سید محمد
اگر زوج نابارور از شیر خوارگاه کفالت نوزادی را بعهده...
اگر زوج نابارور از شیر خوارگاه کفالت نوزادی را بعهده بگیرند پیرامون محرمیت این افراد(دختر یا پسر ) چه در دوران قبل از بلوغ (هنگام ممیز بودن ) وچه در دوران بعد از بلوغ مطالبی را بفرمایید .
ضمنا در صورت عدم محرمیت باعنایت به تاکید فراوان اموزه های اسلام مبنی بر عهده گرفتن امورات وبعضا سرپرستی ایتام پس بعنوان مثال در چنین مواردی که افراد به هم محرم نیستند آیا بنظر نمی رسد که مقدمه کار دچار نقصان باشد؟ ودر اینده وقتی طفل پسردر دامن زن تربیت وپرورش یافت با رسیدن به سن بلوغ تمامی ان روابط عاطمی وروانی وجسمی دچار شرایط خاص میگردد؟ وایضا شرایطی مشابه برای طفل دختر در مقابل مردی که تمامی هم وغم خود را برای به ثمر رساندن طفل دختر نموده است حال با رسیدن به سن بلوغ دختر شرایطش دچار روابط خاص میگردد؟
مشاور: حجة الاسلام منتظمی
کاریر محترم : ضمن تبریک ماه مبارک رمضان: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر ميكنيم. فرزند خواندگی در عصر اسلام: در هنگام ظهور اسلام نیز فرزند خواندگی امری متداول و رایج بوده به گونه ای که مسلمانان برخی از یتیمان را به فرزندی گرفته و با ایشان همانند فرزندانشان رفتار می کردند. این امر با توجه به توصیه های مکرر اسلام نسبت به یتیمان و محبت ورزیدن به ایشان و نخوردن اموال آن ها امری مطلوب و پسندیده بوده است، با نزول آیات مربوط به فرزند خواندگی جاری شدن قوانین مربوط به فرزندان حقیقی در خصوص فرزند خوانده ها لغو شد. آیاتی که در خصوص فرزندان خواندگی در زمان اسلام سخن می گویند به چند دسته تقسیم می شوند: الف- آیاتی که در آن ها از انتساب فرزندان به غیر پدرانشان نهی می کنند: 1 و 2- (... و ما جَعَلَ أْدْعِیاءکُمْ أبْناءَکُمْ ذلکَمْ قَوْلُکُمْ بِأفْواهِکُمْ وَ اللهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبیل. ادْعُوهُمْ لأبائِهِمْ هُوَ أقْسَطُ عنْدَ اللهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُکُمْ فِی الِّدینِ وَ مَوالِیکُمْ وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فیما أخْطَأتُمْ بِهِ وَ لکنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحِیماً).(احزاب، آیه 5) در تفسیر قمی در ذیل آیه «وَ ما جَعَلَ أْدْعِیاءکُمْ أبْناءَکُمْ» می گوید: پدرم از ابن ابی عمیر، از جمیل، از امام صادق (ع) برایم حدیث کرد، که فرمود: سبب نزول این آیه این بود که وقتی رسول خدا (ص) با خدیجه دختر خویلد ازدواج کرد، به منظور تجارت از مکه به عکاظ رفت و در آن جا زید را دید که در معرض فروش قرار گرفته، او را جوانی زیرک و تیزهوش و عفیف یافت، پس وی را خریداری کرد، و همین که به نبوت رسید، زید را به اسلام دعوت نمود، و زید مسلمان شد، از آن روز مردم به وی می گفتند: مولی محمد (ص). در آیات یاد شده، کلمه «ادعیاء» جمع دعی، به معنی پسرخوانده است که در آیات یاد شده توصیه شده که فرزند خوانده ها به نام پدرانشان صدا زده شوند نه به نام پدر خوانده ایشان، و چنانچه نام پدران واقعی ایشان مجهول باشد، ایشان را با نام مولی (دوست یا برادر) صدا بزنند و چنانچه از روی خطاء نه عمد ایشان را با نام پدر خوانده هایشان