پيامبر اكرم (ص ) به ابى ذر فرمود: نسبت به عمر خودت از درهم و دينارت بخيل تر باش ، اى اباذر كارهائى كه برايت سودمند نيست ، كنار بگذار.(159) و حضرت امير عليه السلام فرمود: از باقيمانده عمر خود براى جبران گذشته استفاده كن ، براى خودت امروز و فردا مكن ، چرا كه گذشتگان تو با تكيه بر همين آرزوها و امروز و فردا كردن هلاك شدند، تا اينكه فرمان خدا (مرگ ) ناگهانى بر آنها وارد شد، و آنها را بر روى چوبهاى (تابوت ) به قبرهاى تاريك و تنگ منتقل كردند.(160) و در روايت ديگرى فرمود: هيچ كس نيست كه لحظه اى بيكار باشد مگر اينكه حسرت آن را در قيامت مى خورد.(161) امام صادق عليه السلام فرمود: مردم تو را نسبت به خودت فريب ندهند، چرا كه نتيجه به تو مى رسد نه آنها، روز خود را با اين و آن هدر مده ، چون با تو كسانى هستند كه كارهايت را ضبط مى كنند هيچ كار خير را، اندك نشمار كه فردا آن را خواهى ديد.(162) پيامبر اكرم (ص ) فرمود: در سلامت خود قبل از مريضى و در جوانى قبل از پيرى و در فراغت قبل از گرفتارى و در زندگى قبل از مرگ ، تلاش كنيد، همانا جبرئيل نزد من آمد و گفت : اى محمد پروردگار شما به شما سلام مى رساند و مى فرمايد: هر ساعتى كه در آن مرا ياد كنى ، برايت نزد من ذخيره مى شود، و هر ساعتى كه مرا ياد نكنى از دست داده اى .(163) پشيمانى بهشتيان پيامبر اكرم (ص ) فرمود: اهل بهشت نسبت به هيچ چيز، از امور دنيا پشيمان نمى شوند مگر بر آن ساعتى كه در دنيا بدون ياد خدا سپرى كرده اند.(164) و فرمود: هر كه دو روزش مساوى باشد مغبون است .(165) غصه عابد عابدى در هنگام مرگ گفت : من بر اين خانه غصه ها و گناهان حسرت نمى خورم ، حسرت من فقط بر آن شبهائى است كه خوابيدم و روزهائى كه بدون روزه گذشت و ساعتى كه از ياد خدا غافل بودم .(166) كاشكى قيمت انفاس بدانستندى تا دمى چند كه مانده است غنيمت شمرند ايكه پنجاه رفت و در خوابى مگر اين پنج روزه دريابى چو پنجاه سالت برون شد ز دست غنيمت شمر پنج روزى كه هست به غفلت تا به كى عمرى چنين تنگ به منزل كى رسى پائى چنين لنگ گر بدانى در عقب ها چيستت فرصت خاريدن سر نيستت بى عوض دانى چه باشد در جهان عمر باشد، عمر، قدر آن بدان مدير خانه مرد است (( كل امر تدبره امراه فهو ملعون )) حضرت امير(ع ) فرمود: هر مردى كه امور او را زن بگرداند ملعون است .(167) زن و فرزند شما را غافل نكنند (( لا تجعلن اكثر شغلك باهلك و ولدك فان يكن اهلك و ولدك اوليا الله فان الله لا يضيع اوليائه و ان يكونوا اعدء الله فما همك و شغلك باعداء الله .)) حضرت امير(ع ) فرمود: بيشترين تلاش خود را مشغول زن و فرزند خود مكن ، اگر آنها از اولياء خدا باشند خدا اوليا خودش را ضايع نمى كند، و اگر از دشمنان خدا باشند چرا تلاشت را صرف دشمنان خدا بكنى .(168) (در حق اهل خود كوتاهى مكن اما سعادت خود را هم فدا مكن ) دنيا هدف نيست غافل نشويد (( ابعد ما يكون العبد من الله عزوجل اذا لم يهمه الا بطنه و فرجه . )) امام صادق عليه السلام فرمود: دورترين موقعيت بنده نسبت به خداوند وقتى است كه براى بنده جز شكم و شهوت همتى نباشد.(169) (تمام هم و غم خود را صرف دنيا مى كند و به فرك مسائل معنوى و مهم نيست ). بى تفاوتى و محافظه كارى آفت خانواده ها (( من اصبح لا يتهم بامور المسلمين فليس بمسلم . )) پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كه صبح برخيزد و در كار مسلمانان همت نگمارد مسلمان نيست .(170) ازدواج و تشكيل خانواده با تمام امتيازات و ارزشهائى كه دارد براى بسيارى از مردم دچار يك آفت بزرگ گرديده است ، و آن بى تفاوتى نسبت به مسائل اصولى و افكار بلند انسانى است . تشكيل خانواده براى بسيارى به معنى ، مشغول كسب و كار و در آمد و تامين معاش و رفاه شدن است ، به گونه اى كه توجه به وضع جامعه و سياستهاى داخلى به گونه اى كه توجه به توطئه دشمنان و تشويق و دفاع از حقوق مسلمانان و ستيز و جدال با استثمار و افكار باطل ، براى آنها مسائل كم اهميت و حاشيه اى و يا بى اهميت مى باشد، بسيارند جوانان تحصيل كرده اى كه در دوران تحصيل ، داراى احساساتى بسيار قوى بوده اند، و فرياد ستيزه جوئى و دفاع از مستضعفين و حقوق محرومان و اظهار تنفر و انزجار آنها بر عليه مستكبران لحظه اى قطع نميشد، اما با همين جوش و خروش ، وقتى تحصيلات آنها پايان يافت و دستشان به مال و مقامى رسيد و در اثر ازدواج سرگرم مسائل زندگى شخصى شدند بطور كلى تغيير كرده و سيصد و شصت درجه دگرگون شدند، حالا نه تنها سخن از محرومين و مستضعفين نمى گويد و به فكر آنها نيست ، كه خود جز همانها قرار گرفته و تا مى شود سود خود را بالا مى برد، و هر كسى هم كه مى خواهد آن شعارها را بدهيد او را به تحقير مى گيرد. تمام فكر و ذكر او در مال و مقام زن و بچه او خلاصه شده است ، و نه فكر مسائل سياسى و نه امور مسلمانان و نه معنويات و مسائلى از اين قبيل است . او ديگر آزاديخواه است و نه مدافع محرومين ، او فقط عيال وار است همينرا ميداند و بس . هوشيار باشيد، مبادا، آنهمه افكار و احساسات عالى و بلند و آرمانهاى الهى و انسانى را به فراموشى بسپاريد و بخاطر تامين معاش از آنها غافل بمانيد، مشكلات و پيچ و خم مسائل زندگى هرگز نبايد افكار بلند و اهداف مهم الهى را در شما ضعيف كند و يا به فراموشى دهد، استقلال و آزادى و دفاع از اسلام و مظلومين در عمل و زبان همواره مى بايست سر مشق زندگى زن و مرد باشد. (( من سمع رجلا ينادى يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم . )) پيامبر اكرم فرمود: وقتى كسى مسلمانى را به يارى طلبيد، هر كه بشنود و پاسخ ندهد مسلمان نيست .(171) خوراك مؤ من و منافق (( المومن يا كل بشهوة عياله و المنافق يا كل اهله بشهوته .)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مؤ من به اشتهاى خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق خانواده اش به اشتهاى او غذا مى خورند.(172) (يعنى مرد مؤ من نبايد كارى كند كه هر وقت خودش مايل بود چيزى بخورد يا بخرد، خانواده اش هم از كنار خواسته او بخورند و اگر خودش نخواست خانواده اش هم بايد محروم بمانند بلكه بر عكس بايد به خاطر اينكه اهل و عيال او مى خواهند تهيه كند و خودش هم استفاده كند). رسيدگى به خانواده (( ملعون ملعون من ضيع من يقول )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: معلون است معلون ، كسى كه درباره افراد تحت نظر خود كوتاهى كند.(173) كمك به همسر در خانه (( كان اميرالمؤ منين عليه السلام يحتطب و يستقى و يكنس و كانت فاطمة تطحن و تعجن و تخبز. )) امام صادق (ع ) فرمود: اميرالمؤ منين عليه السلام هيزم تهيه مى كرد و از چاه آب براى منزل مى آورد و جاروب مى كرد، حضرت فاطمه (س ) نيز گندم را آرد مى نمود و خمير مى كرد و نان مى پخت .(174) و در روايت ديگرى حضرت اضافه نمود كه حضرت فاطمه جامه وصله مى زد، او از زيباترين مردم بود، دو گونه او همانند دو گل (شكفته بود) درود خدا بر او و شوهر او و فرزندان او باد.(175) (پس كار كردن مخصوصا در خانه براى مرد عار نيست گرچه از نظر تقسيم كار به عهده زن است كه كار منزل را به عهده بگيرد.) به خانواده خود نيكى كنيد تا عمر شما زياد شود (( من حسن بره باهله زاد الله فى عمره .)) امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس به خانواده اش به خوبى نيكى كند، خداوند عمر او را زياد مى كند.(176) هنگام ورود بر خانواده سلام كنيد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: وقتى يكى از شما وارد اتاق شد، سلام كند، زيرا سلام بركت را نازل مى كند و ملائكه با او انس مى گيرند.(177) امام صادق عليه السلام فرمود: مرد وقتى وارد بر خانواده مى شود، سلام كند، و هنگام ورود كفش خود را بر زمين زند و صدائى (مانند گلو صاف كردن ) بكند، تا آنها متوجه شدند كه او وارد شده است . (و خود را آماده كنند) تا مبادا كه مرد چيزى كه پسندش نيست ببيند - آرى مرد نه تنها مى بايست كنجكاوى و عيب جوئى نكند بلكه ، براى اينكه مبادا خانواده اش آماده پذيرائى او نباشند، و سر و وضع آنها مناسب نباشد، اول آمدن خود را اعلام كند، همچنانكه اين حديث به بانوان مى فهماند خود را براى آمدن شوهر آماده كنند تا مبادا نگاهش به امرى كه خوش ندارد بيفتد.(178) والدين موفق 1 - پدر دو شهيد در مكتب اهل البيت عليهم السلام پس از شهادت على عليه السلام و تسلط مطلق معاويه بن ابى سفيان بر خلافت اسلامى ، خواه ناخواه برخوردهايى ميان او و ياران صميمى على عليه السلام واقع مى شد، همه كوشش معاويه اين بود تا از آنها اعتراف بگيرد كه از دوستى و پيروى (حضرت ) على سودى كه نبرده اند سهل است ، همه چيز خود را نيز در اين راه باخته اند، سعى داشت يك اظهار ندامت و پشيمانى از يكى از آنها باگوش خود بشنود اما اين آرزوى معاويه هرگز تحقق نيافت ، پيروان على عليه السلام بعد از شهادت آن حضرت ، بيشتر واقف به عظمت و شخصيت او شدند، از اين رو بيش از آنكه در حال حياتش فداكارى مى كردند براى دوستى او و براى راه و روش او و زنده نگاه داشتن مكتب او، جرئت و جسارت و صراحت به خرج مى دادند، كاى گاهى كار به جائى مى كشيد كه نتيجه اقدام معاويه معكوس مى شد و خودش و نزد يكانش تحت تاءثير احساسات و عقايد پيروان مكتب على عليه السلام قرار مى گرفتند. يكى از پيروان مخلص و فداكار و با بصيرت على عليه السلام عدى پسر حاتم بود، عدى در راس قبيله بزرگ (طى ) قرار داشت ، او چندين پسر داشت ، خودش و پسرانش و قبيله اش سرباز فداكار على عليه السلام بودند، سه نفر از پسرانش به نام (طرفه ) و (طريف ) و (طارف ) در صفين در ركاب على عليه السلام شهيد شدند. پس از سالها كه از جريان صفين گذشت و على عليه السلام به شهادت رسيد و معاويه خليفه شد، تصادف روزگار عدى بن حاتم را با معاويه مواجه ساخت . معاويه براى اينكه خاطره تلخى براى عدى تجديد كند و از او اقرار و اعتراف بگيرد كه از پيروى على بودن چه زيان بزرگى ديده است به او گفت : :اءين الطرفات ؟ پسرانت طرفه و طريف و طارف چه شدند؟ :در صفين پيشاپيش على بن ابيطالب شهيد شدند. :على انصاف را درباره تو رعايت نكرد. :چرا؟ :چون پسران تو را جلو انداخت و به كشتن داد و پسران خودش را در پشت جبهه محفوظ نگه داشت . :من انصاف را درباره على رعايت نكردم . :چرا؟ - براى اينكه او كشته شد و من زنده مانده ام ، من بايست جان خود را در زمان حيات او فدايش مى كردم . معاويه كه ديد منظورش عملى نشد، از طرفى خيلى مايل بود اوصاف و حالات على را از كسانى كه مدتها با او از نزديك به سر برده اند و روزگارى با او بوده اند بشنود، از عدى خواهش كرد اوصاف على را از نزديك ديده است برايش بيان كند. عدى گفت : معذورم بدار. :حتما بايد برايم تعريف كنى . :به خدا قسم ، على بسيار دور انديش و نيرومند بود، به عدالت سخن مى گفت و با قاطعيت فيصله مى داد، علم و حكمت از اطرافش مى جوشيد، از زرق و برق دنيا متنفر و با شب و تنهائى شب ماءنوس بود، زياد اشك مى ريخت ، و بسيار فكر مى كرد، در خلوتها از نفس خود حساب مى كشيد و بر گذشته دست ندامت مى سود، لباس كوتاه ، و زندگانى فقيرانه را مى پسنديد، در ميان ما كه بود مانند يكى از ما بود اگر چيزى از او مى خواستيم مى پذيرفت و اگر به حضورش مى رفتيم ما را نزديك خود مى برد و از ما فاصله نمى گرفت ، با اين همه آن قدر با هيبت بود كه در حضورش جرئت تكلم نداشتيم و آن قدر عظمت داشت كه نمى توانستيم به او خيره شويم ، وقتى لبخند مى زد دندانهايش مانند يك رشته مرواريد آشكار مى شد، اهل ديانت و تقوا را احترام مى كرد و نسبت به بينوايان مهر مى ورزيد، نه نيرومند از او بيم ستم داشت و نه ناتوان از عدالتش نوميد بود. به خدا سوگند يك شب به چشم خود ديدم در محراب عبادت ايستاده بود - در وقتى كه تاريكى شب همه جا را فرا گرفته بود - اشكهايش بر چهره و ريشش مى غلطيد، مانند مار گزيده به خود مى پيچيد و مانند مصيبت ديده مى گريست ، مثل اين است كه الان آوازش را مى شنوم ، او خطاب به دنيا مى گفت : اى دنيا متعرض من شده اى و به من رو آورده اى ؟ برو ديگرى را بفريب (يا هرگز فرصتى اين چنين تو را نرسد) او را سه طلاقه كرده ام و رجوعى در كار نيست ، خوشى تو ناچيز و اهميت تو اندك است ، آه آه از توشه اندك و سفر دور و مونس كم . سخن عدى كه به اينجا رسيد اشك معاويه بى اختيار فرو ريخت با آستين خويش اشكهاى خود را خشك كرد و گفت : خدا رحمت كند ابوالحسن عليه السلام را همين طور بود كه گفتى ، اكنون بگو ببينم حالت تو در فراق او چگونه است ؟ عدى گفت : شبيه حالت مادرى كه عزيزش را در دامنش سر بريده باشند. معاويه : آيا هيچ فراموشش مى كنى ؟ عدى : آيا روزگار مى گذارد فراموشش كنم (179) مؤ لف گويد: به اميد آنكه ياران با وفاى امام امت مخصوصا خانواده هاى شهداء و ديگر دلاوران دفاع مقدس ما نيز پس از ايشان ، از امام خويش و راه نورانى او كه انقلاب اسلامى و ولايت فقيه است روى گردان نشوند و دشمنان حيله گر خود را از آرزوى نااميد كردن شاگردان امام و اظهار خستگى و ياس در ادامه راه او ماءيوس كنند. 2 - تربيت دينى در مكتب اهل البيت عليهم السلام روزى معاويه مقدارى عسل براى ابو الاسود دئلى به عنوان هديه فرستاد و مقصودش آن بود كه در دل آنها را بدست آورد و قلبشان را از محبت به اميرالمؤ منين على بن ابى طالب خالى كند. ابوالاسود، دخترك پنج شش ساله اى داشت ، همين كه چشمش به ظرف عسل افتاد، انگشت در آن كرد و به دهان گذاشت . پدر گفت : دخترم اين عسل را مخور كه زهر است ، معاويه مى خواهد به وسيله اين عسل ما را فريب دهد و از حضرت على عليه السلام دور كند و ما محبت او و فرزندانش را از دل بيرون كنيم ! دختر گفت : خدا روى معاويه را زشت كند، آيا مى خواهد به وسيله عسل شيرين ، ما را فريب دهد و از سرور پاك و بزرگوارمان جدا سازد، مرگ بر فرستنده عسل و خورنده آن باد! سپس انگشت خود را در گلو برد و آن قدر خود را رنج داد تا آنچه خورده بود قى كرد و سپس بعد از تنهى كردن خود از اين غذاى مسموم اين شعر را سرود: (( ابا العسل المصفى يا ابن هند نبيع لك ايمانا و دينا فلا و الله كيف يكون هذا و مولانا امير المؤ منينا)) آيا با عسل پاكيزه ، اى پسر هند مى خواهى دين و ايمان خود را به تو بفروشيم ؟! به خدا سوگند كه هرگز به اين آرزو نخواهى رسيد كه مولا و پيشواى ما اميرالمؤ منين عليه السلام است (180) مؤ لف گويد: ابوالاسود دئلى از شيعيان اميرالمؤ منين است و گويند اولين كسى است كه باتعليم حضرت على عليه السلام در ادبيات عرب سخن گفته است . 3 - دعاى پدر و موفقيت فوق العاده پسر در احوالات علامه مجلسى رضوان الله عليه آمده است ، كه پدر ايشان عالم بزرگوار ملا محمد تقى مجلسى رضوان الله عليه كه زا بزرگان علماء شيعه است مى فرمايد: يكى از شبها بعد از خواندن نماز و تهجد و گريه زارى به درگاه خداوند متعال ، خود را در حالتى ديدم كه دانستم هر چه از درگاه خداوند متعال در خواست كنم ، البته به اجابت مى رسد، فكر كردم از خداوند چه بخواهم ؟ ناگهان صداى محمد باقر از گهواره بلند شد، عرض كردم : خدايا بحق محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين ، اين طفل را مروج دين و ناشر احام سيد المرسلين قرار ده و او را به توفيقات بى نهايت خود موفق گردان و همانگونه شد كه فرموده بود، زيرا علامه مجلسى رضوان الله عليه خدماتى به دين و مكتب اهل البيت عليه السلام نمود كه شايد در تاريخ اسلام سابقه نداشته است ، و يكى از آثار ارزشمند و جاويد اين مرد بزرگ كتاب گران سنگ بحار الانوار است كه جامع به چاپ رسيده است ، آرى اين است موفقيت پدر در تربيت فرزندانى چنين شايسته و مفيد. 4 - استقامت و تدبير يك مادر فداكار ابو طلحه انصارى نخستين ميزبان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مدينه است ، او همسرى داشت بنام ام سليم ، ام سليم هنگامى كه دختر بود مسلمان شد و وقتى ابو طلحه از او خواستگارى كرد گفت : من همسر تو مى شوم مشروط بر اينكه مسلمان شوى و آنقدر با او در مورد بطلان آيين بت پرستى سخن گفت تا اينكه ابو طلحه مسلمان شد و ام سليم با او ازدواج كرد. مدتى بعد خداوند به آندو و پسرى داد تا اينكه روزى اين پسر مريض شد و روز به روز بيماريش سخت تر مى شد، ام سليم كه فرزند را در حال جان دادن مشاهده كرد براى اينكه شوهرش متوجه مرگ فرزند خود نشود او را (به بهانه اى ) نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرستاد، با بيرون رفتن ابو طلحه آن پسر جان داد. ام سليم پاهاى او را رو به قبله كشيد و جامه اى روى جنازه فرزندش انداخت و او را كنارى خواباند و به تمامى اهل خانه سفارش نمود كه هيچكدام از شما خبر مرگ پسرم را به ابو طلحه ندهد تا اينكه خود او را آگاه كنم ، سپس از جاى برخواست و غذائى پخت و خود را خوشبو نمود. پس از مدتى ابو طلحه وارد شد و از حال پسرش سوال كرد، ام سليم گفت : به خواب رفته ، ابوطلحه گفت : آيا در منزل چيزى براى خوردن هست ؟ ام سليم غذا را حاضر كرد، پس از صرف غذا ام سيلم با لبخند و گفته هاى شيرين ، شوهر را سرگرم كرد و در ميان سخنان به او گفت : اى ابوطلحه ! نظر تو راجع به جماعتى كه بعضى از همسايگان ايشان چيزى را به عنوان امانت در نزد آنها قرار دادند و آن جماعت مدتى از آن امانت برخوردار بودند پس از مدتى هنگاميكه آن همسايه آمد و امانت خود را از آنها گرفت ، آن جماعت شروع به گريه وزارى كردند كه چرا اين همسايه امانت را از ما پس گرفته است چيست ؟ ابو طلحه گفت : اينها جزء ديوانگان هستند زيرا چيزى كه مال آنها نبوده بلكه بعنوان امانت در اختيار آنها بوده ، پس دليلى ندارد كه بعد از برگرداندن امانت گريه وزارى كنند. ام سليم گفت : اى ابو طلحه سزاوار است كه ما از ديوانگان نباشيم ، همانا فرزند تو امانتى الهى بود كه خداوند متعال آن را از ما پس گرفت . ابو طلحه از صبر و تحمل همسرش تعجب كرد و گفت : من به صبر و استقامت از تو سزاوارترم ، فردا صبح كه ابو طلحه براى نماز جماعت خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيد و تمام ماجرا را بازگو كرد، پيامبر اكرم از صبر ام سليم تعجب نمود و در حق او دعا كرد و سپس فرمود: خدايا ديشب اين دو نفر را مبارك گردان . ام سليم باردار شد و پسرى به دنيا آورد او را به نزد پيامبر فرستاد تا حضرت از كودك كام برداشت و در حق او دعا نمود و نام او را عبدالله نهاد، مردى از انصار مى گويد: از اولاد همين عبدالله نه فرزند را ديدم كه همگى قارى قرآن بودند.(181) برخى گفته اند اين پسر سى و دو سال نماز شب خود را با وضوى نماز مغرب و عشا مى خواند، و گفته اند از مريدان خاص حضرت على عليه السلام بود كه در جنگ صفين در ركاب آن حضرت به شهادت رسيد.(182) 5 - مادر انديشمند و فرزند فرزانه صاحب بن عباد يكى از بزرگان و دانشمندان مى باشد، نام وى اسماعيل و كينه اش ابو القاسم است كه ملقب به صاحب گرديد. او وزير مويد الدوله و فخر الدوله و شيعه بسيار استوارى بود شيخ صدوق رحمه الله كتاب عيون اخبار الرضا عليه السلام را براى وى تصنيف نمود و در اول آن از او تمجيد بسيار كرده است ، او عالمى بزرگوار و در فنون شعر و ادب و كلام بسيار قوى بود، گويند جمعيتى كه در مجلس درس او براى استفاده مى نشستند آنقدر زياد بود كه يك گوينده نمى توانست صدا را به شنوندگان برساند بطوريكه نياز به شش نفر مى شد. ابن خلكان درباره او گويد: او نادره زمان و اعجوبه عصر بود در فضيلت و بزرگوارى و بخشش . گويند: براى جابجائى كتابهاى او نياز به چهار صد شتر بود.