ناشناس

سلام... من کلا در زندگی احساس پوچی و بی هدفی میکنم.دوست...

سلام... من کلا در زندگی احساس پوچی و بی هدفی میکنم.دوست دارم فقط بمیرم،هیچ کاری دلم نمیخواد انجام بدم.تمام این حس های من به دلیل سرکوبم در خانواده و کمبود محبتم شکل گرفته..هر شب کابوس میبینم که مادر و پدرم دارن اذیتم میکنن...موقع خواب و در خواب مدام دندانهام رو بهم فشار میدم...خیلی مواقع از درد زبونم بین دندانهام بیدار میشم..خیلی عصبی شدم و به شدت اشتهام زیاد شده...پیش یه روانشناس رفتم که بهم آمی تریپت تیلین 5 و فلوکستین 20داد... از همه بدتر انگیزه نداشتنم برای درسمه...الان ترم 2کارشناسی ناپیوسته مهندسی نرم افزارم...اصلا علاقه و حس خوندن ندارم و این با توجه به اینه که اگه نخونم آخر ترم بیچارم و کل درسها رو میافتم... به خدا خیلی ایمان داشتم ولی از وقتی که دیدم تنهام گزاشته ازش دلبریده شدم...حتی نمازم هم دیگه رغبت نمیکنم بخونم(من خیلی مومن بودم...الانم میدونم درست نیست ولی دست خودم نیست)تروخدا کمک کنید...واقعا به بن بست رسیدم
Sunday, October 14, 2012
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام... من کلا در زندگی احساس پوچی و بی هدفی میکنم.دوست...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 23 ساله )

سلام...
من کلا در زندگی احساس پوچی و بی هدفی میکنم.دوست دارم فقط بمیرم،هیچ کاری دلم نمیخواد انجام بدم.تمام این حس های من به دلیل سرکوبم در خانواده و کمبود محبتم شکل گرفته..هر شب کابوس میبینم که مادر و پدرم دارن اذیتم میکنن...موقع خواب و در خواب مدام دندانهام رو بهم فشار میدم...خیلی مواقع از درد زبونم بین دندانهام بیدار میشم..خیلی عصبی شدم و به شدت اشتهام زیاد شده...پیش یه روانشناس رفتم که بهم آمی تریپت تیلین 5 و فلوکستین 20داد...
از همه بدتر انگیزه نداشتنم برای درسمه...الان ترم 2کارشناسی ناپیوسته مهندسی نرم افزارم...اصلا علاقه و حس خوندن ندارم و این با توجه به اینه که اگه نخونم آخر ترم بیچارم و کل درسها رو میافتم...
به خدا خیلی ایمان داشتم ولی از وقتی که دیدم تنهام گزاشته ازش دلبریده شدم...حتی نمازم هم دیگه رغبت نمیکنم بخونم(من خیلی مومن بودم...الانم میدونم درست نیست ولی دست خودم نیست)تروخدا کمک کنید...واقعا به بن بست رسیدم


مشاور: سید حبیب الله احمدی

باسلام. اگرچه براساس اطلاعات محدودی که ارائه کردید نمی توان تشخیص قطعی مطرح کرد،‌ اما تمام نشانه هایی که شما مطرح کردید می تواند نشان دهنده ی وجود اختلال افسردگی در شما باشد. افراد زیادی در سراسر جهان هستند که به این اختلال مبتلا می شوند. هنگامی که فرد در درجات شدید این اختلال قرار دارد کاملاً امید خود را به بهبودی از دست می دهد و اعتقاد دارد که به مشکل خلقی لاینحلی گرفتار شده است، در حالیکه برای اختلال افسردگی، درمان های مشخص و اثربخشی وجود داردکه در صورت پیگیری مناسب می توانید خلق خود را به شرایط سالم و مناسبی برگردانید. احتمالاً متخصصی که شما به ایشان مراجعه کرده اید روانپزشک بوده اند و نه روانشناس؛ زیرا روانشناسان مجوز تجویز دارو ندارند و حیطه ی تخصصی آن ها روان درمانی بدون تجویز دارو است. اما اقدام شما مبنی بر مراجعه به یک روانپزشک،‌ اقدامی کاملاً مناسب بوده است. زیرا در درجات شدید افسردگی، بعضی از تنظیمات شیمیایی بدن،‌ به هم می خورد که لازم است این تنظیمات با مصرف دارو، مجدداً به حالت طبیعی خود بازگردد. البته باید به این نکته دقت داشته باشید که دارو درمانی، به صورت کوتاه مدت،‌ اثر خود را نشان نمی دهد بلکه پس از حداقل دو یا سه هفته مصرف مداوم دارو، اثر آن بر خلق نمایان می شود. پس حتماً توجه داشته باشید که در صورت پیگیری دارو درمانی، ممکن است تا سه هفته، هیچ تغییری در خلق خود احساس نکنید و حتی بعضی از عوارض دارویی نیز باعث آزار شما شود، اما بدانید که این عوارض، عمدتاً در اوایل مصرف دارو نمایان می شود و گذر این دوره ی دو یا سه هفته ای برای تأثیر دارو لازم است. پس از اینکه دارودرمانی بتواند خلق شما را تاحدی بهبود بخشد می توانید درمان های روانشناختی را نیز زیر نظر یک روانشناس بالینی پیگیری نمایید. پس خلاصه ی صحبت های بنده این است که هرچه سریع تر با مراجعه به یک روانپزشک مجرب، دارودرمانی خود را از سر بگیرید و در این جریان، کوتاهی نورزید تا دارو طی دوره ی زمانی خاص خود، اثرات درمانی را بر خلق شما ایجاد کند و سپس با مشورت روانپزشک می توانید با یک روانشناس بالینی نیز رواندرمانی را آغاز نمایید.



نظرات کاربران
ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.