صدا بزنند ایرادی ندارد. ظاهر آیه نشان دهنده آن است که چنانچه از روی عمد به شیوه زمان جاهلیت فرزند دیگری را فرزند خود بخوانند حرام است، اما اگر به شیوه یاد شده نباشد و مثلاً شخص بزرگتر شخص کوچکتر را از روی دلسوزی و مهربانی فرزند خود بنامد حرام نمی باشد، با این وجود برخی از فقهاء چنین تعبیری را به دلیل تشبه به کفار مکروه دانسته اند. در این خصوص تفاوتی نمی کند فردی که به نام پدر خوانده اش منتسب می شود مذکر باشد یا مؤنث، هر چند که در زمان جاهلیت فرزند خواندگی مؤنث روی نداده است. همان طور که انتساب فرزند به غیر پدر ممنوع است انتساب شخص بزرگ به شیوه زمان جاهلیت به غیر پدرانشان با علم به این که پدر ایشان نیستند ممنوع می باشد و بسیاری از دانشمندان اسلامی آن را از گناهان کبیره برشمرده اند. در پاره ای از روایات انتساب فرزندان به غیر پدرانشان مورد نکوهش قرار گرفته، چنانچه گفته شده که پیامبر (ص) فرموده اند: «من ادعی الی غیر ابیه او تولی غیر موالیه فعلیه لعنة الله و الملائکهة و الناس اجمعین.» همچنین در حدیث دیگری فرموده اند: «ثلاث فی الناس کفر: الطعن فی النسب و النیاحة علی المیت و الاستمطار بالنجوم». همچنین در حدیث دیگری آمده است که «ملعون من فرق». ب- آیاتی که از عدم شمول ارث برای فرزند خوانده ها سخن می گویند: در زمان جاهلیت، فرزند خواندگی و برادر خواندگی از جمله اسباب ارث بشمار می رفت که اسلام در طی آیاتی آن ها را رد کرده و نسبیت واقعی را از جمله اسباب ارث برشمرده است، از جمله: (1)- النَّبیُّ آوْلی بِالْمؤمِنینَ مِنْ أنْفُسِهِمْ وَ أزْواجُهُ اُمَّهاتُهُم وَ أولُوا الْأرحامِ بَعضُهُمْ أوْلی بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللهِ مَن الْمُؤمنینَ و الْمُهاجرینَ إِلَّا أنْ تَفْعَلُوا إِلی أولِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً. (احزاب، آیه 6) پیامبر (ص) به مؤمنان اولی و شایسته تر است از – خودشان و همسران او مادران ایشان هستند و صاحبان رحم (خویشاوندان) بعضی از آن ها اولی و مقدّم بر برخی دیگر هستند در کتاب خدا از مؤمنان و مهاجران مگر آن که به دوستانتان خوبی کنید (از طریق وصیت و ...)، این در کتاب خدا نوشته شده است. قسمت اول آیه در خصوص گروهی سخن می گوید که پیامبر (ص) ایشان را به جهاد فراخواند و آن ها گفتند که باید از پدران و مادرانشان اجازه بگیرند و آیه با بیان این که پیامبر (ص) به منزله پدر مؤمنین است سخن ایشان را رد کرده و اشاره می کند که با توجه به آن که پیامبر (ص) پدر مؤمنان است دلیلی ندراد که برای او فرزندی خاص مثل یزید را قایل شویم. قسمت دوم آیه در خصوص حرمت ازدواج مؤمنان با زنان رسول خدا (ص) صحبت می کند، و قسمت سوم آیه را بیان این که خویشاوندی حقیقی از اسباب ارث است، سبب ارث بودن فرزند خواندگی و برادر خواندگی، مثل برادر خواندگی بین انصار و مجاهدین و موارد دیگر را نفی می کند. این مفهوم در آیه 75 سوره انفال نیز آمده که خداوند در آن فرموده است. «اولو الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله». هر چند که آیه فرزند خواندگی و برادر خانوادگی و ... را از اسباب ارث نمی داند، با این وجود نیکی و توجه مالی به ایشان را از طریق دیگر