(183) در احوالات او آمده است ، در سنين كودكى وقتى براى درس به مسجد مى رفت (سابقا در مساجد نيز درس مى خواندند) مادرش هر روز، يك دينار و يك درهم به او مى داد و مى گفت : پسرم اين درهم و دينار را به اولين فقيرى كه در ميان راه ديدى بده ، و او اين كار را انجام مى داد حتى بعد از فوت مادرش نيز اين روش نيكو را رها نكرد، و هر شب به خدمتكار خود مى گفت : يك دينار و يك درهم در زير بسترش بگذارد تا هنگام صبح فراموش نكند و آنرا به فقير دهد. اتفاقا شبى خادمش فراموش كرد و صبح بعد از نماز وقتى صاحب دست به زير بستر برد چيزى نيافت ، اين اتفاق را به فال بد گرفت ، و پنداشت كه اجلش نزديك است ، به خدمتكاران خود دستور داد تا رختخواب و ديگر تزئينات از جمله فرش و پرده و پشتى را جمع كرده ، و به اولين فقير كه برخوردند بدهند تا كفاره تاءخير اين كار شود. خدمتكاران دستور را اجرا كردند و در بين راه سيد نابينائى را ديدند كه زنى دست او را گرفته مى برد، آن اشياء را به او دادند، نابينا پرسيد: اينها چيست ؟ گفتند: رختخواب ، فرش پرده پشتى ديبا... مرد نابينا از شنيدن اين سخنان بيهوش شد. وقتى او را نزد صاحب بن عباد آوردند و با پاشيدن آب به هوش آمد از او پرسيد: چرا بيهوش شدى ! گفت : من مرد محترم و شريفى هستم و از اين زن دخترى دارم ، مردى از دخترمان خواستگارى كرده است و ما هم دختر را به ازدواج او در آورده ايم ، اكنون دو سال است كه صرفه جوئى كرد و براى دخترمان جهيزيه تهيه مى كنيم ، ديشب اين زن كه مادرش است گفت : براى جهيزيه دخترمان يك رختخواب و يك پشتى ديبا هم لازم است ، من اظهار ناتوانى كردم ، خلاصه اينكه ميان من و همسرم ، اختلاف شد و كار به نزاع كشيد، از او خواستم صبح كه شد دست مرا بگيرد و از خانه بيرون بياورد ببينم چه ميشود، كه در بين راه با اين آقايان برخورد كرديم كه به من گفتند: اين رختخواب و پشتى ديبا را بگير، و از (شدت تعجب و حيرت ) بيهوش شدم ، صاحب بن عباد كه مرد كرم و بزرگوارى بود دستور داد تا جهيزه اى متناسب و مناسب با آن رختخواب و پشتى ديبا تهيه كردند و داماد را حاضر كرده و مخارج يك سال زندگى را نيز به او پرداخت نمود(184) 6 - مادر شهيد و افتخارات او نسيبه كه به ((ام عماره )) معرف گرديد، از زنان قهرمان عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله است ، او در تمام جنگهاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى آب دادن به سپاهيان و مداواى مجروحين حضور نزديك داشت ، در جنگ احد از آغاز روز، مشكى پر از آب بر دوش داشت و به رزمندگان اسلام در جبهه احد كه تشنه مى شدند آب مى داد. جالب اينكه ، پس از شكست مسلمانان در اواخر جنگ احد نسيبه ، مشك را به كنار انداخت و خود را سپر پيامبر صلى الله عليه و آله نمود، و از هر سو از پيامبر صلى الله عليه و آله دفاع مى كرد، كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ((به هر طرف نگاه مى كردم مى ديدم ، نسيبه از من دفاع مى كند)) تا آنكه سيزده زخم برداشت ، يكى از زخمهائى كه به شانه اش رسيده بود، بقدرى عميق بود كه تا يك سال مداوا مى كرد، و تا آخر عمر هم گودى زخم در شانه اش باقى ماند. در همين جنگ بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله ديد يك نفر از مسلمين با سپر خود در حال فرار است ، به او فرمود: سپر را بينداز، او سپر را انداخت ، نسيبه آن را بر داشت ، كافرى رسيد شمشيرى به سويش فرود آورد، او با سپر شمشير را رد كرد، و با كمك پسرش عبدالله او را كشتند، و اسبش را از پاى در آوردند. نسيبه ديد فرزندش عبدالله مى خواهد فرار كند، جلو او را گرفت ، و گفت : به كجا مى گريزى آيا از خداوند و پيامبرش صلى الله عليه و آله فرار مى كنى ؟ و او را برگرداند و به جنگ ادامه داد، سوارى بر عبدالله زخم سنگينى وارد آورد، نسيبه با چابكى تمام ، بى درنگ زخم فرزندش را بست ، و گفت : برخيز و در جنگ سستى مكن ، خود به آن سوار حمله كرد و زخمى بر پايش وارد ساخت ، پيامبر صلى الله عليه و آله كه از اين صحنه سخت مسرور شده بود فرمود: ((آفرين بر تو كه خوب انتقام گرفتى )). در اين جنگ فرزندش عبدالله شهيد شد، ولى نسيبه همچنان با تيراندازى و شمشير از جان پيامبر صلى الله عليه و آله دفاع مى كرد، به حدى فداكارى كرد، كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: نسيبه از ((فلان و فلان )) بهتر است ، (منظور از اين جمله سردمداران نفاق بودند كه فرار كردند). به هر حال نسيبه به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: از خدا بخواه تا ما را در بهشت همراه شما قرار دهد، پيامبر صلى الله عليه و آله همين دعا را فرمود.(185) درود خدا بر خانواده هاى شهدا و تمامى رزمندگان عزيز اسلام مخصوصا جانبازان و آزادگان بزرگوار كه عظمت جامعه اسلامى ما مرهون زحمات و تلاش اين بزرگواران است و الحمدلله اولا و آخرا. تربيت فرزند در مكتب اهل بيت عليهم السلام ومسائل محرم و نامحرم فرزند و والدين بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلى على محمد و اهل بيته الطاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين .)) دست تدبير الهى براى بقاء نسل انسان ، علاوه بر علاقه به بقا از وقتى كه فرزند متولد مى شود، محبت او را در دل پدر و مادر او قرار مى دهد، آنان از راهى كه خود نمى شناسند، به اين نوزاد علاقه مند مى شوند، و همين علاقه و محبت بسيار، سرمايه گرانقدرى است كه پشتوانه حيات و تربيت طفل است . اگر نبود اين علاقه بسيار، هرگز پدر و مادر، راضى نمى شدند، براى طفلى اين همه زحمتهاى طاقت فرسا متحمل شوند و سرمايه مادى معنوى خود را صرف او كنند. و اين خود يكى از اسرار مهم آفرينش است ، اما اين فقط كودك نيست كه از والدين استفاده مى كند، والدين نيز از اين كودك بهره مى برند در حقيقت بطور ناخواسته مزد زحمات خود را نيز بدست مى آورند. آرى ، صفا و صميميتى كه نوزاد به خانواده مى دهد، ارضاء غريزه بقا و خواسته درونى پدر و مادر كه با آمدن كودك تاءمين مى شود، لذتهايى كه والدين از ديدن فرزند، خنديدن و نشاط او مى برند. و بالاخره ، تقويت روحيه و اراده والدين كه براى تاءمين نيازهاى مادى و معنوى طفل صورت مى گيرد و تحت عنوان پدر و مادر جلوه مى كند، اين همه پاداش و مزدى است كه پدر ومادر در همان كودكى از فرزند شان در يافت مى كنند. اينها همه گذشته از پاداشهاى معنوى است كه در اثر تعليم و تربيت و تاءمين نياز كودك بدست خواهند آورد، مخصوصا وقتى فرزند شايسته آنها، دعا گوى آنها باشد. والدين عزيز: اگر مى خواهيد بزرگترين بهره را در زندگى و تربيت فرزند ببريد، سعى كنيد از اول تولد فرزند، تصميم بگيريد، نيت كنيد و بنا بگذاريد كه اين فرزند را بخاطر خدا و براى دستورات او و اينكه در آينده فردى مؤ من و خدمتگذار براى مسلمانان باشد، بزرگ كنيد، اگر چنين كنيد، تمام زحمات شما الهى مى شود. و شما همانند كسى كه در عبادت خداست اجر مى بريد، انشاء الله . اين كار كه فقط به يك تصميم جدى نياز دارد، بسيارى از مشكلات را آسان و به شما نيروى فوق العاده مى دهد، به گونه اى كه هرگز احساس ضعف يا بيگارى بيهود نخواهيد كرد. و مهمتر از همه شما با اين نيت ، همواره فرزند خود را در مسير الهى نگه خواهيد داشت . و بدانيد كه در دنياى كنونى ما، تربيت فرزند و تاءمين معاش او، احتياج به اراده آهنين و هدفى مقدس دارد، كه با آن نيت الهى ، شما به اين اهداف نائل خواهيد شد انشاء الله . باردارى و شير دادن زمان بارورى جنسى و ازدواج به موقع دوره فعاليت تناسلى زن تقريبا سال است يعنى اگر متوسط بلوغ جنسى (نه شرعى ) را در 15 سالگى و هنگام قطع عادت را 45 سالگى حساب كنيم ، فاصله 30 سال مى شود، ليكن اين بدان معنى نيست كه زن در سن 15 سالگى مى تواند باردار شود، خير اين بستگى به رشد جسمانى او دارد و چه بسا كه تا سن 20 سالگى باردارى براى دختر مناسب نباشد. دوره فعاليت تناسلى مرد طولانى تر از زن است ، چه حدودا در سن 16 سالگى بالغ شده . و تا 60 سالگى ادامه دارد و گاهى تا 80 سالگى نيز اين قابليت باقى مى ماند، اما بعد از 55 سالگى روبه ضعف مى نهد. و از همين نظر است كه اغلب اوقات ، اطفال اينگونه افراد، ضعيف و نحيف مى گردند، بنابراين در آميزش جنسى بايد شرائط جسمى و استعداد مزاجى طرفين در نظر گرفته شود تا بعدا به سلامتى زوجين و فرزندان آنها لطمه اى وارد نشود. ازدواجهائى كه زودتر از موعد انجام مى گيرد چه بسا بخاطر افراط در مسائل زناشوئى موجب ضعف و تحليل قواى بدن و ابتلاء به انواع بيماريها شود، در دختران نيز، كسانى كه خيلى زود شوهر نمايند، ممكن است نتوانند كه تعداد دلخواه صاحب فرزند شوند زيرا مبتلا به سقط جنين مى شوند، چرا كه لگن خاصره بخاطر كوچكى هنوز گنجايش جنين و رشد آن را ندارد. باردارى اينگونه افراد چه بسا پر زحمت و با مشقت بوده و در نتيجه زحمات طاقت فرسا ممكن است شكل و اندام آنها را تغيير و آنها را زودتر پير كند، اولاد اينگونه افراد نيز در بسيارى از موارد ضعيف و فاقد نيروى جسمانى طبيعى خواهند بود. از طرفى اگر سن مرد از 55 به بالا و يا زن از 40 بگذرد، ازدواج براى آنها مشكلاتى را بدنبال خواهد داشت . زيرا اعضاء و نسوج زن قابليت انعطاف را از دست خواهد داد، و براى حاملگى دچار زحمت بسيار خواهد بود، چرا كه جنين وقتى رحم از طرفين توسعه نيافت ، به سمت بالاى شكم پيشرفت مى كند و اعضائى مانند كبد، معده و طحال و اعضاى سينه مانند قلب تحت فشار قرار خواهند گرفت . بدين سبب است كه اينگونه افراد معمولا داراى درد، طپش قلب ، سرگيجه ، تشنج و تهوع هستند و اين مساءله در زنانى كه مى خواهند بعد از گذشت 40 سالگى براى بار اول حامله شوند بسيار سخت تر است ، مخصوصا هنگام زايمان دچار مشكل جدى هستند، و چه بسا هم جنين مرده بدنيا مى آيد و اگر زنده بماند داراى قيافه محزون و مبتلا به امراض گوناگون و از جمله نرمى استخوان خواهد بود. دعا و استغفار براى بچه دار شدن امام سجاد عليه السلام به يكى از اصحاب خود فرمود: براى بچه دار شدن بگو:(( رب لا تذرنى فردا و انت خير الوارثين ، و اجعل لى من لدنك وليا يرثنى فى حياتى و يسغفر لى بعد موتى و اجعله خلفا سويا و لا تجعل للشيطان فيه نصيبا، اللهم انى استغفرك و اتوب اليك انك انت الغفور الرحيم .)) يعنى خدايا مرا تنها مگذار و تو بهترين وارث هستى ، براى من از نزد خود كسى را قرار ده كه از من ارث برد در حياتم و استغفار كند براى من بعد از مرگم ، و او را سالم قرار ده و براى شيطان در او نصيبى قرار مده ، بار خدايا از تو طلب آمرزش مى كنم و به سوى تو بر مى گردم ، توئى آمرزنده مهربان ، اين دعا را هفتاد باز بخواند، هر كه اين دعا را بسيار خواند، خداوند آنچه اميد دارد از مال و فرزند همراه با خير دنيا و آخرت به وى خواهد داد خداوند مى فرمايد: (( استغفرا ربكم انه كان غفارا يرسل السماء عليكم مدرارا و يمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا.(186))) فرزند شايسته گل بهشتى است ، خود را محروم نكنيد (( الولد الصالح ريحانه من رياحين الجنة )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: فرزند شايسته گلى از گلهاى بهشت است .(187) باردارى يكى از پديده هاى مهم زندگى هر بانوئى است . در روايات متعدد، با بيانات گوناگون ، رهبران اسلامى كوشيده اند، امت اسلامى را به ازدواج و تناسل و توليد مثل تشويق كنند، و اينكه از نظر اسلامى زنى كه باردار مى شود و از آوردن بچه امتناع نمى كند، بر آن زنى كه باردار نمى شود و يا از آوردن بچه امتناع مى كند، ترجيح دارد كه جاى هيچگونه شك و ترديدى نيست ، و اصولا امتناع از باردارى بطور مطلق ، مخالف هدف مهم ازدواج و غريزه طبيعى انسان كه مايل به بقاء و توليد مثل است مى باشد. اولاد از نعمتهاى بزرگ خداوندى است ، كه كانون گرم خانواده را صفائى ديگر مى بخشد و پدر و مادر را مصمم تر و پرنشاط مى گرداند، اين آرزوى هر عروس و دامادى است كه بر ثمره گلستان خانواده خود نگاه كنند و وجود سراسر لطف . محبتشان را، نثار او كنند مردى بنام بكر ابن صالح گويد به ابو الحسن عليه السلام (حضرت رضا يا موسى ابن جعفر عليهاالسلام ) نوشتم كه پنج سال است كه از بچه دار شدن خوددارى كرده ام زيرا خانواده ام بچه نمى خواهد و مى گويد: بزرگ كردن ايشان بخاطر تنگدستى مشكل است ، شما چه مى فرمائيد: حضرت در جواب نامه مرقوم فرمود: بچه بخواه كه خداوند به آنها روزى مى دهد.(188) و در فصل اهميت ازدواج پاره اى از اين روايات گذشت ، كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: نسل خود را زياد كنيد كه من به آن افتخار مى كنم ، و يا فرمودند زنى بگيريد كه بچه دار مى شود و مانند آن ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: فرزند بخواهيد، و از آن روگردان نباشيد، همانا فرزند روشنى چشم و (همچون ) گل (صفاى ) دل است ، و بپرهيزيد از ناتوانى و نازائى (189) ارزش باردارى و شيردادن بچه حضرت امير عليه السلام فرمود كه پيامبر اكرم راجع به جهاد و فضيلت آن سخن گفت ، در اين ميان بانوئى به حضر عرض كرد: يا رسول الله پس سهم زنان چيست ؟ حضرت فرمود: آرى زن از هنگام باردارى تا زايمان و سپس تا از شير گرفتن طفل ، پاداشى مانند كسى كه در راه خدا جهاد مى كند براى اوست ، و اگر در اين مدت از دنيا برود همانند شهيد است (190) احتياط در آميزش (( نهى النبى (ص ) عن و طى الحبالى حتى يضعن )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نهى فرمود از آميزش با زن باردار تا وقتى كه زايمان كند.(191) و در روايت ديگرى پيامبر اكرم به على عليه السلام فرمود: اگر همسر تو باردار است با وى آميزش مكن مگر اينكه با وضو باشى .(192) متخصصين گويند: بطور كلى آميزش با زن باردار در ماههاى آخر باردارى اصلا صلاح نيست و چه بسا موجب عفونت يا سقط جنين مى گردد - و در ماههاى اوليه باردارى اگر با احتياط تواءم باشد ضررى ندارد. نكات لازم براى فرزندى سالم جنين موجودى است زنده و بسيار حساس ، آسيب پذيرى او در هنگامى بيشتر است كه علائم باردارى به اندازه كافى واضح و روشن نشده است . بنابراين خانمهائى كه در سنين بارورى قرار دارند بايد با بروز كمترين علائم مثل تاءخير رگل يا حالاتى كه و يار ناميده مى شود به پزشك زنان مراجعه كنند، تا بتوانند از خطرات احتمالى براى خود و جنين در امان باشند، كسانى كه فرزندان سالم و شاداب مى خواهند مى بايست در مورد جنين خويش مراقبتهاى لازم را بنمايند. رعايت نكات زير در دوران باردارى به سلامتى جنين و نوزاد آينده كمك مى كند. 1 - تغذيه مناسب : رشد جنين بطور مستقيم بستگى به تغذيه مادر دارد، غذاى مادر بايد كافى و حاوى ويتامينها و املاح و آهن باشد كه با مصرف نان ، شير، كره ، پنير، تخم مرغ ، گوشت ، ميوه جات و سبزيجات تاءمين مى گردد، مواد قندى و نشاسته نيز براى رشد جنين و احتياجات فيزيولوژيكى مادر لازم است ، اين مواد در برنج سيب زمينى ، غلات و انواع شيرينى ها و قند موجود است . اما بايد به حد تعادل خورده شود، زيرا پرخورى منجر به چاقى مى گردد و چاقى زياد در دوران باردارى مضر است معمولا افزايش وزن مادر در تمام دوره حاملگى نبايد از 10 - 12 كيلوگرم بيشتر باشد. يكى از موادى كه خيلى ضرورى است ماده اى است بنام كلسيم كه براى ساخته شدن استخوان بندى جنين لازم است ، چون كلسيم در شير بطور كلى در لبنيات به مقدار زياد وجود دارد، لذا بهتر است زنان باردار و شيرده حداقل روزى دو ليوان شير بنوشند، علاوه بر شير از ماست و پنير هم مى توان استفاده كرد. 2 - پيشگيرى از ابتلاء به بيماريهاى عفونى و تب دار: مادر به علت تاءثير شديد و وابستگى زياد با جنين بايد از برخورد با اشخاص بيمار، سرماخورده ، رفتن به مراكز شلوغ ، بچه هاى بيمار، اجتناب كند زيرا بيمارى و داروهائى كه براى رفع آن مصرف مى شود، ممكن است مشكلاتى را ايجاد كنند. 3 - داروها: دارو هر چقدر هم كه بى ضرر باشد نبايد بى تجويز پزشك متخصص مصرف گردد. 4 - لباس و كفش مناسب : پوشيدن لباس و كفش مناسب در راحتى مادر سهم به سزائى دارد. 5 - نرمش هاى روزانه و گردش : در هواى آزاد و پياده روى ، موجب راحت تر شدن زايمان مى گردد.(193) بچه زيبا امام صادق عليه السلام به پسرى زيبا نظر نموده فرمود: پدر اين جوان بايد گلابى خورده باشد و در روايتى نيز خوردن گلابى براى مادر موجب طراوت فرزند شمرده شده است . خرما براى زن هنگام زايمان امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ التيام بخشى مانند خرما براى زائو موثر نيست ، زيرا خداوند حضرت مريم را در هنگام نفاس (زايمان ) به خرماى تازه روزى داد.(194) خاصيت خوردن كندر براى زنان باردار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: به زنان باردار خود كندر بخورانيد كه فرزند چون در شكم مادر با كندر تغذيه شود، عقلش محكم مى شود و اگر پسر باشد شجاع مى شود و اگر دختر باشد عظمت عجيزتها فتحظى عند زوجها (از نظر جسمى در امور جنسى كامل مى گردد)(195) لقمه حرام در طفل اثر مى گذارد (( كسب الحرام يبين فى الذرية )) امام صادق عليه السلام فرمود: در آمد حرام در اولاد اثر مى گذارد - يعنى پدر و مادر بايد مراقب باشند، كه غذاى حرام نخورند وگرنه نطفه اى كه با غذاى حرام درست شده و يا جنينى كه با غذاى حرام تغذيه شده باشد، در فرزند اثر نامطلوب باقى مى گذارد(196) حالات و روحيات مادر در روان طفل اثر مى گذارد نواقصى كه در ساختمان جنين در شكم مادر پديد مى آيد، منحصر به ضايعات جسمانى نيست ، بسيار اتفاق مى افتد كه فرزند در رحم مادر دچار عوارض روانى و انحرافهاى معنوى مى شود كه ظاهرا ناپيداست ، ولى مادر زمينه هاى آن را در فرزند آماده نموده و بچه با وضع اسرارآميزى با همان زمينه ها و شرائط شكل مى گيرد و پس از ولادت و گذشت زمان تدريجا آن اسرار نهفته را آشكار مى كند.(197) شايد يكى از رموز دستورات دينى به اينكه همسرى ، انتخاب كنيد، كه اخلاق و دين داشته باشد، و ازدواج با زن احمق بپرهيزيد كه فرزندش ضايع است ، در همين نكته نهفته باشد، مادر فقط بدن و جسم طفل را پرورش نمى دهد، بلكه صفات اخلاقى بسيارى از مادر به فرزند سرايت مى كند. مادر در دوران باردارى ، مى بايست از آرامش و اعصاب خوب ، برخوردار باشد، هيجانات فوق العاده ترس هاى زياد، حتى بغض و كينه و حسدهاى شديد و امورى مانند اينها مى تواند در روح و روان و حتى جسم جنين اثر سوء بگذارد. صفات روحى مادر هم سرايت مى كند از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: (( انظر فى اى شيى ء تضع ولدك فان العرق دساس )) ببينيد و دقت كنيد كه نطفه خودتان را در چه محلى قرار مى دهيد، كه اخلاق سرايت مى كند.(198) محمد حنفيه يكى از فرزندان حضرت على عليه السلام است ، حضرت على عليه السلام در جنگ جمل ، او را پرچمدار لشكر نمود، حضرت به او فرمان حمله داد، محمد حمله كرد، اما دشمن با بارش تير مانع از حمله او شد، او صبر كرد تا تيرها كمتر شود، حضرت خود را به او رسانيد و فرمود: نترس ، در ميان نيزه ها حمله كن كه مرگ سپر خوبى است !! او كمى پيشروى كرد، ولى باز متوقف شد. على عليه السلام از اين ضعف فرزندش آزرده شد، نزديك آمد و با قبضه شمشير بر او كوبيد و فرمود: (( ادركك عرق من امك ، )) اين ضعف و ترس را از مادرت به ارث برده اى (199)، آرى ، اگر پدرى همچون حضرت امير عليه السلام كه قهرمان بى همتاى ميدان نبرد است ، براى كسى باشد اما مادر او داراى برخى صفات نباشد، باز تاءثير مادر سبب انتقال آن ضعف به فرزند مى شود. كنترل جمعيت راحتى در جمعيت كمتر (( قلة العيال احد اليسارين )) حضرت على عليه السلام فرمود: كمى زن و بچه يكى از دو راحتى است (200) - عيال بمعناى افراد تحت سرپرست مى باشد. مال و فرزند شما را غافل نكند (( يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله فمن يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون . )) خداوند متعال مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، دارائى ، و فرزندان شما، شما را از ياد خدا باز ندارند - كسانى كه چنين كنند اينان از زيانكارانند(201). فرزندش او را بد عاقبت كرد (( مازال الزبير رجلا منا اهل البيت حتى نشاء ابنه المشوم عبدالله )) حضرت على عليه السلام فرمود: زبير (نام مردى از اصحاب پيامبر است ) همواره با ما خانواده بود تا پسر شوم او عبدالله بزرگ شد(202) (اين حديث را در بحث مسئوليت پدر و مادر توضيح خواهيم داد) بچه دار شدن از ازدواج كردن كه بالاتر نيست مساءله 4: مستحب بودن ازدواج گاهى بخاطر بعضى جهات حكمش تغيير مى كند، گاهى ازدواج واجب مى شود مثل آنجائى كه اگر ازدواج نكند به گمان بسيار در حرام مى افتد يا ضرر مى بيند و گاهى هم ازدواج حرام مى شود، مثل آنجائى كه ازدواج موجب شود كه واجبى ترك شود مثلا تحصيل علمى كه بر او واجب است انجام نشود، يا حقى از حقوق واجب ترك شود، و گاهى نيز ازدواج مكروه است ، و آن جائى است كه شخص با ازدواج در كار مكروه بيفتد(203)... بنابراين ، كسانى كه مى دانند - و كيست كه نداند؟! - در عصر كنونى بخاطر مشكلات اجتماعى و اقتصادى و اخلاقى فراوان كه بسيارى از آنها در اختيار پدر و مادر هم نيست ، نمى توانند رعايت ضوابط شرعى و الهى را در مورد خود و تربيت فرزندان خود بنمائيد، و لااقل دچار دهها مكروه مى شوند، بهتر است نسبت به زيادى فرزند حساب شده فكر كنند. بسيار سادگى است اگر كسى گمان كند، حكم اسلام به مستحب بودن فرزند داشتن ، ضابطه و حدى ندارد، اين حكم استحبابى هم مثل ساير احكام استحبابى ديگر همانند، ازدواج زيارت مومن ، استحباب قرض ، سلام كردن و غيره داراى مرز و حدودى است كه ابعاد آن و تقدم و يا تاءخر آن نسبت به ساير ارزشها مى بايست طبق نظر علماء و مجتهدين انجام گيرد. آيا كسى هست كه معتقد باشد، چون ازدواج مستحب است ، پس هرزه گى در ازدواج و هر روز به دنبال زنى رفتن و عياشى كردن و از تمامى ارزشها دورى كردن هم مستحب است ؟! اول فكر كردن بعد انجام بده آيا نبايد هر كس ، شرائط خود و مسائل مهم را در نظر بگيرد و به عاقبت كار فكر كند و سپس اقدام كند؟ در روايت است كه مردى خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض كرد مرا نصيحتى بفرما، حضرت فرمود: آيا مى پذيرى ؟ گفت آرى ، حضرت سه بار ابن پيمان را از او گرفت سپس فرمود: ترا سفارش مى كنم ، هر وقت خواستى كارى انجام دهى ، به عاقبت آن فكر كن ، اگر صلاح است انجام بده و اگر صلاح نيست و رهايش كن .(204) عقل و تدبير هم نعمت خداست برخى گويند، كه روزى دهنده فرزند خداست ؟! ما گوئيم درست است روزى و تمام حالات و نيروهاى انسان همه و همه در دست خداست ، اما فكر و انديشه و عقل و تدبير هم يكى از ابزار الهى است كه خداوند در اختيار انسان قرار داده است . آيا مى شود گفت كه چون روزى دهنده خداست ، پس بايد دنبال كار و كسب نرفت ؟ آيا مى شود گفت كه چون روزى دهنده خداست ، پس انسان اموالش را حيف و ميل كند؟! خير، در روايت است كه دعاى چند نفر مستجاب نيست ، يكى از آنها مردى است كه خداوند به او نعمت داده ، او همه را مى بخشد بعد دعا مى كند كه خداوند به او روزى دهد، خداوند مى فرمايد: مگر به تو روزى بسيار ندادم ، چرا ميانه روى نكردى ؟(205) آرى درست است كه روزى دهنده خداست ، اما در عين حال طلب روزى كردن و به دنبال كار و كسب رفتن كه امام صادق عليه السلام فرمود: برخى از روزيها پوست را بر استخوان مى خشكاند،(206) يعنى با جان كندن و به سختى بدست مى آيد، مگر نه اين است كه امروزه ، بمقتضاى حديث امام صادق عليه السلام كه فرمود: زمانى بر مردم مى آيد كه چيزى بهتر (يا كمياب تر) از دوست مناسب و پول حلال نيست (207) و اينكه در آخر الزمان پول حلال كم است و در آوردن مخارج زندگى از راه حلال بسيار مشكل شده است ؟! آيا اينهمه بى انصافى و دزدى و رشوه و فحشاء و مردم آزارى كه از بعضى مشاهده مى شود. اين همه گرگ صفتى و درنده خوئى كه اعصابها را ضعيف كرده و مردم را به يكديگر بد بين و تند خود كرده است جز براى بدست آوردن روزى است ؟! امام صادق عليه السلام فرمود: با شمشير جنگيدن آسان تر است تا يافتن روزى حلال .(208) پدر و مادر مسئول تربيت فرزندان هستند آيا پدر و مادر، مسئول تاءمين خوراك و پوشاك و مسكن و درس و تربيت و اخلاق فرزندانشان نيستند، آيا شما فكر مى كنيد كه دين مقدس اسلام فرموده است كه اولاد فراوان خوب است ، هر چند پدر و مادر را بدبخت كنند، روح و جسم آنها را خراب كنند، پدر و مادر را از فكر دين و اخلاق و انجام وظائف باز دارند؟ هر چند فرزندان نيز هر كدام داراى دهها مفاسد اجتماعى از قبيل بى تربيتى و فحاشى و فساد و اعتياد باشند؟! مگر نه اين است كه از حقوق اولاد بر پدر و مادر اين است كه آنها را تربيت كنند و به آنها ادب بياموزند، آيا بدون كنترل و فكر مى توان ، همه فرزندان را اسلامى تربيت كرد، آنچه تاكنون گفته شد، فرزند از ديد خانواده است ، اما در بعد اجتماع ، و مسائلى كه رشد بى رويه جمعيت بر اجتماع پديد مى آورد، مسائل ديگرى دارد كه متخصصين آن را تذكر داده اند، مساءله وقتى جدى مى شود كه فرزند بسيار در سطح خانواده و اجتماع هر دو داراى مشكلات سنگين باشد، نه پدر و مادر از عهده خرج و تربيت آنها برآيند و نه اجتماع و امكانات آن . اداره زندگى مشكل است (( هلك صاحب العيال )) امام رضا عليه السلام از پدرش و ايشان از امام صادق عليه السلام روايت كنند كه حضرت صادق از كنار صيادى مى گذشتند، فرمودند: چه نوع حيوانى بيشتر در دام تو مى افتد؟ جواب داد: پرنده بچه دار! حضرت در حالى كه از كنار وى مى گذشت فرمود: صاحب عيال هلاك است ، صاحب عيال هلاك است .(209) يعنى زن و بچه دار بسيار در معرض خطر است . كم باشد ولى اندازه ، بهتر است از... امام سجاد عليه السلام فرمود: پيامبر به چوپانى كه شتر مى چراند عبور كرد، كسى را فرستاد تا مقدارى نوشيدنى (شير) از او بگيرد، چوپان گفت ، اما شيرى كه در پستان شتر است براى مصرف صبحانه (فردا) است و اما آنچه در ظرفهاست مصرف شام آنها است . حضرت فرمود: خدايا مال و فرزندش را زياد كن ! سپس به چوپانى كه گوسفند مى چراند عبور كرد و كسى را فرستاد تا مقدارى نوشيدنى از وى بگيرد چوپان آنچه شير در پستان گوسفند بود دوشيد سپس آنچه در ظرف خود نيز داشت روى آن ريخته همراه با گوسفندى نزد پيامبر فرستاد و عرض كرد: اين موجودى ماست اگر دوست داريد اضافه كنيم حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرضه داشت خدايا به او اندازه عنايت كن ، (مقدارى كه محتاج كسى نباشد). يكى از اصحاب پيامبر عرض كرد: يا رسول الله براى آن چوپان كه شما را رد كرد دعائى نمودى كه همه ما دوست مى داشتيم (زيادى مال و فرزند) و براى آنكه شما را اجابت كرد دعائى فرمودى كه همه ما نسبت به آن كراهت داريم ، حضرت فرمود: آنچه كم باشد و كفايت كند بهتر است از آنچه زياد باشد ولى انسان را به غفلت اندازد، بعد فرمود: (( اللهم ارزق محمدا و آل محمد الكفاف ،)) خدايا محمد و آل محمد را به اندازه كفايت روزى بده .(210) (و طبق كافى حضرت فرمود: خدايا به محمد و آل محمد و دوستان ايشان به مقدار كفايت و عفت عطا كن ، و به دشمنان محمد و آل محمد مال و فرزند بده ).(211) زن و بچه شمارا به حرام نيندازد (( يا ابن مسعود لا تحملنك الشفقة على اهلك و ولدك على الدخول فى المعاصى و الحرام .)) پيامبر اكرم در سفارشات خود به عبدالله ابن مسعود به وى فرمود: اى پسر مسعود، مهربانى و دلسوزى بر خانواده و فرزندان ، تو را به انجام حرام و گناه نيندازد، خداوند متعال مى فرمايد: روزى كه مال و پسران در آن سود ندهد مگر كسى كه با قلب سالم نزد خداوند آيد.(212) جلوگيرى از باد دارى جلوگيرى از بار دارى به معناى بيرون كشيدن آلت و بيرون ريختن منى ، جائز است گر چه اين كار، خطرات بار دارى نا خواسته را در پى دارد، زيرا ممكن است ذرات ريز از منى زودتر وارد، رحم شود، به هر حال اين كار جايز است . همچنانكه جلوگيرى از بار دارى از طريق خوردن قرص و يا قرار دادن پوشش بر روى آلت نيز شرعا اشكالى ندارد، اما گذاردن دستگاه در مجراى زن براى جلوگيرى از بار دارى به خودى خود مانعى ندارد ولى از آنچه كه لازمه اين كار نگاه كردن به عورت زن است ، حرام مى باشد، هر چند اين كار را دكتر زن انجام دهد، زيرا نگاه كردن به عورت زن بر زن هم حرام است . پس اگر بشود از راهى كه مبتلا به اين محذور نشوند، انجام داد، مانعى ندارد. اما بستن لوله ها و يا عقيم نمودن ، طبق گفته برخى از فقهاء اگر قبل از بچه دار شدن باشد، جايز نيست ، زيرا جنايت حساب مى شود، اما پس از اينكه زن و شوهر صاحب حداقل يكى دو فرزند شدند، ديگر اشكالى ندارد، بشرط آنكه حرام ديگرى مثل نگاه كردن به عورت در پى نداشته باشد. بهترين شير براى بچه (( ما من لبن رضع به الصبى اعظم بركة عليه من لبن امه )) حضرت امير(ع ) فرمود: هيچ شيرى براى بچه با بركت تر از شير مادرش نيست (اين سخن در مادرانى مؤ ثر است كه دلسوز فرزندان خويش هستند نه مادرانى كه به اندام و رفاه خود بيش از فرزندشان اهميت مى دهند).(213) به فرزند خود جفا نكنيد امام صادق (ع ) فرمود: مدت شير دادن به بچه (به وسيله سينه مادر) بيست و يك ماه است هر چه از اين كم شود ستم بر بچه است .(214) مؤ لف مى گويد: اهميت شير مادر امروز بر كسى پوشيده نيست ، متخصصين راجع به منافع شير مادر و امتيازات آن ، سخن فراوان گفته اند، پس بر مادران دلسوز و شايسته است ، تا فرزند دلبند خود را از اين نعمت الهى ، كه حق خالص و طبيعى اوست ، محروم نكنند. مادر شيخ انصارى او را به وضو شير مى داد يكى از بزرگترين علماء شيعه كه كتابهاى ارزنده وى هم اكنون در حوزه هاى علميه تدريس مى شود، آية الله العظمى شيخ مرتضى انصارى است ، به مادر شيخ گفته شد: فرزندت به درجات عاليه اى از علم و تقوى رسيده است ، پاسخ داد: من ترقى بيشترى هم از او انتظار داشتم ، زيرا هنگام شير دادن ، هرگز او را بدون وضو شير ندادم ، حتى در شبهاى سرد زمستان هم وضو مى گرفتم و سپس به وى شير مى دادم . ارزش مادرى كه به فرزند خود شير مى دهد پيامبر اكرم در حديثى به همسرش ام سلمه فرمود: زن وقتى كه حامله مى شود همانند يك انسان روزه دار، كه شب را به عبادت سپرى مى كند، و در راه خدا با جان و مال جهاد مى كند، پاداش خواهد برد، وقتى كه زايمان كند آنقدر پاداش مى برد كه از زيادى در فكرش نمى گنجد. و چون فرزندش را شير دهد، به هر جرعه اى كه نوازد مى مكد، پاداش آزاد كردن يك بنده از فرزندان حضرت اسماعيل براى اوست ، و چون از شير دادن فارغ شود، فرشته اى بر پهلوى او زند و مى گويد: آمرزيده شدى ، از نو شروع كن . (يعنى مثل كسى هستى كه تا به حال كار بد نكرده و تازه مى خواهد انجام وظيفه كند)(215) فرزند و تربيت او يكى از دو راحتى (( قلة العيال احد اليسارين )) امير المؤ منين (ع ) فرمود: عيال كمتر يكى از دو راحتى است .(216) (و آن ديگرى رفاه مادى است ، آنها كه با زياد كردن جمعيت خانواده خويش دچار كدورت و سختى شديد و اعصاب ضعيف و مريض و بدى اخلاق و دورى از دستورات دين مى شوند راحتى را انتخاب كنند). سعدى مى گويد: اى گرفتار و پاى بند عيال ديگر آسودگى مبند خيال غم فرزند و نان و جامه و قوت بازت آرد ز سير در ملكوت همه روز اتفاق مى سازم كه به شب با خداى پردازم شب چو عقد نماز مى بندم چه خورد بامداد فرزندم آيا سالم است ؟ در روايت است كه امام چهارم عليه السلام وقتى مژده فرزندى را به او مى دادند، سئوال نمى فرمود كه پسر است يا دختر، اول مى پرسيد آيا سالم است ؟ اگر سالم بود مى فرمود: شكر خداى را كه از من فرزند ناسالم نيافريد(217) (يعنى اهميت به سالم بودن است نه دختر و پسر بودن ، اگر سالم باشد بهترين لطفها را خداوند به پدر و مادر خود طفل كرده است پس ناشكرى نكنيد). هر چه خدا بخواهد خوب است دختر باشد يا پسر براى يكى از شيعيان دخترى متولد شده بود، نزد امام صادق آمد، حضرت ديد ناراحت است فرمود: بگو ببينم اگر خداوند به تو وحى كند و از تو بپرسد كه من برايت انتخاب كنم يا خودت براى خودت انتخاب كنى چه مى گوئى ؟ عرض كرد: مى گويم خدايا شما برايم انتخاب كن ، حضرت فرمود: خدا براى تو (دختر) انتخاب كرده است . سپس (حضرت با اشاره به داستان موسى و خضر كه خضر آن پسر بچه را كشت و موسى اعتراض كرد) فرمود آن پسر بچه كه آن عالم او را كشت خداوند عزوجل مى فرمايد: (( فاردنا ان يبدلها ربهما خيرا منه زكوة و اقرب رحما.)) يعنى خداوند خواست فرزندى پاكيزه و نزديكتر به جاى آن پسر بچه به آنها عنايت كند سپس حضرت صادق عليه السلام فرمود: خداوند بجاى آن ، پسر دخترى به آنها داد كه هفتاد پيامبر از او متولد شد.(218) يعنى فرزند اگر صالح باشد دختر و پسر ندارد، و انسان بايد در تربيت آنان كوشا باشد چه بسيار دخترانى كه مردان را تاب صعود به مقام و درجه آنها نيست ، آرى ممكن است در شرائط خاصى تربيت دختر بخاطر مسائلى كه زمانه و جو جامعه ايجاد كند مشكلتر باشد و ليكن هر قدر كه انسان بيشتر زحمت بكشد اجرش بيشتر و اثرات اجتماعى و دينى آن هم بخاطر تاءثير شديد و عميق مادر بر فرزند و خانواده بيشتر است . شايد بتوان گفت : يك بانوى شايسته بيش از يك مرد مى تواند در موفقيت و پيشرفت جامعه مؤ ثر باشد، آنهمه تاكيدى كه از هنگام انعقاد نطفه در رحم مادر چه از جهت دينى و چه در مسائلى بهداشتى و روانى شده است . بطورى كه حتى پايه هاى اصلى سعادت كودك از نظر جسمى و روحى از مادر شروع مى شود و بعد از آن هم هنگام شيردادن و كودكى و تربيت و سپس كانون خانواده و سپس مسئوليت او در قبال مسائل اجتماعى و غيره همه حكايت از اهميت و حساسيت نقش زنان در نزد رهبران اسلامى دارد زيرا بناى سلامت جسم و روح جامعه بوسيله مادر پى ريزى مى شود. گل خوشبو مردى نزد پيامبربود، به او خبر دادند كه فرزندى برايش متولد شده ، رنگ صورتش پريد پيامبر فرمود چه شده ؟ گفت : خير است حضرت فرمود: بگو، گفت : وقتى من مى آمدم زنم در حال زايمان بود به من خبر دادند كه دختر زائيده است . پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمود: زمين او را بر مى دارد و آسمان سايه مى اندازد و خدا روزيش مى دهد و براى تو هم گلى است كه مى بوئى (219) (چرا ناراحتى ) الحديث -. مؤ لف گويد: آداب و رسوم جامعه و خانواده ها گاهى چنان در اعماق روح و جان افراد رسوخ مى كند كه حتى علم و آگاهى ايشان نيز مانع از تغيير آن نمى شود، شخصيكه خود را روشنفكر يا متفكر و ديندار مى دادند باز در اثر تلقين و ارزشهاى كاذب از خود عكس العمل نشان مى دهد و نسبت به همسرى كه او گلى آورده است خشمگين مى شود، اينان فقط پستى خود را با اين اعمال آشكار مى كنند. جارود ابن منذر گويد: امام صادق به من فرمود: به من خبر رسيده كه دخترى برايت متولد شده و تو او را دوست ندارى ، او چه ضررى براى تو دارد؟ گلى است كه مى بوئى و روزيش هم به عهده ديگرى است . (( و كان رسول الله (ص ) ابا بنات ، )) پيامبر اكرم هم پدر چند دختر بود.(220) دختر سود خالص است (( البنات حسنات و البنون نعمة و الحسنات يثاب عليها و النعمة يسال عنها )) امام صادق عليه السلام فرمود: دختران نيكى ها هستند و پسران نعمتها، نيكى ها پاداش دارند و از نعمتها سئوال مى شود (بنابراين دخترها از نظر دينى براى پدر و مادر بيشتر بهره دارند.) چه بسيار دختر كه از پسر بهتر است يحيى ابن زكريا گويد از حضرت هادى عليه السلام ضمن نامه اى ، تقاضا نمودم برايم دعا كند تا خداوند به من پسرى عنايت فرمايد، حضرت در جواب نامه مرقوم داشت : چه بسيار دخترى كه از پسر بهتر است ، وقتى همسرم زايمان نمود، دخترى به دنيا آورد، ولى همچنانكه حضرت فرمود بود، دخترى شد بهتر از بسيارى از پسران دوران .(221) اذان و اقامه در گوش نوزاد پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كه فرزندى خدا به او دهد بايد در گوش راست او اذان نماز بگويد و در گوش چپ اقامه بگويد كه اين كار او را از شيطان رجيم نگه مى دارد.(222) ختنه مفيد و لازم است (( اختنوا اولادكم لسبعه ايام فاءنه اطهر و اسرع لنبات اللحم و ان الاءرض تكره بول الاءغلف . )) امام صادق فرمود: فرزندان خود را طى هفت روز ختنه كنيد كه پاكيزه تر و گوشت او را سريعتر مى روياند و همانا زمين از ادرار فرد ختنه نكرده كراهت دارد.(223) مؤ لف گويد: ختنه كردن واجب است حتى بعد از بلوغ . عقيقه لازم است (( كل مولود مر تهن بالعقيقة .)) امام صادق عليه السلام فرمود: هر نوزادى در گرو عقيقه است و در روايت ديگرى پيامبر فرمود: نوازد در گرو عقيقه است خواه پدر و مار او را از اين گرو بيرون آورند يا نياورند.(224) روايت دارد كه دادن پول عقيقه كفايت نمى كند بايد گوسفند يا گاو يا شترى بكشند و بهتر است و عقيقه چاق باشد و پدر و مادر از عقيقه نخورند مخصوصا مادر). اولين هديه به فرزند (( فليحسن احدكم اسم ولده .)) حضرت موسى ابن جعفر(ع ) فرمود: اولين خدمت مرد به فرزندش ، نام نيكو است ، بر هر يك از شما لازم است كه براى فرزندش نامى نيكو انتخاب كند.(225) اهميت و بركت نام محمد و فاطمه در خانواده ابو هارون گويد: من در مدينه همنشين امام صادق عليه السلام بودم ، چند روز نزد حضرت نرفتم ، وقتى خدمتش رسيدم حضرت فرمود: اى ابا هارون چند روز تو را نديدم ؟ عرض كردم : پسرى برايم متولد شده ، فرمود: خداوند مبارك گرداند نامش را چه گذاردى ؟ عرض كردم او را محمد ناميدم ، حضرت همين كه نام محمد را شنيد در حالى كه مى فرمود: محمد، محمد، محمد، آنقدر خم شد تا صورتش نزديك زمين قرار گرفت ، سپس فرمود: جانم و فرزندانم و خانواده و پدر و مادرم تمام اهل زمين همگى فداى رسول الله باد، به فرزندت بد نگو و او را مزن و اذيتش مكن ، و بدان در زمين خانه اى نيست كه در آن نام محمد باشد مگر اينكه هر روز تقديس مى شود، سپس حضرت به من فرمود: آيا او را عقيقه كرده اى ؟ جوابى ندادم ، حضرت از سكوتم پى برد كه من انجام نداده ام . شخصى را صدا زد و به گونه اى كه من متوجه نشوم به او چيزى فرمود: به گمان كردم كه به آن شخص دستورى خصوصى داده است ، خواستم بلند شوم فرمود: سرجايت باش ، آن مرد سه دينار آورد و به من داد، حضرت فرمود: برو دو گوسفند فربه تهيه كن و آنها را ذبح كن خودت بخور و به ديگران هم بخوران .(226) و در روايتى كه در حقوق و تربيت اولاد ذكر خواهد شد، امام صادق عليه السلام به مردى كه نام دخترش را فاطمه نهاده بود فرمود: وقتى نام او را فاطمه نهادى ، به او بد مگو، نفرينش مكن و او را مزن .(227) از نامهاى زشت پرهيز كنيد (( ان الشيطان اذا سمع مناديا ينادى باسم عدو من اعدائنا اهتز واختال )) امام باقر(ع ) فرمود: شيطان چون بشنود كسى همنام دشمنان ما را صدا مى كند و به وجد و طرب در مى آيد. نامهاى زشت را تغيير دهيد (( ان رسول الله (ص ) كان يغير الاسماء القبيحة فى الرجال و البلدان .)) پيامبر اكرم (ص ) نامهاى زشت در مردها و شهرها را تغيير مى داد.