سید محمد

با سلام موضع اسلام پیرامون تفتیش عقاید چیست ؟ وایا...

با سلام موضع اسلام پیرامون تفتیش عقاید چیست ؟ وایا بعنوان مثال سوال مطرح شده در این حدیث می تواند نمونه تفتیش عقاید باشد ویا خیر ؟: «عن بريد العجلي قال: سئل أبوجعفر عليه السلام عن رجل شهد عليه شهود أنه أفطر من شهر رمضان ثلاثة أيام، قال: يسأل هل عليك في إفطارك إثم ؟ فان قال: لا، فان على الامام أن يقتله، و إن قال: نعم فان على الامام أن ينهكه ضربا» الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج10، ص 248، ابواب احکام شهر رمضان، باب2، ح1، ط آل البیت
Wednesday, July 31, 2013
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

سید محمد

با سلام موضع اسلام پیرامون تفتیش عقاید چیست ؟ وایا...

سید محمد ( تحصیلات : دیپلم ، 29 ساله )

با سلام موضع اسلام پیرامون تفتیش عقاید چیست ؟ وایا بعنوان مثال سوال مطرح شده در این حدیث می تواند نمونه تفتیش عقاید باشد ویا خیر ؟: «عن بريد العجلي قال: سئل أبوجعفر عليه السلام عن رجل شهد عليه شهود أنه أفطر من شهر رمضان ثلاثة أيام،


قال: يسأل هل عليك في إفطارك إثم ؟


فان قال: لا، فان على الامام أن يقتله، و إن قال: نعم فان على الامام أن ينهكه ضربا» الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج10، ص 248، ابواب احکام شهر رمضان، باب2، ح1، ط آل البیت