همچون وصیت و هبه نفی نمی کند، زیرا اطلاق و شمول معروف، موارد یاد شده و مشابه آن را نفی نمی کند، چنانچه موارد یاد شده در حال بیماری متصل به موت یا مربوط به پس از مرگ باشد، باید از ثلث مال تجاوز نکند و در صورت تجاوز رضایت وراث شرعی ضروری است. (2)- یُوصیکُمُ اللهُ فی أوْلادکُم للذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنثَیَیْنِ فَإنْ کُنَّ نساءً فَوقَ اثنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانّتْ واحِدَةً فَلَهَا النَّصْفُ وَ لأبَوَیْه لِکُلِّ واحد مْنهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَذٌ وَ وَرِثَهُ أبَواهُ فَلاُمَّةِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانِ لَهُ إخْوَةٌ فَلِاُمِّه السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصیَّة یُوصِی بِها أو دَیْنٍ أباؤُکُمْ وَ أبناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أیُّهُمْ أقرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَریضةً مِنَ اللهِ إِنَّ اللهَ کانَ عَلِیماً حکیماً. (نساء، آیه 11) خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش می فرماید که (از میراث) برای پسر به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما (دو دختر و) بیش از دو دختر بوده باشد دو سوم میراث از آن ها است و اگر یکی بوده باشد نیمی (از میراث) از آن او است، و چنانچه میت فرزندی داشته باشد، برای پدر و مادر آن میت هر کدام یک ششم میراث است، و اگر میت فرزندی نداشته باشد و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند برای مادر او یک سوم است و اگر او برادرانی داشته باشد، مادرش یک ششم می برد (همه اینها) بعد از انجام وصیتی است که میت کرده است و بعد از ادای دین است – شما نمی دانید پدران و مادران و فرزندانتان کدامیک برای شما سودمندترند – این فریضه الهی است و خداوند دانا و حکیم است. این آیه و آیات بعد در سوره نساء و دیگر آیات ارث که در آن ها میزان سهم هر یک از وارث بیان شده بیان می دارند که نسب از اسباب ارث مقبول از نظر اسلام است و بر خلاف جاهلیت و آغاز اسلام، فرزند خواندگی و برادر خواندگی و موارد دیگر از اسباب ارث نمی باشند. علاوه بر آن افرادی همچون، بنده، مرتد، مکاتب، ام ولد، قاتل عمدی، اهل دو ملت یا دو مذهب مختلف بودن، مجهول بودن وارث، مجهول بودن تاریخ موت از ارث ممنوع می باشند. ج- آیاتی که به لحاظ محبت، فرزند خواندگی را نفی می کنند: بر اساس این نوع آیات، جمع بین فرزند خوانده و فرزند واقعی ممکن نیست، یعنی امکان ندارد که دو نوع محبت متضاد در فردی جمع شود، یعنی محبت به عنوان فرزند خوانده با محبت به عنوان فرزند واقعی قابل جمع نیستند، زیرا امکان ندارد که در یک سینه دو دل وجود داشته باشد که با یکی چیزی را دوست بدارد و با دل دیگر متضاد همان چیز را، بر همین اساس خداوند فرموده: «ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوفِهِ» (احزاب، آیه 4) «خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده است.» بر اساس آیه مورد بحث، فرزند دیگری را فرزند خود خواندن دو متنافی است که در یک قلب جمع نمی شود. همان طور که ظهار که در دنباله آیه بیان شده، یعنی