(228) به پيامبر جفا نكنيد (( من ولد له اربعة اولاد لم يسم احدهم باسمى فقد جفانى .)) پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كه خداوند به او چهار فرزند (پسر) بدهد و يكى از ايشان را بنام من نكند به من جفا كرده است . امام حسين عليه السلام نام على را دوست مى داشت امام حسين عليه السلام به والى مدينه كه نامش مروان بود و به حضرت از اينكه دو فرزندش را على گذارده است عيب گرفت ، حضرت بعد از ملامت وى فرمود: اگر براى من يكصد فرزند زاده شود دوست دارم همه را اسمى جز على نگذارم .(229) اثر نامهاى نيكو ابوالحسن (امام رضا عليه السلام ) فرمود: در خانه اى كه در آن محمد يا احمد يا على يا حسن يا حسين يا جعفر يا عبدالله يا فاطمه باشد فقر و احتياج وارد نمى شود.(230) مؤ لف گويد: نام فرزندان علاوه بر اينكه نشان دهنده مقدار ديندارى و علاقه پدر و مادر به دين است ، خود تبليغى و تشويقى است به مكارم الاخلاق و ارزشهاى صاحب آن نام ، و به همين جهت هر گروهى كه بخواهند مرام و روش محبوب خود را زنده كنند با نام آنها نامگذارى مى كنند، و هر اندازه كه نامهاى خوب موجب تقويت دين در سطح فرد و جامعه مى گردد، نامگذارى به نامهاى افراد فاسد يا مسائل ناهنجار سبب لكه دار شدن ارزشهاى واقعى است . پس بهتر است كه پدران و مادران هوا و هوسهاى جاهلانه خود را كنار گذارند و به ارزشهاى دينى و معنوى توجه كنند و نامهاى رهبران دينى كه از زيبائى لفظ و معنى بر خوددار است براى فرزندان خود انتخاب كنند. حقوق و تربيت اولاد يكى از افرادى كه خدمت امام صادق عليه السلام رسيده بود گويد: ناراحت و غصه دار بودم ، حضرت به من فرمود: از چه ناراحتى ؟ عرض كرد: دخترى برايم متولد شده است !! حضرت فرمود: سنگينى آن بر زمين است و روزى آن بر خدا، نه روزى تو را مى خورد و نه از عمر تو استفاده مى كند، راوى گويد: با شنيدن اين كلمات ، غم و غصه از دل من بيرون رفت . حضرت پرسيد: نامش را چه گذارى ؟ عرض كردم : فاطمه ، با شنيدن اين نام حضرت منقلب شد، دوبار فرمود: آه آه ، و دست خود را بر پيشانى گذارد، سپس فرمود: حقوق پسر بر پدر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است : حق پسر بر پدر اين است كه (اولا) مادرش را (يعنى همسر خود را) احترام كند و با او حرف رشت نگويد، براى پسرش نام نيكو قرار دهد، قرآن به او ياد دهد، و او را پاكيزه بدارد، و شناكردن را نيز به او ياد دهد. حقوق دختر بر پدر اما حق دختر بر پدر اين است كه (اولا) مادرش را (يعنى همسر خود را) احترام كند و با او حرف رشت نگويد، براى دخترش نام نيكو انتخاب كند، سوره نور به او ياد دهد، ولى سوره يوسف (كه ممكن است موجب وسوسه باشد) به او ياد ندهد، دخترش را در طبقه بالا جاى ندهد، و در شوهر دادن او عجله كند، سپس (حضرت صادق عليه السلام ) فرمود: وقتى دخترت را فاطمه ناميدى به او بد مگو، او را نفرين مكن و مزن .(231) روح طفل مثل جسم او لطيف است ، مواظب باشيد فرزندى كه خداوند به شما عنايت فرموده است ، امانت خداست در دست شما، هم جسم او و هم روح او، شما كه خود را نسبت به سلامت او مسئول مى دانيد، نسبت به سلامت روح او نيز مسئوليد. فرزند شما روحى دارد همانند جسم او لطيف و پاك ، همچنانكه دوره يك تا پنج سالگى در اطفال از نظر جسمى فوق العاده مهم است و رشدى سريع در آنها ايجاد مى شود، همين دوران نيز در شكل گيرى روحيات او بسيار مؤ ثر است . فرزند شما گرچه به ظاهر از نظر عقلى نمى فهمد، اما اخلاق و آداب خانواده به شدت در او تاءثير مى كند، و بطور ناخودآگاه ، روحيات او را شكل مى دهد، او با اخلاق خانواده بار مى آيد، گرچه خود نيز نداند. مراعات شخصيت او را بكنيد، هرگز تحقيرش نكنيد، او را به مفاسد اخلاقى مبتلا نكنيد، ارزش را در درون روح او عملا قرار دهيد، يعنى شما و پدر و مادر عزيز، خودتان مراعات اخلاق را بكنيد، خوب با هم صحبت كنيد، حرص و طمع ، حسد و عصبانيت ، نداشته باشيد. اخلاق و ارزشها را با رفتار خود به طفل تلقين كنيد ارزشهاى اخلاقى را برايش تلقين كنيد، آن هم در عمل ، يعنى به گونه اى بر خورد كنيد كه باور كند، علم بهتر از ثروت است ، اخلاق بهتر از جمال و مال است . اگر شما در سخنان و برخوردهاى خود نسبت به ديگران ، هميشه ارزش را به مال و جمال و مقام و رفاه بدهيد، فرزندتان هم همانگونه بار مى آيد. او همواره به فكر رسيدن ، به اين ارزشهاى كاذب خواهد بود. پدر و مادر آگاه ، وقتى از كسى تعريف مى كنند و آن را بزرگ مى شمرند بايد بخاطر جنبه هاى اخلاقى و مهم باشد، تا بچه هم عملا اين را باور كند، شما ديده ايد كه اگر خانواده به نظافت و تميزى اهميت دهند، فرزندان آنها هم تميزى و نظافت بر ايشان اهميت مى يابد. مبادا كه پدر و مادرى ، بخاطر كيفيت غذا خوردن و يا شستشو و يا لباس پوشيدن ، دهها بار با فرزندانشان صحبت كنند و تذكر دهند. اما نسبت به اخلاق او دين او راستگوئى او، بد دهن نبودن او، حسود نبودن و يا تنبلى او تذكرى ندهند يا جدى برخورد نكنند. فرزندان خود را از نظر روحى واكسينه كنيد تربيت اولاد بايد هماهنگ با سن اولاد صورت گيرد، آن وقت كه بچه نمى فهمد، بايد در عمل ، او را تربيت كرد، يعنى با رفتار شايسته با او و در خانه ، ارزشها را به او تلقين كرد، فرزندانى كه دوران كودكى را در خانواده پاك و ارزشمند سپرى كرده اند، و روحيات آنها به شكل زيبا و مناسبى شكل گرفته است ، وقتى به سن رشد و درك مى رسند، و در مقابل آراء و افكار و شهوات گوناگون قرار مى گيرند خود را مجهز مى يابند، و در مقابل فساد و فحشاء واكسينه شده مى باشند و دچار انحرافات و امراض سخت اخلاقى نمى شوند، و نسبت به انجام كارهاى خوب ، در سراشيبى قرار دارند و به راحتى انجام مى دهند. اما فرزندانى كه از اين موهبت بى بهره بوده اند، و روحيات آنها به علت جو بد خانواده و اخلاق و رفتار ناهنجار پدر و مادر، به طور ناشايستى پرورش يافته است . آنها همانند طفلى كه زمينه امراض گوناگون را به ارث برده باشد، براى انحرافات مستعد و آماده هستند، اينها از درون ، متمايل به صفات ناپسند هستند، وقتى به سن رشد و درك مى رسند، خود را با جو اخلاقى ارزشمند، نامتناسب احساس مى كنند، كارهاى اخلاقى و پر ارزش براى آنها سخت و كم فروغ است . حتى اگر صفات اخلاقى خود را هم درك كنند و بفهمند كه روحيات آنها نامناسب است ، زير پا گذاردن و ناديده گرفتن آنها و تغيير عادت و ارزشهاى درونى ، كارى است بس مشكل ، كه از عهده هر كسى مخصوصا جوان كمتر بر مى آيد. حضرت على عليه السلام فرمود: (( اصعب السياسات نقل العادات . )) سخت ترين برنامه ها تغيير دادن عادتهاست .(232) جوانان خود را طورى تربيت كنيد، كه هنگام رشد و فهم ، خود را نسبت به ارزشهاى واقعى بيگانه ندانند، بلكه متمايل به نيكى باشند، حضرت على عليه السلام در سفارشات خويش به يكى از فرزندانش مى فرمايد: دل بچه همانند زمين آماده است كه هر چه در آن نهاده شود مى پذيرد. من به تربيت تو قبل از اينكه دلت سخت شود و ذهنت مشغول گردد اقدام كردم .(233) تربيت دختر با پسر فرق دارد، آنها را براى آينده آماده كنيد تربيت دختر و پسر بايد نزد پدر و مادر فرق داشته باشد، مبادا كه دختران خود را مثل پسر بزرگ كنيد، پسر بايد به گونه اى پرورش يابد، كه در زندگى فرداى او يك مرد پر استقامت و با عقل در مقابل امواج زندگى باشد. چرا برخى از والدين ، سعى دارند بجاى تربيت و تقويت عقل پسران خود، به سر و وضع آنها و زيبائى نامعقول آنها بپردازند، به گونه اى كه بچه حس زيبائى او بيش از عقلش تقويت مى شود. لباسهاى بچه ها بايد زيبا و روشن باشد، اما ناهنجار و سبك نباشد، پسرها بايد سردى و گرمى ، شكست و استقامت و تلاش را، در خانواده تمرين كنند. در تربيت دختران ، بخاطر نقش حساس آنها در مسئوليتهاى خانوادگى و تاءثير آن در اجتماع ، بايد مراقبت بيشترى نمود. دختر وقتى به سن هفت سالگى رسيد، كم و بيش بايد متوجه شود، رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد، اگر بنا باشد، هر جائى كه پسر مى رود دختر هم برود و يا او را ببرند، هر طور كه پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد، و پسروار بزرگ شود، آيا دخترى كه مثل پسر احساس آزادى در پوشش كرده است ، در سن رشد و درك مى توان او را دستور حجاب داد؟! حجاب براى اين دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشكل است . دختران شما عروسك نيستند، زندگى آينده آنها به بانوئى نياز دارد، خوش فكر، با ادب و اخلاقى بلند و دينى محكم ، همراه با تميزى و نظافت و شوهر دارى و ملاطفت ، كارى كنيد كه اين خدمات در دختران تقويت شود، حس زيبائى جوئى و زينت كردن در بانوان بطور غريزى وجود دارد و چه بسا افراط هم بكنند، و احتياج به تشويق چندان ندارند، بلكه در بسيارى احتياج به كنترل و تعديل دارد، اين كنترل و تعديل را پدر و مادر بايد انجام دهند. واى به حال فرزندان آخر الزمان روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله نگاهش به طفلى افتاد و فرمود: واى به حال بچه هاى آخرالزمان از طرف پدرهاى ايشان ! پرسيدند: يا رسول الله از پدرهاى مشرك ؟ فرمود: نه از پدرهاى مؤ من كه واجبات را به فرزندان خود تعليم نمى دهند، و هر گاه ديگرى بخواهد به ايشان تعليم دهد، مانع مى شوند، و خشنود هستند كه فرزندانشان از مال و منال دنيا چيزى بدست آورند (ولى به دين اولادشان اهميت نمى دهند، فقط به فكر رفاه هستند) من از اين پدرها بيزارم ، آنها هم از من بيزارند.(234) پدر و پسر نمونه حضرت ابراهيم عليه السلام در خواب ديد كه خداوند از او مى خواهد تا فرزند خود اسماعيل را قربانى كند، اسماعيل جوان دلبند حضرت ابراهيم است كه خداوند او را پس از سالها انتظار در سن پيرى به حضرت ابراهيم عطا كرده است ، حالا خداوند مى خواهد اين پسر و اين پدر را امتحان كند، تا معلوم گردد كه مهر پدرى و علاقه فرزندى در آنها بيشتر است يا محبت پروردگار؟! حضرت ابراهيم ، خواب و دستورى را كه به او داده شده بود با اسماعيل در ميان گذارد، و گفت چه مى گوئى ؟ فرزند صالح و با تقواى او كه مى دانست ابراهيم از طرف خدا ماءموريت دارد، بى چون و چرا جواب داد: اى پدر ماموريت خود را انجام ده ، من اگر خدا بخواهد استقامت مى كنم ! ابراهيم هم بر سر پيمان حاضر شد، و اسماعيل را به قربانگاه برد و دست و پاى او را بست ، و كارد را بر گلوى اسماعيل گذارد، اما با تعجب ديد، كارد نمى برد، در اين هنگام ندا آمد كه اى ابراهيم ، خوابت را راست گرداندى ( و از امتحان پيروز در آمدى ) و سپس گوسفندى بجاى اسماعيل براى قربانى آورده شد، و مراسم قربانى به ياد بود آن ايثار و فداكارى بنا شده است . اين داستان كه خلاصه آن در قرآن آمده است ، درسى است براى پدران و فرزندان كه بدانند، محبت خدا را هرگز نبايد فداى فرزند كنند. قربانيان حسينى ، فرزندان نمونه ، كربلا جوان نمونه امام حسين عليه السلام از مكه به طرف عراق خروج نموده بود، در منزلى توقف نمود و فرمود تا همه آب بردارند، سپس كوچ نمود، در همان حال كه بر روى اسب بود، چشمان مباركش را خوابى سبك برگرفت ، سپس بيدار شده فرمود: (( انا لله و انا اليه راجعون ، الحمدالله رب العالمين .)) كلمه استرجاع را كه هنگام مصيبت بيان مى دارند بر زبان آورد و سپس حمد خدا را اظهار نمود، اين سخن را دو يا سه بار تكرار كرد. فرزند دلبندش ، و جوان برومندش على ابن الحسين ، وقتى اين كلمات را شنيد به مركب ركاب زد و خود را به پدر رساند و عرض كرد: استرجاع نموديد، و سپس حمد خدا گفتيد؟ علت چه بود؟ حضرت فرمود: پسرم خواب سبكى رفتم ، در خواب اسب سوارى را ديدم كه مى گويد: اين گروه مى روند، ولى مرگ هم به دنبال آنها مى رود، فهميدم كه مقصودش مائيم . جوانش على ابن الحسين گفت : اى پدر، خدا براى شما بد نياورد، مگر ما بر حق نيستيم ؟ حضرت فرمود: آرى سوگند به خدائى كه بندگان نزد او بر مى گردند، ما بر حقيم . جوانش گفت : وقتى ما بر حقيم ترسى از مرگ نداريم ، امام حسين عليه السلام فرمود: خداوند تو پسر را بهترين پاداش يك پدر بر پسر عنايت كند.(235) آرى او چنان پرورش يافته بود، كه امام حسين در رابطه با او فرمود: در صورت و سيرت از همه مردم به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شبيه تر است ، و ما هر وقت كه مشتاق ديدن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بوديم به او نگاه مى كرديم (236) و سرانجام در كربلا پس از نبردى دلاورانه در حالى كه سپاه دشمن بدن او را قطعه قطعه كرده بود به فوز شهادت نائل گرديد. نوجوان نمونه كربلا شب عاشورا بود، قرائن مى داد، كه اميدى به كوفيان نيست ، دشمن ، امام حسين و سپاه اندك او را محاصره كرده بود. امام حسين ياران خود را در ميان خيمه اى جمع كرد، و فرمود: اى ياران و اى خاندان من ، اين مردم با من كار دارند، بعد از كشتن من متوجه كسى نمى شوند، شب را سپر قرار دهيد، شما را راحت مى گذارم كه برويد، و بيعت خود را از شما برداشتم ، خودتان را نجات دهيد، ولى برادران و خانواده و يارانش همه به يك زبان گفتند: بخدا سوگند اى سرور ما هرگز تو را رها نمى كنيم و تنها نمى گذاريم تا مردم بگويند امام و سرور و مهتر خود را رها كردند تا كشته شد، اما اين عار را نمى پسنديم و تو را رها نمى كنيم تا در مقابل شما كشته شويم . حضرت فرمود: من فردا كشته مى شوم ، شما هم همگى كشته مى شويد و هيچكس از شما باقى نمى ماند؟ گفتند: سپاس خداى را كه ما را به يارى شما گرامى داشت و شرافت كشته شدن با شما را به ما عنايت كرد، آيا شما راضى نيستى كه با شما اى پسر پيامبر هم مرتبه باشيم ؟! حضرت فرمود: خداوند شما را جزاى خير دهد. در روايت است كه حضرت به آنها فرمود: سرهايتان را بلند كنيد و نگاه كنيد، آنها با چشم خود در همين دنيا جايگاه خويش در بهشت را ديدند، و حضرت جايگاه هر يك را به او نشان مى داد، به همين جهت بود كه اصحاب حضرت به استقبال نيزه و شمشير مى رفتند تا به جايگاه خود در بهشت برسند.(237) در اين ميان حضرت قاسم ابن حسن فرزند امام مجتبى عليه السلام كه ماجرا را ديد و شنيد، به عمويش امام حسين عليه السلام عرض كرد: آيا من هم كشته مى شوم ، حضرت بر او دلسوزى نمود و فرمود: پسرم مرگ نزد تو چگونه است ؟ پاسخ داد: (( يا عم احلى من العسل ، )) اى عمو جان ، مرگ نزد من از عسل شيرين تر است ! امام حسين عليه السلام فرمود: عمويت به فدايت ، آرى به خدا سوگند تو هم يكى از آن مردانى هستى كه با من كشته مى شوند، البته بعد از آنكه بلائى بزرگى به تو مى رسد، و فردا پس از يك نبرد دليرانه ، وقتى مجروح بر زمين افتاد، امام حسين به ياريش شتافت ، دشمن نيز حمله كرد، و در اين ميان حضرت قاسم در زير سم ستوران به لقاء پروردگار شتافت . به همسر و كودكان خود ظلم نكنيد امام باقر عليه السلام فرمود: وقتى هنگام وفات (پدرم ) على ابن الحسين عليه السلام رسيد، مرا در آغوش گرفت و فرمود: اى پسرك من ترا سفارشى مى كنم كه پدرم (امام حسين عليه السلام ) هنگام وفات (شهادت ) مرا به آن وصيت نمود و فرمود كه پدرش (حضرت على عليه السلام ) او را وصيت كرده است به آن ، وصيت اين است (حضرت على عليه السلام ) فرمود: اى پسرك من بپرهيز از ستم كردن به كسى كه جز خدا ياورى برابر تو ندارد. و امام صادق عليه السلام نيز فرمود: هيچ ستمى ، بزرگتر از آن ستمى نيست كه مظلوم جز خدا ياورى نداشته باشد.(238) اين احاديث بايد زنگ خطرى باشد براى كسانى كه به زير دستان خود ستم مى كنند، و آنها را بى ياور مى پندارند، در همين رابطه است كه پدر و مادر، مخصوصا پدر نسبت به برخورد با كودكان بايد به مهربانى و خويشتن دارى رفتار كند. خشونت بى مورد و نامتناسب ، بدگوئى و بى احترامى نسبت به كودكان ، مخصوصا زدن آنها ظلمى است ، كه بخاطر بى ياور بودن كودكان ، انتقام الهى را در بر خواهد داشت . والدين و يا معلم و يا هر فردى كه قدرتى احساس كرد، گمان نكند كه چون مظلوم ياور ندارد مى توان با او هر ظلمى را روا داشت ، خداوند ياور بى ياوران است و كافى است كه خداوند از كسى انتقام بگيرد، خشم بر كودكان بايد به موقع و متناسب باشد و جنبه تربيتى داشته باشد، نه از روى فرو نشاندن خشم و عقده گشائى ، و مقدار آن هم بايد متناسب با تربيت وى و خطاى او باشد، نه بمقدار خشم شما و ناتوانى او. به هر حال كودكان از نمونه هاى روشن اين حديث هستند، همچنانكه ستم به همسر نيز از مصاديق همين حديث است . خشم الهى (( ان الله لا يغضب بشى ء كغضبه للنساء و الصبيان . )) امام موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: خداوند براى هيچ چيزى مثل زنان و كودكان خشمگين نمى شود.(239) مسائل شرعى مربوط به زدن اطفال يا ديگران از توضيح المسائل مساءله 2716 - اگر بصورت كسى سيلى يا چيز ديگر بزند بطورى كه صورت او سرخ شود بايد يك مثقال و نيم (شرعى ) طلا كه هر مثقال 18 نخود است بدهد، و اگر كبود شود 3 مثقال و اگر سياه شود بايد 6 مثقال شرعى طلا بدهد، ولى اگر جاى ديگر بدن كسى را بواسطه زدن سرخ يا كبود يا سياه كند بايد نصف آنچه را كه گفته شد بدهد. مساءله 2820 - اگر بچه يكى از گناهان كبيره را انجام دهد ولى (سرپرست شرعى ) يا معلم او با اجازه ولى طفل مى تواند بقدرى كه ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند. مساءله 2821 - اگر كسى بچه اى را طورى بزند كه ديه واجب شود، ديه مال طفل است و اگر (بچه ) مرده ، بايد به ورثه او بدهد و چنانچه مثلا پدر بچه ، به قدرى او را بزند كه بميرد، ديه او را ورثه ديگرش مى برند، و بخود پدر از ديه چيزى نمى رسد. و اگر پدر يا مادر يا معلم و يا ديگران بچه را سيلى يا بگونه ديگر زده باشند كه موجب ديه است به آن طفل مديون هستند، و پدر و مادر نيز به فرزندان خود مديون خواهند بود، و مى بايد يا آنان را راضى كنند تا بخشند و يا به آنها بپردازند. فرزندان خود را نماز آشنا كنيد يكى از وظائف مهم پدر و مادر آشنا كردن فرزندان خود با نماز در سن كودكى است . حضرت على عليه السلام فرمود: به بچه هاى خود نماز را ياد دهيد، و در هشت سالگى آنها را وادار كنيد به نماز خواندن .(240) شخصى از امام رضا عليه السلام پرسيد: كسى فرزندش يكى دو روز نماز نمى خواند، آيا مى تواند او را مجبور كند؟ حضرت فرمود: آن پسر چند ساله است ، گفت : هشت ساله است ، حضرت با تعجب پرسيد: سبحان الله (بچه هشت ساله ) نماز نمى خواند؟! آن مرد گفت : بيمارى دارد، حضرت فرمود: هر مقدار كه مى تواند نماز بخواند.(241) آرى پس از سن هفت سالگى ، پدر و مادر مى بايست ، فرزند خود را با نماز كه اساس دين ، و ستون آن است آشنا كنند، و بوسيله تشويق و مراقبتهاى پى در پى سعى كنند بچه را به نماز عادت دهند تا هر چه بيشتر با خدا آشنا شود. نماز را سبك نشماريد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگام وفات فرمود: از من نيست كسى نماز را سبك بشمارد، بخدا سوگند (فرداى قيامت ) نزد حوض (كوثر) پيش من نخواهد آمد.(242) ابو بصير گويد: بعد از رحلت امام صادق عليه السلام نزد همسر آن حضرت بنام ام حميده رفتم تا او را تسليت گويم ، گريست و ما را هم گرياند، سپس گفت : اگر امام صادق را هنگام مرگ ميديدى تعجب مى كردى ؟ حضرت چشمان مبارك را باز كرد و فرمود: تمام فاميلهاى مرا دعوت كنيد بيايند، همه را بدون استثناء دعوت كرديم . حضرت نگاهى به آنها انداخت ، سپس فرمود: (بدانيد) كه شفاعت ما به كسى كه نماز را سبك بشمارد نمى رسد.