مشاور: حجة الاسلام منتظمی

کاریر محترم : ضمن تبریک ماه مبارک رمضان: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر مي‌كنيم. تفتیش عقاید به بازرسی و تفحص در باورهای افراد می گویند. این نام از دوران قرون وسطی به یادگار مانده است و مخالف آزادی بیان و آزادی عقیده یا آزادی اندیشه است. این عمل توسط دستگاه کلیسا انجام می شد و متهمان بسیاری در دادگاه‌های تفتیش عقاید متهم به ارتداد، شرک و جادوگری می‌شدند. این افراد ابتدا محکوم به تحمل شکنجه و نهایتا اعدام به صورت‌های بسیار غیر انسانی می‌گشتند.[۱] مي دانيم به طور تقريبي بين سال هاي 500 تا 1500 را قرون وسطي مي نامند. در اين سالها قدرت كليسا و پاپ قدرت مطلق حاكم بر اروپا بوده است. اساس فكري اروپا را علم اسكولاستيك يا علم كليسا تشكيل مي داد كه از نظرات شخصي به نام سن اگوستين يا اگوستين مقدس گرفته شده بود. در آن زمان اين مطلب به مرور در كليساي روم و اروپا جا افتاد كه هر كس به غير از علم كليسا در علوم ديگر به تحقيق بپردازد، در كار خدا دخالت نموده است و بايد تكفير شود. البته ريشه اين فكر در اين قضيه نهفته بود كه بر اثر افزايش آگاهي مردم و اينكه آنان با مطالعه كتاب مقدس مي فهميدند كه مطالب گفته شده توسط كليسا صحيح نيست لذا به مخالفت با كليسا مي پرداختند. به همين دليل كليسا حتي ترجمه انجيل را از زبان لاتين به زبانهاي ديگر منع نموده بود. لذا پس از چندي كشيشاني چون مارتين لوتر و كالون خود مخالف كليساي روم شدند، ضمن اينكه روز به روز بر تعداد دانشمندان و مخترعين و مكتشفين نيز افزوده مي شد. به همين دليل اعتراضات عليه كليسا بالا گرفت و قدرت كليسا از بين رفت. مهم‌ترین کشورهایی که در آن تفتیش عقاید صورت می‌گرفت اسپانیا و ایتالیا بود اگرچه کم و بیش در اکثر کشورهای اروپایی اجرا می‌شد.شروع این تفتیش‌ها از قدرت گرفتن فرقه کاتارها در قرون وسطی بود از معروف‌ترین قربانیان تفتیش عقاید در دوران قرون وسطی می‌توان از گالیله نام برد که البته به علت بازگشت وی از عقیده‌اش مبتنی بر زمین مرکزی، اعدام نشد. دیگر قربانی معروف تفتیش عقاید که اعدام شد، جردانو برونو بود که هم به علت داشتن یکی از آیین‌های ابتدایی و هم به علت اعتقاد به نظریه زمین مرکزی اعدام شد. یهودیان از گروه قربانیان معروف آن بودند به ویژه در اسپانیا گروه‌های یهودیان را زنده زنده سوزاندند که باعث شد یهودیان زیادی از اسپانیا مهاجرت کنند بعد از پایان یافتن تفتیش عقاید خوان کارلوس اول پادشاه اسپانیا در سال ۱۹۹۲ از یهودیان مهاجرت کرده درخواست کرد تا به وطن اصلی خود بازگردند. از دیگر قربانیان تفتیش عقاید می‌توان به مسلمانان ، والدوسیان، فراتیچلی‌ها، شوالیه‌های هیکل، پروتستان‌ها اشاره کرد. و از افراد سرشناس قربانی می‌توان به ژاندارک، یان هوس، جیرولامو ساوونارولا اشاره کرد.[۲] مشكلي كه در آنجا پيش آمد اين بود كه آنها رهايي از كليسا را با رهايي از هر گونه افكار مذهبي يكي دانستند و در نتيجه جدايي سياست از دين و جدايي اخلاق از اقتصاد و اين گونه مسائل برايشان پيش آمد. البته همان طور كه در بالا ذكر شد، كليسا اختراع يا اكتشاف جديد را دخالت در كار خدا مي دانست و دانشمنداني نظير كوپرنيك يا گاليله يا ديگران را محاكمه نمود عده اي از آنان را در آتش افكند. به همين دليل پس از تضعيف قدرت كليسا، رشد علمي جامعه مسيحي افزايش يافت. البته زيربناي رشد آگاهي علمي غربيان مربوط مي شود به جنگ هاي صليبي و آمدن آنان به شرق و آگاهي از رشد علمي شرق و نظريات مسلميني چون فارابي، ابن سينا، رازي، ابن هيثم و ... به اين ترتيب مي توان نتيجه گرفت كه دنياي غرب با از بين بردن قدرت كليساي كاتوليك موفق شد تا در زمينه هاي گوناگون علمي رشد نمايد. در حالي كه بر عكس در شرق با پيدايش اسلام و تأكيد اسلام بر علم آموزي،‌ شاهد رشد علوم مختلف در ممالك اسلامي بوديم. بنابراين، مي توان گفت كه غرب با از دست دادن قدرت كليسا، به رشد علمي رسيد در حالي كه شرق، با سلطه اسلام و تأكيد قرآن بر علم آموزي و بر اساس آياتي همچون « آيا آناني كه مي دانند با آنهايي كه نمي دانند برابرند» يا قسم خوردن خداوند به قلم و سطور نوشته شده و يا اولين كلمه نازل شده بر پيامبر(ص) «اقراء»، در علوم مختلف شكوفا شدند. اعتقاد دستگاه کلیسا بر این بود که تنها یکپارچگی در امور دینی می تواند صلح و امنیت را در جامعۀ اروپایی تضمین کند. از اینرو کلیسای کاتولیک دستگاه تفتیش عقاید را برپا کرد تا از آن به عنوان سلاحی برای مقابله با تهدیدهای فرضی نسبت به قدرت معنوی اش استفاده کند. پاپ ها متوجه این نکته نیز بودند که شک کردن در آموزه های کاتولیکی قدرت سیاسی چشمگیر کلیسا را زایل خواهد کرد لذا به هر قیمتی که شده باید تهدیدهایی که متوجه قدرت سیاسی و معنوی کلیسا بود حذف یا خنثی می شد. در قرن دوازدهم و طی سده های پیاپی پس از آن، دیدگاه های متفاوت در خصوص دین تصور ناپذیر انگاشته می شد. مردم عقیده داشتند که شک کردن در آموزه های کاتولیکی به بی نظمی و آشوب در زندگی روزمره، مناقشۀ داخلی، اغتشاش اجتماعی، و خونریزی منجر خواهد شد. دستگاه تفتیش عقاید به منظور جلوگیری از بروز چنین حوادث فاجعه آمیزی طراحی شد. هدف از تفتیش عقاید، به عنوان دستگاهی به ظاهر قانونی که تمام اقتدار خود را از رم می گرفت، دفاع از آموزه های سنتی ایمانی و اخلاقی مذهب کاتولیک بود. در اصل، دستگاه تفتیش عقاید می بایست وظیفه خود را از طریق اقناع فکری انجام می داد. اما سرانجام، رهبران دستگاه تفتیش عقاید، برای ترساندن کسانی که گمان می کردند از آموزه های رسمی کاتولیک منحرف شده اند، به مجازات های شدید، حتی اعدام از طریق سوزاندن، متوسل شدند. مفتش های عقاید، که ریاست دادگاه های تفتیش عقاید را بر عهده داشتند، موظف بودند بدعتگذاری- یعنی دیدگاه های دینی مغایر آموزه های کلیسا- و بدعتگذاران- یعنی حاملان چنین دیدگاه هایی- را پیدا کنند. مأموریت مفتش های عقاید این بود که بدعتگذاران را به آغوش کلیسا بازگردانند یا، به خاطر خیر بزرگ تر- یعنی هماهنگی اجتماعی، سیاسی و دینی- آن ها را از جامعۀ مسیحی طرد کنند. 1. به طور خلاصه بايد گفت امروز در كشور ما و در جمهوري اسلامي اديان آسماني به رسميت پذيرفته شده است . 2. اصولا تفتیش عقیده د ردین اسلام جایی ندارد و اساسا همان طور که محبت به دیگران با زور ایجاد نمی شود ، عقیده را ( از انجا که به قلب و دل مربوط می شود )هم نمیتوان به کسی تحمیل کرد و اعتقاد , اجبار بردار نیست . ( معنای لا اکراه فی الدین همین است ) پس حق انتخاب دين وجود دارد اما بايد بين پذيرش و انتخاب يك دين با ترويج و نشر آن (كه در نتيجه با سست كردن مباني اديان ديگر از جمله اسلام در بين مردم ملازمه دارد) فرق گذاشت. 3. ترويج عمومي و نشر عقايد ضد دینی و ضد اسلامي ممنوع است .اسلام آن قدر به منطق و مباني فكري و استدلالي خود مطمئن است كه به ديگران اطمينان مي دهد هر كس اگر با انصاف و وجدان سالم و بيدار به سراغ اين دين الهي برود حتماً آن را به عنوان يك مكتب نجات بخش و قانع كننده خواهد پذيرفت و به اطمینان و قرار خواهد رسید و لذا در قدم اول از پيروان خود مي خواهد كه اصول این دين را با فكري آزاد و منطقي استوار (نه از راه تقليد) پايه گذاري كنند و آن گاه نام مومن به خود بنهند. به عبارتي از دیدگاه اسلام، دین صرفاً مجموع اطلاعاتي كه گوشه اي از ذهن را پر كرده باشد نيست بلكه يك راه است و طريقي به سوي واقع. یعنی حقیقتی به نام خداوند وجود دارد که دین باید انسان را به انجا برساند . نتيجه اين كه با وجود چنين ديني، حتی اديان ديگر ( تا چه برسد به بی دینی )حق عرض اندام در مقابل اين دين كامل و جامع را ندارند (هر چند اديان ديگر در زمان خود الهي بوده اند و مردم آن زمان موظف بودند بخاطر كمي ظرفيت مردم و اجتماع در آن زمان پيرو همان دين باشند.) بنابراين تمام اديان ديگر مقدمه اي بودند براي نزول آخرين دين الهي كه كاملترين آنها هم هست. از طرف دیگر پذيرش عقايد خرافي كه مبناي صحيح و قابل قبولي ندارند نه فقط ضرورتي ندارد كه بايد با آنها مقابله نمود چرا كه اگر كسي حقيقتاً دوستدار انسان باشد بايد به انسان راه حق و حقيقت و كمال را بنماياند نه آنكه به نام آزادي عقيده تلاش كند عقيده باطل انسان را به رسميت بشناسد. (خوب است بخشي با عنوان آزادي عقيده از كتاب پيرامون جمهوري اسلامي استاد مطهري را دقيقاً مطالعه فرماييد تا فرق آزادي عقيده با آزادي فكر كاملاً روشن شود.) معلوم می شود قانون اساسي جمهوري اسلامي و ديگر قوانين عادي _كه بر مبناي دين اسلام نوشته شده است_ به دلايل بالا , مكاتب خرافي و اديان غير الهي را از آنجا كه از خاصيت دين بي بهره اند را به عنوان مسلک صحیح به رسميت نشناخته است البته پيروان بعضي از اديان الهي ( كه با اسلام درپاره اي از اصول توحیدی اشتراك نظر دارند) در حد دين خود و در چهارچوب قوانين جمهوري اسلامي, آزادند. حقیقت ان است اگر امروزه به اديان و مكاتب انحرافي, ميدان داده شود و فعالیت انها به رسمیت شمرده شود, بيش از همه مخالفان اسلام ( نه به خاطر انکه به ادیان خرافی باور دارند بلکه برای ضربه زدن به دین اسلام ) در صدد تبليغ مكاتب انحرافي و غير واقعي برخواهند آمد و در نتيجه ممکن است تعدادي از افراد كم اطلاع, از موهبت دين مقدس اسلام محروم بمانند. چنانكه امروز بيش از 100 فرقه شيطان پرستي ( غير از ديگر فرقه ها و گروههای ضد دینی دیگر) همچون صادرات كالا به ايران وارد شده و پیگير ترويج عقايد باطل خود و برکندن اساس خدا پرستی در ایران هستند. یاداوری این نکته لازم است که هيچ كس پيدا نمي شود كه قائل به يك نوع عقيده و مسلك نباشد. به عبارتي بي ديني، خودش به شکل نوعي دين جايگزين و بدلي جلوه گر مي شود. اما ديني كه مرام هاي اديان موجود را قبول ندارد كه علي القاعده بايد مسلكي جديد باشد كه جهان بيني مخصوص به خودش را داراست. به تعبير دقيق تر، منظور از دين فقط آن نيست كه خدا در آن پذيرفته شده بلكه كسي كه خداوند را نپذيرفته, در عمل نوعي عقيده و باور را پذیرفته است. من الله توفیق



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.