همسر خود را به مادر خود تشبیه نمودن و او را مادر نامیدن جمع بین دو متنافی غیرقابل جمع در دل می باشد. با توجه به آن که دنباله آیه مورد بحث در خصوص فرزند خواندگی زید بن حارثه سخن می گوید، آیه به نوعی برای رد فرزند خواندگی مقدمه چینی نموده و مخاطب را برای پذیرش آن آماده می فرماید. د- آیاتی که فرزند خواندگی را موجب محرومیت و مصاهرت نمی دانند: چنانچه گذشت، در زمان جاهلیت و آغاز ظهور اسلام فرزند خوانده ها از حیث ارث و محرومیت و عدم جواز ازدواج پدر خوانده ها با همسران فرزند خوانده ها قوانین پدران و فرزندان واقعی داشتند، اما با نزول آیاتی این قوانین تغییر یافت و به موجب پاره ای از آیات مسأله محرومیت و عدم جواز ازدواج پدر خوانده ها با همسران فرزند خوانده هایشان و نیز عدم ازدواج فرزند خوانده ها با همسران پدر خوانده هایشان لغو گردید، که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره نمود: (1)- حُرِّمَت عَلَیْکِم اُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أخَواتَکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خالاتُکُمْ وَ بَناتُ الأخِ وَ بَناتُ الأخْتِ وَ أمَّهاتُکُمُ اللَّاتِی أرْضَعْنَکُم وَ أخَواتُکُمْ مِنَ الرِّضاعَةِ وَ أمَّهاتُ نِسائِکُمْ وَ رَبائِبکُمُ اللَّاتی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتی دَخَلتُمْ بِهِن فَإنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیکُمْ وَ حَلائِلُ أبْنائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أصْلابِکُم. (نساء، آیه 23) حرام شد بر شما ازدواج با مادر و دختر و خواهر و عمّه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادران رضاعی و خواهران رضاعی و مادر زن و دختران زن که در دامن شما تربیت شده اند اگر با زن مباشرت کرده باشید پس اگر دخول با زن نکرده طلاق دهید باکی نیست که با دخترش ازدواج کنید، و نیز حرام شد زن فرزندان صلبی (نه زن پسرخوانده) شما. در این قسمت آیه و دنباله آن، محارمی که محرم انسان بوده و به این دلیل ازدواج با آن ها ممنوع است معرفی شده اند، از جمله محارم مورد اشاره، که جمله «حلائل ابنائکم الذین من اصلابکم» به آن اشاره دارد زنان فرزندان صلبی می باشند که بر پدران واقعی شان حرام می باشند، قید «اصلابکم» نشانگر آن است که مسأله حرمت ازدواج بر خلاف سنت رایج در زمان جاهلیت و اوایل ظهور اسلام، شامل زنان فرزندان غیر صلبی یا فرزند خوانده ها نمی شود. از سویی بر اساس آیه «و لا تنکحوا ما نکح آبائکم» (نساء، آیه 22) ازدواج نکنید با زنانی که پدرانتان با ایشان ازدواج نموده اند، ازدواج فرزندان واقعی یا صلبی با همسر پدران واقعی حرام و ممنوع است، این امر نیز فرزند خوانده ها و نیز پدر خوانده ها را شامل نمی شود. با توجه به آن که سه نوع فرزند قابل تصور اســــــت که عبارتند از: فرزندان نسبی و فرزندان رضاعی و فرزند خوانده ها، مسأله عدم محرومیت در مورد فرزند خوانده ها و همسران ایشان و پدر خوانده هایشان و نیز همسران پدر خوانده ها و پسر خوانده هایشان، در خصوص رضاع صادق نیست، یعنی ممکن است که از طریق رضاع و شیرخوارگی بین موارد یاد شده محرومیت ایجاد شود. از همین روی است که در خصوص سالم یکی از فرزند خوانده های زمان جاهلیت گفته شده که، پیامبر (ص) برای محرومیت وی با مادر خوانده اش به مادر خوانده اش فرموده: او را شیر بده و سهله مادر خوانده وی با رسول خدا (ص) عرض کرده چگونه به او شیر دهم در حالی که وی مرد بزرگی است؟ و حضرت تبسم نموده و فرموده اند: دانستم که وی مرد شده است. از سویی سالم در یک خانه با خانواده پدر خوانده اش ابوحذیفه سکونت داشته و در هنگام نزول آیه «ادعوهم لابائهم» (احزاب، آیه 5) ورود سالم به منزل ابوحذیفه برای ابوحذیفه ناخوشایند بود و از طرفی اختصاص منزلی دیگر به سالم دشوار بود، از همین روی ابوحذیفه نزد رسول خدا (ص) آمده و از ایشان چاره می خواهد. و براساس دیدگاه اهل سنت، رسول خدا (ص) به دلیل ضرورت، برای حلال شدن سالم که مردی شده بود راه حل ارضاع را پیشنهاد می کنند، این راه حل مخصوص سالم بوده و موارد مشابه را شامل نمی شود، چه آن که براساس دیدگاه فقهی اهل تسنن به شرط دو ساله و حداکثر دو ساله و نیم بودن فرزند شیرخوار امکان نشر حرمت و ایجاد محرومیت وجود دارد. (2)- وَ إذْ تَقُولُ للَّذی أنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِ وَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِ أمْسُکْ عَلَیْکَ زَوجَکَ وَ اتَّقِ اللهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسُکَ مَا اللهُ مُبْدِیه وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللهُ أحَقُّ أنْ تَخْشَاهُ فلَمَّا قَضی زَیْدٌ مُنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لکَیْ لا یَکُونَ عَلَی المُؤمِنینَ حَرَجٌ فِی آزْواجِ أدْعیائهِمْ إذا قَضَوا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أمْرُ اللهِ مَفْعُولا. (احزاب، آیه 37) و هنگامی که به کسی که هم خداوند و هم خود تو در حق او نیکی کرده بودی، گفتی همسرت را نزد خویش نگه دار و طلاق مده و از خداوند پروا کن و چیزی را در دل خود پنهان می داشتی که خداوند آشکار کننده آن بود و از مردم بیم داشتی، حال آن که خداوند سزاوارتر است به این که از او بیم داشته باشی، آن گاه چون زید از او حاجت خویش برآورد، او را به همسری تو برآوریم، تا برای مؤمنان در مورد همسران پسر خواندگانشان – به ویژه آن گاه که از ایشان حاجت خویش را برآورده باشند – محظوری نباشد، و امر الهی انجام یافتنی است. براساس آیه یاد شده، زید فرزند خوانده رسول خدا (ص) که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دلیل آزاد کردن وی به او لطف نموده است، با زینب ازدواج نموده و به دلیل ناسازگاری با وی نزد رسول خدا (ص) آمده و مسئله طلاق او را پیشنهاد کرده و پیامبر (ص) و پیامبر (ص) زید را از این کار بر حذر داشته و او را به پرهیز و ترس از خدا سفارش فرموده است و هنگامی که رسول خدا (ص) به منصرف کردن زید از جدایی با همسرش موفق نمی شود بین زید و همسرش طلاق و جدایی حاصل شده و پس از آن برای از بین بردن دیدگاه حرمت زنان فرزند خوانده ها بر پدر خوانده هایشان که پیش از آن معمول بوده پیامبر (ص) با همسر زید ازدواج نموده و به این صورت دیدگاه یاد شده را باطل می فرماید، و نشان می دهند که حرمت ازدواج مخصوص زنان فرزندان واقعی است و شامل زنان فرزندان خوانده ها نمی شود: از