(243) نماز شرط قبولى اعمال است نكته بسيار حساس اين است كه اگر كسى اهل نماز نباشد، كارهاى خوب او هم تاثيرى برايش نخواهد داشت ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: نماز ستون دين است ، و آن اولين چيزى است از اعمال انسان كه (روز قيامت هنگام حساب ) به آن نگاه مى شود، اگر نمازش صحيح نبود، ساير اعمال را نگاه نمى كنند.(244) و در حديث ديگرى فرمود: مثل نماز همانند ستون خيمه است ، وقتى ستون پابرجا باشد، طنابها و ميخها و خيمه ارزش دارد، و چون ستون شكسته شود، طناب و ميخ و خيمه ارزش ندارد.(245) در نماز خواندن عجله نكنيد پس به نماز خود ارزش دهيد، خانواده خود را هم به نماز تشويق كنيد، كه شما مسئول خانواده خود هستيد، و هرگز نماز را بخاطر كار دنيا سبك و تند نخوانيد، كه اين بدترين دزديهاست . امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت على عليه السلام مردى را ديد كه سريع نماز مى خواند، فرمود: چند وقت است كه اينگونه نماز مى خوانى ؟ گفت : فلان مقدار، حضرت فرمود: تو نزد خدا همانند كلاغى هستى كه نوك بر زمين مى زند، اگر بميرى ، بر روش پيامبر نمرده اى ، سپس فرمود: بدترين دزدها كسى است كه از نمازش بدزدد.(246) و امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى بنده اى به عجله نماز را تمام مى كند و ميرود تا كارش را انجام دهد، خداوند مى فرمايد: اين بنده من مگر نمى داند كه كارها بدست من است ؟!(247) بچه هاى ده ساله جدا بخوابند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: رختخواب پسر و پسر، دختر و دختر، دختر و پسر را وقتى به سن ده سالگى مى رسند بايد جدا كرد.(248) (زيرا در اين سن قواى شهوانى كم كم مى تواند خطرناك باشد بنابراين در سخن و اعمال و لباس پوشيدن و غيره بايد رعايت عفاف را كرد). تيراندازى و شنا (( علموا اولادكم السباحة و الرماية .)) اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: به فرزندان خود شنا و تيراندازى ياد دهيد.(249) جوانان را با دين آشنا كنيد امام صادق عليه السلام فرمود: جوانان خود را با دين آشنا كنيد، قبل از اينكه گروه مرجئة (طائفه اى كه زمان حضرت صادق بخاطر عقيده فاسدشان خطرناك بودند) آنها را دريابند.(250) مؤ لف گويد يعنى چنان خود و فرزندانتان را با مساجد و مجالس آشنا كنيد كه هنگام جوانى با دين بيگانه نباشند. گوياتر از زبان (( كونوا دعاة للناس بغير السنتكم .)) امام فرمود: مردم را از راهى جز زبان (در عمل ) دعوت (به نيكى ) كنيد.(251) فرزندان خود را با دين و جلسات دينى ، قرآن و علماء بيگانه نكنيد، خودتان در نمازتان دقت كنيد، هنگامى كه شما وضوء مى گيريد، يا هنگام غذا بسم الله مى گوئيد، وقتى سخن از خدا مى گوئيد، ترس و تشويق و بهشت و جهنم را متذكر مى شويد، روزه مى گيريد، اطفال را به جلسات مى بريد، در خواندن قرآن و حفظ آن تشويق مى كنيد، كتب دينى تهيه مى كنيد، مخصوصا وقتى در جلسات عزادارى اهل بيت اشكى مى ريزند و سينه اى مى زنيد، لباس سياهى مى پوشيد و مى پوشانيد، بهترين تربيت دينى را انجام مى دهيد. عفت را در خانه مراعات كنيد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پدر نبايد با دخترش زير يك لحاف بخوابد، مادر هم نبايد چنين كند.(252) و امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه به سن بلوغ رسيد، بر مادر و خواهر و خاله و ديگران بى اجازه وارد نشود، اول اجازه بگيرد و شما هم اجازه ندهيد تا اينكه سلام كند، كه سلام اطاعت خداوند عزوجل است .(253) مؤ لف گويد: پدر و مادر، خواهر و برادر، در خانه بايد نسبت به لباس و زينت و مسائلى از اين قبيل دقت كنند، مادر نبايد در مقابل جوان خود، بطور ناهنجار ظاهر شود، خواهر و برادر هم همينطور، خانه مى بايست جاى آرامش و اخلاق باشد، نه مركز فساد و تحريك شهوت . تساوى ميان اطفال پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى كه دو پسر داشت و يكى را بوسيد و ديگرى را نبوسيد نگاه كرده فرمود: چرا ميان آندو به تساوى رفتار نكردى (254) (حساسيت ذهن اطفال در عين كودكى قابل انكار نيست و رفتار شما و كردار بزرگترها در اعمال و كردار آنها اثر مستقيم دارد). پدر و مادر هم عاق فرزند مى شوند (( يلزم الو الدين من العقوق لولد هما ما يلزم الولد لهما من عقوقهما اذا كان الولد صالحا.)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پدر و مادر هم عاق فرزندشان مى شوند اگر فرزند صالح باشد همچنانكه فرزند عاق پدر و مادر مى شود.(255) به دختر شايسته خود افتخار كنيد امام صادق عليه السلام به زنى فرمود: اى فلانى اگر خداوند به تو چيزى نداده بود جز آن دخترت را، همانا به تو خير بسيار عطا كرده بود(256). الحديث يعنى پدران و مادران ، ارزش اولاد صالح خود مخصوصا دختران صالح و عفيف و مؤ من خود را بدانند و از اين نعمت بزرگ الهى تشكر كنند و خوشحال باشند. خداوند به بانوان مهربانتر است (( ان الله تبارك و تعالى على الاناث ارق منه على الذكور - الحديث )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند بر بانوان مهربانتر است تا مردان و هر مردى كه بر بانوئى از فاميل خود شادى ، برساند خداوند روز قيامت او را شاد مى گرداند.(257) گلهاى پيامبر اكرم (( الولد الصالح ريحانه من الله قسمها بين عباده و ان ريحانتى من الدنيا الحسن و الحسين سميتهما باسم سبطين من بنى اسرائيل شبرا و شبيرا.)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: فرزند خوب گلى است كه خداوند ميان بندگان خود تقسيم نموده است و دو گل من از دنيا حسن و حسين عليهماالسلام هستند من آندو را همنام دو سبط بنى اسرائيل كه شبر و شبير بودند (و به عربى حسن و حسين مى شود) ناميدم .(258) با فرزندان خود مهربان باشيد (( ان الله ليرحم الرجل لشدة حبه لولده .)) امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند مرا را بخاطر محبت شديد وى به فرزندش مورد رحمت قرار مى دهد.(259) (پس با فرزندان خود مهربان باشيد). پيامبر اكرم به شدت اطفال را مراعات مى كرد امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم روزى با مردم نماز ظهر مى خواند، ناگاه دو ركعت آخر را به سرعت تمام كرد، بعد از نماز مردم از حضرت پرسيدند: آيا در نماز مساءله اى پيش آمد؟ حضرت فرمود: چطور؟ گفتند: شما دو ركعت آخر نماز را تند خوانديد، حضرت فرمود: مگر صداى بچه را نشنيديد(260)؟! آرى نبى مكرم كه تمام رفتارش الگوى ما مسلمانان است ، اينقدر به اطفال و رعايت آنها اهميت مى داد. فرزندانتان را شاد كنيد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه فرزندش را ببوسد، خداوند يك كار نيك برايش بنويسد و هر كه فرزندش را شاد كند، خداوند روز قيامت او را شاد مى كند و هر كه به فرزندش قرآن ياد دهد، پدر و مادرش را صدا زده و دو لباس كه نور آنها صورت اهل بهشت را نورانى مى كند بر آنها مى پوشاند.(261) نصايح اهل بيت عليهم السلام در مورد فرزند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: رحمت خدا بر پدرى كه فرزندش را در نيكى به پدر يارى دهد، به اينكه از خطايش در گذرد و براى او ميان خودش و خدا دعا كند.(262) و فرمود: فرزندان خود را زياد ببوسيد.(263) مردى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: به كه خدمت كنم ؟ حضرت فرمود: به پدر و مادرت ، عرض كرد: آنها از دنيا رفته اند، فرمود: به فرزندت نيكى كن ؟(264) راه تاءديب شخصى به حضرت موسى ابن جعفر عليه السلام از پسرش شكايت كرد: حضرت فرمود: او را نزن ولى با او قهر كن اما طول نده .(265) نفرين مكن امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه بر فرزندش نفرين كند فقير مى شود.(266) انار براى كودكان امام صادق عليه السلام فرمود: به بچه هاى خود انار بخورانيد كه براى جوانى آنها سودمندتر است .(267) دختر بهتر است (( خير اولادكم البنات )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين فرزندان شما دخترانند.(268) احترام و ادب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اولاد خود را احترام و آنها را نيكو ادب كنيد، تا موجب آمرزش شما شود.(269) آقا و عبد و وزير پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: فرزند تا هفت سالگى سرور است ، تا هفت سال هم بنده است (مطيع است ) و تا هفت سال هم وزير است ، در بيست و يك سالگى اگر اخلاقش مورد پسند بود وگرنه تو معذورى .(270) بهترين اعمال امام صادق عليه السلام روايت كند كه حضرت موسى به خداوند عرضه داشت : پروردگارا برترين كارها نزد شما كدام است ؟ خداوند فرمود: دوستى با كودكان ، زيرا من آنها را بر توحيد آفريده ام و اگر آنها را از دنيا ببرم ، به رحمتم آنها را وارد بهشت مى كنم .(271) حضرت امير عليه السلام مى فرمود: من از خدا اولاد خوش رو و يا خوش قامت نخواستم : بلكه اولادى خواستم كه فرمانبردار خداوند و خدا ترس باشد، به گونه اى كه وقتى به او كه مطيع خداست نگاه كنم ، چشمم روشن شود.(272) با بچه ها خوش قول باشيد كليب صيداوى گويد: امام هفتم به من فرمود: وقتى به بچه ها وعده اى داديد وفا كنيد زيرا ايشان فكر مى كنند شما به ايشان روزى مى دهيد، همانا خداوند عزوجل خشمگين نمى شود بر چيزى همانند خشمگين شدن او بخاطر (ستم به ) زنان و فرزندان .(273) پيامبر و پدر بى رحم پيامبر اكرم امام حسن و امام حسين را مى بوسيد، مردى به نام اقرع ابن حابس گفت : من ده فرزند دارم كه هرگز يكى از آنها را نبوسيده ام ، پيامبر فرمود: (( من لا يرحم لا يرحم ، )) هر كه مهربانى نكند، مهربانى نمى بيند. و در حديث ديگرى حضرت به مردى كه گفت : تا بحال هيچ بچه اى را نبوسيده ام فرمود: اين مردى است كه اهل آتش است .(274) رفتار با بچه ها (( من كان عنده صبى فليتصاب له .)) پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كه نزد او بچه اى است بچگى كند. (همانند او بازى كند و متناسب با او سخن گفته و رفتار نمايد). ما چه مى كنيم ؟ پيامبر اكرم چه مى كرد؟ در تاريخ زندگانى و احوالات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است كه : بسيار مى شد كه نوزادى را نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى آورند تا او نامگذارى كند و يا برايش دعا بفرمايد، حضرت براى احترام به خانواده طفل ، نوزاد را در دامن خود مى نهاد، بسا مى شد كه بچه در دامن حضرت ادرار مى كرد و لباس حضرت را آلوده مى نمود، برخى از كسانى آنجا فرياد برمى آوردند، (اعتراض مى كردند) حضرت فرمود: ادرار بچه را قطع نكنيد (او را نترسانيد) و مى گذاشت بچه ادرارش را تمام كند، سپس با روى باز دعا مى كرد يا نامگذارى مى نمود و نمى گذارد خانواده طفل ناراحت شوند، وقتى آنها مى رفتند، لباس خويش را مى شست .(275) (آرى آب كشيدن لباس و بر طرف كردن نجاست ، بسيار آسانتر است از بيرون كردن ناراحتى و دلشكستگى يك انسان ) پيامبر بر بچه ها سلام مى كرد ما چطور؟ در روايات متعدد از شيعه و عامه آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چند كار است كه من تا دم مرگ آن را رها نمى كنم ، تا روشى گردد بعد از من (و مردم انجام دهند) 1 - لباس پشمينه پوشيدن 2 - سوار بر الاغ شدن يا روانداز ساده (بدون تشريفات ) 3 - با برده ها غذا خوردن 4 - وصله كردن كفش بدست خودم 5 - سلام كردن بر بچه ها.(276) مسئوليت والدين و پدر و مادر ناموفق (( يا ايها الذين امنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون .)) خداوند متعال در سوره منافقون آيه 8 مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اموال و فرزندان شما، ما را از ياد خدا غافل نكند، كسانى كه چنين كنند زيانكارانند. مؤ لف گويد: گرچه تاءمين مسائل اقتصادى و تربيت صحيح فرزند وظيفه پدر و مادر است ولى اين مسئله نبايد بگونه اى درآيد كه پدر و مادر خود را بعنوان يك اجير و كارگر بدون مزد تبديل كنند و چنان غرق در تاءمين مسائل اولاد شوند كه سعادت خود و ارزشهاى معنوى را همراه با جوانى و نشاط و سلامتى خود، خرج رفاه فرزندان خويش كنند، بطورى كه براى خود فرصت يك قرآن خواندن ، دعا خواندن ، جلسه رفتن ، نماز شب و غيره نگذارند. شما براى بزرگ كردن اولاد آفريده نشده ايد، آن مسئله يكى از وظائف شماست ، هدف اصلى را فراموش نكنيد و خداى ناكرده مبادا كه دين خود را فداى اولاد خود كنيد كه در قيامت هرگز اين اولاد براى شما جبران نخواهد كرد و خلاصه آنكه چه زشت است انسان براى ديگرى ولو اولاد، عمرى با علاقه بيگارى كند اما نوبت به سعادت خود كه مى رسد بگويد وقت ندارم . آنچه سودمند است عمل است حضرت امير عليه السلام فرمود: پسر آدم وقتى آخرين روز از دنيا و اولين روز از آخرت قرار گيرد (يعنى هنگام مرگ ) مال و فرزند و اعمال او در مقابلش ظاهر مى شوند، او به مال خود توجه كرده مى گويد: به خدا قسم كه من بر تو حريص بودم ، و از خرج كردن تو دريغ مى ورزيدم ، اكنون چه كمكى از تو ساخته است ؟ دارائى او جواب مى دهد: تو از من (فقط) كفن خودت بر بردار! (آن شخص چون از دارائى نااميد مى شود) روبه فرزندانش مى كند و مى گويد: به خدا قسم كه من شما را دوست مى داشتم و از شما نگهدارى مى كردم ، چه كمكى از شما ساخته است ؟ آنها جواب مى دهند: ما (فقط) تو را تاگودال قبر و هنگام دفن همراهى مى كنيم . سپس روبه اعمال خود مى كند و مى گويد: به خدا كه من نسبت به تو بى رغبت بودم و تو بر من سنگين بودى ، اعمالش جواب مى دهد: من همدم تو هستم چه در قبر و چه هنگام قيامت تا اينكه من و تو با هم در مقابل خداوند قرار بگيريم .(277) مقدار كار و تلاش در زندگى امام صادق عليه السلام فرمود: كار و تلاش تو براى زندگى بايد در حد متعال و آبرومندانه باشد، نه در حد ضايع كردن و سستى و نه مثل حريصى كه به دنيا خشنود شده و به آن تكيه كرده است ، بلكه خود را از رتبه انسان سست و ضعيف بالا بگير، و آنچه براى مؤ من ضرورى است تهيه كن ، همانا آنانكه به ايشان مال دادند ولى شكر نكردند، مال ندارند(278) (بنابراين به دنيا همانند يك وسيله نظر كنيد كه مى بايد هدف اصلى كه معنويت و آخرت است فراموش نشود و ضمن يك زندگى آبرومندانه ، هدف اصلى نيز تاءمين شود). احساسات و عواطف خود را كنترل كنيد (( لا دين لمن بطاعة من عصى الله تبارك و تعالى )) حضرت على عليه السلام در كوفه بر روى منبر در ضمن بياناتى فرمود: هر كس پايبند اطاعت كسى باشد كه نافرمانى خدا مى كند، دين ندارد(279) پس بر پدر و مادر گرامى لازم است كه محبت و عواطف خود كنترل كنند و هرگز بخاطر عواطف خود، شرع و عقل را زير پا نگذارند. آنچه از يك پدر و مادر فهميده و دلسوز انتظار مى رود، اين است كه آنها راهنماى فرزندان خود باشند و خواسته هاى آنها را تعديل كنند، نه اينكه پس از گذشت اين همه سال و كسب تجربيات و پختگى ، نه تنها راهنماى فرزندان خود نباشند، بلكه سعادت خود را به دست جوانى خام بسپارند تا او، خودش و آنها را به سمت نافرمانى خدا بكشاند. بنابراين خريدن لباسهاى ناهنجار، رفتن به مجالس نامشروع و حرام ، مصرف عذاهاى حرام ، آوردن ابزار قمار و موسيقى و يا وسائل منحرف كننده مثل ويدئو و كتابهاى مبتذل و نوارهاى ناهنجار و مانند اينها، بخاطر درخواست فرزند، جز بدبخت كردن خود، و خانواده سودى ندارد. در روايت است كه پيامبر اكرم مى فرمايد: هر كس خواسته ديگرى را به خشم خدا برآورده كند، خداوند همان شخص را مخالف او مى گرداند.(280) چرا محبت والدين بيشتر است يكى از اصحاب پيامبر از حضرت پرسيد: چرا به آن مقدار كه ما نسبت به فرزندان خود علاقه داريم ، آنها به ما ندارند، حضرت فرمود: چون آنها از شما هستند ولى شما از آنها نيستند.(281) (فرزند پاره تن شماست و شما جزء خود را دوست داريد، اما شما پاره تن فرزندانتان نيستند) اين پدر به وسيله پسرش عاقبت نه بخير شد (( ما زال الزبير رجلا منا اهل البيت حتى نشا ابنه المشوم عبدالله )) حضرت على عليه السلام فرمود: زبير - نام يكى از اصحاب معروف پيامبر است - همواره از ما خاندان بود تا اينكه فرزند شوم و نكبتش عبدالله بزرگ شد.(282) مؤ لف گويد: سرنوشت غم انگيز زبير درسى است كه هر هوشمندى بايد از آن عبرت گيرد، او يكى از بزرگترين شخصيتهاى صدر اسلام است ، بارها در غزوات و جنگها براى اسلام شمشير زده و از حق دفاع كرده است ، حتى پس از رحلت پيامبر و مظلوميت على عليه السلام او از معدود افرادى بود كه در خانه على عليه السلام بست نشست و با ابوبكر بيعت نمى كرد، او در شوراى شش نفره اى كه پس از عمر براى جانشينى وى تعيين شده بود به نفع على عليه السلام راءى داد. اما همين شخصيت ، كارش به جائى رسيد كه در اثر طمع و فريب فرزند، به جنگ با حضرت على عليه السلام برخواست ،، فرزندش ، عبدالله يكى از سرسخت ترين دشمنان بنى هاشم بود، او در دورانهاى بعد كه اندكى قدرت يافت حتى نام پيامبر را هم در خطبه جمعه و ساير جاها علنى بر زبان نمى آورد و مى گفت : پيامبر فاميل بدى دارد كه مى ترسم پر رو شوند، و گفت : خدا خاندان پيامبر را زياد نكند و بركت ندهد، خانواده بدى هستند كه اول و آخر ندارند!! اين خبيث همان فردى است كه تمام بنى هاشم را در دره اى بنام دره عارم در مكه جمع كرد و هيزم بسيارى بز گذرگاه آن قرار داد تا بنى هاشم را كه در ميان آنها محمد ابن حنفية و پسرش ، كه فرزندان اميرالمؤ منين هستند و همچنين ابن عباس بود بسوزاند، زيرا آنها با او بيعت نمى كردند، و نزديك بود كه آنها را بكشد، اما خداوند بوسيله مختار آنها را نجات داد، اين ملعون خود مى گفت كه من چهل سال است كه دشمنى اين خانواده را در سينه ام مخفى كرده ام .(283) آرى اين فرزند ناصالح ، در اثر كينه اى كه به بنى هاشم داشت ، پدر را از ولايت حضرت على عليه السلام دور نمود، و چنان تشويق و تحريك كرد كه به جنگ با على عليه السلام رضايت داد، گاهى كه زبير اظهار ترديد مى كرد به پدر گفت : از لشكر على ترسيدى كه پيام مرگ را در بردارد.(284) و كار به جائى رسيد كه زبير عاقبت نه بخير شد و به دست مردى دور از معركه بعد از روشن كردن آتش جنگ جمل ، ترور شد، وقتى سر و شمشير او را نزد حضرت شمشير او را نزد حضرت آوردند، حضرت شمشير او را از غلاف بيرون كشيد و فرمود: چه بسيار با اين شمشير مقابل پيامبر نبرد كردى و در روايتى فرمود: شمشيرى است كه بسيار غم و غصه با آن از روى پيامبر زدود - ولى الان به اين وضع بدگرفتار شد. سپس در صورت زبير دقت كرده فرمود: تو مدتى با پيامبر هم صحبت بودى و با حضرت فاميل بودى ، اما شيطان وارد دماغ تو شد و تو را به اين جا كشاند، و در همين زمان بود كه حضرت فرمود: زبير همواره با ما اهل بيت بود تا اينكه پسرش بالغ شد و او را از ما جدا كرد.(285) مراتب احترام و خدمت به پدر و مادر ابى ولاد حناط گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به اين سخن خداوند كه مى فرمايد: (( و بالوالدين احسانا )) به پدر و مادر احسان كنيد، پرسيدم : اين نيكى چيست ؟ حضرت فرمود: احسان اين است كه با آنها خوب برخورد كنى ، و آنها را وادار نكنى كه از تو چيزى بخواهند وقتى تقاضا دارند، گرچه آنها بى نياز باشند (يعنى نه تنها بايد به پدر و مادر كمك كرد و نه تنها بايد قبل از درخواست به آنان كمك كرد بلكه اگر خودشان هم مى توانند حوائج خود را تهيه كنند باز فرزند، كار آنها را انجام دهد). سپس حضرت فرمود: مگر نه اين است كه خداوند مى فرمايد: (( لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ، )) هرگز به نيكى نرسيد تا از آنچه دوست مى داريد انفاق كنيد و فرموده (( اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما )) يعنى اگر يكى يا هر دوى آنها نزد تو به پيرى رسند به آن دو اه نگو و از خود مران . حضرت صادق عليه السلام فرمود: يعنى اگر تورا ناراحت كردند اه نگو و اگر تو را زدند از خود مران ، (و اينكه خداوند مى فرمايد) (( و قل لهما قولا كريما )) به پدر و مادر سخن شايسته بگو، حضرت فرمود: بگو خداوند شما پدر و مادر را مشمول غفران خود كند اين سخن شايسته است . و اينكه مى فرمايد (( و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة ، )) بال ذلت از روى رحمت براى پدر و مادر بگشا، حضرت صادق عليه السلام فرمود: به پدر و مادر ذخيره مشو مگر از روى مهربانى و محبت و صدايت را بلندتر از صداى آندو مكن و دستت را هم روى دست آندو بلند مكن و جلوتر از آنها قرار مگير.(286) پدر و مادر بر زن و فرزند مقدم هستند امام صادق عليه السلام فرمود: مردى نزد پيامبر آمده عرض كرد: مرا سفارش نما، حضرت فرمود: براى خدا شريك مگير، گرچه تو را به آتش بسوزانند و شكنجه ات كنند مگر اينكه (از روى ترس باشد ولى ) قلب تو به ايمان مطمئن باشد. پدر و مادرت را اطاعت كن و نيكى نما چه در حال مرگ و اگر پدر و مادر به تو دستور دادند كه از خانواده و ثروت خود جدا شوى انجام ده كه از ايمان است .(287) مؤ لف گويد: اين حديث را بايد كسانى كه بخاطر مال و همسر از پدر و مادر جدا شده اند بيشتر دقت كنند، يك مرد موفق كسى است كه پدر و مادر و همسر را با حفظ حقوق متقابل با خود نگه دارد، و بداند كه احترام و رعايت پدر و مادر هرگز قابل مقايسه با همسر نيست ، هيچكس پدر و مادر نمى شود و با هيچ دليلى نمى شود به آنان اهانت كرد و يا كوتاهى نمود. البته پدران و مادران دورانديش خوب مى دانند كه بايد جوان خود را مخصوصا هنگام ازدواج درك كنند و بدانند احيانا اگر جوانشان در سرآغاز زندگى جديد گاهى كم لطفى مى كند يا انتظارات آنها را انجام نمى دهد، مقطعى است و نبايد خيلى سخت بگيرند، شود زندگى جديد و جوانى و نيروى جنسى و مسائل ديگر گاهى جوان را از بسيارى از مسائل از جمله پدر و مادر غافل مى كند. جوانان نيز بايد بدانند درست همان لحظات و ايامى كه اوج خوشوقتى و لذت آنان در زندگى جديد است ، براى پدر و مادر از نقطه هاى عطف زندگى است و همان ايام غفلت شما از پدر و مادر جنبه هاى ديگر دارد و آنها انتظار دارند جوانشان در هنگام ازدواج بيشتر به آنها توجه كند و جوان هم در اثر ازدواج اگر از پدر و مادر غافل شود مسئله ساز خواهد بود. مشكله ازدواج اين است كه انتظارات پدر و مادر زياد غفلت جوان هم بخاطر ازدواج زياد است و اينجا اين جوان هوشيار است كه بايد با دقت و هوشيارى از اين مرحله به سلامت عبور كند. الا اى يوسف مصرى كه كردت سلطنت مغرور!! پدر را باز پرس آخر كجا شد مهر فرزندى حضرت يعقوب پس از سالهاى طولانى كه در فراق يوسف گريست و افسوس خورد، بالاخره فهميد كه يوسف در مصر است و به مقام رياست رسيده است ، تصميم گرفت تا به نزد يوسف براى ديدار او برود، كاروان حضرت يعقوب به مصر نزديك مى شد، يوسف فهميد كه پدر وارد مى شود به استقبال او آمد. امام صادق عليه السلام فرمود: يعقوب با ديدن يوسف پياده شد،(288) يوسف خواست پياده شود، اما مقام و رياست نگذاشت تا در مقابل پدر پياده شود، همينكه بر پدر سلام كرد، جبرئيل بر نزد يوسف آمد و گفت : اى يوسف خداوند متعال به تو مى گويد: چه شد كه در مقابل بنده شايسته من پياده نشدى ؟ اين مقام و رياست ؟ باز كن كف دست خود را، يوسف دست خود را گشود، ناگاه نورى از ميان انگشتانش خارج شد، پرسيد: اين چه بود؟ جبرئيل گفت : (نور پيامبرى بود) هرگز از نسل تو پيامبرى نخواهد آمد، اين مجازات تو بود بخاطر برخورد تو با پدرت يعقوب كه در مقابل او پياده نشدى .(289) رمز خوشبختى در خدمت به والدين است يكى از مهمترين ابزار خوشبختى براى انسان ، رضايت و خدمت به پدر و مادر است ، خدمت به پدر و مادر و دعاى خير ايشان ، پشتوانه محكمى براى سعادت دنيوى و اخروى اولاد به حساب مى آيد. گرچه در دوران كنونى كه عصر تمدن و پيشرفت علمى و انحطاط ارزشهاى انسانى مى باشد، فرزندان همين كه احساس استقلال كردند، بطور كلى با پدر و مادر به سردى برخورد مى كنند و آنها را به كنج عزلت و فراموشى مى سپارند، و يا آنها را مانع نشاط و خوشى خود به حساب مى آورند. اما تجربه نشان داده است كه اينگونه افراد در زندگى موفق نخواهند بود، و بر عكس آنها كه به والدين خدمت مى كنند، داراى زندگى خويش و با نشاط خواهند شد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه خوشحال مى شود از اينكه عمرش افزايش يابد و روزى او فراخ شود، به پدر و مادرش خدمت كند كه خدمت به آنها اطاعت خداست ، حضرت صادق عليه السلام فرمود: اگر مى خواهى عمرت زياد شود به دو بزرگ خود - يعنى پدر و مادرت - نيكى كن .(290) احترام فوق العادة به مادر امام صادق عليه السلام فرمود: مردى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول الله به چه كسى نيكى كنم ؟ حضرت فرمود: به مادرت ، عرض كرد سپس به كى ؟ حضرت فرمود: به مادرت ، باز پرسيد: سپس به كه ؟ حضرت باز فرمود: به مادرت ، دفعه بعد كه پرسيد سپس به كه ؟ حضرت فرمود: به پدرت .(291) امام سجاد عليه السلام نيز فرمود: مردى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول الله هيچ كار زشتى نمانده كه انجام نداده باشم آيا براى من توبه اى هست ؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيا از پدر و مادرت هيچكدام زنده اند، عرض كرد: پدرم ، حضرت فرمود: برو به او نيكى كن ، وقتى آن مرد پشت نمود كه برود، پيامبر فرمود: اى كاش مادرش (زنده ) مى بود.(292) مؤ لف گويد: محبت فراوان و فداكارى مادر از يك طرف و حساسيت و لطافت روح او از جهت ديگر موجب اين احترام فوق العاده براى وى شده است . به پدر و مادر پير خود شخصا كمك كنيد ابراهيم ابن شعيب گويد: به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم : پدرم بسيار پير شده است ، بطورى كه وقتى كارى دارد ما او را بر دوش گرفته مى بريم ، حضرت فرمود: اگر بتوانى خودت عهده دار آن شوى انجام ده ، با دست لقمه به او بده ، كه اين كار فردا براى تو سپرى خواهد بود.(293) يعنى تو را از خشم الهى حفظ مى كند. يعنى فرزندان نبايد هنگام پيرى و درماندگى والدين ، آنها را از خود دور كنند. چند دستور مهم براى مقابله با بلاها و مشكلات هر انسانى سعى مى كند در حد توان خود با خسارتها و بلاها مقابله كند و خود را از زيان بدور دارد، ولى تجربه نشان داده است كه بسيارى از بلاها و زيانها پيش بينى نشده هستند، كما اينكه طبق عقيده ما مسلمانان بسيار از سختيها و بلاها غير از علل معمولى داراى اسباب بخصوصى هستند كه مى بايست علاوه بر در نظر گرفتن مسائل عقلائى و علمى ، از نظر معنوى به مقابله با آنها پرداخت . بطور كلى براى مصون ماندن از بسيارى از بلاها از نظر روايات اسلامى به امورى سفارش شده است كه بطور خلاصه به چند مساءله مهم اشاره مى شود. 1 - گناه انسان را مبتلا مى كند حضرت على عليه السلام فرمود: از گناه بپرهيزيد كه هيچ بلائى و كمبود روزى نيست مگر به خاطر گناه ، حتى خراش بدن و زمين خوردن و دچار مصيبت شدن .(294) امام صادق عليه السلام فرمود: بدان كه هيچ رگى زده نمى شود و هيچ لغزشى كه موجب زمين خوردن شود رخ نمى دهد، هيچ سر دردى پيدا نمى شود، هيچ بيمارى به وجود نمى آيد مگر بخاطر گناه ، و همين است كه خداوند عزوجل در كتاب خود مى فرمايد: هر مصيبتى كه به شما برسد به خاطر اعمال خود شماست ، و خداوند از بسيارى از آنها در مى گذرد.(295) امام رضا عليه السلام فرمود: هر گاه بندگان گناهان تازه اختراع كنند، خداوند نيز بلاهائى تازه كه سابقه نداشته و نمى شناختند، بر آنها ايجاد مى كند.(296) 2 - صدقه بلا را دور مى كند از نظر روايات اسلامى و تجربيات فراوان جاى هيچگونه شك و ترديدى نيست كه صدقه از بهترين عوامل براى پيشگيرى از بلا و سختيهاست . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حضرت على عليهماالسلام فرمود: يا على صدقه آن بلائى را كه مقدر و محكم شده برمى گرداند.(297) و فرمود: صبح را با صدقه آغاز كنيد كه بلا از صدقه عبور نمى كند(298) و در روايات متعدد وارد شده است كه صدقه هفتاد نوع بلا و يا مرگهاى ناهنجار - مثل تصادف - سوختگى و مانند اينها - را دفع مى كند. محمد ابن مسلم گويد: با امام باقر عليه السلام در مسجد پيامبر بوديم كه يكى از شرفه هاى مسجد بر سر مردى افتاد اما به او نزد و به پايش خورد، حضرت فرمود: از او پرسيد امروز چه كرده است ؟ وقتى از او سوال كردند گفت : در ميان راه مقدارى خرما به سائلى صدقه دادم ، حضرت فرمود: خداوند به خاطر آن صدبه ، بلا را از تو دور كرد.(299) صدقه مال و ثروت را افزايش مى دهد و از خواص مهم صدقه ، زياد شدن روزى و بركت است ، آن هم دهها برابر آنچه داده شده است . اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: وقتى تنگدست شديد با خدا به وسيله صدقه تجارت كنيد.(300) و امام صادق عليه السلام فرمود: آيا نمى دانى كه هر چيزى كليدى دارد و كليد روزى صدقه است پس عزيزانى كه طالب خوشبختى هستند با دادن صدقه ، دنيا و آخرت خود را بيمه كنند، مبادا كه از دادن صدقه امساك كنيم ، اما براى مداوا و جبران خسارت دهها برابر پول وقت صرف كنيم ! 3 - رسيدگى به فاميل عمر و روزى را زياد مى كنند دهها روايت از ائمه عليهم السلام همگى گواه بر اين است كه رسيدگى و رفت و آمد فاميلى عمر و روزى را زياد مى كند، پس هر كس كه از مرگ و فقر در هراس است ، بهتر است از اين پناهگاه استفاده كند، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه خوشحال مى شود روزى او فراوان و اجلش تاءخير افتد صله رحم كند.(301) و در حديث ديگر فرمود: هر كس يك كار را براى من چهار چيز را براى او ضمانت مى كنم ، او صله رحم بجا آورد، تا خداوند او را دوست دارد، روزيش را فراوان گرداند، عمرش را افزايش دهد، و او را در بهشت موعود جاى دهد.(302) امام صادق عليه السلام به مردى به نام ميسر فرمود: اجل تو چند بار فرا رسيد اما خداوند هر بار به خاطر صله رحم و نيكى به نزديكانت آن را به تاءخير انداخت .(303) مردى به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عرض كرد: يا رسول الله فاميلى دارم كه من به آنها سر مى زنم اما آنها مرا اذيت مى كنند، تصميم گرفته ام آنها را رها كنم ، حضرت فرمود: (اگر چنين كنى ) خداوند هم همگى شما را رها مى كند! عرض كرد: پس چه كنم ؟ حضرت فرمود: به آنكه تو را محروم كند عطا كن ، با آنكه از تو بريده به پيوند، از آنكه به تو ستم كرده عفو كن تا خداوند ياور تو باشد بر عليه آنها(304) و در حديث ديگرى فرمود: صله رحم عمر سه ساله را سى سال مى كند و قطع رحم ، عمر سى ساله را سه سال مى كند.(305) 4 - دعا گنجينه پر ارزش و مؤ ثر مى باشد دعا گنجينه ارزشمندى است كه ما مسلمانان با وجود اينكه خداوند را مدبر و گرداننده جهان مى دانيم ، اما در عمل از اين گنجينه پرارزش يعنى امداد الهى استفاده نمى كنيم و آن را تكيه گاه خود قرار نمى دهيم ، مسلمان بايد در زندگى با خداوند كار كند، براى خدا بدهد، از خداوند بگيرد، از خداوند تقاضا كند، با حضرتش صحبت كند، همواره با خدا سر و كار داشته باشد، آن وقت است كه مزه ايمان و اسلام و دعا و همدم شدن با خدا را مى فهمد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيا مى خواهيد اسلحه اى به شما معرفى كنم كه شما را از شر دشمنان نجات دهد و روزى شما را فراوان كند؟ عرض كردند آرى ، فرمود: خداى خود را در شب و روز بخوانيد و دعا كنيد كه دعا اسلحه مؤ من است .(306) امام صادق عليه السلام فرمود: دعا از نيزه تيز برنده تر است (307) و فرمود: آيا طولانى بودن بلا يا كوتاهى آن را تشخيص مى دهيد؟ عرض كرديم نه ، فرمود: هر وقت كسى هنگام بلا به او الهام شد كه دعا كند، بدانيد كه بلا كوتاه است .(308) موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: همانا دعا برمى گرداند بلائى را كه مقدر شده و آنچه مقدر نشده از حضرت سوال شد بلاى مقدر را فهميديم ، آنچه مقدر نشده را چگونه برمى گرداند؟ حضرت فرمود: (سبب مى شود) تا انجام نشود.(309) امام باقر عليه السلام به زراره فرمود: مى خواهى تو را به چيزى راهنمائى كنم كه پيامبر در آن استثنا نزد؟ عرض كردم آرى ، فرمود: دعا بر مى گرداند آن قضا (تقديراتى ) را كه سخت و محكم شده ، سپس حضرت (براى نشان دادن اين مساءله ) انگشتان دست خويش را گره كرد - يعنى بلا هر چه محكم و حتمى باشد باز با دعا بر طرف مى گردد.(310) محرم و نامحرم در دين مقدس اسلام ، روابط زن و مرد، داراى شرائط و احكام مخصوصى است كه هر مسلمانى بايد آن را بداند و رعايت كند، در جوامع امروز بشرى بخاطر بى بند و بارى و عدم رعايت نكات اخلاقى لازم ، زن و مرد، بدون در نظر گرفتن مسائل اخلاقى ، با هم ارتباط برقرار مى كنند، و دچار دهها مفسده اجتماعى شده و خود و اجتماع را به هلاكت مى كشانند. اسلام روابط زن و مرد را بسيار حساس و دقيق معرفى مى كند، و جوامع بشرى را از ارتباط نا سالم ميان زن و مرد بر حذر مى دارد. غريزه جنسى بعنوان يك غريزه فطرى احتياج به كنترل و تعديل دارد، و مى بايد از راههاى مشروع به آن پاسخ داد و نياز جنسى را تاءمين نمود، وگرنه تاءمين بى قيد و شرط مسائل شهوى و مثل ساير عرائز، نه تنها سودمند نيست ، بلكه موجب هلاكت خواهد بود. به همين جهت است كه در اسلام ، عده اى از افراد براى زن يا مرد بعنوان محرم و نامحرم ، مطرح شده اند اختلاط زن و مرد نامحرم موجب تحريك غريزه جنسى و زمينه فعاليت شيطان براى ايجاد فساد در جامعه خواهد بود. به همين نظر اسلام هرگز اختلاط زن ومرد را نيكو نشمرده است ، و به زن و مرد در مورد خطر اينگونه محاف هشدار داده است ، مخصوصا اختلاط پسرو دختر جوان در مجالس خلوت يا بى بند و بار. وقت خشم و وقت شهوت مرد كو؟ اين عابد به سختى مقاومت كرد در ميان بنى اسرائيل زن بد كاره اى بود كه بسيارى از جوانان را شيفته خود كرده بود، روزى در نزد وى جوانى گفت : اگر آن عابد مشهور هم اين زن را ببيند شيفته وى مى شود، زن با شنيدن اين سخن سوگند خود كه به خانه نمى روم تا عابد را منحرف كنم ، همان شب به طرف خانه عابد آمد، در زد و گفت : اى عابد امشب مرا پناه ده كه در خانه تو شب را صبح كنم ، عابد امتناع نمود، زن گفت : بعضى از جوانان قصد تجاوز به من را دارند، از ايشان گريخته ام اگر در را باز نكنى ، كارى زشت صورت مى گيرد، عابد با شنيدن اين سخن در را باز كرد. زن چون وارد خانه شد، براى فريب عابد لباسهاى خود را افكند، همينكه نگاه عابد به زيبائى و جمال زن افتاد عنان شهوت از دست داد، وقتى به خود آمد كه دست خود را بر بدن آن زن ديد در همان ساعت بخود آمد، دست بر داشت ، در آنطرف ظرفى بر آتش بود دست خود را بر روى آتش نهاد، زن گفت چه مى كنى ؟ گفت : دست خود را به آتش دنيا مى سوزانم شايد از آتش آخرت نجات يابم ، زن به عجله بيرون شتافت و فرياد زن عابد را دريابيد كه دست خود را سوزاند. وقتى مردم رسيدند ديدند دستش سوخته است .(311) نصيحت شيطان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: ابليس به حضرت موسى گفت : اى موسى با زن نامحرم تنها مباش كه هرگاه مردى با زن نامحرم خلوت كند من خودم حاضر مى شوم (براى گمراهى ) نه ياورانم (شديدا در معرض گمراهى خواهد بود).(312) نفس انسان بهانه جوست (( النظرة بعد النظرة تزرع فى القلب الشهوة و كفى بها لصاحبها فتنة )) امام صادق عليه السلام فرمود: نگاه بعد از نگاه (به حرام يا به امور بيهوده ) شهوت را در دل مى روياند و همين براى هلاك صاحب آن كافى است (نگاه هاى بيهوده به اشياء و افراد موجب پراكندگى ذهن و بهانه جوئى و هوسبازى روح انسان است تا چه رسد به نگاه حرام يعنى روح بسيارى مانند اطفال تا وقتى نديده در خواست ندارد همين كه ديد با سر سختى بهانه جوئى مى كند).(313) اثر چشم پوشى (( غضوا ابصار كم ترون العجائب .)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چشمهاى خويش را بر هم نهيد تا عجائب ببينيد (تا ديده ما متوجه امور مادى است دل هم از ديدن معنويات غافل است ، همينكه ديده بسته شد دل از سرگرمى دنيا جدا شده به كلمات نظر مى كند).(314) نگاه دوم ممنوع (( لكم اول نظرة الى المراة فلا تتبعوها نظرة اخرى و احذروا الفتنة )) اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: نگاه اول كه به نامحرم افتاد مال شما، دنبال آن ديگر نگاه كنيد و بترسيد از هلاكت .(315) پاداش چشم پوشى امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه نگاهش به زنى افتد و چشم خويش را به آسمان برگرداند و يا چشم را ببندد، پلك چشم او باز نشود مگر اينكه خداوند از زنان بهشتى بدو تزويج كند.(316) اينجا نخوابيد (( من كان يومن بالله و اليوم الاخر فلا يبت فى موضع يسمع نفس امراة ليست له بمحرم .)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه به خدا و روز جزا ايمان دارد در جائى كه صداى نفس زنى كه با او محرم نيست شنيده مى شود نخوابد.(317) در جاى زن ننشينيد (( اذا جلست المراة مجلسا فقامت عنده فلا يجلس فى مجلسها وجل حتى يبرد.)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: وقتى بانوئى جائى نشست و برخواست تا آن مكان سرد نشده است مرد جاى او ننشيند (از همين روايت بايد به اهميت و حساسيت روابط مرد و زن توجه كرد و اينكه تا چه حد مرد و زن در معرض تاءثير هستند بنابراين نبايد به دلائل واهى اختلاط زن و مرد را تجويز كرد گرچه هر دو در حجاب و عفاف باشند).(318) مرد و دختر كوچك (( اذا بلغت الجارية ست سنين فلا ينبغى لك ان تقبلها )) امام باقر عليه السلام فرمود: وقتى دختر به سن شش سالگى رسيد سزاوار نيست كه او را ببوسى ، (زيرا از اين سن به بعد زمينه براى تحريك دو طرف موجود است و شيطان مجال وسوسه پيدا مى كند).(319) به چادر زنها هم نگاه نكنيد (( اما يخشى الذين ينظرون فى ادبار النساء ان يبتلوا بذلك فى نسائهم .)) امام صادق عليه السلام فرمود: آيا آنها كه به پشت سر زنها نگاه مى كنند نمى ترسند كه اين عمل راجع به همسران خودشان انجام شود (بگذاريد معابر مسلمين براى بانوان از امنيت كافى برخوردار باشد).(320) زن و مرد هر دو بايد عفت چشم داشته باشند (( من ملا عينيه من حرام ملاالله عينيه يوم القيامة من النار الا ان يتوب و يرجع .)) امام صادق عليه السلام از پدران خود عليهم السلام روايت كند كه فرمودند: هر كه چشمان خويش را از حرام پر كند خداوند دو چشم او را در قيامت از آتش پر كند مگر اينكه توبه كند و برگردد.(321) به زن نامحرم سلام نكنيد (( لا تبدئوا النساء بالسلام و لا تدعوهن الى الطعام )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: به زنها(ى نامحرم ) سلام نكنيد، و آنها را به غذا دعوت نكنيد، (مخصوصا سلام كردن به زنان جوان ، كه حضرت امير عليه السلام در روايتى فرمود مى ترسم بيشتر از ثواب ، به حرام بيفتم ، اگر سخن زن در يك مسئله اسلامى مثل جواب سلام براى شخصى چون على عليه السلام چنين است ، پس عكس العمل رفتار دلفريب پسر و دختر چه فاجعه اى خواهد داشت ).