جمله «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ» استفاده می شود که آنچه رسول خدا (ص) پنهان داشته و به دلیل ترس آن را اظهار نمی کرده وجوب ازدواج وی با همسر زید بوده که به دلیل از بین بردن حرمت ازدواج پدر خوانده با همسر فرزند خوانده صورت گرفته نه به دلیل لذت و هواهای نفسانی. از سویی نقشه منافقان که می خواستند پس از وفات رسول خدا (ص) زید را به جای علی (ع) وارث و جانشین رسول خدا (ص) قرار دهند باطل و نقش بر آب می شود. نتیجه: 1- امروزه به دلیل آن که بسیاری از خانواده ها امکان فرزندار شدن برای آن ها وجود ندارد، فرزند خواندگی در کشورهای گوناگون جهان امری معمول و متداول و رایج می باشد و در حقوق کشورهای مختلف راهکارهایی برای حمایت از فرزند خوانده ها و خانواده های جدید و قدیم ایشان راهکارهایی پیشنهاد شده است. حقوق ایران نیز با توجه به آن که از منابع اسلامی برگرفته شده نهادی به نام فرزند خواندگی وجود ندارد در عین حال از طریق قوانین دیگری این امر به رسمیت شناخته شده و برای آن شرایط و راهکارهایی بیان شده است. 2- با وجود آن که اسلام به صور گوناگون فرزند خواندگی را رد کرده، درعین حال توجه به یتیمان و افراد بی سرپرست را در دستور کار خود قرار داده و مسلمانان را به آن توصیه فرموده است، از همین روی است که در آغاز اسلام نیز فرزند خواندگی متداول و رایج بوده است. 3- با توج به توصیه آیات قرآنی در خصوص صدا زدن افراد با نام پدران واقعی شان، چنانچه نام پدران واقعی فرزند خوانده ها مشخص باشد، باید فرزند خوانده ها پدر و مادر واقعی خویش را بشناسند و با آن ها رابطه داشته باشند، همان طور که در خصوص زید بن حارثه که رسول خدا (ص) او را به پیوستن به پدر و فامیل خویش مخبر ساخته و ایشان رسول خدا (ص) را ترجیح داده، روی داده است. 4- با توجه به آن که قوانین محرومیت و ازدواج و نیز جریان ارث در خصوص فرزندان صلبی و پدران واقعی قابل قبول است و شامل فرزند خوانده ها نمی شود، محرومیت فرزند خوانده ها از طرق دیگری همچون شیرخوارگی و ازدواج امکان پذیر است، از سویی برای تأمین آینده فرزند خوانده ها و رهایی از مشکل انحصار سبب ارث به خویشان نسبی واقعی، از طریق مواردی چون صلح و همه تأمین آینده فرزند خوانده ها امکان پذیر می باشد و مشکل فقهی و شرعی و قانونی ندارد.5 5- ابتدا فرزند خواندگی شامل اولاد مذکور بوده و اولاد اناث را شامل نمی شده است اما به تدریج با توجه به جایگاهی که زنان در سایه دین اسلام و علم در جوامع بشری پیدا کرده اند، فرزند خواندگی اولاد اناث را نیز شامل شده است. شرایط دینی محرمیت فرزند خوانده لایحه حمایت از کودکان بی سرپرست و بدسرپرست، برای سازمان بهزیستی که از سال ۸۸ تا به حال منتظر تصویب آن بود، لایحه پر پیچ و خمی به حساب می آمد. لایحه ای که ۳سال در مجلس منتظر ماند و در دست نمایندگان دو دوره از مجلس چرخید تا بالاخره دیروز به تصویب رسید. نمایندگان دیروز یک تبصره ماده ۲۷ از این لایحه را تصویب کردند که بر اساس آن، ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعد از آن بین سرپرست و فرزندخوانده ممنوع است؛ مگر در شرایط خاص. شرایطی که دادگاه آن را مشخص می کند و در واقع بعد از مشورت با سازمان بهزیستی به این نتیجه میرسد که چنین ازدواجی به مصلحت فرزندخوانده است. اما تا قبل از تصویب این ماده اوضاع چطور بود؟ فرزند خوانده بر اساس قواعد شرع اسلام، منعی برای ازدواج پدرخوانده با دختری که به فرزندی پذیرفته وجود ندارد و دخترخوانده مادامی که اقدامی برای محرمیت او به پدرخواندهاش انجام نشود، به او نامحرم است و مثل هر نامحرم دیگری می تواند به عقد مرد درآید. با این حال، توصیه تمام مراجع در چنین شرایطی اعمال محرمیت در فرزندخواندگی است که معمولا از طریق ازدواج و روابط نسبی اتفاق می افتد. آیت اللهالعظمی خامنه ای، درباره حکم محرمیت فرزندخوانده می فرمایند: «فرزند خوانده حکم فرزند ندارد و با مرد و زنی که اورا بزرگ می کنند محرم نمی شود مگر به وسیله رضاع با مراعات شرایط آن و یا ازدواج پس از بلوغ و رشد و قبل از بلوغ با اذن حاکم شرع و رعایت مصلحت طفل عقد موقت اشکال ندارد.» آیتالله مکارم شیرازی هم در پاسخ به استفتایی درباره محرم شدن فرزندخوانده به پدر می گویند: «هرگاه مرد پدرى داشته باشد و این دختر به ازدواج موقت او درآید بر این مرد و فرزندان او محرم مىشود و اگر پسرانى از همسر دیگر دارد صیغه موقت دختر را براى خودش بخواند تا براى پسرانش محرم شود ولى در این صورت نسبت به خودش بعد از پایان مدت عقد موقت، محرم نخواهد بود.» آیتالله محمد سعید حکیم هم در پاسخ به استفتای مردی که دختری را به فرزندی پذیرفته اما این دختر از همسرش شیر نخورده است، می گویند: «بر تو محرم نمىشود و فامیل تو نمىشود و از تو ارث نمىبرد و تو از آن ارث نمىبرى و اگر بزرگ شود نمىتوانى به او نگاه کنى.» در پاسخ به استفتای دیگری که از آیت الله فاضل لنکرانی انجام شده هم ایشان گفته اند: «اگر کودک دختر شیرخواره باشد، با این روش ها به پدرخوانده محرم می شود: ۱ـ شیر همسر انسان را بخورد، که در این صورت دختر رضاعى مرد مى شود. ۲ـ شیر مادر مرد را بخورد، که در این صورت خواهر رضاعى مرد مى شود. ۳ـ شیر خواهر مرد را بخورد، که دختر خواهر رضاعى مرد مى شود و یا شیر دختر خواهر مرد را بخورد. ۴ـ شیر زن برادر مرد را بخورد، که دختر برادر رضاعى او مى شود و یا شیر دختر برادر او را بخورد. ۵ـ اگر شیرخوار نباشد یا اگر شیرخوار است، افراد مذکور وجود ندارند مى توان به وسیله صیغه نکاح موقت بین دختر و پدر مرد یا پدر بزرگ او محرمیت ایجادکرد. که در این صورت این دختر، زن باباى مرد مى شود، ولى باید توجه داشت که اگر دختر نابالغ باشد، نکاح مذکور باید به اذن ولى شرعى او باشد. و در صورت نبودن ولى، باید از مجتهد جامع الشرایط اذن گرفت. و در هرصورت نباید صیغه محرمیت براى دختربچه مفسده داشته باشد. بلکه رعایت مصلحت او لازم است. کما اینکه اگر دختر بالغ باشد اذن پدر یا جد پدرى به احتیاط واجب معتبر است. و اگر کودک پسر و شیرخوار باشد، از راه هاى زیر مى توان بین او و زن (مادر خوانده) ایجاد محرمیت کرد: ۱ـ شیر همان زن را بخورد، که فرزند رضاعى او مى شود. ۲ـ شیر مادر زن را بخورد، که برادر رضاعى زن مى شود. ۳- شیر خواهر زن را بخورد، که پسر خواهر رضاعى زن مى شود یا شیر دختر خواهر زن را بخورد. ۴ـ شیر زن برادر زن را بخورد، که پسر برادر رضاعى زن مى شود یا شیر دختر برادرزن را بخورد. موفق باشید