(322) نگاه به زنان كافر (( لا باس بالنظر الى رئوس نساء اهل الذمة )) اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: نگاه كردن به موى سرزنهاى يهودى و نصرانى و زرتشتى (اهل ذمة ) حرام نيست (به شرط اينكه از روى شهوترانى نباشد و در حرام نيفتد)(323) زن و پسر بچه (( سئل اميرالمؤ منين عليه السلام عن الصبى يحجم المراة قال اذا كان يحسن ان يصف فلا )) از اميرالمؤ منين عليه السلام سوال شد پسر بچه مى تواند زن را حجامت كند (حجامت ، گرفتن خون كثيف و زيادى بدن است كه در سابق انجام مى شد و از نظر اسلامى هم تاءكيد شده است ) حضرت فرمود: اگر بچه مى تواند تعريف كند حجامت نكند (يعنى بانوان با حياء مى بايست از پسر بچه اى كه از امور جنسى آگاه است دورى كنند).(324) تير شيطان (( اياكم و النظر فانه سهم من سهام ابليس . )) امام صادق عليه السلام فرمود: از نگاه (آلوده ) بپرهيزيد كه تيرى از تيرهاى شيطان است .(325) خواهر زن محرم نيست . از امام رضا عليه السلام شخصى سئوال كرد آيا به موى خواهر زن مى توان نگاه كرد، فرمود: خير مگر اينكه از زنهائى باشد كه بر اثر پيرى اميد ازدواج نداشته باشد، راوى پرسيد: خواهر زن با زن غريبه يكى است ؟ فرمود: بله .(326) به نامحرم دست ندهيد (( من صافع امراة تحرم عليه فقد باء بسخط من الله عز و جل )) امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش روايت كند كه فرمودند: هر كه با زن ماه محرم دست دهد، خشم خدا را براى خود فراهم آورده است .(327) با نامحرم شوخى نكنيد ابو بصير گويد: من به زنى قرآن ياد مى دادم ، روزى با او شوخى كردم ، بعدا كه خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم حضرت فرمود: اى ابا بصير به آن زن چه گفتى ؟! من از خجالت صورتم را با دستهايم پوشاندم ، حضرت فرمود: ديگر پيش او نرو. و در روايت ديگر حضرت به ابو بصير فرمود: برو و به آن زن بگو: ابو جعفر - يعنى خود حضرت - تو را سلام مى رساند و مى گويد: خودت را به ابو بصير تزويج كن ، ابو بصير گفت : تو را به خدا ابو جعفر اين سخن را فرمود؟ سوگند ياد كردم كه چنين است ، او نيز قبول كرد و همسر من شد!(328) مردى بنام ميسر گويد: به منزل امام باقر عليه السلام آمده در زدم ، دختركى كوچك بيرون آمد، دستم را روى دست دختر گذاردم و گفتم : به مولايت بگو ميسر دم در منتظر اجازه است ، در اين ميان ناگاه حضرت از انتهاى خانه صدا برآورد: بيا تو - پدر مباد ترا - سپس فرمود: بخدا سوگند اى ميسر اگر اين ديوارها مانع ديد ما باشند همچنانكه مانع ديد شما هستند ما و شما يكسان خواهيم بود، ميسر گويد: عرض كردم : فدايت شوم به خدا قصدى نداشتم جز اينكه مى خواستم (با ديدن نمونه اى از علم غيب شما) ايمان خودم را نسبت به شما افزون كنم .(329) دختر بچه شش ساله را به مجالس مردها نياوريد. والى مكه محمد ابن ابراهيم شوهر دختر امام صادق عليه السلام بود، او دخترى داشت كه لباسهاى رنگارنگ بر او پوشانده ، او را به مجلس ماه محرم مى آورد و او را بغل مى كردند تا اينكه روزى دخترك نزد حضرت موسى بن جعفر عليه السلام (كه دائى او مى شدند) آمد، حضرت در حالى كه دو دست خويش را دراز كرده بود دخترك را گرفته فرمود: دختر وقتى شش ساله شد بر مرد نامحرم جايز نيست او را ببوسد و يا بغل كند.(330) حساسيت روابط زن و مرد سعيده و منة دو خواهر محمد ابن ابى عمير گويند نزد حضرت صادق عليه السلام رفته و پرسيديم آيا زن مى تواند به برادرش سر بزند و از او عيادت كند، حضرت فرمود آرى ، پرسيديم آيا مى تواند به برادرش دست بدهد، حضرت فرمود: به واسطه لباس (دستهايشان به هم نخورد) يكى از آنها گفت : خواهرم نزد برادرانش مى رود، حضرت فرمود: وقتى پيش بردارت مى روى لباس رنگارنگ نپوش .(331) مؤ لف گويد: انديشمندان و صاحبان فكر و هوش ، خوب مى فهمند كه امام صادق عليه السلام وقتى دست دادن خواهر و برادر را بطور مستقيم يا لباس رنگارنگ را هنگام ديدار براى زن نمى پسندد، روابط زن و مرد را چقدر حساس مى داند با اين حساب ، اختلاط زن و مرد و دختر و پسر نامحرم با آن وضع لباس و بدن در محافل ، خدا مى داند زمينه ساز چه مفاسدى خواهد بود. در يك بستر نخوابند (( لا ينام الرجل مع الرجل ثوب و احد فمن فعل ذلك وجب عليه الادب و هو التعزير.)) حضرت امير عليه السلام فرمود: مرد با مرد زير يك روانداز نخوابند، هر كه چنين كند بايد با تعزير (تازيانه ) او را ادب كرد، و در حديثى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دو زن نيز نبايد زير يك روانداز بخوابند مگر اينكه ناچار شوند و امام صادق عليه السلام فرمود: اگر چنين كنند هر كدام استحقاق سى تازيانه دارند.(332) عضو ناشكر (( ليس فى البدن شى ء اقل شكرا من العين فلا تعطوها سولها فتشغلكم عن ذكر الله عز و جل )) حضرت امير عليه السلام فرمود: هيچ عضوى ناسپاستر از چشم نيست خواسته چشم را اجابت نكنيد كه از ياد خدا شما را غافل مى كند. (اين اولين ضرر نگاههاى بيهوده است يعنى غفلت ). ز دست ديده و دل هر دو فرياد كه هر چه ديده بيند دل كند ياد بسازم خنجرى نيشش ز فولاد زنم بر ديده تا دل گردد آزاد زنها با نامحرم كمتر صحبت كنند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: زنها با نامحرم بيش از پنج كلمه آن هم به هنگام ضرورت صحبت نكنند (صحبت كردن و مقدمات و لوازم آن مانند صداى رقيق و نگاه كردن به يكديگر و ساير مسائل از موجبات فساد در بسيارى از موارد است ، بنابراين از نظر اسلامى برازنده زن مسلمان نيست كه هنگام خريد و غيره شروع كند با مرد نامحرم سخنان بيهوده و غير ضرورى گفتن ). چهار چيز دل مرده گى مى آورد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چهار چيز دل را مى ميراند، گناه روى گناه ، با زنها زياد مناقشه كردن يعنى سخن گفتن (منظور يا زنهاى نامحرم است و يا بطور كلى زياد با زنها بگو مگو كردن مخصوصا اگر نامحرم باشند، به هر حال مردان و يا زنانى كه بخاطر شغل يا مسائل ديگر با اجنبى صحبت مى كنند بايد به حداقل اكتفا كنند) و بگو مگو با افراد احمق كه او بگويد و تو بگوئى و به خيرى بر نگردد و چهارم همنشينى با مرده ها! سوال شد: همنشينى با مرده ها يعنى چه ؟ حضرت فرمود: هر ثروتمند خوشگذارن .(333) مؤ لف گويد: پيامبر اكرم اين چهار كار را موجب دل مرده شدن دانسته است و دل كه بميرد ديگر از صفات انسانى بدور است و قابليت فيض الهى را هم ندارند، نه از دعا لذت مى برد و نه از عذاب الهى مى ترسد و نه از تشويقهاى او رغبت حاصل مى كند. زنگهاى خطر را احساس نمى كند و به معنويات و امور دينى ارزش قائل نمى شود، حيوانى مى شود انسان نما، كه تمام تلاشش در فكر شكم و شهوت است ، و معلوم است كه گناه زياد كردن بدون توبه دل را مى ميراند، با زنهاى اجانب صحبت كردن كانون فساد اخلاقى است ، با زنهائى كه محرم هم هستند اما سراسر صحبتشان در محور گناه يا ماديات يا امور بيهوده است نيز همينطور است ، بحث و جدل با افراد احمق هم جز گمراه كردن روح و فكر فايده اى ندارد، اما همنشينى با پولداران خوشگذران از آنجا كه تمام ظاهر و باطن اين افراد نشان دهنده ماديات مى باشد، لباسشان ، رخسارشان ، رفتارشان ، منزلشان ، اثاث منزلشان ، فرزندانشان و فاميلشان و حتى افكار و روحياتشان تمام مظاهر مادى هستند، چه بسا افراد كم ظرفيتى كه با مشاهده و همنشينى با اينان ، خود را سبك و پست احساس كنند و ارزشهاى معنوى خود را فراموش كرده ، به فكر جمع آورى و حرص و آز بيفتند و اين است كه موجبات مرگ و قساوت دل انسان مى گردد و از همين جاست كه توصيه مى شود، زن و فرزندان خود را تا مى توانيد از مجالست با اينگونه افراد بدور داريد وگرنه موجبات چشم و كم چشمى و حرص و آز تحقير را براى خود و خانواده فراهم خواهيم نمود. دكتر محرم است اما: ابو حمزه ثمالى گويد: از امام باقر عليه السلام سئوال كردم زن مسلمان اگر بلايى به بدنش رسد مثل شكستگى يا زخم در مكانى كه بر مرد جايز نيست به آنگاه كند (ولى ) مرد بهتر مى تواند معالجه كند از زن ، آيا بر مرد جايز است (براى مداوا) نگاه كند؟ حضرت فرمود: اگر مضطر شد در مراجعه به مرد، و زن هم رضايت داد مرد مى تواند او را معالجه كند.(334) مؤ لف گويد: اين كه برخى از بانوان معتقدند دكتر محرم است صحيح است اما به شرط اينكه دكتر زن براى معالجه زن نباشد و يا دكتر مرد براى معالجه مرد نباشد و يا دسترسى به آن غير مقدور و سنگين باشد و به مقدار ضرورت از دو طرف اكتفا شود، نه اينكه نزد دكتر مثل شوهر حجاب خود را باز كند و بى پروا بدن خود را نشان دهد، اگر بايد جايى از دست خود را نشان دهد جايز نيست تمام عضو را نشان دهد بلكه بايد مقدار غير لازم را بپوشاند، بر دكتر هم جايز نيست بيش از مقدار لازم را در نظر كند، بنابراين راننده و بقالى و آب حوضى و دستفروش و غير اينها هيچكدام محرم نيستند كه بانوان بى پروا با آنها صحبت كنند يا به هم نظركنند همچنان كه معلم و استاد نيز به هيچ وجه محرم نيست و مانند ساير مردها و زنهاى نامحرم حساب مى شوند، لازم مى دانم در اينجا به حساسيت اين مسئله تاءكيد كنم كه اگر جامعه اسلامى مى خواهد روابطش در عين پيشرفت علمى از عفت و ديانت برخوردار باشد بايد سعى شود در محيطى بسيار ساده و عفيف با همين امكانات موجود با حداكثر توان تلاش كنند تا بانوان مسلمان براى معالجه يا درس خواندن محتاج نامحرم نباشد و بالعكس . حضرت فاطمه و مرد نابينا حضرت امير عليه السلام فرمود: مرد نابينايى خواست وارد شود حضرت فاطمه (س ) پنهان شد، پيامبر فرمود: چرا پنهان شدى او كه تو را مى بيند؟ فاطمه (س ) عرض كرد: اگر او مرا نمى بيند من كه او را مى بينم ، و او هم او را احساس مى كند، پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمود شهادت مى دهم كه تو پاره تن من هستى (بعضى ممكن است بپندارند كه رعايت اين نكات كه كمال عفاف است امروز ميسر نيست ، بله با بافت كنونى جامعه اين امر ممكن نيست ، اما مى توان انتظار داشت حكومت اسلامى با هماهنگى ميان بانوان و محيط كار و درس آنها جو بسيار مناسبى ايجاد كند كه اين نكات نيز رعايت شود و البته اين مسئله غير از ممنوعيت يا محدوديت شغلى بانوان است ).(335) سه نوبت اجازه بگيرند امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه با خانواده اى كار دارد سه بار بايد اجازه بگيرد بار اول براى اينكه بشنوند بار دوم براى اينكه آماده شوند و بار سوم كه اجازه گرفت اگر خواستند اجازه دهند و اگر نخواستند اجازه ندهند و طرف بر مى گردد.(336) (پس كسى كه نزد ديگرى مى رود نبايد بدون اجازه وارد شود و اگر هم فهميد كه در خانه هستند منتظر جواب مثبت نباشد همينكه اجازه ورود نداند برگردد شايد در وضعى نيستند كه پذيراى او باشند). بانوان در حجاب خود دقت كنند ام سلمه يكى از همسران پيامبر(ص ) است گويد: من با يكى ديگر از همسران حضرت به نام ميمونه نزد پيامبر بوديم كه نابينائى به نام ابن مكتوم وارد شد، حضرت فرمود: خود را بپوشيد (پنهان شويد) گفتيم اى پيامبر خدا مگر او نابينا نيست ؟ حضرت فرمود: آيا شما هم نابينائيد؟ آيا شما نمى بينيد؟! حضرت فاطمه سلام الله عليها به يكى از بانوان به نام اسماء فرمود من خجالت مى كشم از اينكه (چون زنى از دنيا رفت ) او را روى چيزى (تخته ) قرار مى دهند و بر روى او پارچه مى كشند و بينندگان مى توانند حجم بدن او را بازگو كنند، اسماء گفت : اى دختر پيامبر، من در كشور حبشه چيزى ديده ام كه به شما نشان مى دهم سپس مقدارى از چوب نازك و مرطوب فراهم كرده ، به صورت تابوت در آورد، و روى آن پارچه اى انداخت ، همين كه حضرت فاطمه عليه السلام اين تابوت را ديد لبخندى زد و فرمود: چه نيكو است اين تابوت كه مرد از زن شناخته نمى شود. آرى برادر و خواهر عزيز، اين است بانوى نمونه اسلام كه در عزت و عظمت جاى رقابت براى كمتر كسى بازگذارده است او چنان به حجاب اهميت مى دهد كه حتى راضى نيست حجم بدن زن را هنگام مرگ ، نامحرم ببيند، و چقدر فاصله است بين دختر پيامبر و بعضى از بانوان مسلمان كه بى حجابى يا بدحجابى و معاشرت با اجانب را براى خود ارزش مى دانند. نگاه به زنهاى كافر مساءله : نگاه كردن به زنهاى كافر و غير مسلمان بدون لذت و بدون ترس از اينكه در حرام بيفتد جائز است ، و احتياط در آن است كه بيش از آن مقدار كه عادت آنها به نپوشاندن است نگاه نكند (بنابراين به زنهاى غير مسلمان كه به صورتى غير معمولى و زننده ظاهر مى شوند، نگاه كردن خلاف احتياط است ). نگاه از روى شهوت ممنوع است . مساءله : نگاه كردن مرد به مرد و زن به زن در صورتى كه از روى لذت جوئى و يا خطر ابتلاء به حرام در كار نباشد جايز است ، جز در عورت (يعنى خصوص عقب و جلو نه بالا و پائين تر از آن ) و در اين مساءله فرقى ميان جوان يا پير و يا زشت و زيبا نيست ، بله براى زن مسلمان مكروه است نزد زنهاى كافر بدن خود را نشان دهد. نگاه جائز و حرام مساءله : جائز نيست براى مرد كه به زن نامحرم نگاه كند، براى زن هم جائز نيست به مرد نامحرم بدون ضرورت نگاه كند، و عده اى از فقهاء فقط صورت و دو كف دست را استثناء كرده اند، ولى احتياط در اين است كه اصلا به هم نظر نكنند، بله تردد در مجامع عمومى مانند بازار و مانند آن كه انسان مى داند نگاهش به نامحرم مى افتد اشكال ندارد و لازم نيست چشم خود را ببندد تا نگاهش به آنها نيفتد، البته اين حكم در جائى است كه خطر انحراف گمراهى در بين نباشد. نگاه كردن مرد و زنى كه به هم محرم هستند بدون قصد لذت و بدون ترس از وقوع در حرام جائز است . محارم مرد عبارتند از: همسر، مادر، خواهر، دختر و فرزندان دختر، زن پدر، مادر زن ، مادر پدر مادر مادر، دختر برادر و دختر خواهر، و زن پسر، عمه و خاله . محارم زن عبارتند از: شوهر، پدر، برادر، پسر و فرزندان پسر، شوهر مادر، پدر شوهر، پدر پدر و پدر مادر، پسر برادر و پسر خواهر، شوهر دختر، عمو و دائى ، البته محارم ديگرى مثل محرم شدن از راه رضاع مراجعه شود. خودنمائى و شهوترانى حرام نفس اژدرهاست او كى مرده است حضرت امير عليه السلام در وصيت خود هب فرزندش مى فرمايد: مانع شود از اينكه زنها نظرشان به ديگرى افتد، كه حجاب بيشتر براى زنها موجب دوام بيشتر است ، و (بدان كه ) بيرون رفتن (از خانه ) سخت تر از آن نيست كه فرد نامطمئنى را پيش آنها بگذارى ، اگر بتوانى كارى كنى كه جز تو نشناسد (و نبينند) انجام ده .(337) آنچه آمار و ارقام در جوامع غربى و يا شرقى از شيوع فساد و فحشاء نشان مى دهد، سر منشاء آن خودنمائى و چشم چرانى و طمع ورزى مرد و زن در اجتماع است . نفس انسانى مخصوصا شهوت جنسى مثل اطفال بهانه گير است ، طبيعت اغلب اطفال چنين است كه اگر چيزى را نبينند و يا نشنوند بهانه آن را نمى گيرند، اما اگر ديدند به سختى رغبت مى كنند و تمام سعى خود را براى به دست آوردن آن انجام مى دهند و در اين ميان هيچ ضابطه اى هم در نظر نمى گيرند. و به عبارت ديگر نفس انسان به ويژه شهوت جنسى در بسيارى همانند شيرينى است كه با ديدن صورتهاى زيبا و منظره هاى مهيج تحريك مى شود و چه مشكل است مقاومت در مقابل اين هيجانها و چه اندكند كسانى كه بتوانند خود را در ميان پاكدامن نگاه دارند، آرى نكته حساس و مورد غفلت اينجاست كه آدمى تا مبتلا به وسوسه شهوت نشود و برايش شرائط آماده نشود، خود نيز از شهوت خويش و ضعف نفس خود آگاه نيست و از اين اژدهاى مهيب ولى خفته در درونش بى خبر است ! به همين جهت نه خود و نه همسر و نه جوان خود را از درگيرى با صحنه هاى مهيج كنترل نمى كند، و موجب سقوط در دامن فحشا مى گردند، مراقب باشيد و به خود اطمينان نداشته باشيد، و از درگيرى با مسائلى كه حس شهوت را تحريك مى كند و شما را به گناه مى كشاند اجتناب كنيد، فيلمها و كتابها و يا نوارهاى مبتذل از طريق ويدئو و غيره ، جز در معرض فساد قرار دادن خود و خانواده سودى در بر ندارد. بر صيصاى عابد در كمند شهوت داستان بر صيصاى عابد بايد عبرت خوبى باشد براى والدين جوانان و همسران آنها، بر صيصاى عابد مردى بود كه سالها خدا را عبادت كرده بود، به گونه اى كه مستجاب الدعوة شد(338)، از اطراف بيماران و ديوانگان را نزد او مى آوردند، او دعا مى كرد، شفا مى يافتند، تا آنكه زنى از زنان اشراف به ديوانگى مبتلا شد او را براى شفا يافتن پيش عابد آوردند و رفتند. شيطان عابد را وسوسه كرد، همان عابدى كه آنقدر عبادت كرده بود كه دعايش مستجاب مى شد با اين حال شيطان فهميد كه رگ حساس و نقطه ضعف او كجاست ، آنقدر عابد را وسوسه كرد تا بالاخره عنان از كف داد و با آن زن زنا كرد، و سپس از ترس رسوائى زن را كشت ، چون قضيه فاش شد او را گرفتند و بر سر چوبه دار بستند. (دارهاى سابق همه به صورت حلق آويز نبوده بلكه محكوم را بردار مى بستند تا از گرسنگى بميرد و يا با تيرى او را مى كشتند) در حالى كه بالاى دار بود شيطان بر او ظاهر شد و گفت : من تو را به اين روز انداخته ام ، اگر سختم را گوش كنى تو را خلاص مى كنم ، گفت چه كنم ؟ شيطان گفت : مرا سجده كن ! عابد بيچاره گفت : با اين حال چگونه تو را سجده كنم ؟ گفت : به اشاره هم كافيست ! عابد با اشاره بر شيطان سجده كرد! و كافر شد، شيطان نيز از او بيزارى جست و سپس او را نجات هم نداد تا اينكه در حال كفر مرد.(339) تير شيطان (( النظر سهم من سهام ابليس مسموم )) امام صادق عليه السلام فرمود: نگاه تيرى از تيرهاى مسموم شيطان است ، چه بسيار نگاهى كه حسرت بسيار به دنبال آورده است .(340) زنان و مردان آخر الزمان حضرت على عليه السلام در يكى از خطبه ها پس از حمد و ثناى الهى سه بار فرمود: (( سلونى ايها الناس قبل ان تفقدونى : )) اى مردم سئوالات خود را از من بپرسيد، قبل از اينكه مرا نيابيد. يكى از اصحاب حضرت بنام صعصعة عرض كرد يا اميرالمؤ منين دجال چه وقت خروج مى كند؟ حضرت فرمود: بنشين ، خداوند سخن تو را شنيد و قصد تو را مى داند، (گويا مى خواسته زمان دقيق ظهور حضرت مهدى يا قيامت را بداند) به خدا قسم سوال شده (يعنى من ) در اين مساله از سوال كننده داناتر نيست ، ولى براى آن عاملاتى است كه يكى بعد از ديگرى مو به اجرا خواهد شد اگر مايلى به تو خبر دهم ؟ صعصعة عرض كرد: آرى مى خواهم ، حضرت فرمود: اينها را حفظ كن ، علامت خروج دجال اين است : زمانى كه مردم نماز را از بين ببرند و امانت را ضايع گردانند، دروغ را حلال شمرند و ربا بخورند و رشوه بگيرند. ساختمانهاى بلند بسازند، دين را به دنيا بفروشند، نادانان را رئيس كنند و با زنها مشورت نمايند، با اقوام و فاميل خود قطع رابطه نموده و به دنبال هوى و هوس روند... قرآنها زينت شود و مساجد طلاكارى گردد و مناره ها طولانى و بلند شود، اشرار مورد احترام قرار گيرند و صف ها شلوغ شود و خواسته ها مختلف گردد و عهدها شكسته گردد و موعود نزديك شود، زنها با شوهرهايشان در تجارت و كسب براى حرص دنيا شريك شوند... ساز و آواز وسائل غنا را استعمال كنند، و آخر اين امت اولش را لعن كند، زنها سوار زينها گردند، و زنان به مردان و مردان به زنان شبيه شوند... لباسهاى ميش را بر دلهاى گرگها بپوشاند، قلبهاى آنها از مردار گنديده تر است و از گياه تلخ صبر تلخ تر است ...(341) و در روايت ديگرى كه حضرت علائم آخر الزمان را بيان مى نمود فرمود: آشوبگرى كه در عراق خروج كند، حجاب از زنان و بكارت از دختران برود...(342) سكته اثر اعمال نامشروع (( اذا كثر الزنا من بعدى كثر موت الفجاة .)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هنگامى كه بعد از من زنا زياد مى شود، مرگ هاى ناگهانى (سكته ) نيز زياد مى شود.(343) (يعنى اين خاصيت عمل نامشروع است كه موجب مرگ هاى زودرس مى شود حتى براى ديگران ). بهترين عبادت (( ما من عبادة افضل من عفة بطن و فرج .)) امام باقر عليه السلام فرمود: هيچ عبادتى از عفت شكم و شهوت جنسى برتر نيست .(344) يعنى اگر انسان بتواند بخاطر شكم كه همان تاءمين معاش است به حرام يا مكروه نيفتد و خود و روحيات و دين خود را ضايع نكند، شهوت جنسى خود را هم كنترل كند، بهترين عبادت را انجام داده است . عقاب زناكار امام صادق عليه السلام فرمود: زنا كننده را شش صفت لازم آيد، سه تا در دنيا و سه تا در آخرت ، اما در دنيا، زنا فروغ صورت را مى برد و موجب تنگدستى شده و نابودى را نزديك مى كند و اما در آخرت موجب خشم خدا و مشكلى حساب و جاودانگى در جهنم خواهد بود.(345) زنهاى آخر الزمان اصبغ ابن نباته از ياران اميرالمؤ منين عليه السلام است ، او از حضرت روايت كند كه فرمود: در آخر الزمان و هنگام نزديك شدن ساعت - موعود - كه بدترين زمانهاست ، زنهائى پيدا مى شوند كه لخت و عريانند، از دين خارج و در فتنه ها وارد مى گردند، به طرف شهوتها متمايل و به لذت جوئى هجوم مى آورند، حرامها را حلال مى شمرند، اينان در جهنم به عذاب دائم گرفتارند.(346) و در حديث ديگرى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: قيامت بر پا نمى شود، تا اينكه حياء از بچه ها و زنها بيرون مى رود.(347) حساسيت بانوان (( ان الله عزوجل جعل للمراة صبر عشرة رجال فاذا هاجت كانت له قوة شهوة عشرة رجال .)) امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند عزوجل براى زنها توان ده مران (در كنترل امور جنسى ) قرار داده است ، پس چون به هيجان آينده ده برابر مرد خواهد بود. (يعنى كسانى كه داراى همسر و يا دختر هستند بدانند كه زنها نسبت به مسائل شهوى حساس هستند و مسائلى كه ممكن است يك مرد را در خطر قرار دهد يك دهم آن براى هيجان زنها كافى است پس هوشيارانه عمل كنند و مراقب باشند كما اينكه اهميت ارضاء مسائل شهوى بانوان را به شوهرانشان و عدم تاءخير ازدواج دختران و مادران تذكر مى دهد).(348) زن و جاده (( لا ينبعى للمراة ان تمشى فى وسط الطريق و لكن تمشى الى جانب الحائط.)) موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: زنها بهتر است كه از كنار جاده راه روند، و از وسط راه حركت نكنند.(349) (زيرا كمتر موجب اختلاط زن و مرد است و مى توان نتيجه گرفت كه اسلام با دو بخش كردن مجامع عمومى موافق است ). زن و حمام بيرون (( من كان يومن بالله و اليوم الاخر فلا يدع حليلته تخرج الى الحمام .)) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه به خدا و قيامت ايمان دارد اجازه ندهد همسرش به حمام بيرون رود.(350) ميان راه رخ دهد بايد انسان را بيدار كند زيرا تمام كسانى كه به اين مكان مى آيند از عفت زبان و بدن برخودار نيستند). بانوان خودنمائى نكنند (( لا ينبغى للمراة تجمر ثوبها اذا خرجت من بيتها )) امام صادق عليه السلام فرمود: براى زن سزاوار نيست وقتى از خانه خارج مى شود لباسش را خوشبو كند.(351) اين زن ملعون است (( اى امراة تطيبت و خرجت من بيتها فهى تلعن حتى ترجع الى بيتها متى ما رجعت )) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر زنى كه خود را خوشبو كند و از خانه خارج شود از وقتى كه بيرون مى رود تا هر وقت كه برگردد مورد لعنت قرار مى گيرد. (زيرا به همين مقدار موجب جلب توجه و تهييج شهوت و فساد اجتماع مى شود). ارزنده ترين زينت زن (( خير للنساء ان لا يرين الرجال و لا يراهن الرجال)) حضرت على عليه السلام گويد: ما نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بوديم حضرت فرمود: بگوئيد بهترين چيز براى زنها چيست ؟ ما نتوانستيم جواب بدهيم و متفرق شديم ، من نزد فاطمه عليهاالسلام آمدم . سخن پيامبر را براى ايشان نقل كردم و گفتم كه هيچكدام از ما جوابى نداشت كه بدهد. حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: ولى من جواب را مى دانم ! بهترين چيز براى زنها اين است كه مردها را نبينند و مردها هم آنها را نبينند، حضرت على عليه السلام گويد: نزد پيامبر برگشتم و گفتم : يا رسول الله شما از ما پرسيديد چه چيز براى زنها بهتر است ؟ بهترين چيز براى زنها اين است كه مردها را نبينند و مردها هم آنها را نبينند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيد: شما وقتى نزد من بودى ، نمى دانستى ، چه كسى به تو خبر داد؟ عرض كردم : فاطمه ، پيامبر اكرم با تعجب فرمود: فاطمه پاره تن من است .(352) فرزندان موفق 1 - توفيقات مقام معظم رهبرى در خدمت به والدين است از مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى نقل شده است كه ايشان در مورد رمز موفقيت خود (با تواضع حكيمانه ) مى فرمايند: بنده اگر در زندگى خود در هر زمينه اى توفيقاتى داشته ام ، وقتى محاسبه مى كنم به نظرم مى رسد كه اين توفيقات بايد از يك كارنيكى كه من نسبت به يكى از والدينم انجام داده ام باشد. سپس در ادامه : خاطره اى را نقل مى فرمايند كه به نظر ايشان رمز موفقيت ايشان مى تواند حساب شود، و مايه اختصار آن را نقل مى كنيم مى فرمايند: پدرم در سنين پيرى - بيست و چند سال قبل از فوت - به بيمارى آب چشم كه موجب نابينائى مى شود مبتلا شد بنده در آن موقع در قم مشغول تحصيل و تدريس بودم ، از قم مكررا به مشهد مى آمدم و ايشان را به دكتر مى بردم ، و دوباره باز مى گشتم تا اينك در سال 1343 هجرى شمسى به ناچار براى معالجه ، ايشان را به تهران آوردم ، اطباء در ابتداء ما را ماءيوس كردند گرچه بعد از دو سه سال يك چشم ايشان معالجه شد و تا آخر عمر هم ميديد، اما آن زمان مطلقا نمى توانست با چشمهايش جائى را ببيند و بايد دستشات را مى گرفتيم . و اين براى من يك غصه (بزرگ ) شده بودم ، زيرا اگر به قم مى آمدم ، ايشان مجبور بود در گوشه اى از خانه بنشيند و قادر به مطالعه و معاشرت و هيچ كارى نبود، و انس و الفتى هم كه با من داشت با ديگر برادران نداشت ، با من به دكتر مى رفت ولى همراه شدن با ديگران و رفتن به دكتر برايش آسان نبود، وقتى بنده نزد ايشان بودم برايشان كتاب مى خواندم و با هم بحث علمى مى كرديم و از اين رو با من ماءنوس بود، به هر حال احساس كردم اگر ايشان را در مشهد مقدس تنها رها كنم و به قم برگردم ، ايشان به يك موجود معطل و از كار افتاد تبديل مى شود كه براى خود ايشان بسيار سخت بود، براى من نيز خيلى ناگوار بود از طرفى دورى از قم نيز براى من غير قابل تحمل بود، زيرا كه من با قم انس داشتم و تصميم گرفته بودم كه تا آخر عمر در قم بمانم . بر سر دو راهى گير كرده بودم ، اين مساءله در ايامى بود كه ما براى معالجه پدرم در تهران بوديم ، روزهاى سختى را در حال ترديد گذارندم . عصر تابستانى بود كه سراغ يكى بزرگان و دوستانم در چهار راه حسن آباد تهران رفتم او اهل معنا و آدم با معرفتى بود، جريان ايشان تعريف كردم ، در ضمن گفتم : من دنيا و آخرت خودم را در قم مى بينم ، اگر اهل دنيا باشم دنياى من در قم است و اگر اهل آخرت هم باشم آخرت من در قم است ، خلاصه من بايد از دنيا و آخرت خودم بگذرم كه با پدرم به مشهد بروم و در آنجا بمانم ! آن بزرگوار تاءمل مختصرى كرد و فرمود: شما براى خدا از قم دست بكش و به مشهد برو، خداوند متعال مى تواند دنيا و آخرت تو را از قم به مشهد منتقل كند. من در سخنان ايشان تاءملى كردم عجب حرفى است ! انسان مى تواند با خداوند معامله كند، با خودم گفتم براى خاطر خدا، پدرم را به مشهد مى برم و تردا همانجا مى مانم ، خداوند هم اگر اراده فرمود، مى تواند دنيا و آخرت مرا از شهر قم به مشهد مقدس بياورد، تصميم خود را گرفتم ، دلم باز شد و ناگهان از اين رو به آن رو شدم يعنى كاملا راحت شدم و با حالت بشاش و آسودگى خاطر به منزل آمدم . والدين من كه چند روزى بود كه مرا ناراحت ميديدند، از بشاش بودن من تعجب كردند به آنها گفتم : من تصميم گرفتم با شما به مشهد بيايم و آنجا بمانم ، آنها اول باورشان نمى شد كه من از قم دست بكشم ، با آنها به مشهد قدس رفتم و آنجا ماندم و خداوند متعال بعد از آن ، توفيقات زيادى به ماداد و به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم ، اگر بنده در زندگى خود توفيقى داشتم اعتقادم اين است كه ناشى از همان بر و نيكى است به پدر و مادرم انجام داده ام (353) 2 - رمز موفقيت مرجع عاليقدر حضرت آيت الله نجفى مرعشى قدس سره نسبت به پدر و مادر خويش هميشه به صورت متواضعانه اداى احترام ميكرد، حتى در همان دوران نوجوانى اگر مادرش به او مى گفت : برو پدرت را از خواب بيدار كن ، براى وى مشكل بود كه با صدا زدن ، پدر را از خواب بيدار كند. از ايشان نقل شده است كه فرمود: در نجف بوديم ، روزى مادرم فرمودند: پدرت را صدا بزن براى صرف نهار تشريف بياورد، حقير به طبقه بالا رفتم ، ديدم پدرم در حال مطالعه خوابش برده است ماندم كه چه كنم ، خدايا امر مادر را اطاعت كنم يا با بيدار كردن ايشان از خواب باعث رنجش خاطر مباركشان شوم ؟ خم شدم ، لبهايم را كف پاى پدرم گذاشتم و چند بوسه از پاى پدرم برداشتم تا اينكه بر اثر قلقلك پا، از خواب بيدار شد، ايشان وقتى اين علاقه و ادب و احترام را از من ديد فرمود: شهاب الدين تو هستى ؟ عرض كردم : بلى آقا ايشان دو دوستش را به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: پسرم : خداوند عزت تو را بالا برد و تو را از خادمين اهل بيت عليه السلام قرار دهد(354) حضرت آيت الله نجفى مرعشى قدس سره فرمودند: هر چه دارم از بركت دعاى پدر است و بارها مى فرمود: من به اين مقام و موقعيت نرسيدم مگر به بركت دعاى پدرم (355) دعا براى مادر و قدر دانى او زنى بود از اهل عبادت بنام باهيه ، هنگام مرگ عرض كرد: (خدايا) اى ذخيره (و اميد) من اى تكيه گاه من در زندگى و مرگ ، مرا هنگام مرگ وامگذار (كمكم كن ) و در خانه قبر دچار وحشت مگردان . پس از فوت او پسرش هر شب و روز جمعه بر سر قبر مادر مى آمد، مقدارى قرآن مى خواند و براى مادر و اهل قبرستان دعا ميكرد. روزى اين جوان مادرش را در خواب ديد سلام كرد، و عرض كرد: حال شما چطور است ؟ و بر شما چه مى گذرد؟ باهيه گفت : پسرم ، مرگ داراى سختيها و نگرانيهاست ولى من بحمدالله در جائى هستم كه از سبزه فرش شده و به حرير آراسته گرديده است . جوان گفت : مادر آيا حاجتى دارى ؟ مادر گفت : از تو مى خواهم كه از ديدن و زيارت و دعا خواندن و قرائت قرآن براى ما دست برندارى ، من به آمدن تو در شب و روز جمعه مسرور و خوشحال مى شوم ، پسرم وقتى تو مى آيى ، اموات به من مى گويند: باهيه پسرت (دارد) مى آيد و من به اين مژده خوشحال مى شوم ، امواتى هم كه در اطراف من هستند به آمدن تو مسرور مى شوند. آن جوان گويد: من در هر شب و روز جمعه به زيارت قبر مادرم رفته مقدارى قرآن مى خوانم و اينگونه دعا مى كنيم : خداوند وحشت شما (اموات ) را انس و همدم باشد و بر غربت شما ترحم كند و از گناهانتان بگذرد و نيكيهاى شما را قبول نمايد. گويد: يك شب در خواب مشاهده كردم جمعيت زيادى به طرف من آمدند! پرسيدم ، شما كيستند و چه حاجتى داريد؟ گفتند: ما اهل قبرستان هستيم ، آمده ايم از تو تشكر كنيم و بخواهيم كه قرائت قرآن و دعا كردن را از ما قطع نكنى (356) 3 - همنشين موسى عليه السلام در بهشت گويند: روزى حضرت موسى عليه السلام در مناجات ، از خداوند متعال خواست كه همنشين خود را در بهشت به او نشان دهد، جيرئيل عليه السلام نزد موسى عليه السلام آمد و گفت : اى موسى همنشين شما در بهشت فلان مرد قصاب است و نشانى او را داد. حضرت موسى عليه السلام به درب مغازه مرد قصاب آمد، ديد جوانى است شبيه شبگردان و مشغول فروختن گوشت است ، از دور نظاره گر اعمال او شد و كارهاى مرد قصاب را كنترل مى كرد تابيند چه عمل فوق العاده انجام داده كه چنين استحقاقى پيدا كرده است ؟ همينكه شب شد مرد جوان مقدارى گوشت برداشت و به طرف منزل روانه شد، حضرت موسى عليه السلام نيز به دنبال او رفت و بدون آنكه خود را معرفى كند از او خواست تايك شب ميهمان او باشد! مرد جوان با آغوش باز پذيرفت و با كمال ادب مهمان را به درون منزل برد. حضرت موسى عليه السلام مشاهده كرد كه جوان غذائى تهيه نموده به سراغ پير زنى فرتوت و كهنسال رفت كه او را درون زنبيلى جاى داده بود، او را بيرون آورد و شستشو داد، لباسهاى او را عوض كرد و با دست خود غذا در دهان او گذارد، حضرت موسى عليه السلام مشاهده كرد كه اين پيرزن در ميان اين كارها، كلماتى مى گويد كه براى حضرت موسى عليه السلام نامفهوم بود، بعد از آنكه آن جوان از ميهمان نيز پذيرائى كرده مشغول خوردن غذا شدند، حضرت موسى عليه السلام پرسيد: اين پيرزن كيست ؟ جوان عرض كرد: مادر من است و چون توان ندارم كه براى او كنيزى (خدمتكار) تهيه كنم به ناچار خودم كارهايش را انجام مى دهم و به او خدمت مى كنم . حضرت پرسيد: كلماتى كه مادرت مى گفت چه بود؟ جوان گفت : هر وقت او را شستشوى مى دهم و غذا به او مى خورانم مى گويد: خداوند ترا ببخشد و همنشين موسى در درجه او در بهشت قرار دهد، حضرت موسى عليه السلام در اين هنگام ، خود را معرفى كرد و فرمود: اى جوان ، بر تو مژده باد كه خداوند متعال دعاى مادرت را مستجاب گردانيد، از خداوند خواسته ام كه همنشين خودم را در بهشت به من نشان دهد و خداوند متعال هم تو را معرفى كرد، من تمام اعمال تو را كنترل كردم و هيچ عملى نيافتم (كه ترا مستحق اين مقام كند) مگر اينكه ديدم از مادرت تجليل و احترام كردى و نسبت به او احسان نمودى (357) 4 - بوسه اى بر درب بهشت و صورت حور العين روايت است كه مردى خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: من نذر كرده ام كه درب بهشت و صورت حور العين (زنان بهشتى ) را ببوسم ! حضرت فرمود: برو پاى مادر (به منزله صورت حور العين ) و پيشانى پدرت را (بمنزله در بهشت ) ببوس . عرض كرد: پدر و مادرم از دنيا رفته اند، فرمود: قبر آنها را ببوس ، عرض كرد: مكان قبر آنها را نمى دانم (شايد در حادثه اى از بين رفته اند كه در شهر دفن نشده اند و يا در اثر مرور زمان مكان آن مخفى شده است )، حضرت فرمود: دو خط روى زمين به صورت دو قبر بكش به نيت قبر پدر و مادر، و سپس آنجا را ببوس (358) 5 - لبخند رضايت سيد الشهداء عليه السلام شهيد بزرگوار آيت الله دستغيب قدس سره مى فرمايد: يكى از افراد مورد اعتماد از اهل علم در نجف اشرف از عالم زاهد شيخ حسن مشكور نقل نمود: در خواب ديدم كه در حرم مطهر حضرت سيد الشهداء عليه السلام هستم ، جوان عربى وارد حرم شد، با لبخند به حضرت سلام كرد، حضرت نيز با لبخند پاسخ داد! از خواب بيدار شدم ، فردا شب كه شب جمعه بود به حرم مطهر مشرف شدم گوشه اى ايستاده بودم كه ناگاه همان جوان عرب را كه در خواب ديده بودم مشاهده كردم ! وارد حرم شد و چون مقابل ضريح رسيد با لبخند به آن حضرت سلام كرد، ولى من حضرت سيد الشهداء عليه السلام را نديدم ، آن جوان را زير نظر داشتم تا وقتى از حرم بيرون آمد دنبالش رفتم و خواب خود را نقل كردم و پرسيدم چه كرده اى كه امام عليه السلام با لبخند به تو جواب مى دهد؟ گفت : من پدر و مادر پيرى دارم و در چند فرسخى كربلا ساكن هستيم ، شبهاى جمعه كه براى زيارت مى آئيم ، يك هفته پدرام را سوار بر الاغ كرده مى آورم و هفته ديگر مادرم را، در يك شب جمعه كه نوبت پدرم بود وقتى او را سوار كردم ، مادرم گريه كرد و گفت : بايد مرا هم ببرى ، شايد تا هفته ديگر من زنده نباشم . گفتم : هوا سرد است ، باران مى بارد، مشكل است ، اما مادرم قبول نكرد به ناچار پدرم را سوار كردم و مادر را به دوش كشيدم و با زحمت بسيار به حرم مطهر آمديم ، وقتى با آن حال همراه پدر و مادر وارد حرم شدم ، حضرت سيد الشهداء عليه السلام را ديدم و سلام كردم ، آن بزرگوار به رويم لبخند زد و جواب مرا داد، از آن زمان تا به حال هر شب جمعه كه مشرف مى شوم : حضرت را مى بينم و با تبسم به من جواب مى دهد(359) 6 - بوسيدن جاى پاى پدر گويند ابراهيم خليل عليه السلام براى ديدار پسرش اسماعيل ، از شام به مكه آمد، اما پسرش در خانه نبود (در سفر بود) لذا ابراهيم عليه السلام (بدون ديدن پسر) به سوى شام بازگشت ، وقتى كه حضرت اسماعيل از سفر برگشت ، همسرش آمدن پدرش حضرت ابراهيم خليل عليه السلام را به او اطلاع داد (طبيعى است كه اسماعيل از اين جريان بسيار ناراحت گرديده باشد) لذا اسماعيل (كه موفق به زيارت پدر نشده بود براى اداى احترام به پدر خويش ) جاى پاى پدرش ابراهيم عليه السلام را پيدا كرد و به عنوان احترام پدر، جاى پاى پدر را بوسيد(360) فرزندان ناموفق 1 - گلستان سوخته شهيد بزرگوار آيت الله دستغيب قدس سره از مؤ من متقى ملا على كازرونى كه از نيكان و صاحب خوابهاى صحيح و مكاشفات درست بود و در سفر حج ملاقات او نصيب ايشان شده بود نقل مى نمايد كه گفت : شبى در عالمى خواب ، باغ وسيعى كه چشم آخر آنرا نميديد مشاهده كردم و در وسط آن قصر باشكوه و عظيمى ديدم و در حيرت بودم كه صاحب اين قصر كيست ؟ از يكى از دربانان سوال كردم و گفت : اين قصر متعلق به (شخصى بنام ) حبيب نجار شيرازى است ، من او را مى شناختم و با او رفاقت داشتم ، و در آن حال غطبه او را مى خوردم كه ناگاه صاعقه اى از آسمان فرود آمد و يكباره تمام قصر و باغ آتش گرفت و از بين رفت ، از وحشت و شدت ترس آن منظره هولناك از خواب بيدار شدم و دانستم كه گناهى از او سرزده كه موجب نابودى مقام او شده است . فردا به ملاقاتش رفتم و گفتم : شب گذشته چه كار كرده اى ؟ گفت : هيچ كارى نكرده ام او را قسم دادم ، و گفتم رازى است كه بايد كشف شود؟ گفت : شب گذشته در فلان ساعت با مادرم گفتگويم شد و بالاخره (در اثر عصبانيت ) بر روى مادرم دست بلند كردم !! ايشان گفت : من خواب خود را براى او نقل كردم و گفتم : به مادرت اذيت كردى و چنين مقامى را از دست دادى (361) 2 - نگفتم شاه نمى شوى گفتم آدم نمى شوى ! گويند پدرى از شرارت و اذيت پسرش نسبت به همسايگان و يا اهالى محله و ديگر كارهاى زشت ، كلافه شده بود. يك روز كه پسرش به خانه آمد، حسابى او را دعوا كرد و در حاليكه او را از خانه بيرون مى كرد به او گفت : تو آدم نمى شوى ! جوان كه اوضاع را چنين ديد با عصبانيت گفت : من آدم نمى شوم ! به تو ثابت مى كنم . بعد از خود را گرفت و رفت ، از قضا در همان ايام جنگ بزرگى ميان كشورش و كشور ديگر برپا بود، جوان به جنگ شتافت و در اثر لياقت و فعاليت بسيار، به تدريج به درجات بالاترى رسيد، به طوريكه سالهاى بعد به سمت فرمانده اى لشگر انتخاب شد و سرانجام در يك فرصت مناسب باكودتا شاه را بركنار كرد و بر تخت پادشاهى نشست . يك روز در كاخ به فكر دوران گذشته اش افتاد و حرفى را كه پدر او به او زده بو بياد آورد، از روى خشم لشگرى فراهم كرد و به سوى شهر خود و خانه پدر روان شد، درب خانه را بالگد باز كرد و با كمال تكبر با اسب وارد اتاق شد، پدرش با حيرت به سوار نگاه كرد، ولى پسر قهقه اى زد و گفت : مرا مى شناسى ؟ من پسر تو هستم ، يادت هست كه به من گفتى تو آدم نمى شوى ؟! پدر كه تازه متوجه جريان شده بود گفت : آرى يادم هست ، پسر گفت : ولى حالا مى بينى كه من پادشاه شده ام ! پيرمرد كه فهميد پسرش هنوز گستاخ و خام است با خونسردى گفت : من نگفتم شاه نمى شوى گفتم تو آدم نمى شوى !! به اميد آنكه خداوند همه جوانان ما را در خدمت به پدر و مادر و خدمت به فرزندان خويش در راه اطاعت خود و پيشرفت مادى معنوى جامعه اسلامى ، هر چه بيشتر موفق به گرداند. الحمدالله رب العالمين